محمود گاوان وزير گم نام شيعي در دکن (2)

دوره ي سلطنت ملوک بهمني صرف توجه به علم و علما و توسعه ي فعاليت هاي علمي و فرهنگي گرديد. اين امر از طريق مهاجرت علما و هنرمندان سرزمين هاي مختلف اسلامي به دکن صورت گرفت. توجه ملوک بهمني به تعليم و
دوشنبه، 6 مرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
محمود گاوان وزير گم نام شيعي در دکن (2)
محمود وزير گم نام شيعي در دکن (2)

 

نويسنده: دکتر خديجه عالمي (1)




 

فعاليت هاي علمي و فرهنگي

الف. تأليفات

دوره ي سلطنت ملوک بهمني صرف توجه به علم و علما و توسعه ي فعاليت هاي علمي و فرهنگي گرديد. اين امر از طريق مهاجرت علما و هنرمندان سرزمين هاي مختلف اسلامي به دکن صورت گرفت. توجه ملوک بهمني به تعليم و تربيت، آثار قابل توجهي از خود بر جاي گذاشت و زمينه ي نفوذ فرهنگ و تمدن اسلامي، به ويژه ايراني –اسلامي را در دکن فراهم کرد. فعاليت هاي علمي و فرهنگي محمود گاوان از جمله مواردي است که در اين زمينه انجام گرفت. دو اثر مهم وي تحت عناوين رياض الانشاء و مناظر الانشاء نشانگر تسلط وي به زبان و ادبيات فارسي و بازتاب فعاليت هاي فکري و فرهنگي اوست. مکاتيب محمود گاوان در رياض الانشاء، که به توصيه ي دوستان وي تدوين شد. (2) سبکي منشيانه و متکلّفانه دارد. وي خود به اين مسئله اشاره کرده و علت آن را تقويت در صناعت زبان فارسي ذکر کرده است. (3) زبان نگارش در رياض الانشاء فارسي است. به کارگيري عبارات بلند، اشعار و واژه هاي عربي مطالعه ي آثار او را از پيچيدگي برخوردار کرده است. مکتوبات وي با مدح و ستايش آغاز مي شود؛ حمد و ثناي پروردگار با مدح و تمجيد گيرنده ي مکتوب همراه است. در اندک مواردي، مکاتيب وي تنها به مدح و تمجيد و تعريف گيرنده نامه آغاز و سپس پايان مي يابد. اين امر نشانگر آن است که وي براي اولين بار، باشخص مورد نظر ارتباط برقرار کرده است. نامه هاي محمود گاوان علت مهاجرت وي از گيلان به دکن، تاريخ سلاطين گيلان، روابط خارجي با سرزمين هاي اسلامي مانند گجرات، مالوه، مصر (4) عثماني (فريدون پاشا، 1274ق، ص 260-262) و روابط فرهنگي ملوک بهمني با مناطق گوناگون اسلامي را آشکار مي کند. نامه نگاري و ارسال آن به سلاطين سرزمين هاي اسلامي، يکي از مهم ترين روش هاي ابداعي محمود گاوان در فعاليت هاي سياسي و فرهنگي است. وي از اين طريق، شهرت و محبوبيت جهاني کسب نمود، به گونه اي که به هنگام مرگ وي، عزاداري وسيعي در مکّه برپا گرديد. (سخاوي، بي تا، ج10، ص 145)
از ديگر آثار وي، مناظرالانشاء است که در يک مقدّمه و دو فصل درباره ي هنر نامه نگاري فارسي تدوين شده است. فن ترسّل و مباحث مربوط به بلاغت در اين اثر، نشانگر تبحر وي در اين فنون است. آيين نامه نگاري، اصول فن ترسّل، تعليم روش هاي صحيح کتابت و انشاء ذکر آيات، احاديث، روايات تاريخي، اشعار، ضرب المثل هاي فارسي و عربي از جمله موضوعات بررسي شده در اين اثر است. وي همچنين از اشعار شاعران بزرگ، امير خسرو دهلوي، انوري، حافظ، رشيد وطواط، خواجوي کرماني، ظهيرالدين، فاريابي، جامي، مولوي و کمال خجندي، استفاده کرده است. (5) محمود گاوان ابياتي در پاسخ به قصايد کمال الدين اسماعيل اصفهاني، حکمي حسام الدين انوري و بدايع الزمان همداني سرود. (گاوان، 1948، نامه ي ش 37) وي با اين اقدام، به گونه اي مهارت خويش را در مشاعره از طريق مکتوب آشکار نموده است. نقل قول فرشته نشان مي دهد که وي داراي دو اثر ديگر به نام هاي ديوان اشعار و رساله روضة الانشاء بوده است. (فرشته، 1301ق، ج1، ص 358) فرشته، محمود گاوان را به دليل توانايي هاي سياسي، علمي و ادبي، « صاحب السيف و القلم » لقب داده است. (ر. ک. همان، ج1، ص 350)

