ردّ پای یهود در مطبوعات کشورهای مختلف (2)

صهیونیستها وقتی سخن از اروپا به میان می آورند، از کشور انگلستان به عنوان یکی از مهم ترین مراکز نفوذ و تأثیر سیاسی خود یاد می کنند. براین اساس، طبیعی است که آنها برای سیطره یافتن بر مطبوعات این کشور، تلاشهای خستگی ناپذیری از
دوشنبه، 24 تير 1392
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حمیده جبل عاملی
موارد بیشتر برای شما
ردّ پای یهود در مطبوعات کشورهای مختلف (2)
ردّ پای یهود در مطبوعات کشورهای مختلف (2)
 
  
نویسنده: مجید صفاتاج
 
 

مطبوعات انگلستان

صهیونیستها وقتی سخن از اروپا به میان می آورند، از کشور انگلستان به عنوان یکی از مهم ترین مراکز نفوذ و تأثیر سیاسی خود یاد می کنند. براین اساس، طبیعی است که آنها برای سیطره یافتن بر مطبوعات این کشور، تلاشهای خستگی ناپذیری از خود نشان دهند به ویژه مطبوعاتی که از شهرت و اعتبار بالایی در سطح جهانی برخوردار باشند. رابرت مردوخ در شرایطی این روزنامه را خرید که صاحبان آن با بحران مالی شدیدی روبه رو بودند و دیگر نمی توانستند به انتشار آن ادامه دهند. آنان فقط در عرض دو ماه بیش از نه میلیون پوند استرلینگ ضرر و زیان دیده بودند. آن گاه که از مطبوعات انگلستان سخن به میان می آید، روزنامه معتبر تایمز (The Times) به عنوان یکی از مشهورترین روزنامه های انگلیسی جلوه گر می شود. این روزنامه نخستین بار در سال 1788 میلادی و به قولی 1785 منشتر شد و صهیونیسم جهانی و در راس آن یهودی انگلیسی روچیلد (Rothschild)سرمایه گزافی هزینه کردند تا این روزنامه را تحت نفوذ و تسلط خویش درآورند.
روچیلد مبالغ کلانی به جان والتر صاحب این روزنامه می داد تا تایمز همچنان در خدمت صهیونیستها باشد.
آنها از این طریق می توانستند بعضی از روسای یهودی هیئت تحریریه را خریداری کنند و بر آن سیطره یابند.(1)
صهیونیستها رفته رفته به خریدن سردبیر یا بعضی از خبرنگاران بخشهای سیاسی و اقتصادی این روزنامه بسنده نکردند و بر آن شدند تا بخشی یا تمام روزنامه را خریداری کنند. این امر در سال 1908 میسّر شد زیرا مالکیت آن به فیکونت نورث کلیف یهودی و سرجان الرمن وارنهالز و سِر یومری برتون رسید. در سال 1916 م. خانواده یهودی استر بخش بزرگی از این روزنامه را خریدند و برادر بزرگ این خانواده به همین واسطه لقب کنت گرفت. از آن زمان به بعد، این روزنامه سرسخت ترین مدافع رؤیاهای صهیونیستی بوده و به ویژه از زمانی که رابرت مردوخ میلیونر یهودی که تابعیت استرالیایی دارد. این روزنامه را در اوایل دهه 1980 م. به طور کامل خرید، به یک روزنامه خالص و صد در صد صهیونیستی تبدیل شده است.(2)
رابرت مردوخ در شرایطی این روزنامه را خرید که صاحبان آن با بحران مالی شدیدی روبه رو بودند و دیگر نمی توانستند به انتشار آن ادامه دهند. آنان فقط در عرض دو ماه بیش از نه میلیون پوند استرلینگ ضرر و زیان دیده بودند. وی که صاحب شرکت نیوز اینترنشنال بود اعلام کرد که این روزنامه را می خرد و تمام زیانهای احتمالی انتشار مجدد آن را که ممکن است در عرض یک سال به 45 میلیون دلار آمریکا برسد متحمل می شود. مردوخ توانست پس از مدت اندکی این روزنامه را سر و سامان دهد و آن را به طور کامل صهیونیستی کند تا بتواند بر روی طبقه ممتاز انگلیس تأثیر و سیطره فکری داشته باشد. زیرا وقتی صهیونیستها روزنامه تایمز لندن را در اختیار دارند، به این معنی است که آنان قدرت تأثیرگذاری روی طبقه ممتاز جامعه انگلیس که کلیه فعالیتهای سیاسی و مالی و اقتصادی جامعه در دست آنهاست را در اختیار دارند. اغلب خوانندگان تایمز از نخبگان سیاست و دین و تجارت و پول هستند. این تاثیرگذاری فقط به انگلیس محدود نمی شود و در نتیجه شامل بیشتر کشورهای اروپایی و حتی آمریکا نیز می شود.
در آماری که در سال 1981 منتشر شد تیراژ مجموع آنچه از پانزده مجله و روزنامه انگلیسی که در انگلستان و خارج از آن زیر نظر صهیونیسم منتشر می شود، حدود 33 میلیون (32،867،000) نسخه است. این رقم اندکی بیش از نیمی از جمعیت پنجاه و هشت میلیونی انگلیس است.

