بدون تردید اگر کسی بخواهد سنت باطل و فرسودهای را زیر پا گذارد و دین جدید را بپذیرد و علیه همهی ارزشهای گذشته موضع بگیرد، هم نبوغ فکری و سیاسی میطلبد و هم روح بندگی و تقید به ارزشها و به خصوص در زمانی که مردان شهامت سنت شکنی نداشته باشند و زنی در چنان شرایط در عرصه مبارزه با باطل و گزینش حق حضور یابد، بدون شک نیست، مگر توان درک حقایق، روح مسئولیت و بینش عمیق سیاسی و زیر نظرداشتن جریانات حاکم در جامعه.
در یک نگاه زن در عصر جاهلی موجودی تبعی بود و هیچگونه استقلالی نداشت که قبل از ازدواج دقیقاً تحت ولایت و سرپرستی پدر بود و با اختیار وی ازدواج میکرد و پس از ازدواج تابع اراده همسر و اختیار او بود و هدف از انتخاب همسر، ارضای جنسی و بقای نسل به حساب میآمد، ولی با طلوع فرهنگ دینی تغییر چشمگیری در موقعیت و شأن زنان به وجود آمد و ارزش آنها را در ایجاد نقش سیاسی به اثبات رساند.
زن مسلمان همگام با مردان در عرصه سیاست
اگر در سیاست تصمیمگیری بر اساس اراده عقل و تدبیر برای خیر و صلاح مردم باشد پس این نقش به عهدهی چه کسانی میتواند باشد؟ مثلاً اگر حاکمیت بر سرنوشت مردم باشد باید از فعالیتهای پیرامونی غافل نباشد و در صورتی که امر فعالیت شامل یک قلمرو زندگی شود، بدون تردید فعالیت دو جنس از زن و مرد را در برمیگیرد و طبیعی است که در حاکمیت و سیاستگذاری یک جامعه همهی افراد موجود در آن واحد فعال نیستند و بلکه به طریق خاص سیاسی این امر تجلی مییابد، همانند: رأیگیری، مبارزه علیه ظلم، طاغوتستیزی و انجام خدمات مردمی.در فرآیند جامعهسازی تودههای مردم به گونهی دستهجمعی در این راستا و به شکل خاصی مشارکت داده میشوند و تودههای مردم هم از زنان و مردان هردو تشکیل شدهاند و اما در مورد نقش زنان در عرصه سیاسی و تعیین سرنوشت از صدر اسلام تا کنون مصادیق و نمونههای فراوانی وجود دارد؛ زیرا که سیاست بخشی مهمی از زندگی انسانها را تشکیل میدهد و اگر شخصی و یا گروهی از کنار مسائل جاری و سرنوشتساز به سادگی و بیتفاوتی بگذرد، بدون شک آسیبپذیر میگردد.
از آنجا که «در واژه شناسی، سیاست، معنای حکم راندن بر رعیت و اداره کشور به شکل قدیمی و مدرنش، حکومت و ریاست کردن، داوری، جزاء، تنبه، صیانت حدود و ملک، اداره امور داخلی و خارجی کشور است»،[1] پس پیداست که زنان نیز همانند مردان مسئولیتها و وظایفی دارند که نقش آنان را در اداره و تعیین سرنوشت جامعه مشخص مینماید و از رهگذر پیوند نیازها و ایدهآلهای زندگی، تشریک مساعی را در امورات زندگی و به خصوص سرنوشتساز امت اسلامی ضروری میسازد و در این فرصت از مقال برای تبیین بهتر این موضوع به برخی آنها میپردازیم:
وقتی اسلام در جزیرة العرب گسترش یافت، زنان در عرصه اجتماع حضور داشتند و از آنجا که دین مخاطبش همهی انسانها است و به انسان به عنوان یک هویت جمعی مینگرد، پس یک سلسله مسائل را به عنوان وظایف انسانی در جامعه برای او ضروری میداند. قرآن که اصول و پایهی ارزشگذاری را در میان امت اسلامی به عهده دارد در باب جایگاه مؤمن (مرد یا زن) در فرآیند بسترسازی سیاسی و دفاع از ارزشهای مکتبی چنین فرموده است:
﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلـٰی اَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّی یَسْتَاْذِنُوهُ﴾[2]؛
«مؤمنینی راستین کسانی هستند که هم از نظر عقیده به خدا و پیامبرش معتقدند و هم از نظر درک مسائل اجتماعی و هوش جمعی، جامعه را خوب میشناسند و در مسائل جمعی همواره حضور دارند و منزوی نیستند.»
بدون تردید امر جامع که در قرآن از آن یاد شده است، همان مسائل جمعی یک جامعه و نظام است. مسائل جامعه چنان به هم گره خورده است که بیتفاوتی بدان در حقیقت بیتفاوتی در برابر نیازها و مشکلات خودش میباشد و از نمونههای امر جامعه و فراگیر در واقع همان مسائل جمعی یک نظام است ، مثلاً نماز جمعه یک امر جامع است و تظاهرات علیه طغیان و استکبار، حضور در انتخابات و... صدها نمونه از این قبیل امر جامعه هستند.[3]
نقش سیاسی زنان از آنجا هویدا میگردد که هم از شرایط و اوضاع پیرامون اطلاع یابد و در برابر آن احساس مسئولیت نماید و هم در رفع موانع و مشکلات آن در کنار مردان در پی چاره باشند.
اگر ما سیاست را تدبیر امور و درک واقعیتهای حاکم و زدودن موانع پیشرفت و اصلاح جامعه بدانیم، پس زنان که عضو جامعهاند و نیازهای مشترک دارند ناگزیرند تا در پی اصلاح امور مردم تلاش ورزند و مهمترین شاهد بر جواز حضور زنان در جامعه، آیات سوره نمل در باب فرمانروایی ملکه سبا است، زنی که حاکم سرزمین خود بود و جامعه را اداره میکرد:
﴿قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً اَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا اَعِزَّةَ اَهْلِهَا اَذِلَّةً وَکَذٰلِکَ یَفْعَلُونَ﴾[4]؛
«پادشاهان هنگامی که وارد منطقه آبادی شوند آن را به تباهی میکشند و عزیزان آنجا را ذلیل میکنند. کار آنان همانگونه است.»
مهمترین پیام این آیه معرفی یک زن مدبر و خردمند است که تحت تأثیر عواطف و احساسات قرار نمیگیرد و به خوبی و عاقلانه بر مردمش حکومت میکند.
در حوزهی فرهنگ دینی، زن افزون بر ادارهی خانه و مسئولیت تربیت فرزندان که از عمدهترین وظایف وی به حساب میآید، در بسیاری از مسائل سرنوشتساز جامعه با مردان شریک است و بینقش نبودن زن در مدیریت جامعه او را از حصار خانه به صحنههای اجتماع میکشاند و این نه تنها با عفاف و حفظ حجاب که وظیفه دیگر اوست، منافات ندارد و بلکه او را در انجام بهتر مسئولیتهای اجتماعی یاری میکند. آنچه با انجام وظایف او منافات دارد، وجوب خانهنشینی است، امری که اسلام هرگز طرفدار آن نیست.[5]
پس وقتی زن مجبور نباشد تا در حصار تنگ خانه بماند و نقش فراتر از محیط خانه نیز دارد، معلوم است که نقش سیاسی او انکارناپذیر میشود.
