اشعريان و تأسيس نخستين دولت شهر شيعه (2)

براي شناخت اشراف و بزرگاني که در قالب يک نظام « آريستوکراسي» ( Aristocracy)، دولت شهر قم را اداره مي کردند، اگر نگوييم تنها منبع، بايد بپذيريم مهم ترين و اصلي ترين منبع، کتاب تاريخ قم است. حکومت «
پنجشنبه، 29 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اشعريان و تأسيس نخستين دولت شهر شيعه (2)
 اشعريان و تأسيس نخستين دولت شهر شيعه [2]

 

نويسندگان: علي محمد حيدر سرلک(1) مهدي مهريزي(2)




 

ج. رهبران دولت شهر ( اشراف و نخبگان اجتماعي)

براي شناخت اشراف و بزرگاني که در قالب يک نظام « آريستوکراسي» ( Aristocracy)، دولت شهر قم را اداره مي کردند، اگر نگوييم تنها منبع، بايد بپذيريم مهم ترين و اصلي ترين منبع، کتاب تاريخ قم است. حکومت « آريستوکراسي» يا « مهان سالاري» به ساختار حکومتي مي گويند که در آن، قدرت در دست طبقه اي ممتاز باشد و آن طبقه [همچون خاندان اشعري در قم]، حاکميت را از راه وراثت و امتيازهاي طبقه اي در دست گرفته باشند. ( آشوري، 1370، ص 19-20)
درباره ي ريشه هاي اشرافيت حاکم بر دولت شهر قم، از گزارش هاي تاريخ قم ( اشعري قمي، 1385، ص 679-740) چنين برمي آيد که عبدالله، احوص، نعيم و عبدالرحمان، فرزندان سعد بن مالک بن عامر اشعري، به همراه فرزندان و نوادگانشان به قم هجرت نمودند. بعدها فرزندان سائب بن مالک بن عامر نيز، که عموزادگانشان بودند بدان ها ملحق شدند. بزرگ طايفه در اين وقت، عبدالله بن سعد بود. او شخصيتي محافظه کار، اهل مدارا با حاکميت وقت و به غايت متشرع و ملتزم به حفظ شعاير اسلامي بود. وي مدتي نيز حاکم همدان و اصفهان بود که بعدها خود وي از آن کناره گرفت. او پيش از روي کار آمدن بني عباس، درگذشت و برادرزاده اش، مالک بن احوص، از سوي وي به رياست اشعريان قم گماشته شد. عبدالله 42 فرزند داشت و تنها از چهار فرزندش، يعني ابوبکر، يسع، عمران و آدم دوهزار و چهارصد نفر به وجود آمدند. احوص، برادر عبدالله، کسي است که روح عربيت او بر مسلماني اش توفق داشت. جسور بود و بي باک، از منطق شمشير پي روي مي کرد و مسائل شرعي و فرايض ديني دغدغه ي اصلي اش نبود، تا آنجا که براي تصاحب قم و تثبيت حاکميت اشعريان بر آن، از قتل و ترور بوميان قم، در قبال نقض عهد اين بوميان، ابايي نمي کرد. او پيش از عبدالله درگذشت و نوادگان او تنها از نسل فرزندش، مالک، به 1200 تن مي رسيد. عبدالله و برادرش احوص، اصلي ترين نام هايي هستند که مي توان آنان را سرمنشأ بسياري از اشراف و بزرگان دوران بعد دانست.
بر پايه ي گزارش هاي ديگري از تاريخ قم ( اشعري قمي، 1385، ص 398-401) که به لحالظ محدوده ي زماني از رسم و رسوم خراج قم در نيمه ي دوم سده ي سوم سخن مي گويد، خاندان اشعري در اين دوره به چهار گروه اصلي تقسيم مي شدند:

1. فرزندان احوص:

شامل 15 طايفه ذيل مي شدند:
- ولد محمد بن سعد بن ملک بن احوص به رياست عبدويه کرد دامان، احمد بن محمد بن سعد و علي بن عبدويه؛
- ولد محمد بن سعد بن ملک به رياست محمد بن حيه، القزدانه، محمد بن حسولي و عيسي بن حسولي؛
- ولد احوص بن سعد بن ملک به رياست محمد بن احوص؛
- ولد اسحاق بن سعد بن ملک به رياست محمد بن اسحاق و مصقلة بن اسحاق؛
- ولد زکريا بن سعد بن ملک به رياست علي بن ملک بن سعد و الفردانه؛
- ولد اسحاق بن احوص کبير به رياست متوکه بن اسحاق؛
- ولد موسي بن احوص به رياست ايوب بن موسي و مطرف بن موسي؛
- ولد ملک بن سعد به رياست مرزبان بن ملک؛
- ولد حسين بن سعد بن ملک به رياست ميليويه و مملوسه و غير آنها؛
- ولد ابي خالد زکريا بن ملک بن احوص به رياست بذين بن ابي خالد و محمد بن حسن شنوله؛
- ولد عيسي بن سعد بن ملک به رياست علي بن عيسي بن يعلي بن عيسي و پسرش حسن بن علي؛
- ولد عامر بن سعد بن ملک به رياست عبدويه بن عامر؛
- ولد محمد بن ملک بن احوص به رياست حسن بن متويه؛
- ولد سعد بن احوص به رياست جعفر بن سعد بن سعد، خزرج بن سعد و علي بن بديل؛
- ولد محمد بن احوص به رياست ابراهيم بن شاذوکه و سهل بن ابراهيم.

2. فرزندان عبدالله بن سعد: که شامل 6 طايفه ي ذيل مي شدند:

- ولد عمران بن عبدالله به رياست عامر بن عمران، يحيي بن عمران و ابراهيم بن حسن عامر؛
- ولد ابي بکر بن عبدالله به رياست احمد بن حماد، عبدويه بن حمّاد و معاويه بن ابي بکر؛
- ولد عبدالله بن ابي بکر به رياست علي بن ابي الهيجاء، يحيي بن علي، ابوطاهر بن يحيي و ابوسهل بن ابي طاهر؛
- ولد آدم بن عبدالله به رياست ابوالقاسم ابن ابي الصديم؛
- ولد يسع بن عبدالله بن ابي بکر به رياست حمزه بن اليسع و سهل بن علي؛
- ولد عمر بن عبدالله به رياست ابوغسّان ملک علي بن عامر، عبديل بن ملک و ابوعبدالله حسين بن علي بن غسّان.

3. آل طلحه:

طلحه فرزند عبدالله بن سائب بن ملک [مالک] بود. عيسي بن موسي، علي بن عيسي، محمد بن علي بن عيسي، ابومحمد بن عبدالله، ( برادر ابومحمد) ابوجعفر محمد بن علي و ( فرزند ابومحمد) ابوالحسن علي بن محمد طلحي رؤساي آل طلحه بودند.

4. ولد الاباء:

ظاهراً طوايفي بودند که در مقايسه با سه گروه قبل، به علت جمعيت محدودتر و يا تمکن مالي کمتر، در دفتر خراج تحت يک گروه واحد به نام « ولد الآباء» ثبت شده بودند ( به خلاف سه گروه قبلي که « ولد الاب» ناميده مي شدند.) اين گروه شامل ذريه ي اين افراد مي شد: عبدالرحمان بن عبدالله بن سعد، الياس بن عبدالله، عبدالله بن عبدالله، محمد بن عبدالله، شعيب بن عبدالله، عبدالملک بن عبدالله، داود بن عبدالله، موسي بن عبدالله، عيسي بن عبدالله، يعقوب بن عبدالله.
از لوازم وجود اين طوايف، تنازعات و اختلافاتي بود که به گفته ي تاريخ قم، يکي از علل اساسي فروپاشي قدرت و شوکت خاندان اشعري و دولت شهر آنان به شمار مي آيد:
... و تمامي هلاک و نيست شدن ايشان [اشعريان] افتراق کلمه ي ايشان بود؛ يعني بعد از آنک همه يک دل و يک زبان بودند، هر کسي ازيشان رأيي و اختلافي و اختياري کرفت، و کروه کروه شدند و هر بچند روز برجمي ديکر کرد مي آمدند، و بارها خذلان يکديکر مي کردند... ( اشعري قمي، 1385، ص 409-410 نيز نک. 285-287)
براي شناخت طبقه اي از اشراف و نجباي اشعري، که پس از عبدالله و احوص، توانستند يک نظام آريستوکراسي در قم تشکيل داده، در آن نقش آفريني کنند از خلال گزارش هاي پراکنده ي تاريخ قم و قراين و شواهدي که اين کتاب در هنگام ذکر برخي نام ها، مکان ها و وقايع به کار مي برد، مي توان به نام هايي پي برد که در دوره هاي گوناگون، در زمره ي اشراف و بزرگان اشعري بودند و در عمران و آبادي قم و اداره ي امور اين دولت شهر سهم داشتند. در اينجا، تنها به ذکر اسامي تعدادي از آنان اشاره مي کنيم. البته نبايد اين نکته را از نظر دور داشت که با آغاز قرن چهارم، چهره هايي از طالبيان و غير اشعريان نيز در زمره ي اشراف و بزرگان قم به چشم مي خورد که تا زمان آل بويه به تدريج بر تعدادشان افزوده شد و مي توان نام برخي از آنان را از تاريخ قم و رجال نجاشي به دست آورد. در ذکر اسامي ذيل، نخست به افراد خاندان اشعري اشاره مي شود:
مالک بن احوص اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 182 و 729) موسي بن عبدالله اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 244 و 779) عيسي بن عبدالله اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 781) عمران بن عبدالله اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 127، 683 و 781) يسع بن عبدالله اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 67، 127 و 683) عبدالرحمان بن عبدالله اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 127) محمد بن عبدالله اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 127) ابوبکر بن عبدالله اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 683) شعيب بن عبدالله اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 122 و 182) حمزه بن يسع بن عبدالله اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 182) ابوجرير زکريا بن ادريس اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 781) زکريا بن آدم اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 781) علي بن آدم اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 128) عامر بن عمران اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 409 و 683) ابراهيم بن يسع اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 289) اسحاق بن سعد اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 128) سعد بن سعد بن عبدالله اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 128) يحيي بن عمران اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 68 و 409) داود بن عمران اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 55) زکريا بن مالک بن احوص اشعري، مشهور به « بنين بن ابي خالد» ( اشعري قمي، 1385، ص 182) سعد بن مالک بن احوص اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 88، 127، 155 و 181) مالک بن سعد بن مالک بن احوص اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 68 و 127) موسي بن يعقوب بن عبدالله اشعري، ( اشعري قمي، 1385، 128) مرزبان بن عمران بن عبدالله اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 128) محمد بن عيسي بن عبدالله اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 128) احمد بن محمد بن عيسي بن عبدالله اشعري، ( نجاشي، 1429، ش 198) موسي بن آدم اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 128) اسماعيل بن عيسي بن عبدالله اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 128) اسماعيل بن سعد اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 128) آدم بن علي بن آدم اول اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 