ياد و نام هرمز در شهر ونيز

در بخشي از شهر تاريخي و زيباي « ونيز » خياباني واقع است که مشاهده ي نام آن بر روي ديوار ابتداي خيابان، غرور هر ايراني را بر مي انگيزد. اين خيابان « اورمزي » نام دارد. مشاهده نام هرمز بر اين خيابان يادآور دوره ي
يکشنبه، 26 مرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ياد و نام هرمز در شهر ونيز
 ياد و نام هرمز در شهر ونيز

 

نويسنده: دکتر مصطفي نديم (1)




 
در بخشي از شهر تاريخي و زيباي « ونيز » خياباني واقع است که مشاهده ي نام آن بر روي ديوار ابتداي خيابان، غرور هر ايراني را بر مي انگيزد. اين خيابان « اورمزي » نام دارد. مشاهده نام هرمز بر اين خيابان يادآور دوره ي عظمت اين بندر مهم ايران و روابط تجاري آن با ونيز و اهميتش براي ونيزي هاي بازرگان است. (2)
ونيز شهري است حيرت انگيز. تاريخ اين شهر به زمان حمله ي هون ها (3) به ايتاليا باز مي گردد. در اين زمان تعدادي از ايتاليايي ها از ترس هجوم هون ها، به اين منطقه پناه بردند. ناحيه اي که زندگي در آن، در ابتداي امر بسيار سخت و تقريباً غيرممکن مي نمود. جزيره هاي مردابي که کوه هاي کم ارتفاع و سنگ هاي سخت به صورت پراکنده از آب بيرون آمده بودند و سطح خشکي آن بسيار محدود بود. به خوبي مي توان با انتخاب اين محل براي زندگي به وحشت ايتاليايي ها از هون ها پي برد. مهاجرين ابتدا در همين خشکي هاي اندک زندگي کردند، اما به مرور زمان با پرکردن فضاي بين خشکي ها به وسيله ي ستون هاي چوبي محکم، بر تعداد خانه ها و ديگر بناها افزودند. استحاله ي ستون هاي چوبي به سنگ براي ونيزي ها مزيت بزرگي را به همراه داشت، اما آن چه بيش از همه موجب افزايش جمعيت و اهميت اين شهر گرديد، موقعيت آن در درياي آدرياتيک بود، تا آنجا که در سده هاي 14 تا 16 ميلادي، ونيز به يکي از مهم ترين بنادر تجاري درياي آدرياتيک تبديل شد. در دوره ي جنگ هاي صليبي اين شهر به دليل دادوستد با مشرق زمين به اوج پيشرفت و شکوفايي خود رسيد. اين شکوفايي که با سرازير شدن ثروت فراوان ناشي از تجارت همراه بود، موجب شد تا اشرافي که بر اين شهر حکومت مي کردند با ساختن بناهاي باشکوه و بزرگ بر زيبايي شهر بيفزايند. در اين موقعيت از بهترين نمودهاي رقابت ميان اشراف شهر، ساختن بناهاي زيبا و رفيعي بود که اغلب در کنار کانال اصلي شهر برپا مي شد. غير از اشراف، تجار ونيزي نيز که از مهم ترين طبقه شهري محسوب مي شدند، همواره مقداري از سرمايه خود را وقف ساختن کليسا مي کردند. تزئينات و پيرايه هاي گران بها در کليساي بزرگ « سن مارکو » در کنار بزرگترين ميدان شهر، حاصل اهتمام تجار ونيزي براي ساخت اين کليسا است.
چهار درب برنزي بسيار نفيس کليسا، ستون هايي از مرمر سبز و سنگ لاجورد، جواهرات و سنگ هاي گران بها، اسب هاي بزرگ برنزي، نقاشي هاي مطلا در سقف هاي بيرون و داخل کليسا و حتي موزائيک هاي کف کليسا از ديدني هاي اين بناي بسيار زيبا و باشکوه است.
تا پيش از دوره ي حکومت موسوليني، ونيز با خشکي ارتباط نداشت، اما در زمان وي با ساختن ريل راه آهن و کشيدن جاده بر روي پلي به طول سه کيلومتر، ونيز به خشکي راه يافت.