ب. دعوت از دانشمندان

در دوره ي وزارت محمود گاوان، سياست ملوک بهمني، که مبتني بر جذب دانشمندان از سرزمين هاي اسلامي بود، همچنان ادامه يافت. محمود گاوان با ارسال نامه هايي به علما، عرفا و ادبا درصدد جذب آنان به دکن برآمد. مکاتيب مذکور نشانگر فعاليت وي در زمينه ي ترويج و تقويت زبان فارسي است. ظرافت ادبي و مهارت محمود گاوان در فنون زبان فارسي در اين نامه ها آشکار است. نقل قول فرشته نشان مي دهد محمود گاوان پيش از ورود به دکن، از شهرت و معروفيت برخوردار بود. وي از سوي سلاطين خراسان و عراق پيشنهاد منصب وزارت دريافت کرد. روابط او با فضلا و علما پيش از آنکه به دکن مهاجرت کند. با مناطق گوناگون اسلامي، از جمله خراسان و عراق برقرار بود. (فرشته، 1301ق، ج1، ص 352) وي در دکن حضوريافت و با وجود ايفاي مسئوليت هاي مهم در مشاغل ديواني و حکومتي، در علوم عصر خويش، به ويژه فن نثر و نظم، سرآمد بود. (فرشته 1301ق، ج1، ص 358) وي در نامه هاي متعدد مولانا عبدالرحمن جامي را به هند دعوت نمود. او در يکي از نامه هايش، عاجزانه از وي تقاضا کرد به دکن مهاجرت کند. (6) همچنين در نامه ديگري از دوري و هجران او مي نالد و مي نويسد: تا کي بايد تقاضاي دعوت از وي کند، در حالي که ديگر نمي تواند دوري او را تحمل کند؟ همچنين برخي نامه هاي وي در پاسخ نامه جامي نگاشته شده است. (گاوان، 1948، نامه ش 102) (7) اين امر نشانگر ارتباط دو سويه ميان محمود گاوان و مولانا عبدالرحمن جامي است. جامي نيز شرح فصوص الحکم را براي وي فرستاد و محمود گاوان از اين امر بسيار مسرور شد. (گاوان، 1948، نامه ش 38) وي همچنين با نامه هاي متعددي با علما و عرفا « رابطه داشت. « عارف الکامل شيخ بايزيد الخلخالي »، « شيخ العالم محمود الماندوي »، « مولا فاضل شمس الملة و الدين محمّد لاري »، و « حضرت مولي الفاضل مولينا ابوسعيد » عناوين نامه هايي است که وي به آنان ارسال کرده است. در اين نامه ها، مباحث فقهي و کلامي و ظرايف ادبي وجود دارد که نشانگر مهارت محمود گاوان در اين علوم و فنون است. (8) محمود گاوان طي نامه اي به شيخ محقق صدرالدين رواسي خاطر نشان کرده است: « در اين ديار، عارفان و دانشمندان بسياري حضور دارند، و اگر وي نيز به اين ديار و طالبان آن نظر التفات دارند با ورود خود، اين بلاد را روشن گردانند. » (گاوان، 1948، نامه ش1) همچنين نامه ي ديگر وي به خواجه عبيدالله است. وي در اين نامه، خواجه عبيدالله را با لاقاب « ملک صفات »، « قطب آسمان ولايت »، « خورشيد طريق هدايت »، « گنجور کنوز بدايت و نهايت »، « سليمان جهان معرفت »،.... و « طاووس رياض رضا » خطاب کرده، مي گويد: « کسي در اين ديار نيست تا از نور وجود او به دل تاريکش روشنايي بتابد » و بدين سان، از وي دعوت مي کرد تا به دکن برود. (گاوان، 1948، نامه ي ش3)
از نامه هاي موجود در رياض الانشاء، مي توان دانشمندان و عرفا و ادباي معاصر عصر محمود گاوان را شناسايي کرد. برخي از نامه هاي وي به دانشمندان، تنها به منظور برقراري رابطه و اطلاع دادن از اوضاع و احوال عصر ملوک بهمني بوده است. گاوان در نامه اي خطاب به مولي الفاضل مولينا ابوسعيد، چگونگي فتح قلاع کهيلنه و رينگنه را ذکر کرده است. (گاوان، 1948، نامه ش30) وي علاوه بر ابراز علاقه مندي به حضور عبدالرحمن جامي در دکن، از ديگر علما نيز دعوت نمود. در نامه اي خطاب به مولا فاضل جلال الملة والدين تقاضا کرد به هندوستان برود و در مدرسه آنجا مشغول تدريس شود. (گاوان، 1948، نامه ش 41) همچنين در نامه اي به ابوبکر طهراني، به اصرار از او تقاضا نمود تا به هندوستان بيايد. (گاوان، 1948، نامه ش43)
مکاتبات مذکور در برخي موارد، منجر به برقراري روابط علمي گرديد؛ چنان که جلال الدين دواني، که به عنوان مترجم اخلاق جلالي شهرت داشت، شرح هياکل النور، تأليف شيخ شهاب الدين سهروردي را با عنوان شواکل الحور نوشت و آن را به محمود گاوان تقديم کرد. (Sherwani, 1968, p. 85) از رياض الانشاء چنين بر مي آيد که شرح شمسيه قطبي و حاشيه کافيه در دوره ي محمود گاوان تدريس مي شد. (گاوان، 1948، نامه ش 47، 72) ملا عبدالکريم همداني نيز شرح زندگاني محمود گاوان را تحت عنوان تاريخ محمود شاهي نگاشت. وي معاصر محمود گاوان بود و با او روابط دوستانه اي داشت. او شعر نيز مي سرود. ابياتي از وي درباره ي شهادت محمود گاوان بر جاي مانده است. (فرشته، 1301، ج1، ص 357-358 )(9)

ج. تأسيس مدرسه

همزمان با آغاز فعاليت هاي علمي و فکري در دوره ي ملوک بهمني، مراکزي به عنوان آموزشگاه تعيين گرديد. مدارس، مکتب ها و خانقاه ها از جمله مراکز آموزشي در اين دوره به شمار مي آمد. در اين ميان، مساجد نقش تعليمات مذهبي بر عهده داشت. آموزش قرآن و اصول اسلامي به عنوان اصلي ترين مواد درسي در مساجد به شمار مي آمد.
علاقه وافر محمود گاوان به فعاليت هاي فرهنگي، منجر به نفوذ هنر ايراني در تحولات فکري و آثار هنري عصر او گرديد. وي هنرمندان و کاشي کاران بسياري را از ايران (به ويژه از دربار تيموريان) به دکن دعوت نمود و آنان را در احداث آثار هنري به کار گماشت. دو هنرمند برجسته به نام هاي شکرالله قزويني و علي صوفي در بناي اين اثر به سبک هنر ايراني، نقش مهمي در اين امر ايفا کردند. (Schotten, 1347, p. 104) بناي مدرسه « محمود گاوان » در سال 884ق (دو سال پيش از قتل محمود گاوان) به پايان رسيد. (فرشته، 1301ق، ج1، ص 358) (10) سبک بناي ساختمان، همانند مدارس قديم سمرقند و مساجد اصفهان است. کاشي کاري ديوارهاي آن از زيبايي خاصي برخوردار است. رسم الخط کتيبه ها نيز مخلوطي از خط نسخ و نستعليق است و بر سر در مدرسه، آياتي از قرآن کريم به خط ثلث بر زمينه اي سفيد با حروفي آبي رنگ نگاشته شده و نام کاتب آن « کتبه العبد علي الصوفي » نمايان است. (معين الدين عقيل، 1983، ص 38)
بناي مدرسه در سطحي بالاتر از زمين طراحي و در سه طبقه بنا گرديد. در اين بنا، پيرامون حياط آن، اتاق هاي بسيار براي طالبان علم ساخته شد. در اين اثر، از گنبدهاي دو لايه (Schotten, 1347, p. 77) و به سبک مدارس « چهار ايوانه » تيموريان در سمرقند، از مناره استفاده شده است. (Marshall, 1958, V. 3, pp. 635-636) پيش از آن بناي گل دسته به جاي مناره، رواج داشت. (Yazdani, 1947, p. 49/ Wajahat Husain, 1939, V. 1, p. 91)
مدرسه « محمود گاوان » شامل تالار سخن راني، تالار اجتماعات، کتاب خانه، اتاق استادان، اتاق هاي دانش آموزان و خوابگاه بود. محمود گاوان هزينه مدرسه را از اموال شخصي خويش، که از طريق تجارت کسب مي کرد، مي پرداخت. بخشي از هزينه آن نيز از محل اوقاف تهيه مي شد. (گاوان، 1948، ص 98-100) کتاب خانه آن بيشترين تعداد کتب (سه هزار جلد) را به خود اختصاص داده بود. (فرشته، 1301ق، ج1، ص 360) مکاتبات محمود گاوان نشان مي دهد که او کتاب هاي نفيس را از سرزمين هاي گوناگون، براي کتاب خانه مدرسه تهيه مي نمود. (گاوان، 1948، نامه ش 34) مؤلف تاريخ ادبيات فارسي مي نويسد: مُهر محمود گاوان بر نسخه اي از کتاب تفسير کشّاف موجود است که براي شاهرخ ميرزا، پسر امير تيمور، تهيه شده است. (Devore, 1961, p. 112) اين امر نشان مي دهد که محمود گاوان به مبادله کتب و تهيه آن براي کتابخانه خويش مي پرداخت.
فعاليت هاي علمي و فرهنگي محمود گاوان در ايجاد شرايط لازم براي جذب علما و دانشمندان از طريق مکاتبات با علما و بناي مدرسه و دعوت از علما براي تدريس در آن، منجر به مهاجرت علما از سرزمين هاي اسلامي، به ويژه ايران و آناتولي، به « بيدر » شد. (هاليستر، 1373، ص 123) به نظر مي رسد مدرسه بيدر و تدريس علوم گوناگون در آن عامل مؤثري در جذب ادبا و علما به دکن بوده است.
تحوّلات سياسي پس از قتل محمود گاوان منجر به رهاشدن فعاليت هاي فرهنگي گرديد. اگرچه محمود گاوان مردي چند جانبه بود و در زمينه هاي گوناگون سياسي، اداري و فرهنگي موفقيت هايي به دست آورد، اما دوره ي پس از وي، دوره ي انحطاط و زوال تدريجي به شمار مي آمد. فقدان اطلاعات درباره ي فعاليت هاي فرهنگي اين دوره نشانگر اين مطلب است.