بیشتر بخوانید: یهودیت و تمدن مدرن


«ناگفته نماند که شمارگان مجلات و روزنامه هایی که در تملّک کامل یا نسبی صهیونیستها است خیلی بالاتر از دیگر نشریات است. مثلاً تیراژ ساندی تایمز 1،373،000 نسخه و تایمز 306،000 نسخه، نیوز اوذی ورلد 4،934،000 نسخه، سال 3،722،000 نسخه است. این نشریات همگی در تملّک رابرت مردوخ هستند. نشریه دیلی تلگراف که به وسیله مورس لوی و لوی لاوسن تاسیس شده روزانه 1،310،000 نسخه و دیلی اکسپرس نیز روزانه در 2،432،000 نسخه توزیع می شوند.»(3)
جز اینها، نشریاتی که تنها زیر نفوذ صهیونیستها هستند ولی در مالکیت دیگرانند نیز از تیراژهای بالایی برخوردارند. «مثلاً از دیلی میل، روزانه 1،829،000 نسخه و منچستر گاردین 292،000 نسخه و دیلی میرور نیز حدود چهار میلیون نسخه توزیع می شود.»(4)

مطبوعات فرانسه

علی رغم تعداد اندک یهودیان در فرانسه که جمعیت آنان در سال 1981 حدود هفتصد هزار نفر بود صهیونیستها در زندگی سیاسی و اقتصادی این کشور از نفوذ وسیع و بالایی برخوردارند. رسانه های خبری فراگیر (به ویژه روزنامه ها و مطبوعات) به صورت مستقیم یا غیرمستقیم تحت سیطره صهیونیستهاست. جلال آل احمد در این باره می نویسد:
مطبوعات فرانسه که همچون دیگر بنگاههای انتشاراتی این ملک در دست یهودیان سرمایه دار است چنان افکار عمومی را مسموم و تخدیر کرده اند که نظیرش را تا سالهای دیگر نمی توان دید.(5)
سیطره صهیونیسم به مطبوعات سیاسی محدود و منحصر نمی شود، بلکه دامنه آن به مطبوعات اجتماعی، اقتصادی وهنری نیز کشیده شده است. یکی از این نشریه ها مجله خانواده کارگر است که مجله ای اجتماعی است و به امور کارگران می پردازد و منعکس کننده نظرات صهیونیستها است و از دیدگاههای آنها دفاع می کند. این مجله در پراکنده ساختن سموم و کینه و نفرت بر ضد اسلام حساسیت زیادی از خود نشان داده است.(6)
مطبوعاتی که تحت سیطره صهیونیسم بودند، نقش برجسته ای را در حیات سیاسی فرانسه در طول دوران جنگ جهانی دوم ایفا نمودند. لئون بلوم (7) از جمله کسانی است که روزنامه مردم (Le poulaire) را مالک شد که در واقع همان روزنامه نگار (Lepoque)بود که دوکاییرلس یهودی بر آن اشراف داشت و از متعصب ترین روزنامه های فرانسه در طرفداری از صهیونیسم به شمار می رفت.
نفوذ صهیونیستها در فرانسه و خودبینی و خودپسندی آنها، چنان یهودیان را غرّه کرده بود که جرات کردند روزنامه ملّت یهود را چاپ و منتشر سازند. این نشریه که با نظارت روخوموفیسکس یهودی اداره می شد در یکی از شماره های خود نوشت:
«ما یهودی هستیم و کاملاً حق داریم یهودی باشیم و اکنون بیش از هر زمان دیگر باید آن را اعلام کنیم. ما باید با افتخار تمام به کوری چشم جهان بگوییم که ما یک ملت هستیم.»(8)
ماکس نوردو یهودی نیز در همین روزنامه نوشت:
ما آلمانی یا انگلیسی و یا فرانسوی نیستیم! هویت ما آشکار است، ما با تمام صراحت یهودی هستیم و معتقدات مسیحی شما، معتقدات ما نیست. ما امت ویژه ای هستیم که «هرتزل» آن را به شما معرفی کرده است، و لذا ما هرگز در کوره شما ذوب نخواهیم شد.(9)
همچنین نفوذ صهیونیسم در طول حیات خویش بدانجا رسید که روزنامه فرانسه دربند را در دوازدهم دسامبر 1939 میلادی تعطیل کرد و صاحب آن بللو بواکس را به زندان افکند، زیرا او جرات کرده بود مقاله ای در این روزنامه چاپ کند که در آن به یهودیان فرانسه حمله شده بود.

مطبوعات آلمان

آلمان یکی از کشورهای اروپایی است که صهیونیسم بین الملل سلطه مطبوعاتی خود را بر آن گسترش داده است به گونه ای که در این کشور «در مورد روزنامه نگاران و خبرنگاران، مقررات سختی به مصلحت صهیونیسم به اجرا درمی آید و اربابان مطبوعات موظف به رعایت اصولی می باشند. از جمله همگی موظف هستند اندیشه های نازیسم را تحقیر کنند و نیز موظفند مردم را به سوی آشتی بین دو ملت آلمان و یهود سوق دهند.»(10)اگر کسی خلاف این مقررات عمل کند فوراً با رفتار خشن و خصومت آمیز و توهین و افترای محافل صهیونیستی و مطبوعات وابسته ب آنها مواجه می شود و حتی از سوی دولت این کشور نیز تحت بازجویی و پیگرد قرار می گیرد.(11)
در حال حاضر اغلب مؤسسه های مطبوعاتی در اختیار صهیونیستهاست. از جمله مؤسسه اشپینگر که 30% بازار کل آلمان را شامل می شود و نشریه بیل زاتیوگونگ با 5/5 میلیون نسخه و تعداد 8 روزنامه کثیرالانتشار آلمان - که جریده دی ولت جزء آنهاست - همه توسط شرکتهای صهیونیستی انتشار می یابند.»(12)
هنگامی که در کشورهای اروپایی ذکر شده که پایتخت خبری عالم محسوب می شوند صهیونیستها تسلط کامل بر مطبوعات دارند بدیهی است در دیگر کشورهای اروپایی نیز این سلطه وجود داشته باشد. آثار این سلطه جهنمی در اسپانیا، پرتقال، ایتالیا، واتیکان، سوئد، نروژ، هلند و دیگر کشورهای اروپایی مشغول پخش تباهی و فساد و سبعیت می باشند.(13)

مطبوعات روسیه (شوروی)