از اين زمان ونيز به يکي از مهمترين مراکز توريستي جهان تبديل شد، به طوري که سالانه دوازده ميليون نفر از اين شهر ديدن مي کنند. اين در حالي است که جمعيت اصلي شهر حدود شصت هزار نفر است.
با مشاهده ي بناهاي زيبا و استوار و با وجود وضعيت اقليمي خاص ونيز، چنين تصور مي شود که اين بناها چندان قديمي نيستند؛ اما زماني که پي مي بريم از حدود پنجاه سال پيش ساختمان سازي در اين شهر بسيار محدود شده و عمر بيشتر اين بناهاي بزرگ بيش از سيصدسال است، بر تعجب انسان افزوده مي شود.
در قسمت هاي بزرگ خشکي شهر نيز، بناهاي قديمي ديده مي شود که سبک معماري و يا مجسمه ها و نقاشي هاي آن نشان دهنده ي تأثير فرهنگ و هنر مشرق زمين در اين شهر است.
در بافت قديم ونيز، محله هاي قديمي نيز وجود دارد، مانند محله اي که محل زندگي يهوديان است.
خيابان « اورمزي » در اصل محل زندگي تجار ايراني بوده است و در محله ي عثمانلي تاجران ترک عثماني زندگي مي کردند. در همين بخش ساختمان هايي قديمي و اغلب نسبت به ديگر بناها مخروبه ديده مي شود که در زبان ايتاليايي به آن ها « فندوکو » مي گويند. با توجه به اين نام پي مي بريم که در واقع اين ساختمان ها، کاروانسراي تاجران مشرق زمين به ويژه اعراب بوده است، زيرا که اين لغت از کلمه عربي « الفندق » گرفته شده است.
در ونيز همه ي نقل و انتقالات به وسيله ي قايق انجام مي شود. تا پيش از قايق هاي موتوري، « گوندولا » وسيله اصلي اهالي ونيز بود. زورقي کم عرض، دراز و کوچک که سر و ته آن باريک و به شکل منقار پرندگان است. اينک تنها جهانگردان براي تفريح بر اين قايق ها سوار مي شوند و اهالي ونيز از قايق هاي موتوري به عنوان تاکسي و از قايق هاي بزرگ دولتي به عنوان اتوبوس استفاده مي کنند. جالب آنکه قيمت بليط اتوبوس براي اهالي ونيز و ايتاليايي ها ارزان تر از جهانگردان است.
غير از مناظر تاريخي، ونيز از لحاظ مردم شناسي نيز اهميت زيادي دارد. با کمي توجه مي توان روحيه ي بازرگاني و تجارت پيشگي را نزد ونيزي ها مشاهده کرد. بيشتر مغازه ها به فروش کالاهاي ونيزي از جمله مصنوعات شيشه اي مي پردازند و اين غير از رستوران هاي متعددي است که در کنار کانال اصلي و در خود شهر واقع شده اند. زيبايي اين مغازه ها و کالاهاي آن ها چنان است که عموماً خريدار را به سوي خود جذب کرده، تا آنجا که حتي گراني آن را نيز فراموش مي کند. برخي از اين کالاها را مي توان در شهرهاي نزديک ونيز از جمله ميلان با قيمت مناسب تري خريداري کرد، اما ونيزي ها تا جراني بسيار کارآمد و ماهر هستند.
ميدان بزرگ سن مارکو در شلوغي صبح ها در واقع يک موزه ي تاريخ طبيعي و انسان شناسي زيستي است؛ وجود انسان هايي از اقوام و ملل مختلف با رنگ ها و لباس هاي متنوع بسيار ديدني است.