128) محمد بن علي بن آدم اول اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 128) آدم بن علي بن آدم ثاني اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 128) محمد بن علي بن آدم دوم اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 128) سعد بن عامر بن سعد بن مالک بن احوص اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 128، 286 و 287) محمد بن عامر بن سعد بن مالک بن احوص اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 128) عيسي بن حسن اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 410) محمد بن علويه بن سعد اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 410) علي بن محمد بن خزرج اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 410) جعفر بن محمد بن سعد اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 410) مزاحم بن علي اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 579) ابوطاهر بن حمزة بن يسع اشعري، ( نجاشي، 1429، ش 1256) ابوسهل بن ابي طاهر اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 98 و 586) ابوالحسين بن ابي سهل اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 213) طاهر بن ابي طاهر اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 123) علوية بن حسن بن خزرج اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 123) ابوالقاسم بن ابي الصديم اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 123 و 394) محمد بن احمد بن علي بن آدم اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 123) عبدالله بن آدم اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 123) ابوورقاء اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 123) نضر بن عامر اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 64) حسين بن نضر بن عامر اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 119) يسع بن عامر بن عمران اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 117) سهل بن يسع بن عبدالله اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 77 / نجاشي، 1429، ش 494) سهل ( سهلويه) بن علي بن سهل بن يسع اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 70) ابوعلوية حسين بن يحيي بن عمران اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 70) يحيي بن علي بن عبدالله اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 70) عبدويه بن عامر اشعري، ( اشعري قمي، 1385، 70) ايوب بن موسي بن احوص بن سعد اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 69) حسن بن سعد بن احوص اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 68) حسن بن علي بن آدم اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 64، 67 و 123) يعلي بن حماد اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 182) مصقلة بن اسحاق اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 286 و 290) حسن بن محمد بن عمران بن عبدالله اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 244) ابوجعفر محمد بن علي بن محبوب اشعري، ( نجاشي، 1429، ش 940) ابوخلف سعد بن عبدالله اشعري، ( نجاشي، 1429، ش 467) احمد بن اسحاق بن عبدالله بن سعد بن مالک بن احوص اشعري، ( نجاشي، 1429، ش 225) احمد بن ابي زاهر اشعري، ( نجاشي، 1429، ش 215) موسي بن احمد بن محمد بن علي بن عيسي طلحي، ( اشعري قمي، 1385، ص 336) ابراهيم بن علي بن محمد بن عيسي بن عبدالله اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 159) علي بن ابراهيم بن علي بن محمد بن عيسي بن عبدالله اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 133 و 158) محمد بن علي بن ابراهيم بن علي بن محمد بن عيسي بن عبدالله اشعري، ( اشعري قمي، 1385، ص 136، 158 و 159) علي بن عبدالله جيله، ( اشعري قمي، 1385، ص 410) محمد بن جعفر بن احمد بن بطه مؤدب، ( نجاشي، 1429، ش 1019) عبدالله بن جعفر بن حسين بن مالک بن جامع حميري، ( اشعري قمي، 1385، ش 573) ابوعلي محمد بن احمد بن موسي بن امام جواد عليه السلام، ( اشعري قمي، 1385، ص 586) ابوالفضل محمد بن علي بن محمد بن حمزه علوي عريضي، ( اشعري قمي، 1385، 164) ابوعلي حسين بن محمد بن نصر بن سالم، ( اشعري قمي، 1385، ص 574) ابومحمد حسن بن حسين بن عبدالله بن مهدي کاتب، ( اشعري قمي، 1385، ص 402) علي بن حسين بن موسي بن بابويه، ( نجاشي، 1429، ش 684) جعفر بن احمد بن علي بن بابويه، ( اشعري قمي، 1385، ص 411) امين الدين ابوالقاسم بن مرزبان بن مقاتل، ( اشعري قمي، 1385، ص 584) محمد بن حسن بن احمد بن وليد. ( نجاشي، 1429، ش 1042)
اشعريان و تأسيس نخستين دولت شهر شيعه (2)

