مقام امن و می بی غش و رفیق شفیق

چنانچه به طور پیوسته و مداوم جایگاه امن و آسوده و شراب صافی و خالص و معشوقی مهربان و دلسوز برایت حاصل شد، خوشا به سعادتت.
چهارشنبه، 10 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مقام امن و می بی غش و رفیق شفیق
 مقام امن و می بی غش و رفیق شفیق

 

به کوشش: رضا باقریان موحد




 

مقام امن و می بی غش و رفیق شفیق *** گرت مدام میسر شود زهی توفیق
جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است *** هزار بار من این نکته کرده ام تحقیق
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم *** که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
به مأمنی رو و فرصت شمر غنیمت وقت *** که در کمینگه عمرند قاطعان طریق
بیا که توبه ز لعل نگار و خنده ی جام *** حکایتی است که عقلش نمی کند تصدیق
اگر چه موی میانت به چون منی نرسد *** خوش است خاطرم از فکر این خیال دقیق
حلاوتی که تو را در چه زنخدان است *** به کُنه آن نرسد صد هزار فکر عمیق
اگر به رنگ عقیقی شد اشک من چه عجب *** که مهر خاتم لعل تو هست همچو عقیق
به خنده گفت که حافظ غلام طبع توام *** ببین که تا به چه حدّم همی کن تحمیق

تفسیر عرفانی
1.چنانچه به طور پیوسته و مداوم جایگاه امن و آسوده و شراب صافی و خالص و معشوقی مهربان و دلسوز برایت حاصل شد، خوشا به سعادتت.
2.این جهان و همه کارها و متعلقات آن، پوچ و بی ارزش و بی دوام است و من این را بارها آزموده ام و باور دارم.
3.دریغ و افسوس که تا این لحظه نمی دانستم که تنها مایه ی سعادت و خوشبختی یار و همدم است.
4.به جای امن و راحتی برو و فرصت ها را غنیمت بشمار؛ چرا که گرفتاری ها و بیراهه رفتن ها و مردم پست و فرومایه پیوسته در کمین تو نشسته اند تا تو را از راه به در کنند و عمر تو را تباه سازند.
5.بیا که توبه و پرهیز از بوسه ی لب شیرین و سرخ معشوق و درخشش شراب در جام، ماجرایی است که هرگز عقل آن را نمی پذیرد.هیچ گاه از عشق و مستی توبه نمی کنم.
6.ای معشوق!اگرچه دستم به کمر باریک تو نمی رسد و نمی توانم به وصالت برسم، ولی دلم از فکر این خیال دقیق و باریک و اندیشیدن به موضوعی به این مهمی خوش است.
7.ای معشوق!چانه ی زیبایت چنان شیرین و خوشایند است که راز آن را هزاران فکر دقیق هم نمی توانند دریابند و به عمق و نهایت آن برسند.
8.ای معشوق!اگر اشک های من در حسرت لب های سرخ تو خونین است.تعجبی ندارد؛ زیرا مهر و نشان خاتم لب سرخ تو به رنگ عقیق است و من هم عاشق همین لب هایم.
9.معشوق با تمسخر و طنز گفت که ای حافظ!بنده ی طبع لطیف و ذوق شعری توام؛ ببین که تا چه اندازه مرا ساده فرض کرده و نادان به حساب می آورد.

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.