دگرگوني در گذشته ي نزديک

چگونه مي توان توضيح داد که چرا در دويست سال گذشته يا به عبارتي دوره ي تجدد، دگرگوني اجتماعي چنين شتاب حيرت انگيزي پيدا کرده است؟ بديهي است که اين موضوع بسيار پيچيده اي است. اما نشان دادن بعضي از عواملي که به
جمعه، 24 مرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دگرگوني در گذشته ي نزديک
 دگرگوني در گذشته ي نزديک

 

نويسنده: آنتوني گيدنز
مترجم: منوچهر صبوري



 

چگونه مي توان توضيح داد که چرا در دويست سال گذشته يا به عبارتي دوره ي تجدد، دگرگوني اجتماعي چنين شتاب حيرت انگيزي پيدا کرده است؟ بديهي است که اين موضوع بسيار پيچيده اي است. اما نشان دادن بعضي از عواملي که به آن مربوط مي شود دشوار نيست. شگفت آور نيست که آنها را مي توان در امتداد خطوطي مشابه با عوامل مؤثر بر دگرگوني اجتماعي در سراسر تاريخ طبقه بندي کرد. ما در تحليل آنها، تأثير محيط طبيعي را در چارچوب اهميت فراگير عوامل اقتصادي به طور کلي، در نظر خواهيم گرفت.

تأثيرات اقتصادي

در سطح اقتصاد، مهمترين عامل تأثير سرمايه داري صنعتي است. سرمايه داري اساساً با نظامهاي توليد پيشين تفاوت دارد، زيرا متضمن گسترش دايمي توليد و انباشت روزافزون ثروت است. در نظامهاي توليد سنتي، سطوح توليد نسبتاً ايستا بود و با نيازهاي عادي و معمول پيوند داشت. توسعه ي سرمايه داري بازنگري دايمي تکنولوژي توليدي را تشويق مي کند، فرايندي که علم به طور فزاينده به درون آن کشانده مي شود. ميزان نوآوري تکنولوژيکي در صنايع امروزي بسيار زيادتر از تمام نظامهاي اقتصادي پيشين است.
براي نمونه صنايع اتومبيل را در عصر حاضر در نظر بگيريد: تقريباً هر سال توليدکنندگان عمده مدلهاي جديدي توليد مي کنند و به طور دايم درصدد بهبود و تغيير مدلهاي موجود خود هستند. يا توسعه ي کنوني تکنولوژي اطلاعات را مورد ملاحظه قرار دهيد. در طول پانزده سال گذشته، قدرت کامپيوترها 10.000 برابر افزايش يافته است. يک کامپيوتر بزرگ در اواسط دهه ي شصت به چندين ده هزار رابط (1) دست ساخت نياز داشت؛ در صورتي که دستگاه معادل آن امروز نه تنها بسيار کوچکتر است، بلکه فقط به ده قطعه (2) در يک مدار مجتمع (3) نياز دارد.
در جوامع سنتي، توليد به طور عمده محلي بود. بازرگانان اغلب به نواحي دوردست سفر مي کردند، و به انواع مختلف تجارت راه دور اشتغال داشتند، اما اين گونه تجارت بيشتر محدود به کالاهاي تجلي بود که توسط عده ي کمي مصرف مي شد. توسعه ي صنايع امروزي ويژگيهاي محلي توليد سنتي را از بين برد و توليدکنندگان و مصرف کنندگان را در نوعي تقسيم کار که امروز حقيقتاً دامنه اي جهاني پيدا کرده است، به هم پيوست. مارکس اين فرايند را به طور دقيق توصيف کرده است. و خاطر نشان مي سازد که سرمايه داري امروزي:
به توليد و مصرف در هر کشوري خصلت جهاني داده است.... و صنعت را از قيد مليّت آن رها ساخته است. تمام صنايع ملي قديمي نابود شده اند يا روز به روز بيشتر نابود مي شوند. آنها جاي خود را به صنايع جديد مي دهند که معمول شدنشان به صورت مسأله ي مرگ و زندگي براي همه ي ملل متمدن در مي آيد، به صنايعي که ديگر نه فقط از مواد خام بومي بلکه از مواد خامي استفاده مي کنند که از دورافتاده ترين مناطق آورده مي شود؛ صنايعي که محصولاتش نه فقط در داخل، بلکه در هر گوشه ي جهان مصرف مي شود. (Marx & Engels, pp.38-39)
توسعه ي سرمايه داري صنعتي شيوه هاي زندگي مردم را اساساً دگرگون ساخت. براي مثال، بيشتر مردم در جوامع امروزي به جاي زندگي در اجتماعات روستايي در شهرها زندگي مي کنند و به جاي اشتغال در توليد کشاورزي در کارخانه ها و ادارات کار مي کنند. اما امروز معمولاً اين شرايط زندگي را بديهي مي دانيم و توجه نداريم که تا چه اندازه در تاريخ بشر بي همتا هستند. جامعه ي ما نخستين نوع جامعه اي است که در آن اکثريت بزرگ جمعيت نه در اجتماعات کوچک روستايي زندگي مي کنند، و نه معيشت خود را از زمين به دست مي آورند. تغييرات مرتبط با شهرنشيني و توسعه ي محيطهاي جديد کار بر بيشتر نهادهاي ديگر تأثير گذاشته و متقابلاً از آنها تأثير پذيرفته اند.

تأثيرات سياسي

دومين عامل مهم مؤثر بر دگرگوني در دوران مدرن تحولات بديع سياسي است. منازعه ميان ملتها براي بسط قدرت، توسعه ي ثروتشان و پيروزي نظامي بر رقبا يکي از منابع نيرومند دگرگوني در طول دو يا سه قرن گذشته بوده است. در تمدنهاي سنتي دگرگوني سياسي معمولاً منحصر به نخبگان بود. براي مثال، يک خانواده ي اشرافي به عنوان فرمانروا جانشين خانواده ي اشرافي ديگري مي شد، در حالي که براي اکثريت مردم زندگي نسبتاً بدون تغيير ادامه مي يافت. اين امر در مورد نظامهاي سياسي امروزين، که فعاليتهاي رهبران سياسي و مقامات حکومتي به طور دايم بر زندگي توده مردم تأثير مي گذارد، مصداق ندارد. هم از نظر خارجي و هم از نظر داخلي، تصميم گيري سياسي دگرگوني اجتماعي را به مراتب بيشتر از دوره هاي پيشين تشويق و هدايت مي کند.
توسعه ي سياسي در دو يا سه قرن گذشته مسلماً بر دگرگوني اقتصادي تأثير داشته است، به همان اندازه که دگرگوني اقتصادي بر سياست تأثير گذارده است. حکومتها اکنون در برانگيختن ( و گاه کند کردن. ) ميزان رشد اقتصادي نقش عمده اي را ايفا مي کنند و در تمام جوامع صنعتي دولت به ميزان زيادي در توليد دخالت دارد و حکومت در همه جا بزرگترين کارفرماست.
قدرت نظامي و جنگ نيز از اهميت بسيار زيادي برخوردار بوده اند. ( Aron, 1954; Marwick, 1974; Howard, 1976; Giddens, 1985 ) قدرت نظامي ملل غربي از قرن هفدهم به بعد به آنها اجازه داد بر تمام جهان تأثير بگذارند- و پشتوانه اي ضروري براي گسترش جهاني راه و رسم زندگي غربي فراهم کرد. در قرن بيستم دو جنگ جهاني تأثيرات عميقي را بر جاي گذاشتند- ويراني کشورهاي زيادي به فرايندهاي بازسازي منجر گرديد، که تغييرات نهادي عمده اي را براي مثال در آلمان و ژاپن بعد از جنگ جهاني دوم به وجود آورد. حتي دولتهايي که در جنگ پيروز شدند- مانند آمريکا- در نتيجه تأثير جنگ بر اقتصاد دگرگونيهاي داخلي عمده اي را تجربه کردند.

تأثيرات فرهنگي

عوامل فرهنگي نيز بر فرايندهاي دگرگوني اجتماعي در دوران امروزي تأثير زيادي داشته اند. پيشرفت علم و دنيايي شدن انديشه، از جمله ي مهمترين تأثيرات در اين زمينه بوده اند. هر يک از آنها سهمي در شکل گيري خصلت انتقادي و نوگرايانه ي شيوه ي نگرش امروزين داشته است. ديگر فرض بر آن نيست که رسوم يا عادات صرفاً به اين خاطر مورد پذيرش قرار مي گيرند که از پشتوانه ي اقتدار سنت برخوردارند. برعکس، شيوه هاي زندگي ما در جوامع امروزين بيش از پيش مستلزم داشتن يک اساس "عقلاني" است. يعني، بسته به اينکه بر اساس استدلالها و مدارک قانع کننده قابل توجيه هستند يا خير مي بايد از آنها دفاع شود و در صورت لزوم تغيير داده شوند. براي مثال، طرح ساختن يک بيمارستان هيچ گاه بر مبناي سليقه هاي قبلي نيست بلکه بر پايه ي تأمين اهدافي که بيمارستان براي آنها ساخته مي شود- مراقبت مؤثر از بيماران- استوار خواهد بود.
تنها تغييرات در چگونگي تفکر ما نيست که بر فرايندهاي دگرگوني در جهان امروزين تأثير گذارده است؛ بلکه محتواي انديشه ها نيز تغيير کرده است. آرمانهاي بهبود زندگي فردي (4)، آزادي، برابري و مشارکت دموکراتيک (5) عمدتاً پديده هاي دو يا سه قرن گذشته اند و چنين آرمانهايي به متوسل شدن به فرايندهاي گسترده ي دگرگوني اجتماعي و سياسي، از جمله انقلابها کمک کرده اند. اين مفاهيم را نمي توان به سنتها ربط داد، بلکه بيشتر نشانگر بازنگري دايمي در شيوه هاي زندگي به منظور بهبودبخشي زندگي و ترقي بشرند. اگرچه اين آرمانها نخست در غرب پديد آمدند، اما اکنون داراي نفوذي حقيقتاً جهاني شده اند و دگرگوني را در بيشتر نواحي دنيا توسعه مي دهند.

پي نوشت ها :

1. connectors
2. element
3. integrated circuit
4. Self-betterment
5. democratic participation

منبع مقاله :
گيدنز، آنتوني، (1376)، جامعه شناسي، ترجمه ي منوچهر صبوري، تهران: نشر ني، چاپ بيست و هفتم: 1391



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.