د. ميراث دولت شهر

ميراث دولت شهر اشعريان را مي توان چهار دستاورد ذيل برشمرد:
1. تأسيس و اداره ي حوزه ي علميه ي قم در ميانه ي نيمه ي دوم سده ي دوم تا نيمه ي دوم سده ي چهارم ( زهره کاشاني، 1388، ص 45-74)؛
2. تربيت نخبگان مذهبي، سياسي، اجتماعي، فلسفي، نجومي که آمارهاي متفاوتي از تعداد آنها ارائه شده است. براي نمونه، تاريخ قم آنان را 266 تن ( اشعري قمي، 1385، ص 34 و 35) و مکتب حديثي قم 318 نفر برآورد کرده است. ( جباري، 1384، ص 159-168)
3. محمد تقي مجلسي ( م 1070 ق) تعداد محدثان قم را تنها در دوره ي زندگي علي بن بابويه قمي ( م 329 ق) دويست هزار تن مي داند. ( مجلسي، بي تا، ج 1، ص 405) (3) اين آمار گرچه خالي از مبالغه به نظر نمي رسد، اما به يقين مي تواند بر فراواني محدثان در اين دوره دلالت کند و گوياي سطح مطلوب تعليم و تعلم و اهتمام به علوم ديني در قم در سده هاي سوم و چهارم باشد. در ميان اين نخبگان، علاوه بر خاندان اشعري، خاندان هاي سياسي و مذهبي ديگري نيز برخاسته اند که نقش مهمي در تاريخ سياسي - مذهبي اماميه ايفا کرده اند و سهم عمده اي در انتقال ميراث دولت شهر اشعريان به نسل هاي آينده داشته اند؛ خاندان هايي همچون، ابن عميد، ( ر.ک. پاکتچي، 1383، ج 4، ص 340-343)، آل بويه ( ر.ک. فکرت، 1369، ج 3، ص 61-62 / پاکتچي، 1383، ج 3، ص 62-65) و برقي.
4. پديد آوردن ميراث مکتوب؛ شمار اين آثار تا 891 اثر در 12 موضوع گزارش شده است. ( ر.ک. جباري، 1384، ص 211-264) اين آثار هرچند همگي از مواريث شيعه بوده، اما بسياري از آنان همچون کتاب العباسي، ( نجلشسي، 1429، ش 242) حروب الاوس و الخزرج، ( نجاشي، 1429، ش 898) البلدان و المساحه ( نجاشي، 1429، ش 182) جزئي از فاخرترين مواريث اسلامي نيز محسوب مي شده است. شيخ صدوق داراي بيشترين تأليفات بوده و امروزه نيز بيشترين آثار برجاي مانده به وي تعلق دارد. ( ر.ک. جباري، 1384، ص 265-356) درباره ي کتب اربعه ي شيعه، گذشته از من لايحضره الفقيه، که بدون هيچ ترديدي از ميراث اين دولت شهر محسوب مي شود، اگر درباره ي الکافي و نويسنده ي آن با ديده ي انصاف نگاه شود، اين اثر نيز بدون شک، ميراثي است که از دولت شهر اشعريان برجاي مانده. کليني دانش آموخته ي حوزه ي قم بود ( ر.ک. شبيري زنجاني، 1387، ص 13-15) و از مجموع 15.339 روايت کافي، 14.000 روايت آن مستقيماً از مشايخ قمي کليني نقل شده است؛ يعني چيزي بيش از 91 درصد. ( ر.ک. خوئي، 1410، ج 19، ص 58-59)
5. تبليغ و گسترش تشيع؛ اشعريان با رسميت بخشيدن به مذهب اماميه در قم، بيش از هر چيز، کانون هويت بخشي را براي پيروان يک اقليت تحت ستم به ارمغان آوردند. اين کانون در دوران حيات طلايي خود، بهترين ملجأ و دارالهجره اي بود که شيعيان امامي مي توانستند در آن به دور از فشارهاي اکثريت سني، آن گونه که مذهبشان مي پسندد، زندگي کنند. با توجه به قدرت و حاکميت اشعريان بر قم، تشيع امامي پس از آنکه در اين خاندان پذيرفته شد، بايد در ميان بومياني که از کيش مجوسيت به اسلام مي گرويدند و ساير اهالي قم نيز به تدريج، همه گير شده باشد. وجود محدثان و عالماني که اسامي ايراني در سلسله نسبشان وجود دارد، مي تواند شاهدي بر اين مدعا باشد. ( براي نمونه، ر.