صهیونیسم جهانی در دوران انقلاب اکتبر 1917 شوروی و پس از آن نقش و سیطره قابل توجهی در تاسیس مطبوعات و محافل مطبوعاتی این کشور داشته است. «یکی از مشهورترین این روزنامه ها که در قرن نوزدهم در خارج از این کشور منتشر می شد و نقش قابل توجهی در افکار عمومی روسها برای انقلاب اکتبر داشت روزنامه لاکلوش (LACLOSHE) متعلق به هرتزن (HERTZEN) است که به صورت ماهانه در لندن منتشر و به طور قاچاق وارد روسیه می شد.»(14) از دیگر روزنامه های وابسته به صهیونیسم که در دوران انقلاب در روسیه فعالیتهای فراوانی داشتند روزنامه راسوت ارگان صهیونیست های روسیه است.»(15) نشریات دیگری نیز با عنوانها و نامهای مارکسیستی - کمونیستی منتشر می شده اند که اغلب آنها تحت سلطه صهیونیستها بوده است.
پس از انقلاب اکتبر شوروی نیز صهیونیستها در محافل مطبوعاتی شوروی به ایفای نقش پرداختند. به طوری که تاثیر بسیاری در برخی مطبوعات کمونیستی داشتند. از جمله این صهیونیستها می توان از تاهال- منکس، نیلویر که در روزنامه ازوستیا مقاله می نوشتند و میشل گلفاندا و اولفاتدو اولگین که روزنامه پرودا - ارگان حزب کمونیست شوروی - را اداره می کردند نام برد.(16)
چرا صهیونیسم جهانی تا این اندازه به مطبوعات توجه ویژه نشان می دهد؟ جواب آن را باید در اهمیت سلاح مطبوعات در تحت تاثیر قرار دادن جریان تحولات و حوادث فکری، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جهان جست و جو کرد. اهمیت این سلاح، صهیونیسم جهانی را به گسترش مطبوعات تحت نفوذ خویش واداشته است تا جایی که تعداد دستهای اختاپوسی آن به صدها روزنامه و مجله به زبانهای مختلف می رسد. صهیونیسم با این ابزار، اقدام به انجام عملیات کنترل افکار کرده و به تربیت فرهنگی افکار عمومی در جهتی می پردازد که برای اتخاذ مواضع سیاسی در قبال مسائل مورد توجه خود بدان نیازمند است. به همین لحاظ تاکنون توانسته سیطره خویش را بر مطبوعات جهان تحکیم بخشد و آنها را طبق مصالح و برای اجرای مقاصد و اجرای نقشه های خویش جهت دهد. صهیونیسم علاوه بر به کار گرفتن این مطبوعات، از آنها به عنوان وسیله ای برای تفرقه و نشر و اشاعه فرهنگ برهنگی و فساد در میان ملتها استفاده می کند. این مجله در راه برآورده شدن اغراض و اهداف صهیونیسم منتشر می شود و آنان از خلال این امر توانستند از درج هرگونه خبری که به اسلام مربوط می شود، جلوگیری کنند. به عنوان نمونه «رژیم صهیونیستی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بودجه ویژه ای برای مطبوعات ایران داشت که به طور مرتب به روزنامه ها و مجلات می داد. حتی آگهی های تجارتی و غیرتجارتی یهودیان صهیونیست و دوستان آنها نیز بنابر توصیه آژانس یهود به همین نشریات داده می شد.»(17)
