نقش شورا در امامت (1)

تعيين امام به دست کيست؟

هر چند که رسول خدا صلي الله عليه و آله از امامت اميرمؤمنان علي عليه السلام پيش از اين عالم خبر داده است؛ هم چنين آن حضرت براي ما فرموده که به خواست و مشيّت پروردگار سبحان، امامت، وصايت و خلافت پس از او براي
چهارشنبه، 22 مرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تعيين امام به دست کيست؟
 تعيين امام به دست کيست؟

 

نويسنده: آيت الله سيد علي حسيني ميلاني




 

 نقش شورا در امامت (1)

اراده خداي سبحان در تعيين امام

هر چند که رسول خدا صلي الله عليه و آله از امامت اميرمؤمنان علي عليه السلام پيش از اين عالم خبر داده است؛ هم چنين آن حضرت براي ما فرموده که به خواست و مشيّت پروردگار سبحان، امامت، وصايت و خلافت پس از او براي علي بن ابي طالب عليهما السلام معيّن و مشخص گرديده است. اين تعيين در جهاني پيش از اين جهان صورت گرفته است؛ و همان گونه که تعيين نبوّت و رسالت براي رسول خدا صلي الله عليه و آله نيز پيش از اين جهان به انجام رسيده است.
اين موضوع در حديثي که به «حديث نور» ناميده شده و در ميان شيعه اهل سنّت مشهور و معروف است از رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل شده است. متن اين روايت نوراني بنا بر يکي از نقل هاي آن چنين است:
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:
کنت أنا و علي نوراً بين يدي الله تعالي قبل أن يخلق آدم بأربعه عشر ألف عام، فلمّا خلق الله آدم، قسّم ذلک النور جزئين، فجزء أنا و جزء علي؛
چهارده هزار سال پيش از آفرينش آدم، من و علي نوري در پيشگاه خداوند متعال بوديم. هنگامي که خداوند متعال آدم را آفريد، آن نور را به دو بخش تقسيم فرمود؛ بخشي من بودم و بخشي علي بود.
اين حديث را بزرگان اهل تسنّن از جمله:
1.احمد بن حنبل؛
2.ابو حاتم رازي؛
3.ابن مردويه اصفهاني؛
4.ابو نعيم اصفهاني؛
5.ابن عبد البرّ قرطبي؛
6.خطيب بغدادي؛
7.ابن عساکر دمشقي؛
8.عبدالکريم رافعي قزويني، پيشواي بزرگ اهل تسنّن؛
9.شيخ الاسلام ابن حجر عسقلاني .
و گروهي ديگر توسّط عدّه اي از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله از آن حضرت نقل کرده اند که برخي از سندهاي اين روايت صحيح است.(1)
البته در برخي از متن هاي اين حديث شريف اين گونه آمده است که حضرتش فرمود:
فجعل فيّ النبوّه و في عليٍّ الخلافه؛(2)
خداوند نبوّت را در من و خلافت را در علي قرار داد.
در بعضي ديگر آمده است:
فجعل فيّ الرساله و في عليٍّ الوصايه؛ (3)
خداوند رسالت را در من و وصايت را در علي قرار داد.
بنابراين شکي نمي ماند که به تصريح اين روايت و مانند آن، امامت اميرمؤمنان علي سلام الله عليه از همان زمان تعيين شده و ثابت بوده است.

طرح امامت در آغاز بعثت

اما بحث کنوني ما نسبت به همين جهان است؛ به اين گونه که رسول خدا صلي الله عليه و آله از همان روز نخستِ بعثت اعلام فرمود که امامت و تعيين امام تنها به دست خداوند سبحان است و به همگان خبر داد که امامت هم چون رسالت و نبوّت است و تمام شرايط و ويژگي هاي آن را نيز دارد، چنان که پيش از اين متذکّر آن شديم.
بنابراين پيامبر خد صلي الله عليه و آله در سخت ترين شرايط و دشوارترين زمان ها؛ در ابتداي دوران رسالت بر اين سخن پافشاري مي فرمود. هنگامي که خداوند متعال به آن حضرت امر نمود:
(فَاصدَع بِما تُؤمَرُ)؛ (4)
آن چه را مأموريت داري آشکار ساز.
رسول خدا صلي الله عليه و آله پس از نزول اين آيه رسالت و نبوّت خويش را بر قبايل عرب عرضه مي کرد و آن ها را به اسلام دعوت مي فرمود. در موردي آن حضرت نبوّت خويش را به قبيله اي عرضه کرد و آن ها را به اسلام فرا خواند، آنان در خواست کردند که بيعت با پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و تبعيت و ياري آن حضرت را به شرطي بپذيرند که جانشيني رسول خدا پس از او در ميان آن ها باشد.
امّا رسول خدا صلي الله عليه و آله در همين زمان نيز با آن که بيش از هر زماني به يار و ياور- حتّي به يک نفر تا چه رسد به يک قبيله و عشيره با مردان و دلاوران بسيار - نياز داشت، در پاسخ آن ها فرمود:
الأمر إلي الله...؛
اين کار- يعني جانشيني پس از من - تنها به دست خداست.
با اين که آن حضرت مي توانست وعده هايي مختصر به آن ها بدهد و به گونه اي آن ها را جذب نمايد و با آنان کنار بيايد.
براي نمونه اين روايت را ملاحظه کنيد!
ابن اسحاق، يکي از نويسندگان نامدار کتاب هاي تاريخ و سيره، در کتاب سيره (5) خود مي نويسد:
روزي پيامبر صلي الله عليه و آله نزد قبيله ي عامر بن صعصعه آمد و آنان را به ايمان به خداوند عزّوجّل فرا خواند و نبوّت خويش را بر آنان عرضه فرمود:
مردي از آنان به نام بحيرة بن فراس عرضه داشت: به خدا سوگند! اگر اين جوانِ قريشي در اختيار من بود، تمام عرب را به چنگ خود در مي آورم.
آن گاه به پيامبر رو کرد و گفت: اگر ما با تو بر آن چه مي خواهي بيعت کنيم، سپس خدا تو را بر مخالفانت پيروز گرداند، آيا پس از تو حکومت در دست ما خواهد بود؟
پيامبر فرمود:
الأمر إلي الله يضعه حيث يشاء؛
اين کار به دست خداست و براي هر که بخواهد قرار مي دهد.
آن مرد پاسخ داد: مي خواهي ما را دم تيغ ديگر قبايل عرب قرار دهي و آن گاه که پيروز شدي اين کار در دست ديگران باشد؟ ما به کار تو نيازي نداريم.
از اين رو از پذيرش دعوت رسول خدا صلي الله عليه و آله سر باز زدند.(6)
هم چنين در سيره حلبيه چنين آمده است: روزي پيامبر خدا صلي اللله عليه و آله دعوت خود را بر قبيله بنو حنيفه و بنو عامر بن صعصعه عرضه کرد.
يکي از آنان گفت: فکر مي کني اگر ما با تو بر آن چه که مي خواهي بيعت کنيم، سپس خدا تو را بر مخالفانت پيروز گرداند، آيا اين حکومت پس از تو در دست ما خواهد بود؟
پيامبر فرمود:
الأمر إلي الله يضعه حيث يشاء؛
اين کار به دست خداست براي هر که بخواهد قرار مي دهد.
آن مرد پاسخ داد: پس مي خواهي ما به ديگر قبايل عرب بجنگيم؟
در روايتي ديگر آمده است: آن مرد گفت: پس مي خواهي گردن هاي ما را هدف تيرهاي عرب قرار دهي و آن گاه که پيروز شدي اين کار در دست ديگران باشد؟ ما به کار تو نيازي نداريم.
بدين ترتيب همگي از پذيرش دعوت رسول خدا صلي الله عليه و آله سرباز زدند.(7)
ملحظه مي کنيد که رسول خدا صلي الله عليه و آله در سخت ترين موقعيّت ها و حساس ترين زمان ها نيز که تمام قبايل عرب و در رأس آن ها قريش به جنگ با آن حضرت برخاسته بودند و او را به گونه هاي مختلف مي آزردند، مي فرمود:
الأمر إلي الله يضعه حيث يشاء؛
اين کار به دست خداست براي هر که بخواهد قرار مي دهد.
اين همان معناي کلام خداست که مي فرمايد:
(اللهُ أعلَمُ حَيثُ يَجعَلُ رِسالَتَهُ)(8)
خدا آگاه تر است که رسالتش را در کجا قرار دهد.

چگونگي نصب پيامبر

بنابر آن چه مطرح شد، اگر به آياتي که درباره نصب پيامبران نازل شده است مراجعه شود، روشن خواهد شد که در اين موارد از واژه ي «جعل» به معناي قرار دادن و مانند آن استفاده شده است. براي نمونه خداوند سبحان به حضرت ابراهيم عليه السلام فرمود:
( إنّي جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً)(9)
من تو را امام و پيشواي مردم قرار دادم.
و يا خطاب به حضرت داود عليه السلام فرود:
( إنّا جَعَلناکَ خَليفَهً فِي الأَرضِ فَاحکُم بَينَ النَّاسِ)(10)
ما تو را خليفه ي خود در زمين قرار داديم؛ پس در ميان مردم به حق داوري کن.
از اين آيه ي شريفه مي توان برداشت کرد که حکم کردن حضرت داوود عليه السلام در ميان مردم، وظيفه اي از وظايف نبوّت و رسالت ايشان بوده است. پس حکم کردن، از جمله شئون خلافت و خليفه است، نه آن که خلافت به معناي حکومت باشد.
البتّه ما اين نکته را در مبحثي ديگر يادآور شده و بيان نموده ايم که خلافت به معناي حکومت نيست؛ بلکه حکومت، شأني از شئون خليفه است. چه بسا خلافت شرعي براي شخصي تعيين و تثبيت شده باشد و حال آن که موقعيّت حکومت بر مردم براي وي مهيّا نباشد و دست او باز نبوده و کلامش مورد پذيرش آنان نباشد، با اين حال خلافت وي در جاي خود محفوظ است، هم چنان که در نبوّت نيز چنين است.
از اين رو با آن که بسياري از پيامبران الهي در امّت هايشان پيروي و اطاعت نمي شدند؛ بلکه مورد آزار و اذيت قرار مي گرفتند و حتّي به دست آنان به شهادت مي رسيدند؛ امّا اين موضوع هيچ آسيبي به نبوّت و رسالت الهي آنان نمي رساند. البتّه پيامبراني که موقعيت و زمينه حکومتشان بر مردم فراهم مي شد به خوبي به وظايف خود عمل مي کردند و مسئوليّت خويش را به انجام مي رساندند.

نبوّت و امامت به دست مردم نيست

به اين نکته نيز بايد توجّه داشت که افزون بر آياتي که به طور آشکار نبوّت و امامت را به نصب و جعل الهي و تنها از سوي خداي تعالي دانسته اند، دسته اي ديگر از آيات قرآن اختيار مردم را نيز در اين زمينه نفي کرده اند که از آن جمله اين آيه شريفه است که مي فرمايد:
( وَ رَبُّکَ يَخلُقُ ما يَشاءُ وَ يَختارُ ما کانَ لَهُمُ الخِيَرَهُ سُبحانَ اللَّهِ وَ تَعاليَ عَمّا يُشرِکُونَ)(11)
و پرودگار هر چه بخاهد مي آفريند و برمي گزيند و آنان هيچ اختياري در اين امر ندارند. خداوند منزّه است و از آن چه شرک مي ورزند برتر است.
گفتني است که عبارت پاياني آيه نيز اين مطلب را تأکيد مي کند که ادّعاي امکان شرکت مردم در تعيين نبوّت و انتخاب امام يکي از انواع شرک است. از اين رو مي بينيم که رسول خدا صل الله عليه و آله با صراحت اعلام مي کند که اين کار به دست خداست؛ يعني حتي به دست پيامبر خدا نيز نيست تا چه رسد به اين که در دست فردي يا گروهي از مردم باشد.
در اين راستا رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمان مي يابد که خويشاوندان خود را نيز هشدار دهد، آن جا که خداوند مي فرمايد:
( وَ أَنذِر عَشيرَتَکَ الأَقرَبينَ)(12)
خويشاوندان نزديک خود را بيم ده.
آن حضرت بزرگان خاندانش را در منزل خود جمع کرد و به آنان فرمود که اين کار تنها به دست خداست و به آنان خبر داد که کسي را که خدا پس از پيامبر بر اين کار گمارده کيست.(13)
آري، رسول خدا صلي الله عليه و آله از آن زمان تا آخرين لحظات حيات شريفش همواره بر جانشيني اميرمؤمنان علي عليه السلام تصريح مي کرد و از اين رو است که در کتاب خدا و سنّت هيچ بيان صريح و حتي هيچ اشاره و کنايه اي بر اختيار مردم در امر امامت نمي توان يافت که اجازه داشته باشند از طريق شورا، بيعت و يا انتخاب، امامي را برگزينند؛ چرا که هيچ دليلي بر تعيين امام جز نص الهي يافت نمي شود.

پي نوشت ها :

1-مناقب علي عليه السلام : 178 و 179، حديث 251، محبّ طبري نيز اين حديث را در الرياض النضره: 103/3 و سبط ابن جوزي در تذکرة الخواص: 50 و 51 از احمد بن حنبل نقل کرده اند. حافظ گنجي نيز اين حديث را در کفاية الطالب: 314 از ابن عساکر و خطيب بغدادي نقل مي نمايد. اين حديث در نظم درر السمطين: 78/7 و 79، فرائد السمطين: 39/1 و 40، المناقب خوارزمي : 145، المناقب ابن مغازلي: 87 و 89 و شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد: 171/9 نيز آمده است.
2- المناقب ابن مغازلي: 87 و 89
3-اين روايت را گروهي از عالمان اهل سنّت از جمله : ابن مغازلي در المناقب، ابن ابي الحديد معتزلي در شرح نهج البلاغه و ابن عساکر در تاريخ مدينه دمشق: 67/42 نقل کرده اند.
4-سوره حجر: آيه ي 94
5-اين روايت در سيره ابن هشام نيز که خلاصه اي از سيره ابن اسحاق است، آمده است.
6-سير ابن هشام: 289/1
7-السيرة الحلبيه: 4/2
8-سوره ي انعام: آيه ي 124
9-سوره ي بقره: آيه ي 124
10-سوره ي ص: آيه ي 26
11-سوره ي قصص : آيه ي 68
12-سوره ي شعراء: آيه ي 214
13-اين آيه به حديث «يوم الدار» در «يوم انذار» اشاره دارد.

منبع مقاله :
حسيني ميلاني، علي، نقش شورا در امامت، هيئت تحريريه ي انتشارات الحقايق ، قم-انتشارات الحقايق، چاپ سوم /1390



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.