عدم تفاوت زن و مرد در نقش سیاسی
زنان و مردان هرچند از نقطه نظر ترکیب فزیکی و برخی از غرایز درونی تفاوتی قابل توجه دارند، ولی آنها نمیتوانند در نقش و تعیین سرنوشت و در فرآیند جامعه سازی و ادارهی آن تغییر ایجاد نموده و نقش زنان را کاهش دهد؛ مثلاً: علیرغم آن که مرد و زن در خلقت وحدت نوعی دارند و در استعدادهای انسانی و از جمله استعداد عقلانی مساوی هستند، ضعف و شدت عاطفی خود به خود زمینه ظهور و شکوفایی عقل و قوای دفاعی را در زنان محدود میسازد و در مردان رشد و توسعه میدهد و علاوه بر آن، ضعف و شدت عاطفی و عقلانی با وظایف تکوینی زن و مرد نیز تناسب دارد و به همین دلیل مردان به جهت آن که کمتر از زنان تحت تأثیر ساختار عاطفی خویش قرار دارند، از حیث قدرت عقلانی خود به خود بر زنان برتری پیدا میکنند و بر عکس، زنان به جهت غلبه و قدرت عاطفی بر مردان غالب شده و آنها را تحت تأثیر روانی خود قرار میدهند و در نتیجه مردان از حیث عاطفی و زنان از حیث عقلانی نسبت به یکدیگر احساس نیاز میکنند.[6]زنان اگرچه در برخی از حوزهها (کششها و غرایز درونی) با مردان تفاوت دارند، ولی این به آن معنا نیست که نقش و جایگاه آنان در حوزه نیازهای اجتماع نادیده گرفته شود:
«اسلام همانطور که در سایر امور برای زنان شخصیت حقوقی قائل است، در مسائل اجتماعی و سیاسی نیز برای زن شخصیت حقوقی قائل است، دخالت زن را مانند مرد در تمام فعالیتهای اجتماعی و شئون سیاسی جایز میداند و هیچ فرقی بین آن دو از این جهت نمیگذارد.»[7]
نقش زن مسلمان
زن در زمانی که اسلام در مکه طلوع نکرده بود، دوران مظلومیت را پشت سر گذاشته، ظلمها و ستمهای فراوان و گوناگونی را تحمل کرده و محدودیتهایی را دیده بود. او رنج زن بودن را چشیده بود و با طلوع خورشید تابناک اسلام از محرومیت و بیچارگی به کرامت، برخورداری از شأن و عزت بهرمند گردید، جایگاه از دست داده را به دست آورد و بهترین موقعیت پیدا نمود و از حصار تنگ تعصب جاهلیت بیرون آمده در تعیین سرنوشت خود و دیگران نقش چشمگیری به دست آورد و ثابت کرد که زنان میتوانند همدوش مردان در ایجاد تحول کمی و کیفی در جامعه نقش مؤثر داشته باشند.زنان در عصر نبوی (چه در عصر ترویج دین به صورت مخفی و یا در زمان آشکارسازی مکتب) حضور فعال و قابل توجه داشتند و برای تحقق اسلام از خودگذشتگی نشان داده و اقدامات مدبرانهای نمودند که برای تبیین موضوع به برخی از جلوهها و مصادیق آن اشاره میشود:
1. تحمل سختی در راه اسلام
زنان در صدر اسلام در کنار مردان سختیهای طاقتفرسایی را تحمل نموده و در راه دین و دفاع از ارزشهای توحیدی تلاش ورزیدند و حتی در این راستا جان خود را قربانی نمودند. در زمانی که اسلام به تازگی به سرزمین عربستان پاگذاشت، فرهنگ انسان دوستی و تکریم شخصیت زن را به ارمغان آورد:در آن فضای اختناق و خفقان که به شدت با اسلام و مسلمانی برخورد میشد و کمتر کسی جرأت مینمود به این آیین حق و حقیقت، گرایش پیدا کند و پشت پا به خدایان چوبین و بیجان سرزمین عرب بزند، شیرزنان حقیقتجویی بودند که با آگاهی کامل از پیامدهای گرویدن به حق و شکنجههای جانفرسایی که از سوی جاهلان جلادصفت روزگار انتظارشان را میکشید اسلام اختیار کردند و مسلمانی برگزیدند. زنان آزادی و آزادگی اختیار نمودند و از قید و بند شیطانصفتان تاریخ نهراسیدند. آنان عزت و سربلندی برگزیدند و در برابر فرومایگان سر تعظیم فرود نیاوردند و تا آن اندازه راسخ و استوار بودند که مرگ و مردن هم نتوانست آنان را از پیمودن راه، بازشان دارد؛ از جملهی این زنان نامدار، حضرت خدیجه، همسر باوفای رسول خدا(ص) بود که در همان آغازین روزهای ظهور اسلام مسلمان شد و در روزگارانی که جاهلیت بر دلهای مردم عرب حکمرانی مینمود و اسلام هیچ گاه و پایگاهی نداشت، وی نخستین کسی بود که نور اسلام را به دل خویش راه داد.[8]
سیاست تنها شیوه درک اداره و سرپرستی نمیتواند باشد. درک موقعیت و شرایط زمان، انتخاب شیوهی جدید و تغییر در مشی زندگی و نیز رد سنتها و ارزشهای گذشته بیانگر بینش عمیق و ژرف است که آدمهای فهمیده و باتدبیر دارند و با شعور و درک سیاسی که دارند، از وضع موجود راضی نبوده و با مواضع اقدامی علیه سنت و نظام کهن شوریده و در پی تغییر وضع موجود برآمداند؛ چون خدیجه و سایر زنان که در عصر نبوی بر تمام علائق سنتی و مالی خویش پشت نموده و در کنار پیامبر(ص) به دفاع از ارزشهای اسلامی پرداختند.
یکی دیگر از این زنان، «سمیه»، مادر عمار یاسر است که از نخستین مسلمانان تاریخ بود، وقتی ابلیسمنشان روزگار از اسلام آوردن سمیه خبر یافتند، او و همسر و فرزند تازه مسلمان شدهاش را در بند نمودند و زیر آفتاب سوزان مکه شکنجه دادند، تا از اسلام برگردند و اما آنها نه تنها باز نمیگشتند که با هرشکنجه بیش از پیش در ایمان خویش راسختر میشدند.
پیامبر اسلام(ص) از ریگزار داغی که آنان را در آنجا عذاب میدادند، عبور کرد و چشمش به آنان افتاد که در نهایت بیرحمی شکنجه میشدند ... آن حضرت به آنان فرمود: صبر و تحمل پیشه کنید ای آل یاسر، پاداش شما بهشت خواهد بود. و در نهایت سمیه در زیر شکنجههای ابوجهل جام شهادت را سرکشید و رنجها را تحمل نمود و اما ننگ ذلت را نپذیرفت. او شهید شد و با شهادتش نامش را در شمار شیرزنان تاریخ به عنوان شهید اسلام ثبت نمود و تاریخ زن را با نام خودش مزین ساخت.[9]
در زمانی که سران و سردمداران قریش در مکه به خاطر منافع شخصی و حفظ مصالح قومی به گرد بتهای چوبی و سنگی میچرخیدند و تنها راه سعادت دنیا و آخرت را در این میدیدند، زنان در همان فضای بیتفاوتی و کجاندیشی در پی اصلاح راه خود و ترسیم نمودن خط مشی دیگران تلاش ورزیدند و وارد عرصه ایجاد تفکر دینی و درهمشکستن طلسم بتپرستی و خرافهگرایی گردیدند و علاوه بر سمیه، زنانی دیگر نیز بودند که با عمل و شیوه انتخاب راه صحیح خود، سد راه جولانگاه کافران شدند و رسول اکرم را در نشر و گسترش اندیشه دینی یاری رساندند، که به طور اجمال به برخی از آنها که در راستای حفظ دین جانفشانی کردند میپردازم:
الف. یکی از آن شیرزنان که با بینش ژرف و حرکت عاقلانه الگوی اصلاحگری در تاریخ بشری گردید «زنیره» بود که علیرغم فضای اختناق و موانع اجتماعی و سیاسی مکه به دین اسلام رو آورد که در نتیجه مشرکان مکه او را به جرم مسلمانی در بند کردند و شکنجهاش دادند. از وی میخواستند تا اسلام را رها کند، ولی هرگز نپذیرفت و قدمی به عقب برنگشت و آنقدر پایمردی کرد که از شدت شکنجه دو چشمش نابینا شد.[10]
ب. زن دیگری که در راستای پیروزی اسلام و مبارزه با ستم و کفر تلاش ورزید و هرچند که شکنجهاش دادند، نه تنها از راه خویش بر نگشت که حتی شکنجهگران را نیز با عمل و مقاومت خالصانهی خود به سمت دین اسلام جذب نمود، «ام شریک عامری» از قریش و از طایفه عامر بود. او در مکه مسلمان شد و سپس به طور پنهانی به تبلیغ اسلام در میان زنان قریش پرداخت و آنان را به رو آوردن به این مکتب الهی دعوت نمود. سران مکه از کار وی آگاه شدند و او را دستگیر و سپس از مکه تبعید نمودند. او را سوار شتر برهنهای کرده و سه شبانه روز بیآب و غذا رهایش نمودند.
او را از مسیر بیابانهای داغ و سوزان میبردند و هرگاه میخواستند در جایی بار بیفکنند، دست و پایش را میبستند و در برابر آفتاب سوزان میگذاشتند و خود غذا میخوردند، ولی او را گرسنگی و تشنگی میدادند و تا پای مرگ شکنجه میکردند و اما او نه تنها از اسلام برنگشت، بلکه آنان را هم مسلمان کرد.[11]
نه تنها زنانی که در مکه بودند و با شنیدن دعوت رسول خدا(ص) حصارها و محدودیتها را در همشکسته، در کنار پیامبر خدا(ص) قرار گرفتند، بلکه زنانی نیز در عرصه فعالیتهای فکری و سیاسی آمدند که کیلومترها از مکه دور بودند. با توجه به درک واقعیتهای اطراف و کشف حقایق، فاصلهها را طی و خود را در گروه مسلمانان رساندند؛ از جمله این زنان میتوان به آن بانوی اصفهانی اشاره کرد که پیش از سلمان فارسی به عشق اسلام، ترک وطن کرده و خود را به محضر پیامبر(ص) رسانیده و اسلام آورده و راهنمای سلمان فارسی برای رسیدن به پیامبر شده بود،[12] راههای سخت و دشواریها را پشت سر گذاشت و تمام علائق اجتماعی و محدودیتهای محیطی را نادیده گرفت تا خود را به رسول خدا(ص) رساند. او «ام ایمن» بود که پای پیاده و بدون زاد و راحله تنها در گرمای طاقتفرسای بیابان، راه مکه و مدینه را پیمود تا به پیشگاه پیغمبر برسد.[13]
آنچه از مطالب ارائه شده در باب شخصیت و نقش سیاسی زنان در فرآیند پیشرفت اسلام به دست میآید آن است که زنان هرچند در وضعیت اختناقآمیز قرار داشتند و محدودیتهای اجتماعی مانع تصمیمگیری و انتخاب خط مشی سیاسی و اجتماعی آنان میشد، آنها علیرغم موانع و دشواریهای فیزیکی و اجتماعی، به اسلام روآوردند و برخلاف جریان حاکم موضع گرفته و پنجه نرم کردن با معضلات و اصلاح فکر و رفتار جامعه را بر ماندن در درون حصارهای تنگ قبیلهای، اعتقادی و حتی جغرافیایی ترجیح دادند و بر تارک جهلپرستی و خرافات فرود آمده جامعه را در راستای زندگی ایدهآل دینی و یکتاپرستی متحول ساختند.
2. تقویت حکومت اسلامی
از نمونههای دیگر که نقش سیاسی زنان را در عصر نبوی به اثبات میرساند، حمایت و تقویت حکومت اسلامی توسط زنان بود. زنان مسلمان در قالبهای مختلف به پشتیبانی معنوی و مادی نظام اسلامی و تشکیلات مدیریتی آن پرداختند. هرگاه حکومت اسلامی نیازمند کمک و حمایت بود، رسول الله(ص) مسأله را با مردم در میان میگذاشت، زنان همچون مردان امر رسول الله(ص) را اطاعت کرده و به یاری او میشتافتند.از جمله هنگامی که مهاجرین به مدینه رسیدند بنا به دستور رسول(ص) به عنوان مهمان به خانه انصار وارد شدند. «ام شریک» که زنی غنی و توانگر بود، از مهمانان چند که برای ملاقات رسول الله(ص) آمده بودند، پذیرایی کرد.[14] مهاجران در خانههای انصار جای گرفتند و از آنان پیرایی میشد و میتوان گفت که زنان انصار هم نقش اساسی در استقرار مهاجران در مدینه داشتند.
