اصطفن انطاکی

بنابر مندرجات تفسیری که استاد مائیوس ف.(1) نامی بر کتاب Diete universalis («کتاب الادویة و الاغذیة»؟) اسحاق اسرائیلی(2) (وفات: 955/342) نوشته است، اصطفن (استیفن) انطاکی اصلاً اهل شهر پیزای ایتالیا بود که به
سه‌شنبه، 5 آذر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اصطفن انطاکی
اصطفن انطاکی

 

نویسنده: چارلز تالبوت
مترجم: کامران فانی



 

(شکوفایی: نیمه اول قرن ششم/ دوازدهم)

بنابر مندرجات تفسیری که استاد مائیوس ف.(1) نامی بر کتاب Diete universalis («کتاب الادویة و الاغذیة»؟) اسحاق اسرائیلی(2) (وفات: 955/342) نوشته است، اصطفن (استیفن) انطاکی اصلاً اهل شهر پیزای ایتالیا بود که به سوریه رفت، زبان عربی آموخت و کتاب طب الملکی علی بن عباس مجوسی اهوازی (هالی عباس) را ترجمه کرد.اصطفن این کتاب را که در اروپای قرون وسطی به Liber regius(کتاب شاهی)مشهور بود، Regalis disposito (ترتیب یا طبع شاهانه) نام نهاد.به عقیده اصطفن ترجمه قسطنطنین افریقی (کنستانتین افریقایی) از این کتاب ناقص و مغلوط و مشوش بود، وبه همین علت وی دست به ترجمه مجدد آن زد(3).برای آنکه از خلط و اشتباه میان ترجمه خود و ترجمه قسطنطین جلوگیری کند، نامش را عملاً درهر بیست فصل کتاب ذکر و تاریخ و محل ترجمه را بر آن افزود.گرچه تاریخ ماه ها و روزهایی که به دست می دهد مشوش است، ولی سال 1127 میلادی (521 هجری) همه جا تکرار می شود و بدرستی می توان آن را سال ترجمه کتاب دانست.برخی از نویسندگان در صحت محل ترجمه، یعنی انطاکیه، شک کرده اند (4)؛ ولی باتوجه به اظهارات خود اصطفن در پایان کتاب Synonimia («مترادفات») که ما اینها را در سوریه یافته ایم و اینکه خود را «خواهر زاده بطریق.انطاکیه، (5) می خواند، ظاهراً شکی در انتساب محل باقی نمی ماند. بطریق لاتینی انطاکیه در آن زمان برنارد بود، که قبلاً بطریقی جایی در سوریه را بعهده داشت و درسال 1134 میلادی درگذشت(6). در ضمن انطاکیه، تا آنجا که می دانیم، در جنگ صلیبی اول در حوزه نفوذ پیزا بود و از 1108 یک محله پیزایی در انطاکیه وجود داشت.(7)
اصطفن در پیشگفتاری که بر بخش دوم ترجمه خود نوشته، به خواننده این قول را می دهد که برای یاری او در فهم نام داروهای عربی، وی فهرستی از مترادفات را در سه ستون: عربی، لاتین و یونانی فراهم خواهد آورد(8).این فهرست را در برخی از نسخ خطی این ترجمه باز می بینیم، ولی در چاپهای مختلف آن بجای این فهرست، یک فهرست الفبایی که میکائیل دوکاپلا تهیه کرده، آمده است(9).
درباره رابطه محتمل اصطفن با شهر سالرنو هم خود وی در پایان رساله مترادفات به آن اشاره کرده و می گوید اگر خوانندگان در فهم کلمات عربی لاتینی شده با اشکال مواجه شدند، می توانند به علمای سیسیل و سالرنو که یونانی و عربی می دانند، مراجعه کنند؛ و هم می بینیم که در کتاب جووانی پلانه آریوس به نام Practica(«عمل») (10) و در رساله سالرنوئی De aegritudinum curation (مداوای بیماری) بارها از ترجمه اصطفن نقل قول شده است. (11)
اتهام اصطفن بر قسطنطین افریقی را، که متن کتاب علی بن عباس را انتحال کرده و مشوش ساخته، نویسندگان بعدی بدون بررسی پذیرفته اند.ولی مقایسه دقیق میان این دو ترجمه نشان می دهد که ترجمه اصطفن تحت اللفظی و واژه به واژه است و یکسره از متن پیروی می کند، حال آنکه ترجمه قسطنطین آزادتر است و فهم آن سهلتر، ومعنی بهتری به دست می دهد و حق متن اصلی را بخوبی ادا کرده است.
از آنجا که اصطفن می گوید ترجمه او از کتاب علی بن عباس نخستین کار اوست و وی در صدد است آثار دیگری نیز به وجود آورد، برخی وی را با استفاده نویس فیلوسوخوس نامی که با استفاده از متون عربی و یونانی چند کتاب درباره نجوم نوشته، یکی می دانند(12).مقایسه میان سبک نگارش و واژگان آثار این دو، این نظر را محتمل جلوه می دهد که البته اثبات آن نیاز به تحقیقات بیشتر دارد.(13)