اکنون که اوضاع چنین است و این مطبوعات مستهجن، جهان را در قبضه خویش گرفته اند، اگر یک یهودی در معرض بازداشت قرار گیرد (18) و یا هنرپیشه ای بی شرم و آبرو در هالیوود کشته شود و یا اتومبیل یک خواننده مست و لایعقل و یا هیپی زن صفت و نامرد واژگون گردد، آنان در انعکاس این مطالب لحظه ای درنگ نمی کنند. اما همین روزنامه ها آن گاه که به امور مسلمانان برمی خورند، به سکوت مرموزی پناه برده و هرگز لب از لب نمی گشایند! هرچند هزاران مسلمان همچون رمه های گوسفند ذبح شوند و نابود گردند گویا خون مسلمانان پست ترین و بی بهاترین خونهاست.
روشن ترین و بهترین نمونه برای اثبات این ادعا، جنایاتی است که صهیونیستها در مورد مسلمانان فلسطینی و لبنانی انجام می دهند در حالی که ما در مطبوعات بین المللی از آنها جز نجوایی مبهم و اخباری مجمل نمی شنویم. با این وجود غربیها پیوسته ندای آزادی مطبوعات خود را سر می دهند و مدعی هستند که این مطبوعات تحت سیطره و قدرت هیچ کشوری قرار نمی گیرد! اما اندکی دقت و تامل در پشتوانه مالی بعضی مطبوعات غربی به خوبی می توان فهمید که اغلب آنها به مرکوبی برای سلطه گران غربی و دستگاه های اطلاعاتی آنها تبدیل شده اند و صهیونیسم جهانی به واسطه کمکهای مالی که به برخی از این مؤسسه ها می کند در تار و پود آنها نفوذ کرده است. هرچند که آنها ظاهری مستقل از دولتها داشته باشند. به ویژه در عصر کنونی که سرمایه و رسانه برای سلطه بر جهان از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و مسائل تجاری یکی از راههای گسترده برای سیطره بر رسانه ها به شمار می رود.
بنابراین وقتی گفته می شود که مطبوعات غرب آزاد هستند به این معناست که این رسانه ها از مراکز سیاسی که تصمیمات را اتخاذ می کنند جدا هستند، اما این تنها یک فرضیه تخیلی است، چرا که نمی توان مراکز سیاسی تصمیم گیرنده را از رسانه ها جدا نمود. اگر گروهی از رسانه ها از نفوذ این مراکز خارج شده باشند حتماً تحت تاثیر جهات دیگری که از تصمیمات آنها متضرر می شوند قرار دارند. به عنوان یک مثال روشن و عینی می توان به موضوع «تروریسم» در جهان اشاره نمود. چه کسی معنی تروریسم را مشخص می کند؟ تروریست کیست؟ آیا تروریست کسی است که عملی مجرمانه و مخالف منطق انسانی و قوانین وضعی و آسمانی انجام می دهد یا کسی است که با سلاح خود در برابر متجاوز می ایستد؟
در جست و جو برای یافتن چنین تعریفاتی در رسانه های غرب به یکباره با سه نوع اطلاعات رو به رو می شویم:(19)
1- مطبوعات غرب با کسی که مرتکب عمل مجرمانه و مخالف منطق انسانی و قوانین وضعی آسمانی می شوند نه به عنوان تروریست بلکه به عنوان متهم، مجرم و بیمار روانی برخورد کرده و برای پی بردن به دلایل روانی و اجتماعی که او را به ارتکاب جرم سوق داده است وی را تحت آزمایشهای دقیق قرار می دهند.

بیشتر بخوانید: دامنه و عمق نفوذ یهود در آمریکا


مسأله ای نیست، می گوییم این شیوه یک شیوه پیشرفته و متمدنانه است که هدف از آن اصلاح نمونه انسانی است که انسانیت وی دچار جنون شده است.
2- مطبوعات غرب با کسی که در مقابل اشغالگر و متجاوز مقاومت کرده و با کسی که به دفاع از خود، سرزمین و وطنش می پردازد به عنوان تروریست برخورد کرده که باید مورد تعقیب بین المللی قرار گیرد و از دیگر دولتها می خواهد که وی را در کشور خود تحت تعقیب قرار دهند. آنها مساله چنین شخصی را تحت آزمایشهای دقیق نمی گذارند تا ببینند چه کسی سرزمین وی را گرفته و یا اینکه چه اسباب و عواملی وی را به چنین مبارزه ای سوق داده است.
3- تناقضی است که در این سلطه رسانه ای بین یک نمونه و نمونه دیگر یا در میان همان نمونه وجود دارد.
به همین لحاظ است که معتقدیم مطبوعات غربی به معنای واقعی آزاد نیستند در صورتی که باید از نهادهای سیاسی که تصمیمات مشخصی را در قبال فلان منطقه می گیرند جدا باشند. اما اگر مطبوعات با این نهادها همراه شده و تبدیل به صدای این سیاست شوند چنین رسانه ای نه بی طرف است و نه آزاد.
به عنوان مثال موضوع «تروریسم» یا عبارت «تروریسم» که مطرح شد، اگر آمریکا احساس کند که اسلام گرایان در نقطه ای از جهان کارهایی در جهت منافع آمریکا انجام می دهند پس اسلام در آنجا بر وفق مراد است ...
همین امر عیناً در افغانستان در دوران اشغال این کشور توسط روسها اتفاق افتاد:
وقتی مجاهدان افغانی در افغانستان رو در روی ارتش سرخ شوروی ایستاده بودند رسانه های آمریکا جنبش آنها را خوب و ناب می خواندند. «رسانه های غربی در مورد موضوع تملک آنها توسط برخی از شخصیتها و مؤسسه های به معنی واقعی کلمه آزاد هستند. اما وی دوباره تصریح کرد که «جان کلام این است که این رسانه ها فقط در چارچوب مسائل تجاری آزاد هستند.» بیایید به فلسطین اشغالی و جنوب لبنان برویم. در آنجا هر مسلمانی که سلاح در دست دارد و در برابر اشغال صهیونیستی مقاومت می کند تروریست خوانده می شود. این نظریات از آن دوایر سیاسی آمریکا است که مطبوعات غرب آنها را پخش و تکرار می کند.
اگر به شیوه برخورد مطبوعات غرب و به ویژه آمریکا با یاسرعرفات (رئیس سازمان آزادی بخش فلسطین) نگاه کنیم خواهیم دید که این رسانه ها در طی بیش از 20 سال وی را به عنوان یک شخصیت تروریست خوانده و چنین تصویری از وی ساخته اند. اما ناگهان می بینیم که این رسانه ها یک شبه 180 درجه موضع خود را عوض کرده و یاسر عرفات را انسانی پاک و نرم خو و حامی صلح می شمارند. وقتی همسر وی به آمریکا می رود با استقبال گرم از سوی رسانه های آمریکا روبه رو شده و مانند بانوان درجه یک جامعه با وی رفتار می شود.
چرا این رسانه ها در طی این مدت از عرفات چهره زشت یک تروریست را به تصویر کشیده بودند اما ناگهان وی تبدیل به فردی مورد قبول و خوب می شود؟
جواب آن را باید در وابستگی مالی این مطبوعات به ظاهر مستقل به شرکتها و موسسه های تجاری جست و جو نمود که صهیونیسم جهانی بسیاری از آنها را به قبضه خود درآورده و یا با کمک و سرمایه گذاری کلان، عملاً جهت گیری های سیاسی آنها را مشخص می سازد. در این رابطه نیز لیزلی ماکلوکلین (نویسنده، خبرنگار انگلیسی و مترجم ملکه الیزابت دوم ملکه انگلستان) قابل تامل می باشد. وی در گفت و گوی صریحی که دکتر یحیی العریضی با وی در مورد نفوذ صهیونیستها در رسانه های غربی داشته است می گوید:
«رسانه های غربی در مورد موضوع تملک آنها توسط برخی از شخصیتها و مؤسسه های به معنی واقعی کلمه آزاد هستند. اما وی دوباره تصریح کرد که «جان کلام این است که این رسانه ها فقط در چارچوب مسائل تجاری آزاد هستند.»(20)
در واقع لیزلی چنین تعریفی را از مطبوعات غرب در حالی ارائه داد که یا نمی دانست چگونه تأکید کند که علت عدم آزادی مطبوعات غرب مسائل تجاری است و یا اینکه می دانست و به نوعی اعتراف کرد که هرچند مطبوعات غربی ظاهری مستقل از دولتها دارند اما در ارائه تحلیلها و پخش اخبار و گزارشها، تابع مؤسسه های غیردولتی هستند که امکان نفوذ صهیونیستها در آنها- با توجه به سرمایه های کلانی که دارند - وجود دارد و آزادی مطبوعات غربی توهم است تا واقعیت.

نمایش پی نوشت ها:
1. از طریق رؤسای هیئت تحریریه، تعداد زیادی از یهودیان به شکل پنهانی به اداره مجله یا روزنامه و ... کشیده شده و اموری از قبیل مسوولیت کادر اداری و فنی و روزنامه نگاری را به عهده گرفتند. بدین ترتیب آنان تاثیر روزنامه را در همان جهتی که منافع صهیونیسم اقتضا می کرد، ضمانت نمودند.(به نقل از: حلاق، عبدالله: الیهودیه العالمیه، بیروت، الدارالاسلامیه، ص 76).
2. ابوغنیمه:پیشین، ص 139.
3. ابوغنیمه، پیشین، ص 42.
4. همان.
5. جلال آل احمد، اسرائیل عامل امپریالیسم، (تهران: نشر نذیر (کاروان)، 1357) ص 14.
6. به عنوان نمونه: در شماره 380 این مجله که در ماه مه 1981 منتشر شده مقاله ای آمده که در آن چنین ادعا شده است:
«زن در اسلام از حقوق برخوردار نیست و به تمام معنا برده و بنده مرد است. او حق انتخاب همسر خویش را ندارد زیرا مجبور است با کسی که ولی او انتخاب نموده است ازدواج کند و طلاق آسانترین امور در اسلام است» (به نقل از: ابوغنیمه، زیاد: پیشین، ص 128).
7. لئون بلوم از اهالی بلغارستان است که به نام یهودی بلیو کارنر موسوم بوده است. و نیروهای فشار صهیونیسم در سال 1937 او را به منصب نخست وزیری فرانسه رسانده اند.
وی از سردمداران نویسندگان لائیک در عصر حاضر به شمار می رود. از کتاب ازدواج او بیش از هفت میلیون نسخه فقط در فرانسه چاپ و توزیع شده است. نویسنده در این کتاب دختران جوان را دعوت می کند که به سوی گمراهی و ابتذال گام بردارند و تاکید می کند که دختران بالغ باید به موقع از تواناییهای جنسی خود بهره بگیرند و پیش از ازدواج عنان خواهشهای جنسی خود را رها سازند و خود را از لذت ماجراجوییهایی که برایشان فراهم می شود، محروم نسازند، زیرا دوران جوانی، فرصت حقیقی برای استفاده از لذایذ و کامجویی است. (به نقل از: السیطره الصهیونیه علی وسائل الاعلام العالمیه).
8. ابوغنیمه، پیشین، ص 128.
9. همان.
10. فخرالدین حجازی، نقش و نفوذ صهیونیسم در اروپای غربی، (تهران: انتشارات بعثت، بی تا)، ص 28.
11. میرابوالفتح دعوتی، نفوذ صهیونیسم در مطبوعات (تهران، نشر ایام، 1376) ص 142.
12. همان، ص 152.
13. همان، ص 152.
14. آلبر، پیر: ص 182.
15. رمان برادسکی، حقایقی درباره صهیونیسم، م.احمدآبادی (تهران: انتشارات کتیبه، پاییز 1358)ص 44.
16. فخرالدین حجازی، پنج مقاله (تهران: انتشارات بعثت، بی تا)ص 107.
17. [شمس الدین رحمانی] جهان زیر سلطه صهیونیسم، (تهران: انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، اول مهر 1361)، ص 51.
18. جار و جنجال رسانه های گروهی و مطبوعات غربی در خصوص دستگیری 13 یهودی توسط جمهوری اسلامی ایران به اتهام جاسوسی برای رژیم صهیونیستی شاهدی گویا بر این مدعاست.
19. العریضی، پیشین، ص 81.
20. برای کسب آگاهی بیشتر از شرح این گفت و گو نگاه کنید به: العریضی، پیشین، ص 80.

منبع :صفاتاج، مجید (1387)، صهیونیسم و رسانه، تهران: سفیر اردهال، چاپ دوم

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.