ک. نجاشي، 1429، ش 87، 88، 110، 145، 204 و 241) پناه دادن به سادات و طالبيان ( ر.ک. اشعري قمي، 1385، ص 536-678) و محدثان و عالمان امامي که به قم مي آمدند ( براي نمونه، ر.ک. نجاشي، 1429، ش 18، 137، 436 و 633) در کنار سفرها و روابطي که محدثان حوزه ي قم با ساير مناطق داشتند و حتي نقشي را که قميان در گسترش تشيع در ساير مناطق ايران ايفا نمودند بايد گام هاي بعدي آنان دانست. با توجه به پيوندهاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي موجود ميان شهرهاي جبال [ايران و مرکزي] و به طور عمده، منطقه ي ميان ري و قزوين و همدان تا کرج و فراهان و اصفهان، قم زمينه ي نشر و بسط تشيع را در اين منطقه فراهم مي کرد؛ چنان که خود ري تا حدي به لحاظ تأثيرپذيري از قم، به تشيع امامي گرويد. ( جعفريان، 1382، ج 1، ص 404)
شهر قم اگرچه با ورود اشعريان به ايران، مسقط الرأس اين خاندان و کانون اصلي فعاليت هاي آنان شد، اما از خلال گزارش هاي تاريخ قم به دست مي آيد که علاوه بر قم، گسترش مزارع و املاک اشعريان در شهرها و نواحي اطراف قم نيز موجب حضور پررنگ آنان در مناطقي همچون قزوين، کاشان، آبه، تفرش، فراهان، ساوه و حتي مناطقي در اطراف همدان بود. ( اشعري قمي، 1385، ص 782 و 737) بنابراين، ظهور تشيع در اين مناطق را بايد تا حد بسياري مرهون تشيع اشعريان و اقدامات تبليغي دولت شهر قم به حساب آورد. فعاليت هاي عالمان و محدثان قم در حوزه ي جغرافيايي گسترده اي از شام و مصر تا شرقي ترين سرزمين هاي اسلامي گسترده بوده؛ مناطقي شامل حجاز ( مکه، مدينه)، عراق ( کوفه، بصره، بغداد، سامراء، واسط، موصل و الانبار)، ري، قزوين، اصفهان، اهواز، شيراز، نهاوند، کرمانشاهان، زنجان، سيستا، طبرستان، تفليس، خراسان ( مشهد، نيشابور، هرات، مرو، بلخ و ايلاق) و آسياي مرکزي ( بخارا، سمرقند، کش، فارياب)، شام و مصر. ( جباري، 1389، ص 119-147) علاوه بر اين، مهاجرت هاي سادات و طالبيان قم به ديگر نقاط را نيز نبايد ناديده گرفت. کاشان، ري، طبرستان، فارس، نيشابور، طوس، بغداد و بصره از اين مناطق بودند. ( اشعري قمي، 1385، ص 550، 551، 612، 593، 607، 635 و 543) از اين رو، بايد قم را، که دانش امامي آن در سده هاي نخست، توسط اشعريان شکل يافته بود، قديمي ترين و استوارترين پايگاه تشيع در ايران دانست. کمک قم به رشد شيعه ي امامي، هم به لحاظ پناهگاه اصلي دانشمندان محدث امامي و هم به دليل پي روي بي شائبه از امامان تا بدان حد مؤثر بوده است که شايد بدون چنين کمکي، شيعه ي اثناعشري هرگز نمي توانست شکل و قالب تشيع داشته باشد. ( مادلونگ، 1372، ص 149-161)

نتيجه

خاندان مالک بن عامر اشعري شيعياني بودند که در اواخر قرن اول هجري از کوفه به قم هجرت نمودند. آنان در قم به مدد وحدت کلمه، کثرت ثروت و نفرات دولت شهري بنيان نهادند که توانست از نيمه ي نخست قرن دوم تا نيمه دوم قرن چهارم دوام آورد و قدرت و امکاناتش را در راه اعتلاي فرهنگ و مذهب شيعه ي اماميه به کار گيرد. در سلسله دولت هاي شيعه، دولت شهر اشعريان توانست در چهار قالب ( تأسيس حوزه ي علميه ي قم، تربيت نخبگان سياسي و مذهبي، پديدآوري آثار مکتوب و تبليغ؛ و نشر تشيع) ميراث اماميه را حفظ کند و به دولت ها و نسل هاي آتي انتقال دهد.

پي نوشت :

1. کارشناس ارشد مذاهب اسلامي.
2. استاديار دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات.
3. براي ملاحظه ي آمارهاي ديگر، ر.ک. کچويي، 1385، ج 3، ص 1-552 / حاجي تقي، ( الف)، 1377، ص 75-119 / حاجي تقي، ( ب)، 1377، ص 39-81.

منابع :
1. آشوري، داريوش، دانشنامه سياسي، چ يازدهم، تهران، مرواريد، 1384، چ دوم، 1370.
2. ابن اعثم کوفي، احمد، الفتوح، تحقيق علي شيري، بيروت، دارالاضواء، 1411.
3. ابن حزم، علي بن سعيد، جمهرة انساب العرب، تحقيق لجنه من العلماء، بيروت،‌ دارالکتب العلميه، 1403 ق / 1983 م.
4. ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه، ترجمه ي محمد پروين گنابادي، چ هشتم، تهران، علمي و فرهنگي، 1375.
5. ابن عبدالبر، يوسف بن عبدالله، الاستيعاب في معرفة الاصحاب، تحقيق علي محمد البجاوي، بيروت، دارالجيل، 1412.
6. ابوالفداء، اسماعيل بن محمد، تقويم البلدان، پاريس، دارالطباعة السلطانيه، 1840.
7. احمدي، حبيب الله، « حکومت علوي و جريان هاي اجتماعي»، مجله ي حکومت اسلامي، ش 17 ( پاييز 1379).
8. اشعري قمي، حسن بن محمد، تاريخ قم، ترجمه ي تاج الدين قمي، تحقيق محمدرضا انصاري قمي، قم، کتاب خانه آيه الله العظمي مرعشي نجفي، 1385.
9. بري، عبدالله خورشيد، القبائل العربية في المصر في القرون الثلاثه الاولي، بي جا، الجمعية المصرية العامة للکتاب، 1992.
10. انوشه، حسن، مدخل « اشعريان»، دائرة العارف تشيع، زير نظر احمد صدر حاج سيد جوادي، چ سوم، تهران، شهيد سعيد محبي، 1375، ج 2.
11. بخاري، محمد بن اسماعيل، الصحيح، تحقيق حسّان عبدالمنان، لبنان، بيت الافکار الدوليه، 2008.
12. پاکتچي، احمد، « سير انديشه هاي فقهي در تاريخ اسلام»، اسلام؛ پژوهشي تاريخي و فرهنگي، زير نظر سيد کاظم موسوي بجنوردي، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1383.
13. پاکتچي، احمد، مدخل « ابن عميد»، دائرة المعارف بزرگ اسلامي، زير نظر سيد کاظم موسوي بجنوردي، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 1370، ج 4.
14. پاکتچي، احمد، مدخل « ابن بابويه» و « محمد»، دائرة المعارف بزرگ اسلامي، زير نظر سيد کاظم موسوي بجنوردي، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 1369، ج 3.
15. جباري، محمدرضا، مکتب حديثي قم، قم، زائر، 1389.
16. جعفريان، رسول، اطلس شيعه، تهران، سازمان جغرافيايي نيروهاي مسلح، 1387.
17. جعفريان، رسول، تاريخ تشيع در ايران، چ سوم، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1371.
18. جعفريان، رسول، « تاريخ تشيع در شهر ري»، مجموعه مقالات کنگره ي حضرت عبدالعظيم حسني عليه السلام، قم،‌ دارالحديث، 1382.
19. حاجي تقي، محمد، « شجره ي علمي خاندان اشعري»، فصلنامه ي علوم حديث، ش 5، 1376.
20. حاجي تقي، محمد، ( الف)، « سير تاريخ فقها و محدثان قمي» (1)، فصلنامه ي نامه ي قم، ش 1 و 2 ( فروردين 1377).
21. حاجي تقي، محمد، ( ب)، « سير تاريخ فقها و محدثان قمي» (2)، فصلنامه ي نامه ي قم، ش 3 و 4 ( مهر 1377).
22. حسين، طه، « علي و فتنه ي بزرگ قتل عصمان» ترجمه ي رضا رادي، مجله ي گلستان قرآن، ش 10 ( ارديبهشت 1379).
23. حسينيان مقدم، حسين و ديگران، تاريخ تشيع (2)، دولت ها، خاندان ها و آثار علمي و فرهنگي شيعه، زير نظر سيد احمدرضا خضري، چ چهارم، قم، سمت و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1386.
