جشن‌ها و اعیاد ایران پیش از اسلام

درفرهنگ فارسی، اغلب در برابر واژه‌جشن دو معنا می‌آید: یکی مجلس شادی و میهمانی و دیگری عیداست. در اوستا، کتاب دینی ایرانیان باستان این واژه به صورت:«یَسنَه» و در پهلوی به شکل «یَشن» و «جشن» آمده که از مصدر
شنبه، 9 آذر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جشن‌ها و اعیاد ایران پیش از اسلام
جشن‌ها و اعیاد ایران پیش از اسلام

 

نویسنده: اعظم صابری نسب(1)

منبع: راسخون





 

مقدمه

درفرهنگ فارسی، اغلب در برابر واژه‌جشن دو معنا می‌آید: یکی مجلس شادی و میهمانی و دیگری عیداست. در اوستا، کتاب دینی ایرانیان باستان این واژه به صورت:«یَسنَه» و در پهلوی به شکل «یَشن» و «جشن» آمده که از مصدر اوستایی «یَز» به معنای پرستیدن وستودن است.
در ایران باستان ظاهراً اغلب جشن‌ها، یا دست کم مهم‌ترین آن‌ها، اهمیت و جنبه دینی داشتند و در آن‌ها، به ستایش و پرستش ایزدان می‌پرداختند. از این رو تمام روزهای مقدس و عیدها را جشن می‌خواندند. با این همه جشن همواره هم به معنای شادی‌کردن نبوده‌است. مواردی هرچند اندک رامی‌توان یادکرد که‌جنبه سوگواری داشته‌اند: سوگ سیاوش، از آیین‌های کهن اقوام ایرانی، یکی از مشهورترین آن‌هاست.
بدین ترتیب در اصل جشن به معنای مراسمی دسته جمعی در بزرگداشت رویدادی تاریخی یا دینی بوده که همواره با آیین‌های خاص و به ویژه سرودخوانی ونیایش‌خوانی برگزارشده است. نقریباً در همه جوامع بشری مجموعه‌ای از جشن‌ها وجوددارد که همگی آن‌ها را می‌توان به پنج گروه تقسیم کرد: باستانی‌و اسطوره‌ای- مذهبی- ملی و میهنی- خانوادگی و منطقه‌ای‌ومیهنی.
جشن‌ها و آیین‌های باستانی‌و اسطوره‌ای اغلب در بزرگداشت رویدادی باستانی و همراه با یادآوری و حتی گاه اجرای روایت‌های اسطوره‌ای است، در حالی که جشن‌های مذهبی بیش‌تر با اعتقادات درآمیخته‌اند و در بزرگداشت سالروز تولد یا درگذشت بزرگان ادیان یا رخدادهای دینی هستند. گروه سوم شامل بزرگداشت رویدادهای سیاسی و ملی است و در گروه چهارم هم مناسبت‌های خانوادگی نظیر تولد و ازدواج و مرگ جای می‌گیرند و سرانجام گروه پنجم هم جشن‌هخایی هستند که به مناسبت‌های خاص مثلاً درو، به صورت محلی برگزار می‌شوند.
اغلب پژوهشگران جشن‌های به یادگارمانده از عهد باستان را بر دوگونه می‌دانند: یکی اعیاد دینی و دیگری اعیاد ملی است.
گاهانبارها مشهورترین جشن‌های دینی زرتشتی هستند ومهرگان و سده در زمره جشن‌های ملی هستند. اما بر سر نوروز اختلاف‌نظر وجوددارد و گروهی به آن جنبه دینی می‌دهند وکسانی هم آن را در شمار جشن‌های ملی ذکر می‌کنند و سبب را نیامدن نام آن در اوستا می‌دانند، اما آنان که نوروز را دینی قلمداد می‌کنند به برخی روایات دیگر اشاره دارند که در آن‌ها برگزاری این جشن تکلیف دینی دانسته‌شده‌است.
جشن‌های گروه دوم که بسیار زیادند، معمولاً به دو دسته تقسیم می‌شوند: جشن‌های اصلی که در بزرگداشت ایزدان ایران باستان بوده‌اند وکل‌جامعه آن‌ها را برگزارمی‌کردند، البته به‌استثنای دو جشن فروردینگان و سده که‌منسوب به ایزد خاصی نیستند ودوم جشن‌های فرعی که به احترام ایزدان محلی برگزارشده‌اند و اغلب اثر چندانی از آن‌ها باقی نمانده‌است.
به طور کلی در این‌باره که این جشن‌ها از چه زمانی برقرارشدند، اطلاع چندانی در دست نیست و در روایت‌های ایرانی، به ویژه سنت زرتشتی، جشن‌های ایرانی را متعلق به‌جهان ایرانی و بسیار کهن - حتی به پیش از زرتشت – می‌دانند. هرچند در باب ایرانی تباربودن برخی جشن‌ها ازجمله نوروز تردیدهایی مطرح شده است، با این حال ایرانیان از کهن‌ترین روزگاری که اطلاعاتی از آن بجا مانده، پیوسته مقوله‌ای به نام جشن داشته‌اند. در این مقاله سعی خواهدشد که به شرح این جشن‌ها پرداخته‌شود.

● گاهانبارها:

گاهانبارها مجموعه جشن‌هایی در بزرگداشت شش آفریده خداوند بوده‌اند که ایرانیان باستان پرستش (به معنای مراقبت) و احترام آن‌ها را برخود لازم می‌دانستند. از آنجا که این آفریدگان (آسمان، آب، زمین، گیاه، جانور، انسان) در واقع ابزارهای هرمزد خداوند و آفریدگار همه نیکی‌ها برای رویارویی ویرانگر هستند، بنابراین پاسداشت و استفاده درست از این ابزارها امری بدیهی و ضروری و به بیان دینی تکلیف دانسته می‌شد.

1- مَیدیوزَرم:

درچهل‌وپنجمین روز از آغازسال، برابربا روز دی‌به‌مهر (15) اردیبهشت‌ماه‌روزاصلی گاهانبارنخست، موسوم به مَیدیوزَرم
به‌معنای «میان‌بهار» بوده است. بنابر روایت‌ها آفرینش آسمان‌چهل روز به‌طول انجامید. از روز هرمزد (اول) فروردین ماه تا روز آبان (دهم) اردیبهشت‌ماه. هرمزد پس از این آفرینش پنج روز درنگ‌کرد تا روز دی‌به‌مهر (بهرامی /1383/ ص 49). در واقع مردم همه این پنج‌روز راجشن‌می‌گرفتند و به‌استقبال روز اصلی‌گاهانبارمی‌رفتند. در اوستا مَیدیوزَرم با صفت «شیر دهنده» آمده که علت آن چنین به نظر می‌رسد: مَیدیوزَرم هنگامی است که گیاهان شیره می‌گیرند و در واقع منظور همان موسم بهار است (پورداوود/1310/ص 219).
در تقویم امروز ما این گاهانبار در روزهای 10 تا 14 اردیبهشت‌ماه جای دارد.