شهر ونيز با همه ي جاذبه هاي توريستي و توجه به کسب درآمد بيشتر از سوي ساکنانش، هرگز پيشينه ي هنري خود را فراموش نکرده است. در ونيز موزه هاي متعددي وجود دارد که به ويژه موزه هاي آثار نقاشي نقاشان مشهور ايتاليايي از زيبايي و اهميت هنري خاصي برخوردار است. در يک کلام ونيز شهري رويايي و موّاج بين خيال و تاريخ است و بي جهت نيست که يکي از زيباترين و پرنفوذترين آثار شکسپير يعني داستان اتلوي مغربي و دزدمونا از ونيز سرچشمه مي گيرد. با تمام اين توصيفات ونيز با گذشته ي خود فاصله ي زيادي دارد. تصوير ونيزِ سده هاي ميانه با توجه به ثروت زياد ناشي از تجارت با شرق و بناهاي زيباتر از امروز و بازرگاناني از ملل مختلف، تصوير شهري تاريخي با شاخصه هاي ممتاز سياسي، هنري و اقتصادي را در ذهن مورخ مجسم مي کند. با توجه دقيق به وضعيت امروزي ونيز و بررسي تاريخ اين شهر، مي توان بسياري از جزئيات زندگي اشراف و بازرگانان را توصيف کرد.
اشراف با لباس هاي فاخر سوار بر قايق هاي زيباي گوندولا، در حالي که مستخدمه بر روي سر اشراف زاده زن چتري گرفته است به آرامي در آبراه ها حرکت مي کنند و در کانال اصلي شهر، دسته هاي زيباي گل را از قايق سواران خريداري مي کنند. در قايقي ديگر فروشنده اي عطرشرقي را به زنان نشان مي دهد.
در آن سوي شهر، تاجران مشرقي و از جمله تاجران سرشناس ايراني نظاره گر تخليه ي کالا از کشتي ها به قايق ها هستند. در اين کشتي ها انواع پارچه هاي زربفت و قيمتي، زينت آلات، ادويه جات، بخورها و حتي ميوه ها ديده مي شود و تاجر هرمزي با نگاه به کارگراني که صندوق هاي چوبي را از کشتي خارج مي کنند، در فکر آن است که چه کالاهايي را از ونيز خريداري کرده و به ايران، هند و يا ديگر نقاط اروپا انتقال دهد.
شب هاي ونيز هم يادآور شب هاي پرخاطره و مخاطره ي تاجراني است که بايد تا خريد کالاهاي جديد و حرکت به سوي مقصد بعدي در آنجا مي ماندند. در هر اتاقي از فندوکوها و خانه هاي کوچک و بزرگِ تاجران و در سالن ها و حتي راهرو، بحث اصلي در مورد تجارت و سود بيشتر است و نظرات در مورد خريد کالاها متفاوت است. آيا مي توان شيشه کاري هاي زيباي ونيزي را به سلامت به ايران برد؟ از چه نوع صندوقي بايد استفاده کرد و در کدام کارگاه شيشه گري قيمت کالاها ارزانتر است؟
ونيز در اين دوره با شهرهاي مهم مشرق زمين از جمله اسکندريه در مصر و بندر مهم تجاري هرمز در ايران ارتباط اقتصادي و بالطبع فرهنگي داشته است. وجود خياباني مهم به نام « اورمزي » نشان دهنده ي وسعت اين ارتباط و اهميت هرمز و تجار هرمزي و تجارت با هرمز نزد بازرگانان ونيزي است.
اهميت اين شهر چنان بوده که نام آن را بر خياباني مهم در قلب ونيزِ سده هاي ميانه گذارده اند، در حالي که محله ي ترک ها تنها با نام عامِ عثمانلي مشخص است.
اينک از آن سوي آب هاي مواج درياي آدرياتيک به سوي خليج هميشه فارس مي آييم تا ببينيم همتاي ونيز در سواحل و جزاير خليج فارس، مرواريد جزاير ايران در سده هاي ميانه، يعني هرمز چه وضعيتي داشته است.