پی نوشت ها :

1. W. M. Schum, Beschreibendes Verzeichniss der Amplonianischen Handschriften- Sammlung zu Erfurt (Berlin, 1887), 719; Hs. Amplon. O. 62", fols. 49-83v.
2. V. Rose, Verzeichniss der Lateinischen Hss. der koniglichen Bibliothek zu Berlin, II, pt. 3 (Berlin 1905), 1059-1065, expands the letter F to Ferrarius.
3. Liber totius medicine necessaria contines quem sapientiessimus Haly filius abbas discipulus abimehr moysi filii seiar edidit: regique inscripsit. vnde et regalis dispositionis nomen assumpsit. Et a Stephano philosophie discipulo ex arabica lingua in laitinam satis ornatam reductas ... (Lyons, 1523), fol. 5r. col. 2.
4. See M. Steinschneider, in Virchows Archiv fur pathologische Anatomie und Physiologie und fur Klinische Medizin, 39 (1867), 333.
5. B. M. Sloane MS 2426. fol. 8r.
6. P. B. G. Gams, Series episcoporum (Regensburg, 1873-1886), 433. For the bishopric of Arethusa in Syria, see M. Lequien, Oriens christianus, in quattuor patriachatus digestus; que exhibentur ecclesia, patriachae. caeterique Praesules totius Orientis (Paris, 1740), II, 915; III, 1190-1191.
7. V. Balaguer, Historia de Cataluna y de la Corona de Aragon, I (Barcelona, 1863), 620 ff.
8. Liber regalis (Lyons, 1523), fol. 136r, col. 1.
9.این سیاهه در ابتدای چاپ 1523 دیده می شود و شماره صفحه ندارد.
10. Printed with Practica Jo. Serapionis dicta breviarium (Venice, 1503). The relevant passages can be found on fols. 180r, 180v, cols. 1 and 2, 183v, col. 1.
11. S. de Renzi, Collectio Salernitana, II (Naples. 1853), 266, 267, 270, 326-327, with the attribution to M[agister] Platearius.
12. C. H. Haskins, Studies in Mediaeval Science (Cambridge, Mass. 1927), 99-103, 135.
13. R. Ganzyniec, "Stephanus de modo medendi," in Archiv fur Geschichte der Medizin, 14 (1923), 110-113.
که مدعی است وی مؤلف نسخه قرن پانزدهم کراکو است و به نحو غیر متقاعد کننده ای می کوشد وی را شاگرد کوفوی سالرنویی بداند.

منبع مقاله :
گیلسپی، چارلز کولستون؛ (1389)، زندگینامه‌ی علمی دانشمندان اسلامی (جلد نخست)، ترجمه‌ی جمعی از مترجمان، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.