2- مَیدیوشَم:

60 روز پس از کاهانبار نخست، زمان گاهانبار مَیدیوشَم به معنای «میان‌تابستان» است. در اوستا همراه آن صفتی آمده که مفهوم «هنگام دروی علوفه» رامی‌رساند. آفرینش آب 55 روزبطول انجامید: از روزمهر (15) اردیبهشت‌ماه تا روز آبان (10) تیرماه.پس از این آفرینش نیز هرمزد پنج روز درنگ‌کرد و این پنج روز به عنوان ایام گاهانبار مَیدیوشَم بشمار آمد. بدین ترتیب روز اصلی این کاهانبار در روز دی‌به‌مهر (15) تیرماه واقع می‌شود.
در تقویم امروز ما این گاهانبار در روزهای 8 تا 12 تیرماه جای دارد.

3- پَتیَه‌شَهم:

پَتیَه‌شَهم یاپدیشهه‌یاجشن دانه‌آوری، سومین گاهانبار است که در گاهشماری دینی زرتشتی در روز انیران (30) شهریورماه واقع بود. آفرینش زمین 70 روز طول کشید: ازمهرروز (16) تیرماه تا ارد روز (25) شهریورماه سپس‌هرمزدپنج روز درنگ‌کرد تا روز انیران شد و این پنج روز به جشن گاهانبار پَتیَه‌شَهم اختصاص یافت (بهرامی/1383/ص 49).از صفت ذکر شده در اوستا برای پَتیَه‌شَهم می‌توان دانست که زمان آن هنگام به دست‌آمدن گندم بوده است (پورداوود /1310/ص 219).
در تقویم امروز ما این گاهانبار در روزهای 21 تا 25 مهرماه جای دارد.

4- اَیاسَرم:

چهارمین آفرینش مربوط به گیاه بود. این آفرینش 25 روز طول کشید: از روزهرمزد (1) مهرماه تا روز ارد (25) همان‌ماه. پس هرمزدپنج روز درنگ‌کرد تا روز انیران (30). این گاهانبار اَیاسَرم نام گرفت.
از اشاره‌های اوستا با ایاسرم می‌توان گفت که این جشن در زمان بازگشت گوسفندان از چرای تابستانی و آغاز فصل جفت‌گیری آنان بوده و ظاهراً ایاسرم نیز به همین معناست (بویس/1381/ص 58- پورداوود/1310/ص 219).
در تقویم امروز ما این گاهانبار در روزهای 20 تا 25 مهرماه جای دارد.

5- مَیدیارم:

75 روز پس از آفرینش چهارم، کار آفرینش گاو، نخستین نمونه جانوری به انجام رسید: از روز هرمزد (1) آبان‌ماه تا روز
دی به‌مهر (15) دی‌ماه. آن‌گاه هرمزدپنج روز درنگ‌کرد تا روز بهرام (20) و این پنج روز گاهانبار مَیدیارم به معنای «میان ‌زمستان» نام گرفت. این کاهانبار با صفت «سرد» یاد شده که اشاره به زمان برگزاری آن است (پورداوود /1310 /ص 219).
در تقویم امروز ما این گاهانبار در روزهای 10 تا 14 دی‌ماه جای دارد.

6- هَمَسپَتدَم:

به 70 روز، از روز رام (21) دی‌ماه تا روز انیران (30) ماه اسپندارمد (اسفند)، هرمزد انسان را آفرید. سپس پنج روز درنگ‌کرد این پنج روز را هَمَسپَتدَم می‌خوانند که‌معنای آن معلوم نیست. این گاهانبارکه در واقع جشن فروشی‌های درگذشتگان‌است. در آخرین شب سال و درست پیش از اعتدال بهاری برگزار می‌شد. در تقویم امروز ما زمان برگزاری این جشن از 25 تا 29 اسفندماه است.
چنانکه گفته شد برگزاری گاهانبار در دین زردشتی تکلیف است و بارها درمتن‌های مختلف از ثواب برگزاری آن‌ها ذکربه میان‌آمده است. این‌متن‌ها علاوه‌بر آن‌که‌گاه‌بنیاد این جشن‌ها رابه‌جمشید، پادشاه پیشدادی،نسبت می‌دهند، روایت‌های مختلفی را هم درباره جنبه‌های تاریخی و دینی آن و ثواب‌های برگزاری آن‌هارا در کتابی مفصل به نام روایات داراب هرمزدیار گرد آوری شده‌اند (بهرامی/1383/ص 51).
اگر چه در جوامع پراکنده زردشتی، چه در شهرها و روستاهای مختلف ایران و چه در میان زرتشتیان خارج از ایران این جشن با اختلافاتی برگزار می‌شوند، ولی باید گفت آیین‌های اصلی آن‌ها تقریباً یکی است: در این جشن‌ها همگان از فقیروغنی در کنار یکدیگر به‌شادی وخواندن دعا و نیایش‌های‌خاص می‌پردازند. معمولاًنخست آفرینگان‌خوانی برگزارمی‌شود وسپس همگان بر سر سفره‌ای می‌نشینند که از همیاری مردم تهیه شده است (آذرگشنسب/بی تا/ /ص 41).