د. ترويج تشيّع

حضور خاندان شاه نعمت الله ولي در دکن، منجر به مهاجرت برخي مريدان آنان به دکن گرديد. محمود گاوان از جمله کساني بود که در مهاجرت خويش از گيلان به هندوستان، به قصد ديدار شاه محب الله وارد بيدر شد. (فرشته، 1301ق، ج1، ص 358) حضور وي در دکن به عنوان وزير ملوک بهمني منجر به تقويت تشيّع گرديد. به استناد مورخان، وي فردي پاک دين بود. مطابق شرع نبوي عمل مي کرد و به شيخين نيز احترام مي گزارد. (نيمدهي، نسخه ي خطي، ش 271، ج2، برگ 498/ الف/ فرشته، 1301ق ج1، ص 359) آقا بزرگ طهراني مکرّر وي را از مؤلفان شيعي نام برده است. (طهراني، بي تا، ج11، ص 320 و ج17، ص 180 و ج22، ص 278-279) اگرچه برخي محققان او را سنّي متعصّب (Wajahat, 1939, p. 102) و برخي نيز اعتقادات شيعي وي را امري شخصي (Haig, 1924, V.xvi, p. 250) به شمار آورده اند، با اين همه، اسناد و مدارک حاکي از آن است که وي تمايلات و اعتقادات شيعي داشته و در ترويج آن نيز فعّال بوده است؛ چنان که وقتي سلطان حسين هراتي درصدد برآمد تا تشيّع را به عنوان مذهب رسمي قلمرو خويش اعلام کند نماينده اي با نام سيد کاظمي به سوي دکن فرستاد و از محمود گاوان دعوت نمود به دربار وي برود و به خدمت پادشاهي او درآيد. (Haig, 1924, V. xvi, p. 34) اين امر بيانگر کارداني محمود گاوان در ترويج تشيّع و فعاليت هاي فرهنگي است. وي نه تنها به سادات علاقه مند بود، بلکه در طول وزارت خويش، تلاش نمود تا بزرگان سادات را به دکن جذب نمايد. اگر چه درباره ي اينکه وي توانست سادات برجسته اي به دکن جذب نمايد مدرکي وجود ندارد، اما بسياري از نامه هاي وي به بزرگان سادات در اين زمينه نگارش يافت. محمود گاوان در اثر خويش، رياض الانشاء، نامه هاي متعددي به برخي بزرگان سادات نگاشته است. (11)اين امر نه تنها بيانگر حضور گسترده ي سادات و شيعيان در دکن، بلکه حاکي از اعتقادات شيعي محمود گاوان است. برخي جملات در مکاتيب وي نشانگر تشيّع اوست. کلماتي مانند « بمحمّد و الاولاد »، « بمحمّد و حيدر » و جملاتي در ستايش پيامبر و خاندان وي در خاتمه برخي نامه هاي وي ذکر شده است. (گاوان، 1948، نامه هاي ش10، 23، 94، 104و 200) وي در يکي از نامه هايش در وصف پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و خاندانش (عليهم السلام) چنين مي سرايد:

محمد کاصل هستي شد وجودش *** جهان گردي زشاد روان وجودش
محمد کافرينش هست خاکش *** هزاران آفرين بر جان پاکش

و بر آل و اصحاب او، که ثمره ي شجره ي وجود و نجوم آسمان هدايت وجودند، واصل باد. » (گاوان، 1948، نامه ش 23) وي همچنين در مکتوبي که به شيخ محمود الماندوي نگاشته است، پس از سرودن شعر مي نويسد: « و صورت کلام جليّ حضرت اميرالمؤمنين علي – کرم الله وجهه- در مرآت ذات خباثت سماتش منجلي گشت. » (گاوان، 1948، نامه ش 98) چنين جملاتي در رياض الانشاء تشيع محمود، گاوان را آشکار مي کند. اين امر در تقويت اعتقادات شيعي در دکن تأثير گذاشت، آن گونه که برخي فرماندهان نظامي ملوک بهمني مانند يوسف عادل خان ترک و حسن نظام الملک بحري، که از دست پروردگان محمود گاوان بودند، تحت تأثير اعتقادات مذهبي وي قرار گرفتند. (خافي خان، 1925، ج3، ص 107) اين امر از تلاش آنان براي ترويج مذهب تشيع به عنوان مذهب رسمي قلمرو خويش، در سال هاي پاياني حکومت ملوک بهمني آشکار است.

قتل محمود گاوان

درگيري محمود گاوان در امور نظامي و غيبت طولاني او از حکومت مرکزي، به مخالفان وي فرصتي داد تا از محبوبيت او نزد سلطان و اذهان عمومي بکاهند. اولين آثار حساسيت نسبت به موفقيت هاي وي، توسط خواجه جهان ترک آشکار شد. برخي نامه هاي محمود گاوان، که در صحنه ي نبرد و لشکرکشي ها نگاشته شده، حاکي از آن است که وي نه تنها مورد حسادت دشمنان و بدخواهان خويش قرار داشت، بلکه در اقدامات نظامي نيز امرا و سران لشکر مددکار و ياور او نبودند. وي در يکي از نامه هايش از کمي ياران و فساد مفسدان و حاسدان اظهار اندوه مي کند؛ زيرا فاسدان قصد داشتند او را در مغرب ناپديد کنند. (گاوان، 1948، نامه ش 70) (12) وي همچنين تصرف قلاع سنگيسر را به دليل وجود جنگل و کوه ها و نبودن امراي قدرتمند و سران کارآمد لشکر، محال ذکر کرده است. (گاوان، 1948، نامه ش 46)
نامه اي ديگر از محمود گاوان نشانگر آن است عده اي در دربار اين تفکر را رواج مي دادند که آرام سازي مناطق مرزهاي غربي توسط وي امکان پذير نيست. (گاوان، 1948، نامه ش 66)
شدت آزار توطئه گران در يکي از نامه هاي وي مشهود است. وي مي نويسد:
تيرهاي رنج و درد و بدنامي به سويم پرتاب مي شود و آتش غيرت و حيرت در دلم افروخته شده است، به طوري که تنم از آن آتش سوخته شده و شعله آن از روزنه ي دهان بيرون زده است و اين جماعت بي عقل نمي دانند چگونه چشم باز کنند و حقيقت را دريابند که بلور بي بها را با گوهر و شگال بدسگال و سوسمار را با شير و نهنگ معاوضه مي کنند. (گاوان، 1948، نامه ش90) (13)
اين امر همچنين در نامه اي که وي به جامي نگاشته، روشن است. وي اظهار مي دارد: خزانه هايشان پر از پول است، اما قلب هايشان پر از غفلت، گناه و شر است و اميدوار است با انتقال جامي از خراسان به هندوستان ظلمت، عالم ظلماني به جمال او نوراني شود. (گاوان، 1948، نامه ش 38)
چنين نامه هايي حاکي از اتفاقاتي بود که عليه محمود گاوان در حال روي دادن در پايتخت ملوک بهمني بود. وي پس ازاتمام لشکرکشي ها و کسب موفقيت در مرزهاي غربي، به سوي پايتخت بازگشت. (فرشته 1301ق، ج1، ص 350) سرانجام، توطئه اي عليه وي، که عنوان خيانت او به سلطان بهمني داشت، وي را به سوي مرگ کشاند. اين توطئه به شکل نامه اي جعلي، که حاکي از همدستي محمود گاوان با « نرسينگ راي » بود، طرح گرديد. مخالفان، نامه اي را که داراي مهر خواجه محمود گاوان (14) بود، به سلطان محمد نشان دادند. وي از اين امر برآشفت و ارکان حکومتي را در دربار جمع کرد و محمود گاوان را نزد خود طلبيد. در اين هنگام، عده اي از طرف داران محمود گاوان به او پيغام دادند راهي گجرات شود. اما او چنين پاسخ داد:
سال هاي دراز از دولت اين سلسله فراغت کرده ام و هيچ گونه تقصيري از من به وجود نيامد است. به مجرد تهمتي که دشمنان کرده باشند بالتقدير ناپرسيده شاه يکايک، به بي وفايي مرا منسوب نخواهد کرد، و اگر سياست کند هم بهتر از حرام نمکي است.
او به نزد سلطان رفت. سلطان به وي گفت: « اگر کسي با ولي نعمت خود بي جهت حرام خواري نمايد و به يقين بپيوندد، سزاي او چيست؟ » محمود گاوان پاسخ داد: « هر آن بدبخت که با صاحب خويش در مقام غدر باشد و يقين شود، سزايش جز شمشير آبدار نيست. » سپس سلطان محمد نامه را به وي نشان داد. خواجه محمود گاوان گفت: اين مُهر من است، اما خط من نيست و از آن خبر ندارم. وي قسم ياد کرد، اما سلطان که به دليل مشروب خواري مست بود، درصدد تحقيق برنيامد و بلافاصله دستور قتل وي را صادر کرد. خواجه محمود گاوان در اين هنگام، چنين گفت: « قتل من، که به پيري رسيده ام، سهل است، اما موجب خرابي ملک و بدنامي تو خواهد شد. » سپس وي به دست مردي حبشي به نام « جوهر » به قتل رسيد. (طباطبا، 1355ق، ص 130) (15)
اگرچه روايات مزبور نشانگر مستي سلطان محمد سوم به هنگام صدور دستور قتل محمود گاوان است، اما نظر سخاوي درباره ي قتل محمود گاوان متفاوت است. بنا به نقل وي، اصلاحات محمود گاوان محدود به امرا و نظاميان نبود، بلکه او سلطان را نيز از ولخرجي و اسراف ممانعت مي کرد. سلطان محمد پس از مدتي، رفتار او را نپسنديد و با وي در اين امر مخالفت کرد؛ زيرا اين روش آزادي سلطان را در خوش گذراني ها سلب مي نمود. (سخاوي، بي تا، ج10، ص 144-145/ مقيم هروي، بي تا، ج3، ص 50-51/ فرشته، 1301ق، ج1، ص 357) طباطبا، نيمدهي، قبادالحسيني و فرشته نيز طرح توطئه قتل وي را هنگامي که محمود گاوان مشغول نبرد بود، ذکر کرده اند. (طباطبا، 1355ق، ص 125-129/ نيمدهي، 1301ق، ج2، برگ 497ب/ الحسيني، نسخه خطي، ش 3534 برگ 405ب/ فرشته، 1301ق، ج1، ص 357) (16)
محمد شاه بهمني از محبوبيت خواجه محمود گاوان ميان مردم دکن به خوبي آگاه بود. وي براي خدشه دار کردن خدمات او، نامه اي تنظيم کرد و قتل وي را توجيه نمود. سپس آن را به اعيان حکومتي در ايالت هاي دکن فرستاد. سلطان در اين نامه درباره ي محمود گاوان چنين نگاشت:
پس از اينکه ما از يورش گنجي بازگشتيم، مشخص و واضح شد که خواجه جهان از اينکه ما به برخي از معتمدان قديم و مخلصان توجه و التفات داريم، باعث بروز حسد در وي شد، و زماني که ما مشغول نبرد با نرسنگ بوديم وي نوشته اي به نرسنگ فرستاد که با اتحاد وي عليه ما بشورد. بر همگان واضح است که وي جفا پيشه کج انديشه تاجري بود که بعد از مدت هاي مديد کسب تحصيل، با هريک از ارکان دولت تملّق و فروتني مي کرد، تا آنکه توانست در صف اکابر و اشراف درآيد، تا آنکه وي را در مسند وزارت و تدبير مشاورت خود گردانيديم و بر خزائن سرائر مملکت محرم و معتمد دانستيم و قريب سي هزار (روستا) از ممالک محروسه در تصرف او درآورديم و کار او در ارتقا و اعتلا بالا گرفت، تا آنکه دعوي مقابله آرزوي مقارنه در خاطرش خطور نمود و اعوان و خدمتش دست تطاول و بيداد بر بلاد و عباد گشادند. اگر چه خواجه به لسان همگنان از نزديک و دور مشکور بود و در مکارم اخلاق و کمالات و صفات انساني نظير و ثاني اش نبود، اما عمالش جهت تحصيل مال... نرگس وار جهت درم و دينار، سيم را قرة العين نموده، شعاع عين آفتاب را، که زردست، از در و ديوار رعايا به دست و دندان تعدّي مي کندند و دود آه و فغان از دودمان عجزه و مساکين به فلک هشتمين مي رسانيدند، عاقبت آه آتش اندوز... خرمن حياتش را بسوخت. » (طباطبا، 1355ق. ص 130-132)
در اين نامه، نه تنها محمود گاوان به عنوان فردي چاپلوس و متملق توصيف گرديده، بلکه هدف او و کارگزاران وي نيز تنها کسب پول و جمع آوري ثروت و ظلم و ستم به فقرا ذکر شده است. پس از قتل محمود گاوان، طرفداران وي، که او را در فرار به گجرات تشويق کرده بودند. تحت تعقيب قرار گرفتند. برخي از آنان نزد يوسف عادل خان (يکي از فرماندهان نظامي) پناهنده شدند و بقيه نيز به مناطق گوناگون فرار کردند. سپس سلطان محمد به خزانه چي محمود گاوان، نظام الدين حسن گيلاني نام داشت، دستور داد تا اموال خواجه محمود گاوان را به وي تسليم کند. خزانه چي گفت: صاحب من دو خزانه داشت: يکي « خزانه شاهي » بود که خرج اسب، فيل، مطبخ و سپاهيان از آنجا تهيه مي شد. در آنجا هزار لاري و سه هزار هون موجود است. خزانه ي ديگر به نام « خزانه ي درويشان » بود که صرف فقرا و مساکين مي شد. در آن خزانه، کيسه ي سيصد لاري به مهر او موجود است. سلطان از پاسخ خزانه چي تعجب کرد و گفت: چگونه است که وي همانند شاهان بود! اموال وي اين مقدار است؟ خزانه چي گفت: هر گاه اموالي از جاگير او مي رسيد، خرج اسب و فيل و سپاهيان را جدا مي کرد و بقيه را در راه خداوند صرف فقرا مي نمود. همچنين اموال شخصي او به مبلغ چهل هزار لاري بود که از ايران با خود آورده بود. وي اين مبلغ را سالانه صرف تجارت مي کرد. فايده و درآمد حاصل از آن را در خزانه ي درويشان مي گذاشت و براي مادر، خويشاوندان و مستمندان مناطق گوناگون (که با آنان آشنايي داشت) مي فرستاد و تنها روزانه دوازده لاري صرف هزينه ي شخصي خويش مي کرد. (فرشته، 1301ق، ج1، ص359)
اظهارات خزانه چي درباره ي اموال بر جاي مانده محمود گاوان، نادرستي اظهارات سلطان محمد سوم را در نامه اي که به اعيان دکن درباره ي ويژگي هاي وي نگاشت. روشن مي کند. سلطان محمد به اظهارات خزانه چي بسنده نکرد. بدين منظور، درباره ي اموال او از کتابدار خواجه محمود گاوان نيز پرسش نمود. وي اظهار داشت: حدود سه هزار جلد کتاب در کتاب خانه موجود است که محمود گاوان همه را وقف طالبان علم کرده است. مير فراشان نيز به دنبال تحقيق سلطان درباره ي اموال خواجه محمود گاوان خاطر نشان کرد: اگر چه خواجه به تجارت فرش مشغول بود، اما خود روي حصير زندگي مي کرد! (فرشته، 1301ق، ج1، ص360) روش زندگي محمود گاوان در نامه اي که به پسرش علي ملک التجار نوشته، نمودار است. وي در اين نامه به پسرش توصيه کرده است تا با هر کسي مطابق موقعيتش در زندگي رفتار کند تا قدرت بخشش و عفو را تا حد امکان به کار برده باشد. وي مي نويسد، برخي افراد در هوش و عقل و استدلال، بالاتر از بقيه هستند و بايد هر يک از امراي کوچک و بزرگ را بر اساس منزلت آنان احترام کرد. حاکم بايد مملکت را از مسبّبان طغيان و شورش تخليه کند و برهاند و امراي لشکر و نيروهاي نظامي را به خاطر گماشتن در کارهاي سخت و تکاليف خارج از توان متنفّر نگرداند و در زمان لازم، شجاع و کوشا باشد و به سخنان مردم ضعيف توجه ننمايد. (گاوان، 1948، نامه ش 36) اين نامه در ظاهر، خطاب به پسرش علي است، اما در واقع، توصيه هاي علمي در نحوه ي اداره امور حکومتي براي سلاطين به شمار مي رود.
محمود گاوان به آنچه توصيه مي کرد، عمل مي نمود. وفاداري او نسبت به ملوک بهمني بيانگر اين مطلب است. وي در نامه هايش، به لطف و محبت ملوک بهمني اشاره کرده، بيان مي کند که چگونه دلتنگي اش نسبت به خانه و کاشانه اش- که آن را ترک نموده- در نزد سلاطين بهمني، به ويژه سلطان همايون، شفا يافته و گردنش زير فشار محبت همايون شاه خم شده است. (گاوان 1948، نامه ش50) وي در نامه اي ديگر مي نويسد: مسئوليتي را که در مقابل سلطنت سلطان نظام شاه دارد، نمي تواند ناديده بگيرد و خدمت وي را بر خود لازم و واجب مي داند. (گاوان، 1948، نام ش 21) (17)
او هنگامي که از سوي سلطان محمد سوم (به قصد قتل) به دربار دعوت شد، به ممانعت طرف داران خويش توجهي نکرد و اعلام داشت: اگر سلطان او را سياست کند بهتر از حرام نمکي است. (فرشته، 1301ق، ج1، ص357/ رازي، ج1) (18) اصلاحات وي در امور حکومتي و نظامي ملوک بهمني، که در جهت تقويت حکومت مرکزي انجام گرفت، نشانگر احساس مسئوليت او در برابر منصب خويش (وزارت) است.

نتيجه

ملوک بهمني به عنوان حاکمان مستقل مسلمان بر بخش هايي از دکن حکومت داشتند. آنان با بهره گيري از افراد کاردان و برجسته ي نظامي و حکومتي، زمينه ي تثبيت حکومت خويش را فراهم کردند. سياست جذب مهاجران لايق و با کفايت از سوي آنان، درباره ي بهمنيان را آماده ي پذيرش مسلمانان برجسته و دانشمند نموده بود. از اين رو، مسلمانان، اعم از شيعيان و اهل تسنّن، از کشورهاي اسلامي وارد دکن مي شدند. اين امر اگرچه به تقويت ملوک بهمني انجاميد، اما منجر به بروز تعارض طبقاتي به شکل اختلافات داخلي ميان مسلمانان مهاجر (شيعه و سني) گرديد. هنگامي که محمود گاوان به دکن مهاجرت نمود، اختلافات ميان مسلمانان و سنّيان همچنان وجود داشت. از اين رو، حضور کسي که بتواند به اختلافات مذکور خاتمه دهد و ميان قوا تعادل و توازن برقرار کند، حايز اهميت بود. در چنين شرايطي، محمود گاوان با برخورداري از ويژگي هاي بارز اخلاقي، مانند شجاعت، انصاف، بخشش و توجه به فقرا، تجارت، وفاداري به حکومت و آگاهي به امور سياسي، علمي و فرهنگي، از سوي سلطان همايون شاه بهمني به سمت وزارت منصوب شد. انتخاب مذکور، که با دورانديشي سلطان بهمني روي داد، براي مدتي حکومت بهمني را در شرايط آرام سياسي قرار داد. محمود گاوان با اعطاي يکسان مناصب حکومتي به نيروهاي مختلف اجتماعي (سنّيان و شيعيان)، به اختلافات ديرينه آنها خاتمه داد. اين اقدام موضع گيري هاي احتمالي صاحب منصبان حکومتي را نسبت به محمود گاوان خنثي نمود. شايستگي ها و پيروزي هاي وي در لشکرکشي هاي نظامي و اصلاحات اداري و حکومتي، منجر به آرامش مرزها گرديد. در اين ميان، مرزهاي غربي علاوه بر اهميت سياسي، داراي اهميت اقتصادي بود؛ چنان که از دست دادن آن به منزله ي رکود اقتصادي حکومت بهمني به شمار مي آمد. محمود گاوان با خاتمه دادن به ناامني و دزدي هاي دريايي در اين منطقه، کنترل اوضاع اقتصادي و نجاري سواحل غربي را به دست گرفت. اين امر منجر به افزايش فعاليت هاي تجاري و درآمد اقتصادي گرديد. مکاتبات با سرزمين هاي اسلامي نيز از جمله سياست هايي بود که محمود گاوان آن را به کار گرفت. وي بدين طريق، ملوک بهمني را به همسايگان سرزمين هاي اسلامي معرفي کرد. ذکر قدرت نظامي ملوک بهمني و پيروزي هاي آنان در نبردها در اين نامه ها، نه تنها طرف داران ملوک بهمني را به تقويت روابط تشويق کرد. بلکه بدين وسيله، با اعلام تفوّق نظامي آنان، حملات احتمالي از سوي دشمنان ملوک بهمني دفع گرديد.
شرايط آرام سياسي، که با تلاش هاي محمود گاوان به وجود آمده بود، زمينه را براي فعاليت هاي فکري و فرهنگي مساعد نمود. به بيان ديگر، در شرايط مناسب سياسي و اقتصادي، امور فرهنگي در مرحله رشد و رونق قرار گرفت. محمود گاوان در اين زمينه، ايفاي نقش نمود و به عنوان دانشمند و اديب برجسته، به تبادلات فرهنگي پرداخت. وي با نگارش کتب فارسي و پرداختن به اشعار و صناعات ادبي، درصدد تقويت و ترويج زبان فارسي در دکن برآمد. دعوت مکرر وي از علماي مسلمان، به ويژه ايراني، و تلاش در جذب آنان به دکن، بيانگر ارتباطات فرهنگي است. وي در اين زمينه، به تقويت تشيّع نيز پرداخت. نامه هاي متعدد او به سادات سرزمين هاي اسلامي، نه تنها حاکي از علاقه ي وي به سادات است، بلکه بيانگر اين امر است که وي درصدد جذب آنان به دکن بوده است. او پيش از آن، با هدف ديدار با خاندان شاه نعمت الله ولي وارد بيدر شده بود. از اين رو، حضور سادات برجسته در دکن مي توانست منجر به جذب ساير شيعيان به دکن شود. تشيّع محمود گاوان نه تنها شرايط سياسي را براي شيعيان آسان نمود، بلکه تمايلات و اعتقادات شيعي وي منجر به آن شد که برخي فرماندهان نظامي، مانند يوسف عادل شاه، که تحت نظارت وي رشد يافته بودند، به تشيّع گرايش يابند. آنان در سال هاي پاياني حکومت بهمنيان، در جاگيرها و اقطاع خويش، اعلام استقلال کردند و تشيّع را به عنوان مذهب رسمي قلمرو خويش به رسميت شناختند.