24. خليفه بن خياط، ابوعمرو، تاريخ، تحقيق فواز، بيروت، دارالکتب العلميه، 1415.
25. خوئي، سيد ابوالقاسم، معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرجال، قم، مرکز نشر آثار شيعه، 1410.
26. ديانت، ابوالحسن، مدخل « ابوعبيدالله» ، دائرة المعارف بزرگ اسلامي، زير نظر سيد کاظم موسوي بجنوردي، تهران،‌ مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامي، تهران، 1372.
27. زهره کاشاني، علي اکبر، « تاريخ حوزه ي علميه قم از تأسيس تا سده ي چهارم»، دو فصلنامه علمي - پژوهشي تربيت اسلامي، سال چهارم، ش 8 ( بهار و تابستان 1388).
28. سليماني، جواد، « ضرورت بازنگري در نقش جريان اعتزال در حکومت اميرمؤمنان عليه السلام»، مجله ي تاريخ در آيينه ي پژوهش، ش 1 ( بهار 1383).
29. سيد علي، سيد محمد، « الاشعريون في تاريخ القم»، مجله ي الهادي، ش 4 ( تير 1351).
30. شبيري زنجاني، سيد موسي، « پرونده کليني و کافي» ( اقتباسي از دروس خانه آيه الله سيد موسي شبيري زنجاني) تهيه و تنظيم سيد محمد جواد شبيري، ماهنامه ي کتاب ماه و دين، ش 131 و 132 ( شهريور 1387).
31. طبري، محمد بن جرير، تاريخ الامم و الملوک، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، چ دوم، بيروت، دارالتراث، 1387 ق.
32. فرشچيان، رضا، پيشگامان تشيع، قم، زائر، 1384.
33. فکرت، محمد آصف، مدخل « ابن بابويه» و « ابوالحسن»، دائرة المعارف بزرگ اسلامي، زير نظر سيد کاظم موسوي بجنوردي، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 1369.
34. غني زاده، مسعود، « نگاهي به شهر در تمدن اسلامي»، مجله ي راهبرد ياس، ش 7 ( پاييز 1385).
35. کحاله، عمر رضا، معجم قبائل العرب القديمة و الحديثه، ط السابعه، بيروت، الرسالة، 1414.
36. کلبي، هشام بن محمد، نسب معد و اليمن الکبير، مصر، مکتبة المصطفي، بي تا.
37. کوشا، علي، « اشعريان قم»، مجله ي چيستا، ش 40 ( خرداد 1366).
38. مادلونگ، ويلفرد، « تشيع امامي و زيدي در ايران»، ترجمه ي رسول جعفريان، مجله ي کيهان انديشه، ش 52 ( بهمن و اسفند 1372).
39. مادلونگ، ويلفرد،‌ فرقه هاي اسلامي، ترجمه ي ابوالقاسم سري، چ دوم، تهران، اساطير، 1381.
40. مجلسي، محمدتقي، لوامع صاحبقراني، تهران،‌ علمي، بي تا.
41. مدرسي طباطبائي، سيدحسين، مکتب در فرايند تکامل، ترجمه ي هاشم ايزدپناه، چ دوم، تهران، کوير، 1386.
42. مدرسي طباطبائي، سيد حسين، مدخل « الاشعريون»،‌ دائرة المعارف الاسلامية الشيعية، زيرنظر سيد حسن امين، بيروت، دارالتعارف، بي تا، ج 3.
43. مقدسي، ابوعبدالله محمد بن احمد، احسن التقاسيم في معرفة الأقاليم، ترجمه ي علينقي منزوي، تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان ايران، 1361.
44. مکوندي، ليلي، خاندان اشعري، پايان نامه ي کارشناسي ارشد تاريخ اسلام، تهران، دانشکده ي ادبيات و زبان ها و تاريخ دانشگاه الزهراء عليهاالسلام، 1382.
45. مهاجر، جعفر، رجال الاشعريين من المحدثين و اصحاب الائمه عليهم السلام، قم، مرکز العلوم و الثقافة الاسلاميه، 1386.
46. نائيني اردستاني کچويي، محمدعلي بن حسين، انورا المشعشعين، تحقيق محمدرضا انصاري قمي، قم، کتابخانه آيه الله العظمي مرعشي نجفي، 1381.
47. نجاشي، ابوالعباس احمد بن علي، فهرست اسماء مصنفي الشيعه ( رجال)، تحقيق سيد موسي شبيري زنجاني، چ نهم، قم، اسلامي، 1429.
48. نصر بن مزاحم، پيکار صفين، ترجمه ي پرويز اتابکي، چ دوم، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1370.
49. يوسفي اشکوري، حسن، مدخل « اشعريان» ،‌ دائرة المعارف بزرگ اسلامي، زير نظر سيد کاظم موسوي بجنوردي، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 1379، ج 9.

منبع مقاله :
مؤسسه ي شيعه شناسي، (1391)، فصلنامه ي علمي - پژوهشي شيعه شناسي شماره 39، قم: مؤسسه ي شيعه شناسي



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.