هرمز بزرگ ترين و مهم ترين بندر تجاري ايران در سده هاي هفتم تا يازدهم هجري بود. تا پيش از حمله ي مغول، مرکزيت هرمز در قسمت خشکي بود، اما در اوايل سده ي هشتم هجري با مداخلات حکام فارس و کرمان در امور هرمز، دارالملک هرمز به جزيره ي « جرون » انتقال يافت. اين جابه جايي در روند پيشرفت اقتصادي و سياسي هرمز تأثير بسيار مثبتي داشت. جزيره ي جرون از سال 696 تا 1031 ه. ق به عنوان پايتخت هرمز باقي ماند. تا پيش از انتقال دارالملک از بخش خشکي به جزيره ي جرون، اين جزيره چندان آباد نبود، اما با تدبير و تلاش ملوک هرمز اين جزيره ي خشک با طبيعتي بسيار خشن به يکي از آبادترين جزاير دنياي شرق تبديل شد. تنها رقيب تجاري هرمز در اين ايام، جزيره ي کيش بود. اين جزيره به مدت يکصد سال همچون هرمز داراي اقتدار و شکوفايي اقتصادي بود، اما پس از اين مدت بر اثر فعاليت هاي گسترده ي تاجران هرمزي و تدبير ملوک هرمز، کيش به ناگهان از رقيب خود عقب افتاد. (4) هرمز از سده ي هشتم هجري بدون هيچ رقيبي در خليج فارس، به عنوان مهم ترين بندر تجاري براي ورود کالا از آفريقا و هند و انتقال کالا به مناطق دوردست تا مرکز اروپا و بنادر تجاري مهم آن ديار، از جمله ونيز مطرح شد. (5)
رکود کيش در وهله ي نخست به تغيير مسيرهاي کارواني انجاميد. اينک جاده هاي متعدد و آبادي از فارس به سوي هرمز منتهي مي شد که در اين جاده ها، کاروان هاي تجاري از ايران و کشورهاي همسايه براي خريد کالا به سوي هرمز در حرکت بودند.
در سده ي هشتم هجري/ چهاردهم ميلادي پيشرفت تجاري هرمز و بازرگانان آن تا مناطق مختلف هند و در آن سوي شرق دور تا چين نيز کشيده شده بود. (6)
سده هشتم/ چهاردهم ميلادي را بايد دوره ي تثبيت حاکميت سياسي در هرمز دانست. ملوک هرمز طي اين مدت با تکيه بر اقتصادي سالم و فراهم آوردن زمينه ي لازم براي فعاليت هاي اقتصادي در هرمز، به پشتوانه ي اقتصادي بزرگي دست يافتند. از جمله سياست هاي آن ها، تسامح مذهبي در مقابل بازرگانان کشورهاي مختلف و حفظ امنيت تاجران و کالاهاي آن ها بود. در سياست خارجي نيز آنان مانند پادشاهان بزرگ عمل کردند. با تثبيت حاکميت در بخش هاي مرکزي و جنوب ايران، آن ها با فرمانروايان تيموري و سپس آق قوينلوها و حاکم محلي کرمان و ديگر همسايگان روابط بسيار خوبي برقرار کردند. براي قدرت هاي بزرگ مقرري تعيين کردند و با ديگران نيز چنان به مدارا رفتار کردند که از سوي همسايگانشان جاي هيچ نگراني باقي نماند.
اگر ونيز در قلب اروپا، مرکزيت تجاري دنياي غرب را از آنِ خود کرد، هرمز به دليل موقعيت جغرافيايي خود، در بين کشورهاي خاور دور و هند و از آن سو تا شمال و حتي شرق آفريقا، مقام مهم ترين بندر تجاري را کسب کرد. اين روابط گسترده ي تجاري، اروپاييان را بر آن مي داشت تا به جاي کشتيراني هاي پر خطر در درياها براي خريد کالا از چين، هند و آفريقا، به طور مستقيم با بازرگانان هرمزي ارتباط برقرار کنند، بدين صورت که بادبان هاي کشتي هاي خود را مستقيما به سوي هرمز هدايت کنند و يا در استقبال از بازرگانان هرمزي در ونيز و ديگر شهرها به رقابت با يکديگر بپردازند.
در تصوراتي که از ونيز داشتيم مي توان اين تصاوير را نيز بر آن افزود که برخي از تاجران عمده و سرشناس هرمزي در حالي که از خود خانه ي شخصي داشتند، اما بيشتر مدت اقامتشان در ونيز مهمان بازرگانان و حتي اشراف ونيزي بودند. ميزبان ونيزي به خوبي با روحيه و اخلاق مهمان خود آشنايي داشت. بر سفره مجللي که براي او چيده بود، گوشت خوک ديده نمي شد و مي دانست که مهمان او فرد عامي و دنيا ناديده اي نيست که اين پذيرايي ها او را بيش از حد سرِشوق آورد. هم چنين مي دانست که بازرگان ايراني هم قطار او تا چه اندازه قدردان محبت هاي او خواهد بود و چشم انتظار اوست تا در هرمز از رقيب و شريک ونيزي خود به گرمي پذيرايي کند. از ونيز دوباره به هرمز باز مي گرديم.