● نوروز

نخستین روز است از فروردین‌ماه و زین جهت روز نو نام کردند. زیرا که پیشانی سال نو است..... و اول روزی است از زمانه و بدو فلک آغازید گشتن (بیرونی/1367/ ص 253).
جشنی که از دیرباز تاکنون با نام نوروز برگزار می‌شود، بی‌گمان همواره مهم‌ترین جشن دینی و ملی ایرانیان بوده است. اگرچه در اوستا ذکری از نوزوز نیامده، با این حال در دیگرنوشته‌های بازمانده از ایران پیش از اسلام، بارها از آن یادشده و در زمزه جشن‌های دینی دانسته‌شده‌است.
این نام در زبان پهلوی، یعنی زبان‌فارسی میانه، که در دوره‌ساسانیان زبان رسمی ایران بود، به صورت: «نوگ‌روچ» آمده که جزء نخست آن در فارسی امروز به شکل «نو» و جزء دوم آن با تحول «چ‌ » به «ز» به صورت «روز» باقی مانده است. این نام را حتی به همان صورت فارسی میانه هم در بسیاری از سروده‌های فارسی می‌توان دید، بسیاری از شاعران عرب زبان نیز آن را به شکل «نوروز» و «نیروز» در شعر خود آورده‌اند (اذکایی /1353/ص 1- معین/1364/صص 60-59).
درباره پیدایی جشن نوروز، درنوشته‌های کهن فارسی و عربی، روایت‌های مختلفی آمده و اغلب بنیاد آن را به جمشید پادشاه پیشدادی ایران نسبت داده‌اند. جمشید یا جم یکی از مشهورترین شخصیت‌های روایات ایران باستان است و پیشینه وی‌حتی به دوره هندوایرانی هم می‌رسد، زیرا در وداها، نیز نام این‌شخصیت به صورتیم آمده است. سبب را آن دانسته‌اند که وی در این روز جهان را به تصرف خویش درآورد و این روز در واقع زمان استقرار قدرت وی بود و پس از آن نام نوروز بر این روز بماند (4/ص 95) و یا گفته‌اند چون جمشید گردونه‌ای ساخت و با آن به آسمان رفت مردم از تماشای این کار درشگفت و شادی شدند و آن را جشن گرفتند (بیرونی/1377/ص 327).
زرتشت پیامبر ایران‌باستان ظاهراًحدود 1000 تا 1200 پ.م. می‌زیست. از نوشته‌ای زرتشت چنین برمی‌آید که نوروز پیش از زرتشت هم وجود داشته و احتمالاً جشن همه اقوام ایرانی بوده است (بهار/1376/صص 498-496) و زرتشت به این جشن اهمیت دینی هم داد و حتی برگزاری آن را بر پیروان خود تکلیف کرد و وظیفه دینی شمرد (بویس/1377/ص 213).
رساله نوروزنامه، منسوب به حکیم‌عمرخیام، که دیدگاه علمی ونجومی را با روایت‌های دیگر آمیخته است، ضمن انتساب نوروز به‌جمشید می‌گوید که:«بنگریست که آن روز بامداد آفتاب به اول دقیقه حَمَل آمد، موبدان عجم را گردآورد و بفرمود که تاریخ از اینجا آغازکنند (خیام/1379/ص 20).
با این همه شواهدی نیز در دست است که نشان‌می‌دهند در روزگار زندگی قوم هندوایرانی سال از اول تابستان و با تیرماه آغازمی‌شد (معین/1364/ص 158-بیرونی/1377/ص 329).
در هرحال امروزه نوروز تنها بازمانده مجموعه جشن‌های ایران باستان است که هنوز هم تقریباً نزد همه اقوام ایرانی برگزار می‌شود. این جشن، جزو جشن‌های رسمی کشور ایران و مهم‌ترین آن‌هاست و در دو کشور دیگر که دارای فرهنگ و زبان ایرانی‌هستند یعنی‌افغانستان وتاجیکستان هم هرچند گاهی وقفه‌ای پیش‌می‌آید ولی نوروز هم برای آنان جشنی‌ملی است و در آذربایجان هم نوروز عیدی ملی و رسمی قلمداد می‌شود.

- برگزاری نوروز:

جم روزهای نخستین ماهِ سال را تقسیم کرد: 5 روز نخست را به بزرگان اختصاص دا،5 روز دوم را نوروزشاهی نامید و به بخشش و نیکوکاری پرداخت،5 روز سوم عید خدمتگزاران پادشاه بود،5 روز چهارم از آن نزدیکان و خانواده شاه شد،5 روز پنجم به سربازان رسید و سرانجام 5 روز آخر هم به ملت اختصاص یافت (اینوسترانتسف/1348/صص 96-95) و بازگفته‌اند که در دوره باستان از پی نوروز،5 روز دیگر را هم جشن می‌گرفتند و 6 فروردین ماه «نوروز بزرگ» بود، زیرا پادشاهان طی 5 روز نخست به اطرافیان‌می‌رسیدند و چون روز ششم فرامی‌رسید خلوت می‌کردند وبرای خود و خانواده جشن می‌گرفتند (بیرونی/1367/ص 253) ونیز گفته‌اند که در این روز پادشاه برای خود جشن می‌گرفت، جز اهل خلوت را به حضور نمی‌پذیرفت. آن‌گاه از هدایای رسیده آنچه می‌خواست می‌بخشید و بقیه را به‌خزانه می‌سپرد (بیرونی/1377/ص 332). از جمله هدایای برخی از پادشاهان به زیردستان بخشش مالیات و خراج آنان بود، زیرا گفته‌اند که از دیر باز رسم بود که پادشاهان در این روز خراج گرفتن را آغاز می‌کردند (گردیزی /1363/ص 514).برخی بر این باور بودند که دربامداد نوروز بزرگ که در ادبیات فارسی از آن به عنوان «جشن‌بزرگ» یاد می‌شود (ابن خلف تبریزی/1376/ص 572)، هرکس پیش از سخن گفتن شکر بچشد و تن خود را با روغن زیتون چرب کند در همه سال از انواع بلایا سالم خواهدماند (بیرونی/1377/ص 330).
برخی از پژوهشگران که بر روی تخت‌جمشید مطالعه کرده‌اند به این نتیجه رسیده‌اند که این مکان ارتباط خاصی با نوروز و آغازسال‌نو داشته‌است. نقش‌های کنده‌شده بر دیوار تخت‌جمشید که نمایندگان اقوام سرزمین‌های زیر فرمان هخامنشیان را در حال تقدیم هدایای خود نشان‌می‌دهند گواه برگزاری باشکوه جشن نوروز در دوره هخامنشی است (بلوکباشی/1381/ص 25).
با سقوط حکومت هخامنشی به دست اسکندر و ایجاد حکومت یونانی در ایران، این سرزمین دستخوش تحولات فرهنگی بسیار شد و اندک بودن شواهد ومدارک به‌جامانده سبب شده که نتوان در مورد فرهنگ و ازجمله برگزاری جشن نوروز در این دوره اظهارنظرکرد. از دوره 500 ساله اشکانیان هم اطلاع چندانی در دست نیست. با این همه در مورد این دو دوره براساس‌قراین وشواهدمی‌توان گفت که جشن نوروز کمابیپ برگزارمی‌شده‌است، زیرا اولاً برگزاری این جشن جزء تکالیف دینی بوده وسنت زرتشتی هم طی این دوره‌ها رواج داشته‌وحتی در دوره اشکانیان دین حکومتی بوده است واز سوی دیگر در دوره‌ساسانی هم‌جشن نوروزباشکوه برگزارمی‌شده وقطعاً بایستی ادامه‌سنتی دیرینه ونه پدیده‌ای نوظهور بوده‌باشد.
براساس نوشته‌های مربوط به دوره ساسانی، پادشاهان در این ایام در شاد کردن مردم می‌کوشیدند و مردم هم در روز نوروز دست از کارمی‌کشیدند وشادی می‌کردند. رسم بر آن بود که در این روز خراج‌ها را به حضور شاه بیاورند و شاه نیز در همین روز به عزل ونصب مقامات می‌پرداخت و از دیگرکارهای این روز باید سکه‌زدن و رسیدگی به امور آتشکده‌ها و پاکیزه‌نمودن آن‌ها، قربانی کردن، کاشت درخت وغیره یاد کرد (جاحظ/1343/ص 201- صفا/ بی تا /صص 251-250).
برخی از پادشاهان نظیر اردشیربابکان، بهرام‌گور و انوشیروان به هنگام نوروز در خزانه را می‌گشودند و پوشاک خود را به مردم می‌بخشیدند و بر مردم نیز واجب بود هدایایی به حضور شاه تقدیم کنند (جاحظ/1343/صص 204-203).در ایام نوروز معمولاً یک روز پادشاه بارعام می‌داد، در این روز کسی حق نداشت مانع ورود مردم به کاخ شود. از چند روز پیش از آن جارچیان مردم را از فرمان بارعام آگاه می‌کردند. هر کس عریضه یا دادخواستی داشت به دربار می‌برد و حتی اگر کسی از خود شاه شکایت داشت دادخواهی آن با حضور بزرگان دین و دولت بررسی می‌شد (جاحظ/1343/صص 219-216).
موضوع اخیر یعنی رفع کدورت‌ها ازجمله کارکردهای اجتماعی جشن‌ها و به ویژه جشن نوروز بوده که در طول قرن‌ها و بلکه هزاره‌ها هم‌چنان کمابیش باقی و پایدار مانده است.
از آیین‌های همگانی نوروز در زمان ساسانیان یکی هم روشن‌کردن آتش در شب سال نو بود. سبب روشن کردن آتش در شب سال نو از یک سو احترام نهادن به این عنصر مقدس و زندگی‌بخش بود و از سوی دیگر به سبب اعتقاد ایرانیان به اینکه در شب سال نو روان‌های درگذشتگان به خانه‌های خود بازمی‌گردند تا نوروز را در خانه و در کنار خانواده خود باشند، از این رو آتش روشن‌می‌کردند تا راهنمای روان درگذشتگان به سوی خانه باشد.
دیگر عنصر مقدس و زندگی‌بخش یعنی آب هم در آیین‌های نوروزی جایگاهی خاص داشته‌است و در بامداد نوروز مردم به یکدیگر آب می‌پاشیدند.