پي‌نوشت‌ها:

1. استادیار دانشگاه تهران.
2. وي در اين باره مي نويسد: « تا جمعي از دوستان که هر يک از ايشان صدر محافل افاضل بودند و مهر سپهر علوم و فضايل، به وجوب جمع و تأليف آن اجتماعي نمودند و نجوم الزام و ابرام از افق اجتهاد و اهتمام دايمة الشعاع فرمودند، بنابراين مکتوبي چند، که مسوّده ی آن از عروض حوادث مجدّده ی زمان محفوظ مانده بود و مظنّه ی آن مي شد که به عين رضاي اهل دانش ملحوظ گردد، در سلک تأليف انتظام داده و آن را کتاب « رياض الانشاء » نام نهاده... » (ر.ک. گاوان، 1948. ص 12. مقدمه)
3. وي درباره اينکه چرا مکتوبات خويش را به سبکي متکلفانه نگاشته است، مي نويسد: « .. تا جماعت مترسّلان کياست بضاعت را سبب ازدياد مواد بداعت گردد و موجب بصارت و مهارت در سلوک طرق صناعت گردد.. » (ر. ک. گاوان، 1948، ص14).
4. براي آگاهي از متن نامه ها، نک. رياض الانشاء – به ترتيب- نامه هاي ش 143، 4، 5، 21، 6، 7، 13، 21، 39، 54، 94، 91، 109.
5. براي آگاهي از نوع نگارش متن کتاب، نک، گاوان، 1381.
6. براي آگاهي از متن نامه ها، نک، نامه هاي ش 2، 38، 40، 58، 64، 102، 131.
7. وي نامه هاي شماره 40 و 64 را در پاسخ نامه مولانا عبدالرحمن جامي نگاشته شده است. محمود گاوان در نامه ش 38، هنگامي که مشغول نبرد در سنگيسر بود، خطاب به جامي مي نويسد: اين اراضي بايد از کفّار نابکار و شر و ضرر آنان پاک شود تا مسافران برّ و بحر درآسايش باشند. وی در این نامه، از جامی تقاضا کرده است تا به هندوستان برود و با نور خود، آنجا را روشن کند. (ر. ک. گاوان، 1948، ص 154-155) وي در نامه شماره 40 نيز پس از دعوت جامي به هندوستان، درباره فتوح بهمنيان نيز مطالبي ذکر کرده است. مي نويسد: « در اين سال، پنج حصار مستحکم کفّار، که مزاحم اموال تجار و مسافران دريا بودند، تسخير شد و تمامي قريات و قلاع به دست مسلمانان افتاد و اکنون جزيره گووه، که بندر بزرگ بيجانگر است و بهترين بندر ميان بنادر است و به وفور گل و ميوه ودرخت دارد، به دست مسلمين افتاد و کنايس و معابد به دست مسلمانان افتاد. » (ر. ک. گاوان، 1948، ص 170)
8. همان، نامه هاي ش 103، 98، 77، 83. (شماره نامه ها به ترتيب اسامي علما ذکر شده است). محمود گاوان در اين نامه ها، از علماي مذکور دعوت به دکن نکرده است. همچنين محمود گاوان نامه ديگري به محمد لاري نگاشته است. اين نامه در پاسخ نامه محمد لاري است. وي از لاري به دليل آنکه به وي نامه نگاشته و دل او را تسکين داده، تشکر کرده و اظهار داشته است: « موجب تسلّي خاطر محزون وي شده است. » (ر. ک. گاوان، 1948، نامه ش 28)
9. ملا عبدالکريم همداني درباره ی شهادت محمود گاوان چنين سرود:
شهيد بي گنه مخدوم مطلق *** که عالم را ز وجودش بود رونق
وگر خواهي تو تاريخ وفاتش *** فروخوان قصه ی قتل بنا حق
سال فوتش گر کسي پرسد بگوي: *** بي گنه محمود گاوان شد شهيد
ملاّ سامعي نيز، که مدّاح و نديم محمود گاوان بود، درباره ی شهادت وي چنين سرود:
چون خواجه جهان را هرگز حرام خواري *** در دل نبود و مي کرد پيوسته جان سپاري
گشت او شهيد مغفور، اي سامعي به تحقيق *** تاريخ کشتن او جوي از حلال خواري
(ر.ک. فرشته 1301ق، ج1، ص 357-358)
10. سامعي درباره ی مدرسه محمود گاوان چنين سروده است:
اين مدرسه رفيع و محمود بنا *** تعمير شده است قبله اهل صفا
آثار قبول بين که تاريخش *** از آيت ربّنا تقبل منّا
(ر. ک. فرشته 1301ق، ج1، ص 357-358).
11. براي آگاهي از متن کامل نامه ها نک، گاوان، 1948، نامه هاي ش 31، 35، 53، 60، 105، 107. 147.
12. منظور از « مغرب »، مرزهاي سواحل غربي دکن است.
13. منظور از « جماعت بي عقل » اشاره به کساني که بد گويي توطئه گران را باور دارند.
14. امين احمد رازي مي نويسد:« ... در آخر، شخصي را نزد مهردار او فرستاده، به مال بسيار او را فريفتند و کاغذي را به مهر او رسانيده، بعد از آن کتابتي از زبان خواجه جهان به حاکم اوديسه در قلم آوردند، بدين مضمون که هر گاه لشکر شما به ميان ولايت آيد، من نيز از طرفي برآمده ، بديشان ملحق خواهم گرديد... ليکن به شرطي که بعد از تسخير ولايت بالسّويه قسمت شود ». (ر. ک. رازي، 1378، ج1، ص 58/ طباطبا، 1355ق، ص 129/ فرشته، 1301ق، ج1، ص 357) پيش از آن، نظام الملک بحري به دليل اصلاحات ارضي و و از دست دادن تلنگ، درصدد توطئه عليه محمود گاوان برآمد، اما موفق نگرديد. (ر. ک. نيمدهي، نسخه خطي، ش 271ج 2، برگ 496ب و 497 الف)
15. مقيم هروي، بي تا، ج3، ص 50-51 / فرشته، 1301ق، ج1، ص 357. فرشته نام اسعدخان را « سعيدخان » گيلاني (از اقوام محمود گاوان) ذکر کرده است و مي نويسد: در همان لحظه اي که محمود گاوان کشته شد، سعيد خان به حضور سلطان آمد و بلافاصله او را نيز به قتل رساندند. (ر. ک. فرشته، 1301ق، ج1، ص 357). طباطبا مي نويسد: منجّمي به هنگام حرکت خواجه محمود گاوان به نزد سلطان، او را از اين کار نهي کرد. اما خواجه گاوان به وي گفت: محاسني را که در ملازمت حضرت همايوني از بياض نوراني شده باشد از دولت پسرش به خون شستن باعث سعادت و سرخ رويي جاوداني خواهد بود. (ر. ک. طباطبا، 1355ق، ص 129)
16. طباطبا و فرشته و نيمدهي تاريخ قتل گاوان را در 866/2/5 ق ذکر کرده اند. (ر. ک. طباطبا، 1355ق، ص129/ فرشته، 1301ق، ج1، ص 357/ نيمدهي، نسخه خطي، ش 271، ج 2، برگ 497 ب) سخاوي تاريخ قتل محمود گاوان را در ماه صفر سال 866ق ذکر کرده است. (ر. ک. سخاوي بي تا، ج 10، ص 144-145) رفيع الدين شيرازي مي نويسد: پس از قتل محمود گاوان، او را در مدرسه اي که خود ساخته بود، دفن کردند. (ر. ک. شيرازي، برگ 14ب.)
17. همچنين وفاداري محمود گاوان نسبت به سلطان محمد سوم در شعري که در مدح وي سروده، نمودار است:
شد شکل ضرب تيغت بر دوش جان حمايل *** هيکل ز حرز سيفي وانگه هراس، اي دل
تيغ تو آب حيوان، مردم ز حيرت آن *** آري، به عهد من شد آب حيات قاتل
(ر. ک. طباطبا، 1355ق، ص 129)
18. محمود گاوان پيش از کشته شدنش مرتب اين شعر را مي سرود:
چون شهيد عشق در دنيا و عقبي سرخ روست *** خوش دمي باشد که ما را کشته زين ميدان برند
(ر. ک. طباطبا، 1355ق، ص 129)

منابع تحیق:
الف: نسخ خطي
1. ابن بطوطه، ابوعبدالله محمد بن ابراهيم اللواتي، رحله، بيروت، دارصادر، 1906.
2. ابن ماجد السعدي بندر کنگي، شيخ شهاب احمد، الفوائد في اصول علم البحر والقواعد، ترجمه احمد اقتداري، تهران، آثار و مفاخر فرهنگي، 1372.
ب. منابع فارسي
3. بخاري، شرف الدين محمد بن احمد عيسي بن علي، طبقات محمود شاهي (تاريخ گجرات)، نسخه خطي، کتاب خانه دانشگاه آزاد اسلامي عليگر، بدون شماره.
4. تتوي، قاضي احمد و قزويني، آصف خان، تاريخ الفي، تصحيح علي آل داود، تهران، فکر روز، 1378.
5. جکجيون داس، منتخب التواريخ، نسخه خطي، دانشگاه اسلامي عليگر، ش Hdd, 6253,27
6. الحسيني، خورشاه بن قباد، تاريخ قطب شاهي، نسخه خطي، موزه سالار جنگ، حيدر آباد، ش 3534.
7. خافي خان، محمد هاشم، منتخب اللباب، کلکته، بي نا، 1925.
8. رازي، امين احمد، هفت اقليم، تصحيح محمد رضا طاهري (حسرت)، تهران، سروش، 1378.
9. زبيري، ميرزا ابراهيم، تاريخ بيجاپور (بساطين السلاطين)، حيدرآباد، بي نا، 1310.
10. سخاوي، شمس الدين محمدبن عبدالرحمن، الضوء اللامع لاهل القرن التاسع، بيروت، مکتبة الحياة، بي تا.
11. سکندر بن محمد، مرآت سکندري، تصحيح شيش چند مصرا و محمد لطف الرحمن، بي جا، جامعه بورده، 1961.
12. شهاب حکيم، علي بن محمود کرماني، مآثر محمود شاهي، تصحيح نور الحسن انصاري، دهلي، بي نا، 1968.
13. شيرازي، رفيع الدين، تذکرة الملوک، نسخه خطي، موزه ي سالار جنگ حيدرآباد. ش 142/362.
14. طباطبا، علي بن عزيز الله، برهان مآثر، دهلي، بي نا، 1355ق.
15.طهراني، آقابزرگ، الذريعة الي تصانيف الشيع، بيروت، بي نا، بي تا.
16. فرشته، محمد قاسم هندوشاه، گلشن ابراهيمي (تاريخ فرشته)، بي جا، کانپور، 1301ق.
17. فريدون پاشا، احمد، مجموعه ي منشآت السلاطين، بي جا، بي نا، 1274ق.
18. کامورخان، محمد هادي، هفت گلشن الهي، نسخه خطي، کتاب خانه دانشگاه اسلامي عليگر، ش 1548/ E the i/ 394.
19. گاوان، خواجه عمادالدين محمود، رياض الانشاء، به اهتمام غلام يزداني، حيدرآباد دکن، بي نا، 1948.
20. گاوان، محمود، مناظر الانشاء، تصحيح معصومه معدن کن، تهران، بي نا، 1381.
21. مقيم هروي، خواجه نظام الدين احمد بن محمّد، طبقات اکبري، تصحيح محمد هدايت، بنگال، بي نا، بي تا.
22. مکي، عبدالله بن محمد عمر، ظفرالواله بمظفر و آله. تصحيح دنيسن راس، لندن، بي نا، 1910.
23. ملکاپوري، عبدالجبار، محبوب الوطن (تذکره سلاطين دکن) حيدرآباد، بي نا، بي تا.
24. نيمدهي، قاضي عبدالعزيز، طبقات محمود شاهي، نسخه خطي، کتابخانه ويندسور، لندن، ش 271.
25. هاليستر، جان نورمن، تشيّع در هند ترجمه آزرميدخت مشايخ فريدني، تهران، مرکز نشر دانشگاهي، 1373.
ج. کتب لاتين
26. Barbosa, Duarte, The book of Duarte Barbosa, Delhi, 1989.
27. Devore, n., A Short History of Persian Literature, Poona, 1961.
28. Nikitin, Afanasy, "The Travels of Afanasy Nikitin", in India in the Fifteenth Century, Bing a Collection of Narratives of Voyages to India ,
by R.H. Major, London, 1979.
29. Pipakranjanpas., Economic History of the Deccan, (from the first to the sixth century a.d), Delhi, 1969.
30. Schotten, M. Elizabet, Indian-Islamic Architecture, The Deccan, 1347.
31. Sherwani, H.K., Cultural Trends in Medieval India, London, 1968.
32. Sherwani, H.K., The Bahmanis of the Deccan , Hyderabad, 1953.
33. Yazdani, Bidar, It,s History and Mounuments, London, 1947.
د. مقالات لاتين
34. Bahacker, Mohammed Redha and Bernadette, "Qalhat", in: Arabian History (The Journal of Oman Studies), Ministry Heritage and Cultur, Sultanate of Oman, 2004, v.13.
35. Marshall, J.,"The Monuments of Muslim in India", in: Cambridge History of India, Delhi, 1958, vol.3.
36. Nadvi, Suleyman, "Muslim Colonies in India Befor the Muslim Conquest", in: Islamic Culture ,Hyderabad, july, 1984.
37. Wajahat Husain.," Mahmud Gawan", in: Journal of Asiatic Society of Bengal, Calcutta, 1939, v. 1
38. Haig.W.,"Religion of Ahmad shah wali Bahmani", in: Journal of Royal Asiatic Society, 1924, v '


منبع مقاله:
فصلنامه علمي- پژوهشي شيعه شناسي، سال دهم، شماره ي 38، تابستان 1391.



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.