مهمترين شرکاي تجاري هرمزيان در هند، بنادر دکن و گجرات در سواحل شرقي هند بودند که هرمزيان از آنجا ادويه و داروهاي گياهي وارد مي کردند و سپس از طريق خليج عدن و درياي سرخ به اروپا مي فرستادند. هرمزيان در مقابلِ کالاهاي هندي به آنجا اسب صادر مي کردند. (7)
از ديگر نواحي مهم براي تبادل کالا در نزد هرمزيان، درياي مديترانه، درياي سرخ و نواحي شرق آفريقا بود. در اين تبادلات کالا، بنادر مهمي چون جده، عدن، ظفار، مسقط و قلهات و در شرقِ آفريقا زنگبار و موگاديشو و کلوه با هرمز روابط بازرگاني برقرار کرده بودند. (8) هرمز در مقايسه با ونيز سرنوشت جالبي نداشت. با مشاهده ي ونيز امروزي و بناهاي قديمي آن تا اندازه ي زيادي مي توان گذشته ي پرشکوه اين شهر را به ياد آورد، اما هرمز چنين نبوده و نيست. با سقوط حاکميت ملوک هرمز، بندر جرون، مرکز هرمز و تماميت سياسي و اقتصادي هرمز به يکباره از بين رفت و هم اينک مشکل بتوان با بررسي ويرانه هاي به جا مانده از هرمز، آن شکوه و قدرت را در خاطره زنده ساخت. اما اين گفته به معناي فراموشي هرمز نيست. جدا از منابع به جاي مانده که البته چندان زياد نيست، در بسياري از سفرنامه ها از هرمز، آباداني آن و وضعيت سياسي و اجتماعي شهر گفته ها و نوشته هايي باقي مانده است.
جالب آن که اين سفرنامه ها به گروه يا فرد خاصي تعلق ندارد. از جهانگرد دنيا ديده اي چون ابن بطوطه گرفته تا جست و جوگري چون مارکوپولو و سفراي سياسي هم چون جوزافا باربارو و حتي از دريا نورداني مانند ابن ماجد، درباره ي هرمز مطالب جالب و با ارزشي به دست ما رسيده است. اين مطالب تا اندازه ي زيادي ما را با گذشته ي پرفروغ هرمز آشنا مي کند. در بين اين مسافران آشناي تاريخ، کم نيستند ونيزي هايي که به هرمز سفر کرده و از ديدني هاي اين شهر سخن گفته اند.
ابن بطوطه در سال 756 ه. ق از هرمز ديدن کرده و چنين مي نويسد: « من نخست به هرمز جديد وارد شدم که مرکز آن جرون نام دارد. جرون شهري است نيکو و بزرگ، داراي بازارهاي خوب که بندرگاه هند و سند است و مال التجاره هاي هندوستان از اين شهر به عراق عرب و عراق عجم و خراسان حمل مي شود ». (9)
حدود صدوبيست سال بعد زماني که جوزافا باربارو از هرمز ديدن کرد، اين شهر را چنين توصيف مي کند: « هرمز شهري است بزرگ و پرجمعيت که آب نوشيدني آن فقط از چاه ها و آب انبارها به دست مي آيد و مردم هنگام بي آبي، آب و هم چنين غلات را از ايران وارد مي کنند. مردم اين شهر خراجگذار شاه حسن بيگند و صنعت مهمشان ابريشم بافي است. بازرگاناني که از هندوستان به ايران يا از ايران به هندوستان سفر مي کنند غالباً در اين جزيره فرود مي آيند. حاکم جزيره، سلطان صباح الدين نام دارد. و زورق هاي خود را براي صيد ماهي و صدف هاي مرواريد به هند مي فرستد و بسياري از آن ها را از دست مي دهد. هنگامي که در اين شهر اقامت داشتم دو بازرگان از هندوستان با باري از مرواريد و گوهر و ابريشم و ادويه فرا رسيدند ». (10)