● جشن‌های غیردینی و ملی

تا پیش از اسلام همه این جشن‌ها کمابیش مهم تلقی می‌شدند و اگر چه در دین بر برگزاری آن‌ها تأکید چندانی نشده‌بود ولی در سطح جامعه به صورن همگانی برگزار می‌شدند و صرفاً دارای فضیلت و ثواب بوده است.

- فروردین‌ماه:

در این ماه علاوه بر عید نوروز، سه جشن دیگر هم وجود دارد: یکی در روز ششم کف زاد روز زرتشت پیامبر است و جامعه زرتشتی جشن آنرا برگزار می‌کنند. دومین جشن که درمنابع تاریخی کمتر بدان اشاره شده است، در روز هفدهم این ماه یعنی سروش‌روز واقع است. سروش ایزد عبادت وفرمانبری و نخستین‌کسی بود که مردم را به ذکر و زمزمه فراخواند و این روز فرخنده دانسته‌می‌شود زیراسروش فرشته‌ای است که شب رامراقبت‌می‌کند و او که با ساحران دشمن است، شب هنگام که مردم خواب هستند به زمین می‌آید و موجودات موذی و ساحران را قلع‌وقمع می‌کند (بیرونی/1377 /صص 333-332) و اما سومین جشن در روز نوزدهم، فروردین‌روز، ازجمله جشن‌های مهم است که در موقعیت تلاقی نام ماه و روز نیز واقع است و «جشن‌فروردینگان» خوانده‌می‌شود. ظاهراً درچنین روزی ایرانیان باستان‌به زیارت اهل‌قبورمی‌رفتند، زرتشتیان امروز هم این سنت را همچنان ادامه می‌دهند و در میان آنان این جشن به نام «فُرودگ» شهرت دارد (آذرگشنسب/بی تا/صص 12-11).

- اردیبهشت‌ماه:

سومین روز ماه به نام اردیبهشت، ایزد موکل بر آتش است و بنا به رسم یادشده در این روز «جشن‌اردیبهشتگان» برگزار می‌شد که در تقویم امروز رد روز دوم این ماه واقع شده است. درباره جزئیات برگزاری این جشن در دوره باستان آگاهی چندانی در دست نیست، اما از آنجا که اردیبهشت ایزد آتش است بنظرمی‌رسد که درگذشته این جشن در آتشکده‌ها برگزار می‌شده‌است.
زرتشتیان‌امروز هم در ادامه سنت دیرین باحضور درآتشکده وخواندن نیایش‌های خاص این جشن را برگزار می‌کنند (آذرگشنسب/بی تا/صص 14-13).

- خردادماه:

در ششمین روز این ماه یعنی خردادروز، به سبب توافق نام ماه و روز «جشن خردادگان» برگزار می‌شد که از نحوه برگزاری آن نیز اطلاعاتی در دست نیست. با این حال از آنجا کهخرداد ایزد نگاهبان آب است، ظاهراً در دوره باستان مردم این جشن را در دامن طبیعت و در کنار چشمه‌ها و رودها و با نیایش‌خوانی برپا می‌کردند (آذرگشنسب/ بی تا /صص 15-14).

- تیرماه:

در برخی از منابع آمده است که در روز ششم (خردادروز) تیرماه جشنی به نام نیلوفر وجود داشته‌است (بیرونی /1377/ص 334) که از علت و دوره ناریخی برگزاری و آیین‌های آن اطلاعاتی در دست نیست. بیرونی که تنها منبع معرفی این جشن است، جزئیاتی از آن بدست نمی‌دهد و فقط می‌گوید که این جشن متأخر است و ریشه در گذشته‌های دور ندارد. اما در روز 13 تیرماه که به نام تیر یا تِشتَر یکی از ایزدان مهم ایران باستان نامگذاری شده است، جشنی به نام «جشن‌تیرگان» برگزار می‌شود که به گفته اغلب منابع تاریخی در بزرگداشت واقعه تیراندازی آرش‌کمانگیر است.
از آنجا که در دوره جنگ مردم با کمبود خوراکی مواجه بودند بنابراین در جشن تیرگان مردم به یاد آن روزها گندم و میوه می‌پختند ومی‌خوردند. اما در باب پختن گندم گفته‌اند بدان سبب بوده که در دوره محاصره پیوسته گندم پخته می‌خوردند، زیرا نمی‌توانستند آن را آرد کنند (گردیزی/1363/ص 518).
ظاهراً این جشن در ایران و درسرزمین‌های همسایه باشکوه بسیار و در دامان طبیعت برگزارمی‌شد، ولی در دوره‌های بعد از اهمیت آن کاسته شده و فقط در برخی مناطق آن هم با تغییر در آیین‌های آن برگزار می‌شده‌است.
زرتشتیان ایران نیز تا چند دهه پیش این جشن را همراه با آیین‌ها و تشریفات خاص در روز 10 تیرماه تقویم امروزی ایران برگزار می‌کردند. از مهم‌ترین آیین‌های این روز آب‌تنی و پوشیدن لباس نو بود. آنان تار ابریشمی را که به نام «تیروباد» معروف بود به مچ می‌بستند و 10 روز بعد، روز باد (بیستم) که مدت این جشن بود آن را باز می‌کردند. در دوره این جشن نیایش‌هایی خوانده‌میشد و مردم به شور و شادی می‌پرداختند و به یکدیگر آب می‌پاشیدند (آذرگشنسب/بی تا/صص 17-15).