بدیهی است که این امر در همبستگی مسلمانان و نیزحمایت از حکومت اسلامی نقش بسزایی داشته است و حمایت از یک حکومت تنها به حمایتهای سیاسی خلاصه نمیشود و میتوانیم که تقویت بنیه اقتصادی حکومت در شرایط بحرانی و از بین بردن فقر و نیازمندی مسلمانان، اثر بسزایی در پایداری و ثبات سیاسی یک حکومت دارد و از اینرو حمایت مالی خدیجه و سایر زنان از پیامبر(ص) در شرایط دشوار اقتصادی بدون تردید در پیروزی اسلام و در نتیجه تشکیل حکومت اسلامی و استحکام آن بسیار مؤثر بوده است.
3. تبلیغ از مکتب
از آنجا که دیانت از سیاست جدا نیست، پس بدون تردید تلاش در جهت تبیین و گسترش آموزههای دینی از آنجا که یک وظیفه و تکلیف است میتواند سیاست تبلیغی به حساب آید.زنان که عضو مؤثر در ترکیب اجتماع هستند، نقش تعیین کننده در ایجاد تحول افکار و موضعگیری جامعه دارند، موقعیت و مخاطب شناسی جزو ویژگیهای یک فرد سیاسی است که زنان عصر نبوی علیرغم شرایط سخت حاکم بر سرنوشت آنان در عرصه فعالیتهای تبلیغی آمده و دوشادوش مردان به تبیین آموزههای دین پرداختند و در این راستا سختیها را بر خود پذیرفتند و گفتنی است که واکنش زنان در برابر بدعتها و ضد ارزشهای حاکم در مکه و دفاع از حقوق و جایگاه خود چیزی است که در عصر نبوی بسیار قابل توجه بود و در این فرصت از نوشتار به برخی از مصادیق آن میپردازیم:
حضور در عرصه سیاسی با بیعت با رسول اکرم (ص)
قرآن کریم زن را همچون مرد مسئول، متعهد و مستقل معرفی کرده است و به او حق داده است که در مسائل اصلی خود تصمیم بگیرد و در انتخاب روش سیاسی و حکومتی شخصاً اقدام نماید.
چنانچه پس از صلح حدیبیه به امر خداوند متعال بیعت و پیمان عدهای از زنان با پیغمبر اکرم(ص) مورد پذیرش قرار گرفت.[15]
خداوند هم در این باره در قرآنش فرموده است:
﴿یَا اَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ ... فَبَایِعْهُنَّ ...﴾[16]؛
«ای پیامبر، هنگامی که زنان مؤمنه به حضور تو آمدند تا بیعت کنند، با آنها بیعت کن.»
در تاریخ صدر اسلام و عصر نبوی زنان مسلمان در صحنه سیاست حضور فعال و چشمگیر داشتند و منظور از سیاست همانا نقش تعیین کنندهی آنان در مورد سرنوشت خود و جامعهی خود بوده است و هرمورد که مربوط به سرنوشت مردم میشده بدون تردید مربوط به سیاست است.
زنان همانند مردان در مسائل مختلف و سرنوشتساز تشریک مساعی داشتند و بیعت کردن زنان با پیامبر(ص) در شرایطی که زن هیچگاه در مسائل سیاسی و اجتماعی میدان داده نمیشدند، جایگاه قابل توجه است و قرآن همانطور که از بیعت مردان اسم برده، از بیعت زنان هم اسم برده است و یا با پیغمبر اکرم همانگونه که مردها بیعت کردند، زنها هم بیعت کردند و البته این بیعت به معنای رأی دادن به پیغمبری حضرت نبود و بلکه با بیعت پیمان بستند که به آنچه که پیغمبر(ص) فرموده است عمل کنند و یا پیمان میبستند که از پیغمبر(ص) حمایت کنند. مثل بیعت «لیلة العقبه» که در آنجا یکی دو زن از جمله «نصیبه جراح» بیعت کردند و این خود نوعی مداخله در امور سیاسی و تعیین سرنوشت است.
1. بیعت زنان
زنان در دو مرحله با پیامبر اکرم(ص) بیعت کردند. نخستین مرتبهی آن قبل از هجرت انجام گرفت که از میان بیش از 70 نفر از مسلمانان 3 نفر از زنان نیز شرکت داشتند و این بیعت به نام «بیعت عقبه» در تاریخ ثبت و معروف گردید.بیعت دوم زنان پس از هجرت انجام گرفت و در این مرحله زنان به طور رسمی با رسول خدا(ص) بیعت نمودند و پیمان به این صورت انجام پذیرفت که پیامبر اکرم(ص) دستور فرمودند تا ظرفی پر از آب آوردند و فرمان داد تا مقدار عطر به داخل آن آب ریختند و سپس حضرت دست مبارک خود را در میان آن ظرف گذاردند و آیهای را که مواد این پیمان را در برداشت تلاوت فرمودند و آنگاه از جا بلند شده و به زنان دستور دادند: هرکس حاضر است با شرایط یادشده با من بیعت کند دست در میان ظرف آب کرده و رسماً وفاداری خود را به این مواد اعلام کند.[17]
مواد یاد شده که رسول خدا(ص) که تأیید به شرایط آن میکند در قرآن کریم چنین آمده است:
«ای پیامبر، وقتی که زنان میآیند تا با تو بیعت کنند که هرگز شرک به خدا نیاورند، سرقت و زنا نکنند و اولاد خود را به قتل نرسانند و بر کسی افترا و بهتان نبسته و فرزند را به دیگری نسبت ندهند و با تو در امر نیک و معروفی مخالفت نکنند، بدین شرایط با آنها بیعت کن و برایشان از خدا غفران طلب نما.»[18]
زنان به شرایط یادشده در آیه قرآن را با جان و دل قبول کرده با رسول خدا(ص) بیعت کردند؛ و البته پیشاهنگ این حرکت مبارک، فاطمه بنت اسد، مادر حضرت علی(ع) بود.[19]
دقت در محتوای پیمان نشان میدهد که مواد بیعت، اختصاص برای زنان ندارد، بلکه مواد پیمان از تعهدات و وظایف مشترک زنان و مردان مسلمان میباشد؛ مثلاً نفی شرک، دوری از دزدی و پرهیز از زنا و پیروی از دستورات رسول خدا(ص) شامل هردو قشر میگردد.
برخی از مفسران بخشی از مفاد پیمان را در ارتباط با نقش زنان در امور خانهداری و تدبیر منزل دانستهاند. و به خصوص شرایطی چون حفظ عفت در روابط خانوادگی، طهارت نسل، دوری از دزدی و الحاق فرزندان به غیر شوهر را بیشتر در ارتباط با وظایف زنان در خانواده دانستهاند.[20]
آنچه از مضمون و پیام آیهی یادشده که در باب بیعت زنان با رسول اکرم(ص) بود به دست میآید این است که:
اولاً: مسئله حق رأی برای زنان و به صورت آزاد در زمان در عصر نبوی از اهمیت برخوردار بود که دنیای اطراف مکه و مدینه و کشورهای پیشرفتهی آن عصر هیچ جایگاه و حقی برای زنان در زمینه اظهار نظر و حق رأی قائل نبودند.
ثانیاً: برخلاف عصر حاضر که برای بیعت و رأی دادن شرایط ویژهای لحاظ نمودند، همانند: ملیت، نژاد، مدرک تحصیلی و برخی از شرایط دیگر که برای زنان دست و پاگیر است، در آن عصر (عصر نبوی) رأی دادن و مشارکت سیاسی در تعیین سرنوشت محدودیت وجود نداشت. زنان با ارادهی خود در صحنه مشارکت سیاسی حضور جدی و آزادانه داشتند.
ثالثاً: امروزه رأی و مشارکت بیشتر روی مصالح شخصی، محدودهی قومی، حزبی و حتی ملیت دور میزند، ولی مشارکت سیاسی و حضور در عرصه رأیگیری و مفاد بیعت برای مردان و به خصوص زنان برای حفظ مصالح انسانی و رشد و کمال و نیز ریشهکنسازی زمینههای گناه مانند دزدی، شرک و... بود.
2. بیعت نوعی پیمان سیاسی
بیعت در حقیقت یک پیمان سیاسی بود که در چنان شرایط خطیر صورت میگیرد و شرکت زنان در چنین شرایط سرنوشتساز از چند نظر قابل توجه و خطیر بود: از یک سو نقش سیاسی زنان را در عرصه امور سیاسی و تعیین سرنوشت امت اسلامی نشان میداد و از جانبی جایگاه و موقعیت زنان را تثبیت میکرد؛ زیرا که در گذشته این قشر از هیچ گونه حق و به خصوص در زمینهی سیاسی نداشتند. بیعت زنان پیش از هجرت و پس از هجرت صورت گرفت و هرچند که در هردو مقطع نقش سیاسی زنان را در عرصه سیاسی میرساند، ولی پیمان زنان که در سال سیزدهم بعثت انجام گرفت از آن نظر خطیرتر است که هنوز دشمنان قریش اسلام مقهور نگردیده بود و مسلمانان به ثبوت سیاسی و حاکمیت نرسیده بودند و از اینرو برای بیعت کنندگان و به خصوص زنان سخت و تهدید کننده بود.3. بیعت در سال سیزدهم بعثت
زنان که در سال 13 بعثت با رسول خدا بیعت کردند هرچند محدود بودند، ولی از نظر اهمیت بسیار چشمگیر و سرنوشتساز بود؛ زیرا که از یک سو سد را شکستند و در صحنه سیاسی حضور یافتند و از سوی دیگر برای زنان مسلمان فخر بزرگی به حساب آمدند؛ «نسیبه بنت کعب بن عماره» که به نام «ام عماره» مشهور است، یکی از دو زنی است که در بیعت عقبه دوم در سال سیزدهم بعثت با رسول الله(ص) بیعت کرد. «اسماء بنت عمرو بن عدی» با کنیه «ام منیع» زن دیگری است که در این بیعت شرکت داشت.[21]4. بیعت پس از هجرت
پس از هجرت نیز زنان همدوش مردان در عرصه میآمدند و با رسول اکرم(ص) بیعت مینمودند. رسول الله(ص) پس از هجرت به مدینه با تمامی مسلمانان بیعت کرد و از آن پس نیز هرکس از مسلمانان که هجرت میکرد با رسول الله(ص) پیمان میبست. «اسماء بنت یزید بن السّکن» زنی فاضلی بود که به «خطیبتة النّساء» ملقب شد. او در سال اول هجری بر اساس محتوای آیه 12 سوره ممتحنه با رسول(ص) پیمان بست. گویند او اولین زن از انصار بود که در میدنه با رسول(ص) بیعت کرد.[22]در مورد دیگر نیز یاران آن حضرت با ایشان بیعت کردند که زنان نیز حضور داشتند. پس از صلح حدیبیه در سال هفتم هجرت مجدداً مسلمانان اعم از زن و مرد با رسول خدا(ص) بیعت کردند. این پیمان به «بیعت رضوان» مشهور است.[23] از جمله زنان شرکت کننده در این پیمان «سلمی بنت قیس بن عمر» است که به «ام المنذر» مشهور است.[24]
زنانی که برای بیعت با رسول خدا(ص) به حضور ایشان شرفیاب میشدند گاهی همراه مردان در یک زمان شرکت میکردند و گاهی هم با دستهای از زنان و برخی وقتها هم جداگانه و به تنهایی به حضور رسول خدا(ص) میرسیدند و با ایشان پیمان میبستند. چنانچه «ام عماره» و «ام منیع» همراه جمعی از مردان با رسول(ص) پیمان بستند، ولی «ام عطیه»، «امیمه بنت رقیقه»، «اسماء بنت یزید»،[25] «عمیره بنت المسعود الانصاریه»، «سلمی بنت قیس»[26] به همراه جمعی از زنان بیعت کردند و کسانی به تنهایی نزد رسول اکرم(ص) حاضر شدند و پیمان بستند بیشمارند. از آن جملهی آنان «سوداء بنت عامر».[27]
رسول خدا هیچگاه در زمان بیعت با زنان با آنان مصافح نکرد. خود آن حضرت در این زمینه فرموده است:
«من با زنان مصافحه نمیکنم و سخنم با صد زن همانند سخنم بایک زن است.»[28]
پیامبر اکرم(ص) روش را برای اجرای برنامه بیعت با زنان به این شکل به کار میبرد:
«گاهی دست راست مبارک خود را در ظرف آبی فرو میبرد و هرکس از زنان که میخواست با او بیعت کند، دستش را در ظرف فرو میکرد.»[29]
5. بیعت و احساس تشریک مساعی
بیعت زمانی انجام میپذیرد که احساسها و انگیزهها برانگیخته شود و با توجه به مسئولیتپذیری که پیدا کرده است با پیشوای خود پیمان میبندد تا از مسیر باورهای مورد قبول وی بیراهه نرود و تمام انرژی خود را در راه اعتلای باورهای خود مصرف نماید.شایان ذکر است که در عصری که در سرزمین عربستان مردان دختران خود را به جرم دختر بودن زنده به گور میکردند و از نظر اجتماعی و سیاسی هیچ حقی قائل نبودند. بر اساس آیه بیعت زنان با پیامبر اکرم(ص)، هویت مستقل سیاسی و حقوقی زنان در اسلام مورد تأیید قرار گرفت؛ یعنی زنان نه تنها تحت قیومیت مردها به فعالیتهای مؤثر در راستای نیازهای انسانی و سرنوشتساز بپردازند، بلکه در فرآیند زندگی در جامعه مسئولیت حقوقی و سیاسی خود را نیز دارند. در میان قبایل حجاز رسم بر این بود که برای حفظ منافع افراد و قبیله و دفاع از آنان در برابر دشمن با فردی که نسبت به او صلاحیت سرپرستی قائل بودند و او را از دیگران برتر میدانستند، وارد مذاکره میشدند، نیازها و معضلات خود را باوی در میان میگذاشتند و هرگاه میان آنها و زمامدار مورد نظرشان توافقی حاصل میگردید و او نیز سرپرستی آنها را میپذیرفت، به عنوان نشانهی اطاعت و قبول سرپرستی وی با او دست میدادند که ماهیت حقوقی وسیاسی بیعت به حساب میآمد و اما وقتی مؤمنان با پیامبر(ص) بیعت میکردند، بُعد دیگری نیز به طور طبیعی بر آن افزوده میشد و آن بُعد دینی و معنوی بیعت بود؛ زیرا بیعت با پیامبر(ص) بر اساس عمل به تعالیم وی مطلبی بود فراتر از بیعت با یک حاکم دینی که تنها به منظور حفظ زندگی و منافع مادی انجام میشد. در حقیقت پس از بیعت با پیامبر(ص) مردم دو تعهد و مسئولیت داشتند: نخست تعهد و مسئولیت در قبال دستورات الهی، دیگری تعهد و مسئولیت در مقابل قرارداد که خود با پیامبر(ص) بستهاند. علت این که پیامبر اسلام(ص) در موارد مختلف از پیروان خود بیعت گرفت، همین بود که بیعت خود یک مبدأ التزام و تعهد بود[30] راضی گردید.
«سلمه بن اکوع» (یکی از بیعت کنندگان) در این زمینه میگوید: موقعیت آنچنان حساس بود که در واقع میتوان این بیعت را بیعت مسلمانان بر مرگ نامید.[31]
بیعت در تاریخ اسلام از بارزترین جوانب فعالیت سیاسی میباشد که امت اسلامی و به خصوص زنان آن را انجام داد و از دیدگاه اسلام بیعت موجب مشروعیت نظام حکمرانی میگردد و این به پیش از تشکیل دولت اسلامی به وسیله رسول خدا(ص) برمیگردد و انگیزه بیعت اساساً از اراده و اقتدار امت برمیخیزد و بیعت براساس اراده و اختیار صورت میگیرد.
در آن روز (عصر نبوی) ابراز خواستههای سیاسی و اجتماعی به شکلهای مبارزه منفی، بیعت با پیامبر(ص) تأمین نیازهای مادی نشان داده میشد و امروز به صورت مشارکت سیاسی در انتخابات، تظاهرات و... نشان داده میشود.
بدون شک درک اهمیت حضور زنان در بیعتهایی که در عصر نبوی صورت گرفت مستلزم در نظر گرفتن بیعت به عنوان یکی از حساسترین امور سیاسی اسلام است که نقش سیاسی زنان را در آن شرایط خطیر نشان میدهد.
مردم (به شمول مردان و زنان) پیش از بیعت آزاد و مختارند که دست بیعت بدهند و یا خیر, ولی پس از بیعت و اعلام وفاداری نسبت به مصوبه و دستورات پیشوا و رهبر, حق سرپیچی و تخلف را ندارند. رسول خدا(ص) در همین باره فرموده است:
«سه گروهند که مورد غضب الهی قرار میگیرند و خداوند با آنان سخن نمیگوید: یکی از این سه گروه افرادی هستند که با رهبر خویش فقط به جهت منافع دنیایی بیعت مینمایند. اگر به واسطه بیعت به مطامع دنیوی خویش رسیدند، بر بیعت خویش پایدار میمانند وگرنه دست از حمایت او برمیدارند و از بیعت، تخلف مینمایند.»[32]
در زمانی که زنان از ضروریترین حقوق خود محروم بودند، اسلام و رسول خدا(ص) آزادی، حق رأی و نظر را برای زنان به ارمغان آورد. شیوهی بیعت زنان با پیامبر اکرم(ص) به وضوح نمایانگر این امر است که دین مقدس اسلام بر حضور زنان در عرصه مسائل سیاسی و سرنوشتساز و دفاع از آرمانهای مکتبی تأکید میکند. در چنان شرایط چند تن از اهل یثرب نزد پیامبر(ص) آمدند و پس از آشنایی با اسلام در تبعیتی با پیامبر اکرم(ص) شرکت کردند که این بیعت، بیعت النساء نامیده شد. آنها تعهد کردند همانطور که از فرزندان خود دفاع میکنند از رسول خدا(ص) و مکتب او دفاع نمایند و به جهت اهمیت بیعت که زنان با توجه به شرایط حساس آن روز به آن تن دادند، خداوند رضایت خود را از بیعت کنندگان بیان میکند:
﴿لَقَدْ رَضِیَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ ...﴾[33]؛
«به تحقیق خداوند از مؤمنین آنگاه که در زیر درخت با تو بیعت نمودند راضی است.»
مهاجرت و زن
مهاجرت در حقیقت نوعی ستیز علیه نظام و سنت و وضعیت موجود میباشد و اگر ما سیاست را ایجاد دگرگونی و تغییر و اصلاح رفتار و تربیت بدانیم، بدون شک مهاجرت مسلمانان در عصر اختناق مکه اعتراض علیه ارزشهای حاکم در مکه و رسومات کهن و جایگزینی ارزشها و باورهای جدید به حساب می آمد. زنان مهاجر در شرایط سخت و بحرانی مکه در صف مبارزان مرد قرار گرفته ومبارزه منفی را بر ضد باورهای جاهلی شروع کردند، ولی میتوان از مصادیق مهاجرت زنان در عصر نبوی به مهاجرت حبشه و مهاجرت زنان از فضای سیاسی و فرهنگی مکه به مدینه اشاره نمود:1. هجرت به حبشه
ترک خانه و سختیها را تحمل نمودن به خاطر حفظ دین ونجات از زیر بار زنجیرهای استبداد خودکامگی، خودرأیی و... می باشد؛ مثلاً هجرت و ترک خانه و کاشانه به منضور حفظ دین و رهایی از آزار مشرکان و مخالفان، حرکتی سیاسی است. خداوند زنان و مردان مسلمان را به هجرت و ترک «دارالفکر» یعنی مکه دعوت کرد.[34]خود رسول اکرم(ص) وقتی دید تهدیدها، اذیت و آزار مشرکان بر مسلمانان افزون گشت، از مسلمانان خواست در صورت امکان به حبشه هجرت کنند.[35]
در کتابهای سیره آمده است که در هجرت اول به حبشه یازده مرد و چهار زن شرکت داشتند.[36] «رقیه» دختر رسول خدا(ص)،[37] «سهله بنت سهیل بن عمرو»،[38] «ام سلمه بنت ابی امیه»، «لیلی بنت أبی حشمه بن حذیفه».[39] تعداد زنان که برشمرده شدند تنها زنان مهاجر نبودند، بلکه پس از آن مسلمانان دیگر به آنها ملحق شدند تا آن که تعداد مردان به 82 یا 83 و زنان به هجده تن رسید.[40]
تجربهی تاریخی نشان میدهد که در هرمقطعی از زمان گروهی از مردم با وجود هدایت فطرت الهیشان در مسیر راست، پاکی و صلاح خود و دیگران، تنها به دلیل زیستن و ماندن در جامعهی کفر، یعنی جامعهای که جو غالب با عصیانگران است و مؤمنان و صالحان تحت فشار شدید قرار دارند، اغلب سعی میکنند برای حفظ موقعیت و جان و جایگاه خود تحت تأثیر جو سیاسی و اجتماعی قرار بگیرند و همرنگ جماعت شوند.
مسلمانان صدر اسلام علیرغم تنگناهای سیاسی و اقتصادی و تهدیدات وارده از سوی قریش و موانع فیزیکی و جغرافیایی در سر راه دست از دین خود برنداشته و تحت تأثیر روح حاکم در سرنوشت مردم مکه قرار نگرفتند و به نوعی با فرهنگ جاهلیت به مبارزه برخواستند و هرروز بر تهدیدات کفار قریش افزوده میشد:
خداوند در چنین شرایطی آنان را به هجرت امر مینماید که آیاتی از سورههای نساء، عنکبوت و زمر همگی به این معنا اشاره دارند.[41]
آیات قرآن به این گروه خطاب میکند که عذر آنان پذیرفته نیست؛ زیرا که در جامعهی فاسد و منحرف یا باید چون موسی(ع) علیه بدعتها و ناهنجاریهای اخلاقی، سیاسی و اجتماعی قیام کرد و جامعه را تغییر داد و یا چون ابراهیم، نمرود را که اصلاح پذیر نیستند در سرزمین خویش به خود واگذاشته و به سرزمین دیگری هجرت نمایند.
پرواضح است که هجرت در تاریخ اسلام همواره آمیخته با رنجها و سختیها میباشد و به عبارتی هجرت نخستین چرا گفتن و واکنش نشان دادن در برابر رسومات جاهلی و غیر قابل پسند از نظر هجرت کننده است، و ثانیاً بریدن و قطع علاقه از علقهها و علاقههای قدیمی است؛ زیرا که این بریدن به خاطر ترک جامعهای کفرپیشه و به هدف تغییر مطلوب در آن مردم است.
در اسلام دو هجرت تاریخی رخ داده است که بسیار چشمگیر و سرنوشتساز بوده است؛ از اینرو دو سفر بسیار گفته شده و شنیده شده است، ولی آنچه کمتر به آن بذل توجه شده و پرداخته شده، حضور همپای زنان با مردان در این فراز سخت و سرنوشتساز و شکوهمند در عصر نبوی میباشد و یا به عبارت روشنتر و بهتر، این حرکت بنای اولین خشت در معماری حکومت اسلامی است.
آنچه از بیان هجرت زنان حائز اهمیت است نه حضور فیزیکی زنان در این سفرها و یا صرف وجود آنان در کنار مردان نیست، بلکه حاکی از آن است که دین و ایمان جدید آنچنان در رگهای وجود زنان ریشه دوانده بود که به خاطر دین هجرت کردند و همهی علقهها و پیوندهای اجتماعی و قبیلهای را کنار گذاشتند و اگر با نگاه ژرفتر و موشکافانهتر به این موضوع بنگریم، درمییابیم رنج هجرت برای یک زن به خاطر لطافت وجودی و احساسات نهفته اندر درونش نبوده، بلکه دقت و آشنایی آنان از مسائل پیرامون اگر بیش از مردها نباشد کمتر نخواهد بود.
2. مهاجرت به مدینه
زمانی که رسول خدا(ص) مکه را به قصد مدینه ترک گفت مسلمانان در مکه پیشوای خود را از دست دادند و از سوی کفار قریش بر فشارها و تهدیدات خود افزودند، پیامبر اکرم(ص) دستور مهاجرت به مدینه را داد. این سفر نیز با خطراتی همراه بود.مسلمانان، اعم از زنان و مردان، در گروههای بسیار کوچک و گاهی حتی به تنهایی مکه را ترک و به سمت مدینه حرکت کردند، تا حکومت نوپای اسلامی را تحت رهبری حضرت رسول(ص) تشکیل دهند. این هجرت در آن مقطع حساس سیاسی و اجتماعی از چنان اهمیتی برخوردار بود که قرآن کریم در این زمینه فرموده است:
﴿... وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَلَمْ یُهَاجِرُواْ مَا لَکُم مِّن وَلاَیَتِهِم مِّن شَیْءٍ حَتَّی یُهَاجِرُواْ ...﴾[42]؛
«کسانی که ایمان آوردند، ولی هجرت نکردند دوست شما نیستند تا این که هجرت کنند.»
در هجرت زنان به مدینه شاهد حضور گسترده هستیم. زنان در این هجرت بیش از هجرت به حبشه از روی درایت و آزاده تصمیم گرفتند، تمام اموال و دارایی خود را بدون آن که بدانند دارایی آنها دوباره به دستشان خواهد رسید یا نه، همه را به خاطر حفظ جان و دین خود رها کرده و به مدینه هجرت نمودند و از بیابانهای خشک و سوزان گذشته و مسافت 470 کیلومتر را طی نموده و خود را به رسول خدا(ص) رساندند تا از او و حکومت دینی و نوپایش حمایت نمایند.
یکی از پررنجترین این سفرها، هجرت فاطمه بنت اسد میباشد. از امام صادق(ع) روایت شده که فرمودند:
«به درستی که فاطمه بنت اسد، مادر حضرت علی(ع) اولین زنی بود که به سوی پیامبر(ص) پیاده از مکه به مدینه هجرت نمود.»[43]
زینب دختر رسول خدا(ص) در زمانی که از مکه به سمت مدینه هجرت میکرد مورد هجوم کافران قریش قرار گرفته و شدیداً آسیب دید و فاطمه به همراه علی(ع) نیز از زمره زنان است که با ابزار هجرت و ترک حاکمیت رسومات جاهلی به مصاف دشمنان دین رفت و نقش سیاسی خود را در قبال مسائل سیاسی به اثبات رسانید.
در تاریخ اسلام اولین مسلمان قریشی که به مدینه هجرت کرد «ابو سلمه بن عبدالاسد» از بنی محزوم بود.[44] او به همراه همسرش «ام سلمه» و فرزندشان یک سال قبل از پیمان عقبه به قصد هجرت به مدینه از مکه خارج شد، ولی در راه خاندان ام سلمه به آنان هجوم آوردند و مانع از هجرت او شدند. ام سلمه را «بنی مغیره» زندانی کردند و فرزندشان را «عبدالاسد» برد. ابوسلمه به ناچار به تنهایی به مدینه رفت.
ام سلمه حدود یک سال از همسر و فرزند جدا بود و بیتابی میکرد تا آن که به او رقت آوردند و رهایش کردند و سپس او با فرزندش عازم مدینه شد و در تنعیم «عثمان بن أبی طلحه» به آنها کمک کرد و ایشان را به مدینه رساند.[45]
اولین زن مهاجر که به مدینه رسید، «لیلی بنت أبی حشمه» بود که با همسرش «عامربن ربیعه» پس از ابوسلمه به مدینه رسیدند.[46]
پس از آن به تدریج زنان همراه مردان خود و یا به تنهایی از مکه خارج و راهی مدینه شدند. هجرت آنان در آن مقطع حساس و خطیر بسیار با اهمیت و چشمگیر بود؛ چرا که مبارزه سیاسی علیه بدعتگذاران و بتپرستان مکه بود که از نوآوری در زمینههای فرهنگی و مدیریتی، رشد افکار آزادیخواهانه در هراس بودند.
زنان در چنان فضای اختناق، ستم و بیعدالتی و حقکشی و سلب آزادی و... سیستم زندگی و روش جدید را در قالب هجرت و نفی شرک، خرافات و بدعتکاری به سایر زنان یاد دادند و روحیهی مبارزه را در میان زنان به وجود آوردند.
مشورت در مسائل ضروری
یکی از مواردی که میتواند نقش و جایگاه ارزشی و سیاسی زنان را در عرصه سرنوشت امت اسلامی قابل توجه و مؤثر دانست مشورت نمودن پیامبر(ص) با اینها در زمینهی مسائل سیاسی و نیازها و معضلات اجتماعی میباشد و از آنجا که مسائل سیاسی نمیتواند از مجموعه مسائل همچون مشورت با عناصر خردمند و دارای بینش و آگاه به امورات اطراف خارج باشد و از اینرو میتوان مشورت با زنان در عصر نبوی را از مواردی به حساب آورد که نقش سیاسی زنان را در آن زمان ثابت نماید؛ چنان که در سیرهی رسول خدا(ص) مواردی دیده میشود که پیامبر اکرم(ص) با زنان مشورت کرده و به نظر آنان عمل میکند.[47] و هرچند که حضرات معصومین(ع) از علم لدنی برخوردار بودند، ولی باز هم جهت تکریم شخصیت دیگران و به خصوص قشر زنان در برخی از مسائل جاری به مشورت میپرداختند.گفتنی است که این مشورت در زمانی واقع میشد که بسیاری از مردان از کوچکترین مسائل پیرامون خود بیاطلاع بودند. رسول خدا(ص) طبق دستور پروردگار در بسیاری از موارد اصحاب خود و برخی از زنان را در جریان کار میگذاشت و از آنها مشورت میخواست . قرآن کریم در این زمینه فرموده است:
﴿... وَشَاوِرْهُمْ فِى الاَمْرِ ...﴾[48]؛
«در امور با هم مشورت کنید.»
ارزش این مشاوره در از میان بردن مشکلات سیاسی و اجتماعی بیشتر جلوهگر و آشکار میشود. روشن است که رسول اکرم(ص) نظر مشورتی کسانی را میپذیرد که از علم، اطلاع عمیق و نظر زیرکانه برخوردار باشد و بدون تردید ایشان چون نظر خیر به امت اسلامی داشت و از اینرو با کسانی به مشورت میپرداخت که قدرت درک دقیق مسائل را داشته باشند و با هوشمندی لازم نظر دهند و در هنگام اظهار نظر احساسات را به کار نبرند و جا دارد در این فرصت از تحقیق به جهت تبیین بهتر این موضوع به نمونهی تاریخی اشاره نماییم:
رسول الله(ص) پس از صلح حدیبیه با «ام سلمه» همسر خویش به مشورت نشست و با توجه به نظر او گرهی را گشود. جریان از این قرار بود که رسول الله(ص) در رؤیا دید که به حج رفته و قربانی میکند. بنابراین از مسلمانان خواست تا مُحرم شده و به همراه او به سوی مکه روان شوند.
در حدیبیه مشرکان مکه راه را بر مسلمانان بستند. رسول الله(ص) با آنان پیمان بست و قرار بر آن شد که مسلمانان آن سال بازگردند و سال دیگر برای حج عازم شوند. پس از بستن عهدنامه، رسول اکرم(ص) از مسلمانان خواست که با قربانی کردن و تراشیدن سر از احرام خارج شوند، اما همهمهای مسلمانان را فراگرفت و با وجود آن که ایشان سه بار درخواست خود را تکرار کرد و هیچکدام از این امر اطاعت نکردند. رسول خدا(ص) محزون به نزد ام سلمه رفت و مسأله را با او در میان گذاشت. ام سلمه که زنی هوشمند، خردمند و حزم اندیش بود، گفت: شما خارج شو و با کسی سخن نگو. خود قربانی کن و سلمان را صدا کن سرت را بتراشد. رسول الله(ص) چنین کرد و مردم نیز از او اطاعت کردند و از احرام خارج شدند.[49]
مشورت با زنان در روایات اسلامی به دو گونه سفارش شده است و در برخی از آنها تأکید میورزد که با زنان مشورت نماید، ولی در بعضی از موارد آمده است که با آنان هرچند که مشورت میکنید باید برخلاف نظر آنان عمل کنید و در روایتی از رسول خدا(ص) چنین آمده است:
«با زنان مشورت کنید و مخالف آن عمل کنید؛ زیرا در مخالفت با آنها برکت و فزونی وجود دارد.»[50]
و منظور از این روایت ضعف و سستی در اراده و ناتوانی در تصمیمگیری آنها است و اما در صورتی که کمال تدبیر و شعور آنان آزموده شود، بدون تردید مشورت با آنان مفید خواهد بود و از اینرو در روایات به این موضوع اشاره کرده است.[51]
از مجموع روایاتی که در باب مشورت با زنان وارد شده و برخی از آنها مشورت با زنان را نهی کردهاند و برخی تأیید و تأکید ورزیدهاند، به خاطر دقت نظر، کمال عقل و درایت زنان است و ما میتوانیم روایاتی که به طور مطلق اشاره دارد بر عدم مشورت با زنان را بر مقید حمل کنیم و بگوییم که آن دسته از زنان که از هوشمندی بالایی برخوردارند استثنا شدهاند و بنابراین آن دسته از زنان که مورد مشورت قرار میگیرند دارای امتیازات و برتریهای عقلیاند، همانند مشورت نمودن رسول خدا(ص) با ام سلمه در مورد جریان خارج شدن از احرام.
نقش دفاعی زنان در عصر نبوی
وقتی از نقش دفاعی زنان حرف به پیش میآید تمام تلاشها و پیگیریهایی را در برمیگیرد که به نفع اسلام و امت اسلامی باشد و از جمله تلاشهای خالصانهی زنان حضور در عرصه مسائل سیاسی ونظامی است که برای آیندگان الگو قرار میگیرد. عصر نبوی کاملترین دوره تاریخ بشری در ظهور و بروز الگوهای رفتاری است و از جمله موضوعاتی که طرح و تبیین آن در این تحقیق موجب الگوبرداری صحیح خواهد بود و ما را در مسیر صواب هدایت خواهد کرد، نقش زنان در عصر نبوی میباشد و نقش زنان در تمام حوزههای زندگی قابل توجه بوده است. نقشی که بدون افراط، تفریط و شعارزدگی سطحینگری و استفاده ابزاری از این قشر موجب تربیت زنان نامدار و بزرگی گردید که نقش اساسی در تعیین سرنوشت سیاسی و نظامی داشتهاند.پس از بیعت زنان با رسول خدا(ص) مسئله تشریک مساعی زنان در کنار مردان در امر دفاع از ارزشها و حاکمیت سیاسی در مدینه بود. با آغاز حکومت نبوی در مدینه و حملات خصمانهی دشمنان اسلام از بیرون مدینه، بحث دفاع شکل گرفت و در این میان زنان مسلمان با شروع اولین جنگها، خواهان شرکت در دفاع بودند و پیامبر اکرم(ص) توانایی برخی از زنان را بسیار بالا و آنان را سرشار از عشق و روحیه فداکاری و ایثار میدیدند و از اینرو ایشان به آنان اذن حضور در صحنه نبرد با مشرکان را میدادند. «صفیه»، دختر عبدالمطلب گوید:
«در جنگ احزاب زیر رگبار سنگ و تیر بودم که یک یهودی به سوی ما آمد، من شمشیر حان بن ثابت را گرفتم وگردن یهودی را زدم، طوری که سرش به طرف گروهی پرتاب شد.»[52]
زنان در صحنه جهاد
از آنجا که دفاع و جهاد مربوط به سرنوشت اسلام و امت اسلامی است و زنان هم در این راستا تکالیف و مسئولیتهایی به عهده دارند، حضور مستقیم و غیر مستقیم آنها در امر جهاد بیانگر روحیه و بینش سیاسی آنها نسبت به مسائل پیرامون میباشد که در نتیجه نقش سیاسی زنان را در عصر نبوی نشان میدهد و برای روشن شدن موضوع به چند نمونه از حضور زنان در عرصه پیکار علیه کافران در عصر نبوی میپردازیم:«ام زیاد الشجعیه» از زنان مسلمان و از جمله آن شش زنی است که در جنگ خیبر همراه با سپاه مسلمانان بودند میگوید: خبر حضور ما در جنگ به پیغمبر(ص) رسید و به سوی ما آمد و فرمود: با اجازهی چه کسی آمدهاید؟ گفتیم: دارو آوردهایم تا مجروحان و زخمیها را مداوا کنیم، مهمات سربازان را نگاهداری کنیم و... پیامبر سخنان ما را شنید و اجازه ماندن در جبهه را به ما داد.[53]
تاریخ شاهد حضور زنی دیگری در صحنه نبرد به نام «ام سنان» است که میگوید: آنگاه که پیامبر(ص) میخواست به جنگ خیبر برود خدمتش عرض کردم: یا رسول الله، اجازه میدهید که همراه شما بیایم؟ مشکهای آب را تعمیر میکنم، مجروحان را مداوا میکنم، ... پیامبر(ص) فرمودند:
«زنهای دیگری هم در این جنگ شرکت کردهاند و من به آنها اجازه حضور دادهام و از طایفهی خود تو هستند و تو میتوانی با ما باشی، پس همراه ام سلمه باش.»[54]
زن دیگری که نیز عاشقانه به خدمترسانی مشغول بود «رفیده» بود؛ او شخصاً مجروحان را مداوا و پرستاری میکرد. پیغمبر(ص) نیز گاه به دیدنش میرفت و احوالش را میپرسید.[55] در نبرد خندق که سعد بن معاذ مجروح شد، او پرستاری میکرد.
بدون تردید در فرهنگ دینی مبارزه و جهاد علیه دشمن به خاطر حفظ دین، خانواده، ارزشهای مورد احترام امری است ذاتی و فطری از نظر ساختار انسانی که در نهاد وی گذاشته شده است، از یک سو و از سوی دیگر جزو تکالیف دینی به حساب میآید و از اینرو هیچ انسان غیرتمند و مسئولیتپذیر در برابر تجاوز ساکت نمیماند و به مصاف متجاوزین شتافته و از رهگذر مبارزه با پلیدیها و ضد ارزشها به عرصه جهاد میرود.
زنان نیز که جزو ترکیب جمعیت امت اسلامی به حساب میآیند، در این میان مسئولیت دارند و اگر به حریم معتقدات و کاشانه و شخصیت حقوقی و حقیقی وی تجاوز شد در برابر بیگانگان و متجاوزان بیتفاوت نمینشینند و سعی میکنند با هروسیله با او به مبارزه برخواسته و از خود دفاع کنند. روشن است که این مبارزه هرگاه با عقیدهی صحیح و روشن همراه باشد، از ارزش والا برخوردار خواهد بود و مجاهد را به کمال و اوج خواهد رساند. عالیترین مبارزه و جهاد و نیز مقدسترین دفاع زمانی است که در راه خداوند مذهب و عقاید دینی باشد. از اینرو جهاد و جهادگران در شریعت اسلام از مقام والایی برخوردارند و در آیات بسیاری ستوده شدهاند.[56]
بدیهی است که جهاد در راه خدا مستلزم نیرو، قدرت جسمی و آمادگی رزمی است و بر کسی واجب است که از نظر توانایی (جسمی و روحی) بتوانند جهاد نمایند و به همین علت بر کودکان، نابینایان، دیوانگان و سایر کسانی که توان ندارند جهاد واجب نیست.
اما جهاد از آنجا که دفاع از عقیده، مال ونفس است، میان زنان و مردان در این زمینه فرقی قائل نیست؛ فقها جهاد را به دو نوع تقسیم کردهاند:
ـ ابتدایی؛
ـ دفاعی.
جهاد ابتدایی را تنها بر مردان آزاد واجب کفایی میدانند، اما از آنجا که دفاع از عقیده، ناموس، زندگی و دارایی عمل منطقی و مطابق با عقل و فطرت است، جهاد دفاعی را بر زنان نیز واجب میدانند.[57]
از آنجا که همهی جهادها به جهاد دفاعی باز میگردد، بنابراین جهاد بر زنان نیز واجب کفایی است و آنان باید به حد توان خود در آن شرکت کنند.[58]
شواهد بسیاری در تاریخ اسلام وجود دارد که زنان به گونههای مختلف در غزوهها و سریههای در زمان رسول خدا(ص) شرکت داشتند که بسیار قابل اهمیت و چشمگیر بوده است.
هرچند مصادیقی که بتوان حضور زنان را به طور کلی در عرصه جهاد ثابت کند ممکن است کمتر پیدا شود، ولی نقش زنان به شکلهای گوناگون در عصر نبوی تجلی پیدا کرده است که در این فرصت از تحقیق به برخی از آنان میپردازیم:
تشویق مبارزان
در اسلام شرکت در مبارزه علیه کفر و تجاوز تنها به دست گرفتن اسلحه و حضور فیزیکی خلاصه نمیشود و یا به مقابله مستقیم و رو به رو با دشمن محدود نمیگردد، بلکه تحریک و تشویق مبارزان در جنگ و ایجاد روحیه جنگجویان نقش بسیار مؤثری در پیروزی دارد و عربهای جاهلی از حربهی تحریک احساسات نیروها علیه دشمنان خود در جنگها استفاده میکردند، منتها با حرکات مستهجن و ضد اخلاقی همانند آواز، رقص، سرودن شعر نیروهای خود را تشویق میکردند و اما این روش در حوزهی فرهنگ اسلامی در قالب اخلاق، ادب و حفظ شئونات انسانی تجلی یافت. زنان مسلمان در تحریک احساسات دینی مجاهدان و ترغیب آنان در امر جهاد نقش مهمی افاء نمودند.در جنگ احد هنگامی که کار بر مسلمانان سخت شد و آثار شکست ظاهر گردید، بسیاری از مردان از صحنه گریختند. در این هنگام «صفیه» عمه رسول خدا(ص) که به منظور مداوای مجروحان و رساندن آب به مبارزان به احد آمده بود، نیزهای به دست گرفت و در حالی که بر پشت مردان فراری میکوفت، میگفت: «انهزم متم عن رسول الله(ص)»؛ از رسول خدا(ص) فرار کردید! او با این کار خود آنان را به پایداری تشویق کرد و فرار از صحنه جنگ را فرار و پشت کردن به رسول الله(ص) دانست.[59]
«ام أیمن» نیز در احد بر فراریان خاک میپاشید و با گفتن سخنانی آنان را به مبارزه تهییج میکرد.[60]
حضور فیزیکی زنان در عرصه دفاعی علاوه بر اثرات روحی بر مجاهدان، نقش تدارکاتی و رزمی هم داشته است؛ ام نسان گوید: من با ام سلمه و پیامبر(ص) و سپاه همراه شدم و تا فتح خیبر همراه آنان بودم و با دارویی که در اختیار داشتم، مجروحان را تداوی میکردم و به آنان آب میرساند.[61]
ام عطیه گوید: در هفت جنگ همراه پیامبر(ص) بودم، در این جنگها تدارکات ایشان را نگهداری کرده و برای ایشان غذا تهیه میکردم.[62]
پشتیبانی معنوی وتدارکاتی
در شرایط حساس صدر اسلام که جنگهای گوناگون از طرف کفار قریش بر مسلمانان تحمیل گردید، زنان مسلمانان تنها به وظایف داخل خانه بسنده نکردند و با توجه به حساسیت زمان و تهدیدات گوناگون از طرف دشمنان از حصارهای محدودکننده خانهها فراتر نهاده و نقشی فزاینده نظامی و سیاسی بازی کردند.زنان مسلمان به شکلهای گوناگون در معرکه جنگ شرکت داشتند و هرگونه کاری میتوانستند و لازم بود به پشتیبانی از رزمندگان اسلام اقدام میکردند. این کمکها در قالب آب دادن به رزمندگان، تهیه غذا برای آنان، نگهداری و تهیه سلاح، کمک به مجروحان و درمان موقت آنان و انتقال مجروحان و شهداء به مدینه انجام میشد.[63]
زنان در عرصه حضور جهاد شرکت داشتند، از جمله آنان میتوان از «ام سلیم» و «عایشه» دختر ابوبکر نام برد. در جنگ احد بودند که مشکهای آب را بر پشت حمل کرده و به رزمندگان میرساندند.[64] فاطمه زهراء(س) در احد شرکت داشت و به رزمندگان آب و غذا میداد و مجروحان را مداوا میکرد. او جراحات رسول خدا(ص) را با کمک علی(ع) در این جنگ درمان کرد.[65]
هرچند که وظایف زنان حضور در درون منزل، خانهداری و نقش تربیتی فرزندان است و بهتر شوهرداری نمودن، ولی با این حال دین مقدس اسلام زنان را از شرکت در جهاد با مردان منع نکرده است، بلکه در تاریخ اسلام میخوانیم که حضرت فاطمه(س) در جبهه مجروحان را یاری میکرد. در غزوه خیبر به رسول خدا(ص) خبر دادند: گروهی از زنان به میدان جنگ آمدهاند و پس از تحقیق مشخص شد که برای فراهم آوردن لوازم سربازان شرکت کردهاند. رسول خدا فرمود: مانعی ندارد.[66]
زنانی که در غزوات همراه رسول خدا(ص) شرکت کردند بسیارند. پرداختن به همهی آنها در این فرصت نمیگنجد و ما به برخی از آنها بسنده میکنیم: «ام ایمن» که نام او «برکه بنت ثعلبه بن عم والحبشیه» است ید طولایی در جهاد داشت. او در غزوه احد، حنین، خیبر و موته همراه مجاهدان بود و به آنان یاری میرساند.[67]
«ام عطیه نسیبه بنت الحارث الانصاریه» در هفت غزوه همراه رسول خدا(ص) شرکت کرد. او غذا تهیه میکرد و به مداوا و پرستاری از مجروحان پرداخت.[68]
از زنان دیگری که در حضور رسول خدا(ص) در امر تدارکات جبهه میپرداخت «ام زیاد الاشجعیه» به همراه گروهی از زنان برای همراهی رسول(ص) در غزوه خیبر آماده حرکت شدند. وقتی خبر به حضرت رسید، از آنان پرسید: به اجازه چه کسی آمدید؟ گفتند:
«خرجنا و معنا دواءٌ، نداوی الجرحیٰ و نناول والسّهام و تسقی السویق و نغزل الشعر و نعین فی سبیل الله»[69]؛
«خارج شدیم و دارو به همراه داریم تا مجروحان را مداوا کنیم و تیرها را بیاوریم وخمیر برای نان درست کنیم و طناب ببافیم و در راه خدا کمک کنیم.»
رسول خدا(ص) به آنان اجازه داد همراه سپاه حرکت کنند و وقتی خیبر فتح شد، همانند مردان به ایشان سهم داد.
به هرروی آنچه که از مطالب ارائه شده در باب حضور زنان در عصر نبوی در عرصه کارهای جهادی به دست می آید آن است که زنان در امر جهاد و دفاع از حریم دین و نظام سیاسی و حکومتی رسول خدا(ص) نقشی همانند نقش مردان داشتند و گفتنی است که اگر چنین اقدامات در چنان شرایط بحرانی نمیبود بدون تردید سرنوشت امت اسلامی که بستگی به سرنوشت اسلام و حاکمیت سیاسی اسلام داشت، به خطر میافتاد.
برخورد فیزیکی زنان با دشمن
زنان در عصر نبوی تنها به فراهم آوردن امکانات دفاعی و مراقبت از مجروحان جنگی بسنده نمیکردند، بلکه فرارتر از آن به طور عینی و ملموس به مصاف آنان می شتافتند و برخورد فیزیکی با دشمن داشتند که به طور گذرا به برخی از آن مصادیق اشاره میکنیم:«ام سلیم بنت ملحان» هنگام شرکت در حنین با خود خنجری داشت. هنگامی که این مسأله به اطلاع رسول خدا(ص) رسید ایشان علت حمل سلاح را از او جویا شد، او گفت: آن را همراه دارم که اگر مشرکی به من نزدیک شد، با آن شکمش را بدرم.[70] وقتی آن زن این حرف را زد رسول خدا مانع کار او نشد.
چنین نبوده که زنان تنها به کارهای تدارکاتی پرداخته باشند، بلکه پیکار مستقیم و برخورد فیزیکی با دشمن نیز داشتند، یکی از آن زنان اسماء بود. وی علاوه بر تقوا، علم و فصاحت، شجاعت نیز داشت، او در جنگ «یرموک» به همراه تعداد دیگری از بانوان که معمولاً برای تهیه غذا و آب دادن به سپاه و مداوا و معالجه مجروحان خیلی در جبهه جهاد حضور یافتند شرکت داشت و زمینهای پیش آمد که او ناچار با ارتش «روم» درگیر شد و به وسیله چوب و ستون خیمه خویش تعداد 9 نفر از افراد دشمن را از پای در آورد.[71]
نقش نمایندگی در امورات سرنوشتساز
زنان در عصر نبوی با توجه به آزادیهای سیاسی و حقوق اجتماعی که اسلام برای آنان به ارمغان آورد، علاوه بر نقش تربیتی در محیط خانه ودفاع از حقوق سیاسی وموقعیت خود، در پی دفاع از موقعیت سایر زنان نیز بودند.در شرایطی که زنان صلاحیت بیان حقایق را در خود نمیدیدند و یا مردان به آنها این حق را قائل نبودند، زنانی بودند که به نمایندگی از سوی زنان به حضور رسول خدا(ص) رسیدند و با سخنان حکیمانه و مستدل خود خواستههای زنان را منعکس نمودند و از جمله زنانی که این نقش را به عهده داشت، «اسماء» دختر یزید بن سکن بود و او از جهت برجستگی عقلی و درایت و بیان حقایق و شجاعتی که داشت، به خطیبة النساء، یعنی سخنگوی زنان معروف بود و هرگاه زنان مدینه مسأله مهمی داشتند این بانوی محترمه و خردمند به نمایندگی از سایر زنان به محضر رسول خدا(ص) میرسید و در مسجد و در حضور اصحاب آن حضرت، پیام زنان را میرساند و سپس نظر حضرت را به زنان ابلاغ مینمود. در این رابطه روزی در مسجد به محضر نورانی پیغمبر بزرگوار اسلام(ص) در حالی که جمعی از اصحاب نیز حضور داشتند شرفیاب شد و عرضه داشت: ای رسول خدا، پدر و مادرم فدای تو باد! من فرستاده و نمایندهی گروهی از زنان به محضر مبارکتان هستم. آنچه که اکنون میگویم نظریه و سؤال همهی آنها است:
خداوند مهربان تو را برای رهبری همهی مردان و زنان مبعوث داشته است و همهی ما به تو و آن خداوندی که تو را به پیامبری برگزید ایمان آوردهایم. وضع ما زنان این است که در خانههای شوهرهایمان در زیر چتر پوشش محدودیت داریم و عهدهدار تأمین نیازمندیهای زناشویی با همسران خود میباشیم و مدتی از زندگی خود را به آبستنی و پرستاری و تربیت فرزندان خود میگذرانیم و از بسیاری از امتیازات و کسب فضیلتها محروم هستیم. و اما شما مردان این امتیازات را دارید که در نمازهای جمعه و جماعات شرکت میکنید و در بسیاری از مراسم و آداب اسلامی مانند: تشییع جنازههای مسلمانان و عیادت و احوالپرسی بیماران حضور دارید و میتوانید به حج بروید و پس از یک مرتبه انجام مراسم حج میتوانید برای بار دوم و نیز بیشتر از آن به حج بروید. به علاوه در جهاد در راه خدا که بافضیلت از همهی اینها است و دارای ارزش و عظمت فراوانی است، شرکت میجویید و در همهی این مواقع ما عهدهدار نگهداری اموال شماهستیم و لباسهای شما را ما به وسیلهی بافتن با دست و دوختن فراهم میکنیم و فرزندان شما را ما تربیت و نگهداری میکنیم و...
سپس حضرت رسول اکرم اسماء را مخاطب قرار داده فرمود: تو خود بدان و برای زنان که نماینده آنها هستی توضیح بده:
«إنّ حسن تبعّل إحدا کنّ لزوجها و طلباً لرضائه اتّباعها لموافقته یعدل کلّ ماذکرت للرّجال»؛
«برای زنان اعلام کن: خوب شوهرداری هریک از شما و جلب رضایت شوهر و پیروی از خواستههای مشروع وی و هماهنگی با شوهران معادل همان حضور در جمعه و جماعات و سایر خدمات اجتماعی، سیاسی و جهاد مردان است و خداوند همان پاداش را برای شما محسوب خواهد داشت.»
آنگاه اسماء به خاطر این که به نمایندگی از سوی بانوان مدینه توانسته بود از زبان مبارک حضرت پیغمبر(ص) پاسخ سؤالات آنها را به دست بیاورد و در حالی که از خوشحالی تکبیر به زبان جاری میکرد مژده جواب روحبخش را به بانوان اعلام کرد.[72]
پینوشتها:
[1]. مبانی و کلیات علوم سیاسی ـ مدنی، ج1، ص12.
[2]. نور(62)، 24.
[3]. جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال، قم، اسراء، چاپ شریعت، ص296.
[4]. نمل(27)، 34.
[5]. روحانی، طاهره، زنان دین گستر در تاریخ اسلام، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپخانه توحید، 1382، چاپ اول، ص42.
[6]. کاوندی، هاشمی، مقدمهای بر روانشناسی زن، صص62-63.
[7]. شخصیت و حقوق زن در اسلام، مجموعه مقالات برگزیده جشنواره شیخ طوسی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1382، چاپ توحید، ج2، ص48.
[8]. ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، تهران، اسماعیلیان، ج5، ص434.
[9]. پیشین، 481.
[10]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه فی تمیز الصحابه، ج4، صص311-312.
[11]. پیشین، ص466؛ طیبی، ناهید، زن در چشم پیامبر(ص)، چاپ بهمن، 1385، ص89؛ فاضلی بیارجمندی، سید احمد، نقش زنان شیعه در عصر امام علی(ع)، 1381، ص173.
[12]. پیشین، ص239.
[13]. پیشین، ص432.
[14]. مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، بیروت، دارالمعرفه، بیتا، ج8، ص20؛ کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، تصحیح: علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1375ش، ج3، ص217، ح5.
[15]. جایگاه زن در اسلام و غرب، برگزیده مقالات سومین همایش زنان جهان اسلام، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1381، چاپ اول، صص70-71.
[16]. ممتحنه(60)، 12.
[17]. روحانی، طاهره، زنان دین گستر در تاریخ اسلام، قم، مرکز جهانی، 1382، ص159.
[18]. ممتحنه(60)، 12.
[19]. احمد میقری، ابن احمد، تفسیر برهان، ج4، ص326.
[20]. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج19، ص242.
[21]. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، 1388ق، ج8، ص412؛ ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، تحقیق: مکتب التراث، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1414ق، چاپ چهارم، ص513.
[22]. خلیل جمعه، احمد، نساء من عصر النبوة، بیروت، دار ابن کثیر للطباعة والنشر والتوزیع، 1412ق، چاپ اول، ج1، ص116.
[23]. آیات 18و19 از سوره فتح.
[24]. ابن حجر عسقلانی، پیشین، ج8، ص111؛ ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابة، ج5، ص479.
[25]. ابن سعد، پیشین، ج8، صص5-6-7.
[26]. ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابة، ج5، ص512 و ج8، ص9.
[27]. پیشین، ج8، ص9.
[28]. ابن سعد، پیشین، ج8، ص6.
[29]. حرعاملی، محمد بن الحسن، تفصیل وسایل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة، بیروت، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، 1413ق. 1993م، ج20، ص208، باب115.
[30]. چترچی، نوشین، زن و سیاست در قرآن، فصلنامه ندای صادق، شماره22.
[31]. مسلم، ابوالحسن، صحیح مسلم، بیروت، دارالکتب العلمیة، بیتا، چاپ جدید، ج3، ص1386.
[32]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج67، ص185.
[33]. فتح(48)، 18.
[34]. جلالی کندوری، سهیلا، زن مسلمان، پرده نشینی یا حضور اجتماعی، دانشگاه الزهرا.
[35]. ابن هشام، عبدالملک، تهران، 1383، چاپ اول، ص86؛ السیرة النبویة، تحقیق: مصطفی السقاء و ابراهیم الأبیاری و عبدالحفیظ شبلی، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، 1415ه، چاپ اول (جدید)، ج1، ص359.
[36]. پیشین.
[37]. ابن حجر، پیشین، ج8، صص83ـ84.
[38]. ابن هشام، پیشین، ج1، ص358.
[39]. ابن هشام، پیشین، ص359.
[40]. ابن هشام، پیشین، صص359ـ367.
[41]. عنکبوت، 56؛ زمر، 10.
[42]. انفال(8)، 72.
[43]. کلینی، محمد یعقوب، کافی، ترجمه: سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، بیتا، ج1، ص377.
[44]. ابن اثیر، عزالدین، پیشین، ص515؛ ابن هشام، پیشین، ج2، ص82.
[45]. ابن هشام، السیرة النبویة، صص82-83.
[46]. ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج1، ص515.
[47]. طیبی، ناهیده، زن در چشم پیامبر(ص)، 1385، ص39.
[48]. آل عمران(3)، 159.
[49]. کحاله، عمر رضا، أعلام النساء، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1982، چاپ نهم، ج5، ص323.
[50]. ابن ابی الحدید، عزالدین عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، انتشارات مرعشی نجفی، بیتا، ج18، ص199.
[51]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1399، ج100، ص253.
[52]. ابن هشام، السیرة النبویة، ج3، ص239.
[53]. ابن حجر، احمد بن علی، الاصابة فی التمیز الصحابة، بیروت، دار صادر، ج4، صص453-454.
[54]. پیشین، صص462-463.
[55]. ابن اثیر، علی بن احمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، تهران، انتشارات اسماعیلیان، ج5، صص453-454.
[56]. جلالی کندوری، سهیلا، زن مسلمان، پرده نشینی یا حضور اجتماعی، ص100.
[57]. محقق حلی، جعفر بن الحسن، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال والحرام، بیروت، دارالاضواء، طبع2، ج1، ص307.
[58]. منتظری، حسین علی، دراسات فی ولایت فقیه و فقه الدولت الاسلامیه، قم، المرکز العالمی لدراسات الاسلامی، 1409ق، چاپ دوم، ج1، ص115.
[59]. کحالة، عمر رضا، اعلام النساء، ج2، صص271-272.
[60]. واقدی، ابو عبدالله محمد بن عمر، المغازی، تحقیق: مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1409ق، چاپ دوم، ج3، ص288.
[61]. پیشین، ص249.
[62]. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، بیتا، ج3، ص842.
[63]. ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج1، صص551-558.
[64]. کحالة، عمر رضا، پیشین، ج2، ص275.
[65]. واقدی، ابو عبدالله محمد بن عمر، پیشین، ج1، ص249؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا، ص326، ب66، ح2881.
[66]. سنن ابن داود، به نقل از جایگاه زن در اسلام و غرب، برگزیده مقالات سومین همایش زنان جهان اسلام، مرکز جهانی، 1382، چاپ اول، ص71.
[67]. ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج1، ص554؛ الاستانبولی، محمود مهدی و مصطفی ابو نصر شبلی، نساء حول الرسول و رد المفسریات المستشرقین، دمشق، 1417ق، چاپ ششم، ص235.
[68]. ابن حجر، پیشین، ج8، ص259.
[69]. کحاله، عمر رضا، پیشین، ج2، ص43.
[70]. ابن هشام، السیرة النبویة، ج4، صص96-97؛ ابن حجر، پیشین، ج8، ص243.
[71]. ابن حجر، الاصابة، ج4، ص235؛ به نقل از: نوری همدانی، حسین، جایگاه بانوان در اسلام، انتشارات مهدی موعود، 1384، چاپ چهارم، ص116.
[72]. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج4، ص238.
/ج