سي سال بعد لودويک وارتما، يکي ديگر از مسافران تاريخ از اهميت تجاري شهر، کثرت کشتي هاي تجاري و تاجران سخن مي گويد: « در اين شهر مرواريد فراواني يافت مي شود و همه ي نيازهاي مردم از نواحي اطراف تأمين مي شود. ديده شده که متجاوز از سيصد کشتي از ممالک مختلف به قصد تجارت بدانجا مي آيند. سلطان آنجا مسلمان است و هميشه تقريباً چهارصد تاجر در آن شهر اقامت دارند و به تجارت ابريشم و مرواريد و احجار قديمي و ادويه و غيره مشغول هستند ». (11)
و حدود يک دهه بعد، يک پرتغالي به نام توم پي يرز هرمز را به دليل وفور ميوه هاي تازه، لطافت و زيبايي شهر و بازرگاناني که از همه جاي دنيا در اين شهر گردآمده اند، مي ستايد: « با همه ي لطافت و زيبايي، اين شهر يکي از چهار شهر بزرگ آسيا محسوب مي شود، سود تجاري هيچ کدام از همسايگانش به پاي آن نمي رسد، اگر چيزي براي خوردن نياز باشد خواه از فرانسه يا جاي ديگر اروپا آن را وارد مي کنند و هميشه ميوه هاي تازه در اين شهر فراوان است. در اين شهر بازرگانان از تمامي نواحي جهان به چشم مي خورند ».(12)
اين توصيفات از سوي سفرا، سياحان و بازرگانان هم چنان ادامه دارد. اين بار در سال 924 ه. ق يک پرتغالي ديگر به نام دو آرته باربوسا به وصف شهر مي پردازد. وي فردي آگاه و آشنا به شهرسازي است و از جمله افرادي است که در مورد وضعيت بناهاي شهر اطلاعات جالبي را در اختيار ما قرار مي دهد: « شهري کوچک ولي زيبا با خانه هايي از سنگ و گچ و ساروج عالي ساخته شده است. خانه ها داراي مهتابي و بادگيرهايي هستند که هوا را از فراز خانه ها به زيرزمين آن منتقل مي سازد. اين شهر در موقعيتي بسيار خوب قرار دارد و خيابان ها و ميدان هاي عالي در آن است. مردمان آن از نژاد عرب و فارس هستند و بسيار ثروتمند و تجار موفقي اند. کالاهاي گوناگون از اطراف جهان به اين جزيره مي آيد و از اين جا به هند و ديگر نقاط صادر مي شود ». (13)
مارکوپولو، تاجر، سياح و ماجراجوي ونيزي از هرمز توصيفات جالبي دارد. وي از تجارت در هرمز، گرماي سوزان شهر، غذاهاي مردم، نوع کشتي ها و خانه هاي مردم در تابستان هاي بسيار گرم سخن مي گويد: « اينجا بندري است که تجار هندي با کشتي هايشان که پر از انواع ادويه، سنگ هاي قيمتي، مرواريد، پارچه هاي زربفت، عاج فيل و بسياري کالاهاي ديگر مي باشد به آن جا مي آيند و در آن شهر به تجار ديگري که آن ها را به تمام دنيا مي برند مي فروشند... مردم اين جا مسلمانند و پوستي تيره رنگ دارند. تابستان ها که گرماي آن کشنده است، هيچ کس در شهر نمي ماند و به همين جهت مردم به بيرون شهر و به باغ هايشان که آب زياد است مي روند ». (14)
هنگامي که از زبان يکي از اعضاي هيأت سياسي پرتغالي در مورد اجراي عدالت در هرمز سخن مي شنويم، به عمق رابطه ي حکومت و مردم در آن دوره پي مي بريم. نمي توان از گفته ي اين آگاه سياسي به راحتي گذشت. وي آنتونيوتن ريرو نام دارد و در سال 933 هـ. ق به هرمز سفر کرده است: « عدالت با دقت تمام در حق همه اجرا مي شود و هر کسي که از قوانين تخطي کند، در هر مکاني به شدت مجازات مي شود ». (15)