-امردادماه:

در هفتمین روز این ماه که آن نیز نام امرداد دارد به سبب توافق دو نام ماه و روز جشنی است که «جشن‌امردادگان» نامیده‌می‌شود. درباره این جشن نیز اطلاعی در منابع تاریخی نیست، اما می‌توان گفت که این یکی هم در بزرگداشت یکی از ایزدان مهم دین ایران باستان و ایزد نگاهبان گیاهان بوده، با شکوه بسیار در دامان طبیعت برگزار می‌شده‌است.
درتقویم زرتشتیان امروز این‌جشن در روز سوم این ماه ثبت‌شده است، اما از برگزاری آن در سطح گسترده خبری نیست.

- شهریورماه:

شهریور امشاسپند ایزد نماد شهریاری آرمانی و نیز نگاهبان فلزات است که ششمین ماه سال و چهارمین روز ماه را به نامش نامگذاری کرده‌اند. بدین ترتیب در دوره باستاندرروز 4 شهریورماه «جشن‌شهریورگان» برگزار می‌شد. این جشن که «آذرجشن» هم نامیده‌شده‌جزو جشن‌های آتش است (بیرونی/1377/ص 337)، از این رو، این روز، روز جشن آتش‌های خانگی‌بوده‌است.
جشن شهریورگان که در تقویم امروز در 30 مرداد واقع است، ظاهراً در دوره‌پس از اسلام به تدریج از رونق افتاده است، به طوری که امروزه از برگزاری آن حتی در میان زرتشتیان خبری نیست.

- مهرماه:

شانزدهمین روزماه که به نام مهر، ایزد مشهور ایران باستان نامیده شده در مهرماه یعنی در تلاقی دو نام، هنگام برگزاری یکی از بزرگ‌ترین جشن‌های ایرانی است.
درباره پیدایش این جشن نیز همانند نوروز روایت‌های بسیاری ذکر شده است. بیرونی می‌گوید که چون در این روز آفتاب برای اهل عالم پیداشد، پس آن را مهرگان نامیدند (بیرونی/1377/ص 337). وی سپس دلیل این ادعا را چنین می‌اورد که از آیین‌های پادشاهان ساسانی در این روز این بود که تاجی به شکل خورشید به سر می‌گذاشتند و جشن‌های ویژه‌ای برپا می‌داشتند.
مشهورترین روایت در سبب بزرگداشت این جشن آن است که می‌گویند در این روز بود که فریدون بر ضحاک پیروز شد و او را درکوه دماوند به بند کشید (بیرونی/1367/صص 255-254-گردیزی/1363/ص 520). این جشن نیز همانند نوروز 6 روز بود تا به روز بیست‌ویکم (رام‌روز) که مهرگان بزرگ نامیده‌می‌شده و گفته‌اند که زرتشت به پیروان خود فرموده که این روز و نوروز را گرامی بدارند.
هرچند در اوستا ازجشن‌مهرگان یادنشده، ولی روایت‌های زرتشتی وتاریخی براهمیت آن تأکید دارند و ازسفارش زرتشت مبنی‌بر برگزاری آن‌خبرمی‌دهند. از زمان پیدایش‌جشن مهرگان‌که‌قطعاً پیش از زرتشت وجود داشته‌اطلاعی در دست نیست و از آنجا که‌برای زمان فریدون، پادشاه‌پیشدادی، نمی‌توان تاریخی تعیین‌کرد، بنابراین تاریخ پیدایی آن نیزناشناخته می‌ماند.
مهر که ایزدی هندواروپایی محسوب می‌شود، در دوره‌ای از تاریخ محبوبیت بسیار داشته و کیش پرستش مهر نخست در میان سپاهیان شرق منتشر شد و سپس به غرب راه پیداکرد. در غرب پرستندگان مهر در یکی از روزهای سال برای تولد این ایزد جشنی برگزارمی‌کنند که مثلاً در روم مصادف با 25 دسامبر بود و پس از انتشار مسیحیت این جشن به سالروز تولد مسیح (ع) تغییر نام یافت و بدین ترتیب می‌توان کفت که این روز در واقع همان جشن مهرگان است (صفا/بی تا/صص 36-35).
از اهمیت ایزدمهر در دوره هخامنشان‌می‌توان دانست که‌جشن مربوط به وی باشکوه بسیار برگزار می‌شده و نویسندگان یونانی دراین‌باره اشاره‌هایی را ذکر کرده‌اند (آذرگشنسب/ بی تا/ص 20)، اما با حمله اسکندر این پدیده فرهنگی برای مدتی از رونق افتاد و از دوره اشکانیان هم روایت‌هایی در باب احیای این جشن آورده‌اند و گفته‌اند که در این روز هم پادشاه بارعام می‌داده و بزرگان هدایایی را به پادشاه تقدیم می‌کردند (ثعالبی/1368/ص 297).
آورده‌اند که در بامداد روز مهرگان یکی از سپاهیان در محوطه کاخ سلطنتی می‌ایستاد و با صدای بلند ایزدان یا فرشتگان را به عالم فرامی‌خواند تا اهریمنان را از جهان دور کنند. مردم نیز بر این باور بودند که خوردن انار و بوییدن گلاب سبب دوری از بدبختی می‌شود (کریستن سن/1373/ص 252).
امروزه جشن مهرگان تنها در میان زرتشتیان و باحضور آنان در پرستشگاه‌ها و زیارتگاه‌ها برگزار می‌شود.
در تاجیکستان ازجشنی‌در مهرماه یادشده است که‌علی رغم همه تفاوت‌های ظاهری به نظر بازمانده جشن‌مهرگان است (روح الامینی/1376/ص 85).

- آبان‌ماه:

نزد ایرانیان‌باستان پس از آتش دومین عنصر مقدس آب بود که درباره احترام به آن تأکیدهای فراوان شده است. براساس همین اهمیت‌هشتمین‌ماه‌سال ودهمین روز ماه‌به‌پاس احترام به این عنصربه نام آن خوانده شده است. در روایت‌ها آمده است که در این روز، زو یا زاب پسرتهماسب به‌پادشاهی رسید و مردمان را فرمود تا جوی‌هایی بکنند و آب‌ها را در آن‌ها روان سازند و بازگفته‌اند که درهمین روز وی بر افراسیاب پیروزشد و نیز پس از 7 سال خشکسالی باران بارید و همچنین در چنین روزی خبر پیروزی فریدون بر ضحاک به همه کشورها رسید (بیرونی/1377/ص 340- گردیزی/1363/ص 521-520).
ظاهراً این جشن تا ورود اسلام به ایران به صورت همگانی و با حضور در کنار آب‌ها و پرداختن به جشن و شادی و خواندن نیایش‌های مربوط به ایزدان آب انجام می‌شده‌است.
زرتشتیان‌هند، پارسیان هنوز هم‌باپوشیدن لباس‌سفید وحضور درکنارآب‌های طبیعت‌این روز را گرامی می‌دارند (آذرگشنسب/ بی تا/ص 25).

- آذرماه:

نهمین ماه سال که به نام آذر از ایزدان مهم ایرانیان باستان نامگذاری شده در دورهای از تاریخ و به ویژه در دوره ساسانی در آغاز بهار قرار داشته‌است (بهرامی/1383/ص 78). در نخستین روز این ماه یعنی هرمزدروز آیین خاصی مرتبط با بهار وجود داشته‌است و از این روز با نام‌های کوسه‌برنشین و بهارجشن هم یاد می‌شود.
گفته‌اند در این روز که آبسال بهارگان نیز نامیده شده، نخستین بار جمشید، پادشاه‌پیشدادی، مروارید را از دریا درآورد و به مردم نشان داد و باز گفته‌اند که در قدیم مردم این روز را جشن می‌گرفتند و به دشت می‌رفتند و برخی از گیاهان و جانوران را برای پادشاهان هدیه می‌یردند (بیرونی/1377/ص 343)، اما نهمین روز این ماه آذر نام داشت و بنابراین به سبب توافق دو نام، طبق رسم جشن گرفته‌می‌شد و این جشن موسوم به «مهرگان» از زمره جشن‌های آتش شمرده می‌شده‌است.
امروزه این جشن در تقویم کنونی در سوم آذرماه واقع است که تنها زرتشتیان با رفتن به آتشکده و خواندن نیایش آن را گرامی می‌دارند (آذرگشنسب/ بی تا /ص 26).

- جشن‌یلدا یا شب‌چله:

در شب نخستین روز دی‌ماه و شب اول زمستان که طولانی‌ترین شب سال است، مردم از دیرباز جشنی را برگزار می‌کنند که به نام‌های یلدا یا شب‌چله مشهور است.
واژه یلدا از زبان سریانی و به معنای «تولد» است و سبب این نامگذاری را چنین دانسته‌اند که در پایان این شب دراز که اهریمنی‌است‌خورشید یا مهرمتولدمی‌شود وتاریکی را از بین‌می‌برد (روح الامینی/1376/صص 91-89). این جشن علاوه بر مناطق روستایی که همچنان به سنت وفادارند، در میان شهرنشینان هم هنوز باقی است و اکثر مردم دست کم ساعاتی از این شب را به شب‌نشینی و خوردن میوه و شیرینی می‌گذرانند.

- دی‌ماه:

دی یکی از نام‌های خدا و به معنای آفریدگار است و در این ماه بیش‌ترین جشن‌ها واقع شده‌اند.
نخستین روز که در نامگذاری روزها به نام هرمزد است، در دی‌ماه به سبب توافق دو نام خداوند جشنی است که آن را خرم‌روز نامیده‌اند. از آنجا که خداوند برترین پادشاهان دانسته‌می‌شد، بنابراین پادشاهان ایران نیز در این روز آیین‌های خاصی داشتند: پادشاه تخت را رها می‌کرد و جامه سپید می‌پوشید و در بیابان بر فرش سپید می‌نشست، وی تمام جلال و شکوه پادشاهی ازجمله نگاهبان و دربانان را کنار می‌راند و آزادانه به کار مردم می‌پرداخت و باز گفته‌اند که در این روز پادشاه با دهقانان و برزگران می‌نشست و غذا می‌خورد و با آنان صحبت می‌کرد، این جشن را «نودرز» هم خوانده‌اند، زیرا تا نوروز 90 روز فاصله است (بیرونی/1377/صص 345-344).
اما روزهای 8 و 15 و 23 این ماه نیز به نام دی نامیده شده‌اند. بدین ترتیب در دی‌ماه در سه روز دیگر هم توافق نام ماه و روز رخ می‌داد و مردم آن‌ها را جشن می‌گرفتند و این جشن‌ها را معمولاً «دیگان» نامیده‌اند.
در روز چهاردهم که روز ایزدگوش نامیده‌می‌شد، جشنی موسوم به «سیرسور» یعنی جشن سیر برگزار می‌شده‌است. از آنجا که به اعتقاد ایرانیان باستان در این روز بود که دیوان بر جمشید چیره شدند و او را کشتند (گردیزی /1363/ص 523)، بنابراین رسومی را برای دفع دیوان داشتند که یکی از آن‌ها خوردن سیر بود. آنان سیر را با غذا می‌خوردند یا آن را درون گوشت می‌نهادند و می‌پختند، ضمن آنکه از خوردن چربی پرهیز می‌کردند.
برخی منابع آورده‌اند که طی دوره‌ای در روز پانزدهم یعنی دی‌به‌مهر که دیبگان خوانده شده، عامه مردمی جشنی موسوم به «بتیکان» داشته‌اند. در این روز مردم برای از میان بردن موجودات زیان‌رسان، پیکری از خمیر یا گل می‌ساختند و پشت در خانه‌می‌گذاشتند و باز گفته‌اند که در بامداد این روز مردم سیب می‌خوردند و نرگس می‌بوییدند تا همه سال در آسایش باشند و شامگاه سوسن دود می‌کردند و معتقد بودند که با این کار سراسر سال را آسوده و به دور از خشکسالی و فقر خواهند گذراند (صفا / بی تا/ص 127).
شانزدهمین روز که به نام ایزدمهر نامگذاری شده در دی ماه به قول بیرونی درامزینان و کاکثل (بیرونی /1377/ص 345) و به قول گردیزی کاوکلیل نام داشته است (گردیزی/1363/ص 524).
گفته‌اند در این روز بود که ایران از ترکستان جدا شد و همچنین در این روز فریدون گاوهای اثفیان را که ضحاک در بند کرده بود رها ساخت و باز در همین روز بود که فریدون را از شیر گرفتند و او سوار بر گاو شد. از این رو در چنین روزی مردم نوشیدن شیر گاو را سودمند می‌دانستند و بر این باور بودند که خوردن به و بوییدن ترنج در بامداد این روز سال خوشی را در پی خواهد آورد

- بهمن ماه:

دومین روز که بهمن روز است، در این ماه به سبب توافق دو نام جشن گرفته‌می‌شد که در منابع فارسی به صورت بهمنگان و در نوشته‌های عربی و نیز فارسی دوره اسلامی به صورت معرب آن، بهمنجنه و با تحریف به صورت‌هایی چون بهمنچنه و بهمنچَه آمده است.
جشن بهمنگان در زمره قدیم‌ترین جشن‌های ایرانی است که ظاهراً از زمان پیدایی دین زردشتی رواج یافته و همانند جشن‌های دیگر با خواندن نیایش‌های دینی از جمله آفرینگان و خوردن و آشامیدن دسته‌جمعی برگزار می‌شده است. از نحوه برگزاری این جشن در دوره باستان نیز آگاهی چندانی در دست نیست.
از جمله رسم‌های این روز خوردن گیاه بهمن بود که آن را با شیر یا نبات و شکر می‌خوردند یا بر روی غذا و از جمله آش می‌ریختند. این گیاه نوعی هویج با گل سرخ و سفید (یا به قولی سرخ و زرد) است و ایرانیان باستان اعتقاد داشتند که خوردن آن حافظه را تقویت می‌کند و چشم بد را باز می‌دارد (بهار/1376/ص 83) و نیز ازخوردن اسپند با شیر در این روز یاد کرده‌اند و برای آن نیز همان خواص خوردن گیاه بهمن را آورده‌اند (ابن خلف تبریزی /1376/ص 328).
ظاهراً در روزگار باستان این جشن هم در میان مردم و هم در دربار برگزار می‌شده‌است و این موضوع را از تداوم برگزاری آن در دربار پادشاهان ایران در دوره اسلامی می‌توان دریافت، زیرا از این دوره قصاید بسیاری در وصف جشن بهمنگان به جا مانده است که شاعران درباری آن‌ها را سروده‌اند.
امروزه برگزاری مفصل این جشن حتی نزد زرشتیان ایران هم چندان معمول نیست، با این حال بهمن روز نزد ایشان هم‌چنان گرامی است و اغلب آنان هنوز سنت پرهیز از گوشت را نگاه داشته‌اند (سروشیان/1370/ص 160).
برخی از زرشتیان ایران در روزبهمن هر ماه و به ویژه در روز بهمنگان سفره‌ای به نام بهمن امشپاسپند می‌گسترند و آن را با خوراکی‌های گوناگون از جمله نان و پنیر و پشمک می‌آرایند (سروشیان/1370/ص 646).
از گزارش‌های مربوط به زردشتیان هند می‌توان دانست که آنان طی سده گذشته جشن بهمنگان را با شکوه بسیار برگزار می‌کرده‌اند و این جشن در کنار فروردینگان از جمله محبوب‌ترین جشن‌های آنان بوده است (پورداوود /1310/ص 209).

- سده:

پنجمین روز (اسپندار مذروز) از ماه بهمن در برخی منابع (بیرونی/1377/ص 350 -بیرونی/1367/ص 258-24/ ص 525)برسده، نوسده یا نوسره خوانده شده که پنج‌روز پس از آن جشن مشهور سده واقع است. علی‌رغم اشاره یاد شده، منابع مذکور سبب اهمیت برسده و ارتباط آن با جشن سده را نیاورده‌اند.در باب اهمیت این روز و سبب نامیدن آن و آتش افروختن روایت‌های مختلفی آورده‌اند ازجمله نوشته‌اندکه از این روز بود که شمار فرزندان پدرنخستین به 100 نفر رسید (بیرونی/1367/ص 257)، اما روایت دیگر بازبه داستان ضحاک و پیروزی فریدون بازمی‌گردد، مبنی براینکه‌جوانانی که از خوردن مغزشان توسط مارهای بر دوش ضحاک رهایی یافته بودند بالغ بر 100 نفر بودند که در این روز آزاد شدند (گردیزی/1363/صص 526-525-بیرونی/136710/صص 258-257).
اما روایت مشهورتر پیدایش آتش را به این روز نسبت می‌دهند. امروز جشن سده که در تقویم کنونی هم در دهم بهمن ماه واقع شده، همچنان اهمیت و شکوه دیرینه خود را دارد. مراسم این جشن که در تهران در محلی به نام کوشک ورجاوند برگزار می‌شود شامل نیایش‌خوانی و شعرخوانی و سخنرانی در وصف این روز است، آن گاه موبدان با آتشدان‌هایی در دست راهی‌محل افروختن آتش می‌شوند و گروه نوازندگان دهل وسرنا و نیز زنان گل افشان آنان را همراهی می‌کنند. موبدان گرداگرد تلی بزرگ از هیزم گردمی‌آیند و هم‌زمان با آتشدان‌ها آن را شعله‌ور می‌کنند (بهرامی/1383/ص 86).
از برگزاری جشن سده در برخی نواحی ایران نیز اطلاعاتی در برخی نوشته‌ها آمده است (روح الامینی /1376/صص 123-121).
روز 22 این ماه یعنی بادروز نیز در گذشته عیدی موسوم به «بادروز» بوده که به گفته بیرونی در قم و نواحی آن تقریباً مانند عیدهای دیگر برگزار می‌شده‌است. وی می‌افزاید که این جشن در اصفهان به نام «گژین» بوده و یک هفته ادامه داشته‌است (بیرونی/1377/ص 353).
روز سی‌ام، انیران‌روز، در اصفهان جشنی بوده که آن را «آفریجگان» یا «آبریزگان» می‌نامیدند. در باب پیشینه این جشن گفته‌اند که چون در روزگار فیروزپادشاه‌ساسانی چند سال باران نبارید، وی به آتشکده رفت و پرستش بسیار کرد و پس از آن باران آمد. پس به شکرانه آن به جشن و شادی پرداختند و از آن هنگام این رسم در نزد ایرانیان باقی‌ماند. به گفته بیرونی و گردیزی این جشن در اصفهان تا قرن 5 ادامه داشته‌است (بیرونی/1377/ص 355-گردیزی /1363/صص 527-526).

- اسفندماه:

پنجمین روز این ماه به نام ایزدبانوی بزرگ ایران باستان اسفندارمد فرشته نگاهبان زمین و زنان درستکار و پاکدامن و خیرخواه، در ماه اسفند به سبب توافق دو نام جشنی بوده که آن را «عید زنان» دانسته‌اند. بیرونی که از تداوم این جشن در اصفهان و ری و دیگر شهرهای ایران مرکزی در روزگار خود خبر می‌دهد این جشن را مردگیران می‌نامد و می‌گوید که در این روز افسون می‌نویسند و عوام مویز را با دانه انار می‌کوبند و می‌گویند که پادزهر نیش گژدم است آنان افسون را بر سه کاغذ می‌نویسند و بر سه دیوار خانه می‌چسبانند تا حشرات موذی از آنجا دور شوند (بیرونی /1377 /ص 355)
سرانجام‌آخرین جشن سال ایام فروردگان است که به‌صورت‌های «پروردگان» و «فروردیگان» نیز آمده است و این جدای ازجشن فروردینگان است که در روز 19 فروردین قرار دارد، گفته شده این جشن 10 روز می‌باشد که 5 روز آن را برای روان‌های مردگان جشن می‌گرفتند و 5 روز پایانی سال بود و پس از آن هم 5 روز اضافی (بهیزک یا پنجه دزدیده) می‌آمد و بدین‌سان آنان هر 10 روز را جشن می‌گرفتند (بیرونی/1367/ص 256)
این جشن به نظر از کهن‌ترین جشن‌های ایرانی است که در بزرگداشت روان‌های درگذشتگان برگزار می‌شده است.

سخن آخر

در دوره باستان شمار قابل توجهی جشن در روزهای مختلف سال وجود داشته است که اغلب آنها به سبب توافق نام روز و ماه و خجستگی این تقارن برگزارمی‌شده‌اند، این جشن‌ها هریک به یکی از ایزدان ایرانیان باستان تعلق داشتند و برگزاری آن‌ها تکلیف دینی نبود و شمار دیگر از جشن‌ها در گرامیداشت خاطره‌ای تاریخی یا رخدادی ملی برگزار می‌شدند و بیگمان این مجموعه جشن‌ها مهم‌ترین عامل حفظ و تداوم ایران و فرهنگ ایرانی بوده است.
گرامیداشت این مناسبت‌ها برای تمام جوامع بشری کارکردهای متعددی داشته است: از یک سو با مفهوم بخشیدن به روزهایی خاص نقاط عطفی برای زندگی یکنواخت خود به وجود می‌آوردند و از سوی دیگر ضمن اهمیت بخشیدن به آن رویدادها فرصت‌هایی برای حضور در جمع و تقویت پیوندهای اجتماعی فراهم می‌آوردند.
در نهاین چنانکه امروزه می‌توان دید از میان انبوه پرشمار جشن‌های دینی و غیردینی رایج در ایران باستان فقط شماری که اهمیت بیشتری داشتند به دوره‌های بعد راه یافتند و باز از میان آن‌ها تنها نوروز همچنان جشن ملی ایرانیان است.

پی‌نوشت‌ها:

1- مدرس دانشگاه و پژوهشگر تاریخ

منابع‌فارسی:
1. اذکایی، پرویز. (1353). نوروز، تاریخچه‌ومرجع‌شناسی، تهران، مرکز مردم‌شناسی ایران.
2. آذرگشنسب، اردشیر. (بی تا). آیین‌برگزاری‌جشن‌های‌ایران‌باستان، تهران، بی‌نا.
3. ابن‌خلف‌تبریزی، محمدحسین. (1376). برهان‌قاطع، کوشش: محمدمعین، تهران، نشرامیرکبیر.
4. اینوسترانتسف، کنستانتین. (1348). مطالعاتی‌درباره‌ساسانیان، ترجمه: کاظم‌کاظم‌زاده، تهران،بنگاه ترجمه و نشرکتاب.
5. بلوکباشی، علی. (1381). نوروز، جشن‌نوزایی‌آفرینش، تهران، نشردفترپژوهشهای‌فرهنگی، چاپ‌سوم،
6. بویس، مری. (1377). جشن‌های‌ایرانی، گردآورنده: احسان‌یارشاطر، تهران، نشرامیرکبیر.
7. -------. (1381). زردشتیان، باورهاوآداب‌دینی‌آنها، ترجمه: عسکربهرامی، تهران، نشرققنوس،
8. بهار، مهرداد. (1376). پژوهشی‌دراساطیرایران، تهران، نشرآگه، جاپ‌دوم،.
9. بهرامی، عسکر. (1383). جشن‌های‌ایران، تهران، نشردفترپژوهشهای‌فرهنگی
10. بیرونی، ابوریحان. (1376). التفهیم‌لاوائل، صناعه‌التنجیم، کوشش: جلال‌همایی، تهران، نشرهما، چاپ‌چهارم.
11. -----------. (1377)، آثارالباقیه، ترجمه: اکبرداناسرشت، تهران، نشرامیرکبیر، چاپ‌چهارم.
12. بیهقی، ابوالفضل. (1375). تاریخ‌بیهقی، تصحیح: علی‌اکبرفیاض، مشهد، دانشگاه‌فردوسی، چاپ‌سوم.
13. پورداود، ابراهیم. (1336). یادداشت‌های‌گات‌ها، تهران، انجمن‌ایران‌شناسی.
14. تقی‌زاده، حسن. (بی تا). گاهشماری‌در ایران‌قدیم، زیرنظر: ایرج‌افشار، ج 10، تهران، بی‌نا.
15. ثعالبی، عبدالملک‌بن‌محمد. (1368). تاریخ‌ثعالبی، ترجمه: محمدفضائلی، تهران، نشرنقره.
16. جاحظ، ابوعثمان‌عمربن‌بحر. (1343). تاج، ترجمه: محمدعلی‌خلیلی، تهران، کتابخانه‌ابن‌سینا.
17. خرده‌اوستا. (1310). تفسیروترجمه: ابراهیم‌پورداود، سلسله‌انتشارات‌انجمن‌زرتشتیان
18. خیام، عمربن‌ابراهیم. (1379). نوروزنامه، کوشش: علی‌حصوری، تهران، نشرچشمه، چاپ‌سوم.
19. روح‌الامینی، محمود. (1376). آیین‌هاوجشن‌های‌کهن‌درایران‌امروز، تهران، نشرآگاه
20. سروشیان، جمشید. (1370). فرهنگ‌بهدینان، کوشش: منوچهرستوده، تهران، دانشگاه‌تهران، چاپ‌سوم.
21. سروشیان، مهوش. (1381). خوراک‌های‌آیینی‌وسنتی‌زرتشتیان، کوشش: کتایون‌مزداپور، تهران، نشرثریا
22. صفا، ذبیح‌الله. (بی تا). گاهشماری‌وجشن‌های‌ملی‌ایرانیان، تهران، شورای‌عالی‌فرهنگ‌وهنر.
23. کریستن‌سن، آرتور. (1372). ایران‌درزمان‌ساسانیان، ترجمه: رشیدیاسمی، تهران، دنیای‌کتاب، چاپ‌هشتم.
24. گردیزی، عبدالحی، بن‌ضحاک. (1363). تاریخ‌گردیزی، تصحیح: عبدالحی‌حبیبی، تهران، دنیای‌کتاب.
25. گزیده‌های‌زادسپرم. (1366). ترجمه: محمدتقی‌راشدمحصل، تهران، مؤسسه‌مطالعات‌وتحقیقات، فرهنگی
26. معین، محمد. (1364). جشن نوروز، کوشش: مهدخت‌معین، ج 1، تهران، نشرمعین.
27. موسی، احمد. (1381). نوروز در شعر عربی تا قرن 5 هجری، نامه‌پارسی، سال 7، شماره 1، بهار.
28. یسنا. (بی تا). گزارش: ابراهیم‌داودپور، تهران، دانشگاه‌تهران، ج 1 و 2.



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.