از لابه لاي نوشته ي اين سفرنامه ها نيز مي توان تا اندازه اي به وضعيت اجتماعي حاکم بر شهر هرمز آشنا شد. اطلاعات موجود از اين نوشته ها در مورد جزئيات زندگي در شهر جرون بسيار جالب است. اين اطلاعات دربردارنده ي وضعيت جغرافياي طبيعي شهر، بناهاي اصلي شهر ( قصرها، مدرسه ها، مسجدها، بازار، انبار گمرک، مرکز داد و ستد، تجارت خانه ها، حصارها ) و حتي بناهاي جزيي هم چون کوچه ها و خانه هاي مردم، ميدان چوگان و باغ ها است. اين اطلاعات را توصيفات مردم شناسي از سوي اين افراد تکميل مي کند، از جمله وضعيت خانواده هاي غيرمسلمان در شهر ( خانواده هاي مسيحي پرتغالي، هنديان مسيحي، هنديان هندو و يهوديان )، وضعيت آب انبارها، غذاهاي اصلي مردم، اغذيه فروشي هاي دوره گرد و رستوران ها که از شاخصه هاي مردمي هر شهر بزرگ بندري است. اين مطالب همه و همه به دقت و به کرات از سوي مسافران غير ايراني توصيف شده است.
بافت شهري و سبک شهرسازي دو شهر ونيز و جرون نيز به يکديگر بسيار شبيه است. به گفته ي مسافران تاريخ، در هرمز کوچه ها به اندازه اي تنگ بوده که دو نفر به زحمت از کنار يکديگر عبور مي کردند. (16) در ونيز نيز اکثر کوچه ها بسيار تنگ است. اين سبک معماري براي مقابله با گرماي هوا و ايجاد سايه در معابر عمومي شکل گرفته است.
اما آنچه از ديد تاريخي و اجتماعي در مقايسه بين اين دو شهر در اوج اقتدار خود جالب است، نخست وضعيت اقليمي آن دو مي باشد. ونيز را هميشه آب تهديد مي کرده است. اين تهديد طبيعت از ونيزيان مردماني سخت کوش و در عين حال اهل رفاه و زندگي ساخته است. در هرمز قهر طبيعت با خشکي همراه است. کم آبي، بادهاي سوزان و عطش زا هرگز مردمان اين خطه را درمانده و مفلوک نکرد. تا هرمز پابرجا بود، شور زندگي در اقتصاد و رفاه، حتي مسافران غير ايراني تاريخ را به وجد مي آورد. هرچند که نخواهيم نظريه ي مبارزه با طبيعت در جهت ايجاد تمدن را با تعصب دنبال کنيم، اما باز نمي توان مبارزه ي ساکنان ونيز و هرمز براي بقاي خويش در مقابل طبيعت خشن را ناديده گرفت. برتري جغرافياي انساني بر جغرافياي طبيعي در اين دو شهر کاملاً مشخص است.
وجه اشتراک ديگر ونيزيان با هرمزيان از جهت اقتصادي و سياسي است. در سده هاي ميانه آنچه بيش از همه بر رونق اقتصادي و رشد تجارت در اين دو شهر افزود، رابطه ي تنگاتنگ حاکميت سياسي با اقتصاد بازرگاني بود. استقلال سياسي حاکمان ونيزي و حمايت آن ها از بازرگانان و سهم بزرگ خود آن ها در تجارت هاي کلان در آن سوي آب ها و از طرف ديگر، اقتدار سياسي ملوک هرمز و پشتيباني آن ها از تجار و نقش اقتصادي آن ها در اين زمينه، عامل بسيار مهمي در جهت بسط و رشد تجارت بود. چنانکه با سقوط حاکميت سياسي هرمز، شکوفايي اقتصادي از اين شهر نيز به يکباره رخت بربست. هرمزيان به ديگر شهرها مهاجرت کردند و شهري با شکوفايي اقتصادي حدود چهار صد سال در مدت بسيار کوتاهي به ويرانه تبديل شد. اگر چه ونيز چنين سرنوشت تلخي را تجربه نکرد، اما اوج اقتدارش را بايد در استقلال سياسي حاکميت بازرگان و حامي بازرگاني جويا شد.
به خيابان هرمزي در شهر ونيز بازگرديم. با شناختي هر چند کوتاه از شهر هرمز و پيشينه ي تمدني آن بايد وجود اين خيابان در اين شهر را يادگار شکوه و عظمت بندر هرمز دانست. اين شکوه به راستي نمونه ي کم نظيري از انعکاس و بازتاب شکوه شرق در قلب اروپا است.
در صبح يکشنبه اي که ونيز در خواب فرو رفته و تنها صداي ناقوس ها سکوت را مي شکند و در خيابان اصلي و کوچه هاي فرعي از مغازه هاي زيباي ونيز و دستفروشان پر سر و صدا خبري نيست، به عنوان يک ايراني بايد به خود باليد که در خيابان هرمزي، جهانگردان زيادي نه براي خريد و سوار شدن برگوندالا، بلکه براي ديدن اين خيابان، در حرکتند.
ياد و نام هرمز در شهر ونيز

ياد و نام هرمز در شهر ونيز
کوچه اورمزي ( هرمزي ) در شهر ونيز
ياد و نام هرمز در شهر ونيز
کليساي قديمي در کنار آبراه اصلي شهر ونيز
ياد و نام هرمز در شهر ونيز

ياد و نام هرمز در شهر ونيز

ياد و نام هرمز در شهر ونيز

ياد و نام هرمز در شهر ونيز

پي نوشت ها :

1- عضو هيأت علمي دانشگاه شيراز
2- اين مقاله به دوستان عزيزم جناب آقاي دکتر محمدباقر وثوقي به پاس نگارش کتاب جامع و با ارزش ملوک هرمز و جناب آقاي دکتر ستراگ مانوکيان استاد بخش مردم شناسي دانشگاه بيلوکا ميلان به پاس مهمان نوازي گرم و صميمانه ايشان در ونيز تقديم مي نمايم.
3- هون ها به سرکردگي آتيلا در اواسط سده ي پنجم ميلادي، بسياري از مناطق ايتاليا را مورد تهاجم قرار دادند. حملات هون ها، يکي از دهشتناک ترين تهاجمات يک قوم وحشي به يک سرزمين بوده است.
4- وثوقي، محمدباقر: تاريخ مهاجرت اقوام در خليج فارس، ملوک هرموز، چاپ اول، دانشنامه فارس، شيراز، 1380، ص 245.
5- وضعيت سياسي ايران و نابساماني هاي ناشي از حکومت هاي ملوک الطوايفي در نيمه ي اول سده ي هشتم هجري، از جمله عوامل پيشرفت سريع هرمز بود. درگيري هاي مداوم و طولاني حکومت هاي آل اينجو آل مظفر در جنوب ايران که مجال مداخله در امور هرمز را از آن ها مي گرفت، بهترين فرصت را در اختيار ملوک هرمز گذاشت تا به پيشرفت هاي اقتصادي و سياسي خود ادامه دهند.
6- وثوقي، پيشين، ص 246.
7- همان، ص 253.
8- همان، ص 251.
9- ابن بطوطه: سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه علي محمد موحد، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1361، ج، 2، ص333.
10- سفرنامه هاي ونيزيان در ايران، ترجمه منوچهر اميري، تهران، شرکت سهامي انتشارات خوارزمي، 1349، صص87-8.
11- به نقل از محمدباقر وثوقي، پيشين، ص248.
12- همان، ص 249.
13- همان، ص 249.
14- سفرنامه مارکوپولو، برگردان منصور سجادي، آنجلا دي جواني رومانو، انتشارات گويش، 1363، ص 48-9.
15- به نقل از: وثوقي، پيشين، ص 250.
16- فيگوئرا: سفرنامه، ترجمه غلامرضا سميعي، تهران: نشرنو، 1363، صص 54-5.

منبع مقاله :
خيرانديش، عبدالرسول؛ تبريزنيا، مجتبي؛ ( 1390 )، پژوهشنامه خليج فارس ( دفتر اول و دوم )، تهران: خانه كتاب، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما