نگاهي به درونمايه و محورهاي سوره ي بقره

هويت ايماني در قرآن

سوره ي بقره، با ما در پيرامون چه سخن مي گويد؟ هنگام پاسخگويي بدين پرسش با دشواري روبه رو مي شويم، ليک مي توان گفت: سوره در آغاز مردمان را به سه دسته ي مؤمن، کافر و منافق تقسيم مي کند... که از آن مي توان دريافت، قرآن
دوشنبه، 10 شهريور 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هويت ايماني در قرآن
 هويت ايماني در قرآن

 

نويسنده: محمدتقي مدرسي
مترجم: محمد تقدمي صابري




 

نگاهي به درونمايه و محورهاي سوره ي بقره

سوره ي بقره، با ما در پيرامون چه سخن مي گويد؟

هنگام پاسخگويي بدين پرسش با دشواري روبه رو مي شويم، ليک مي توان گفت: سوره در آغاز مردمان را به سه دسته ي مؤمن، کافر و منافق تقسيم مي کند... که از آن مي توان دريافت، قرآن داراي نگرشي راستين و ديگرگونه است، چه، تقسيمات رايج در ميان مردم، که بر اساس نژاد، فرقه گرايي، زبان و ديگر ويژگيها به انجام مي رسد، از ديدگاهش پذيرفته نيست. بر پايه ي آموزه هايِ بلندِ آيين اسلام، انسانها بسته به باورها و کردارها از يکديگر بازشناخته مي شوند. (آيات 1-20)
از اين جايگاه، سوره ي بقره داستان قوم بني اسرائيل را مي آغازد، قومي که در نژادپرستي فرو رفته بود و از مسؤوليّت انساني، که مانند ديگران بر دوش آنان نيز نهاده شده بود، مي گريخت.
اين سوره ي بلند، واژه اي را به کار زده، که آشکارا نمايانگر روند کلّي درونمايه هاي آن است؛ اين واژه (صبغه) است که در آيه: «صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ» (بقره/ 138) آمده و اشاره اي است گويا و فراگير بر مشخص ساختن رنگ و رسم ايمان در همه ي فعّاليّتهاي مؤمنان.
گرچه ديگر سوره هاي قرآن نيز از اين رنگ و رسم خدايي سخن به ميان مي آورند، ليکن آنها تنها بر گوشه هايي از آن پرتو مي افشانند، در صورتي که سوره ي بقره به گونه اي فراگير از اين رنگ و رسم خدايي سخن مي گويد و آن را در دايره اي مي ريزد تا سايه روشنهايش در پيوند با يکديگر، چهره اي تمام در پيش روي ما ترسيم کند.
آيات (21-29) ويژگيهاي مؤمنان و پايه هاي ايمان را برمي شمرد و به موشکافي شخصيت آدمي و آنچه زيبنده ي آن است، مي پردازد.
آيات (30-39) به داستان آفرينش آدمي و گفتگوي مشهور فرشتگان با پروردگار مي پردازد و يادآور مي شود که خداوندِ يکتا، دانش، توانايي، مسؤوليت و خلافت را بر دوش نوآفريده ي خويش نهاده است.
آيات (40-103) در پيرامون امّت و منش، ويژگيها و بايسته هاي آن سخن مي گويد، قرآن در اين باره، بني اسرائيل را چونان نمونه اي تاريخي مطرح ساخته، تا امّت اسلامي را وادارد از تباهي، نژادپرستي، پراکندگي و فروپاشي آنان و به ويژه از داستان گاو، اندرز آموزد.
آيات قرآني در اين پيرامون، روشن مي سازد که هرگاه روحيه ي تن آسايي ميان امّت فزوني گيرد، برونرفت از قلمرو شرع را مي آغازد و به اندازه ي توان مي کوشد تا از مسؤوليت بگريزد، بدين هنگام مي بينيم امّت به مجموعه اي از پوسته ها چنگ در مي زند و آنها را جايگزين حقايق ژرف مي سازد؛ داستان قوم موسي (عليه السلام) با گاو، نشانگر همين هنجار ميان آنان است.
آن گونه که در اين داستان آمده، بني اسرائيليان جملگي يکباره از آيين موسي (عليه السلام) روي برنتافتند که شايد خلاف اين سخن درست تر بنمايد، چه، براي انجام دادن آموزه هاي خداوند سبحان گرايشي در نهاد آنان راه داشت، ليک از ديگر سو، ترديد و سستي نيز در رفتارشان به روشني نمايان بود و اين آنها را وا مي داشت کاربست بايسته هاي ديني را با تکيه بر پوسته ي اين آموزه ها، به تأخير اندازند. آنان هماره رنگ، عمر، ويژگي و گزاره هايي از اين دست را بهانه کرده، از جوهره ي کار، که همان قرباني ساختن گاو و انفاق آن در راه خدا و اطعام تهيدستان بود، غفلت مي ورزيدند. هدف از اين قرباني به گونه اي کلّي، محقّق ساختن همبستگي اجتماعي و نابودسازي پديده ي گرسنگي و تنگ نظري و نيز درک و اجراي دستورات شرع بود که امّت اسلامي نيز در برخي مراحل عقب افتادگي خود، به چنين آفتي دچار شد و در کلّيات فرورفته، جانمايه ي آموزه هاي ديني و اهداف آن را از ياد بُرد.
قرآن کريم مردمان را از سستي ايمان که پيامد سستي در انجام دادن احکام و فرمانهاي الهي است پروا مي دهد، چه، آدمي در پي آن به مرحله اي خطرناکتر پا مي گذارد که همان دوري فزاينده از ايمان است.
آيات (104-123) آموزه ها و اندرزهايي را از زندگاني بني اسرائيل و به گونه اي کلّي قوم موسي (عليه السلام)، مطرح مي سازد که شايسته است امّت اسلامي آنها را به کار زند.
امّا آيات (124-140) از پيامبر خدا ابراهيم (عليه السلام) به مثابه ي نمونه ي بشکوه يکتاپرستي ياد کرده است.
آيات (141-150) از کعبه به عنوان قبله گاه و نماد مقدس يکپارچگي مسلمانان سخن رانده، آن را جلوه اي از جلوه هاي استقلال فرهنگي و هويت منسجمي دانسته که مسلمانان را از ديگر امّتها جدا مي سازد.
آيات (151-157) زشتي غفلت از بزرگترين نعمت خداوندي و ضرورت يادآوري و سپاسگزاري آن را يادآور مي شود؛ اين نعمت، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و رسالت اوست.
پس از گفتاري نيکو در پيرامون اين موضوع، پروردگار در آيه هاي (158-167) صفا و مروه و بازتاب آموزه ها و اندرزهاي آنان را يادآور مي شود که شکيب و اراده را به ما مي آموزد.
امّا آيات (168-177) ميان جامعه ي آزاد، پيشرفته و رها از چنگال اهريمنان زراندوز و سلطه گر و بهره کشان ديني و لزوم برخورداري گسترده از زندگاني و نعمتهاي پاک، پيوندي برقرار مي کند تا برعقب ماندگي و رسوم پوسيده رقم بطلان کشيده شود.
پس از اين در آيه هاي (178-182) از برخي قوانين اسلامي مانند قصاص سخن به ميان آمده، بدين اعتبار که بايسته اي اجتماعي است که با حرمت قتل نفس در پيوند است.
امّا آيات (183-189) در پيرامون فلسفه ي روزه و نقش آن در گسترش و ارتقاي عامل بازدارنده ي دروني (تقوا) و برخي احکام اين فرضيه سخن مي گويد.
شايد از بزرگترين ويژگيهاي امّت اسلامي، که در آيه هاي (190-195) پيش نهاد شده، اين باشد که براي نيل به اهداف بلند انساني، به جهاد ايمان دارد.
آيات (196-203) حج را دانشگاهي مکتبي دانسته که هدف والاي آن، پرورش روحيه ي تعهد و جايگزيني پرهيزگاري در فرد و امّت است.
امّا پرهيزگاري و اهميّت آن در ايستادگي برابر اختلافات و ستيزه جويي ها، در آيه هاي (204- 213) بازگو شده است، افزون بر اين، آيه هاي يادشده تأکيد دارد که تنها اختلاف شرعي روا، اختلاف پايه اي حق گرايان و باطل انديشان است.
هويّت اسلامي بر پايه ي پرهيزگاري و حق محوري استوار است تا از آن رهگذر بتوان با از ميان برداشتن ناسازگاريها به آيين استواري رسيد. تقواي اجتماعي و خانوادگي، دژ پروردگار و قانون پيشرفته اي است که بايسته ها و حقوق را دربرمي گيرد و اين در آيات (214- 242) آمده است.
آيات (243-249) از ايمان و گردن نهادن به اين حقيقت دم مي زند که ايزد در زندگاني آدمي، حاکميّتي بي چون و چرا دارد.
آيات (250-254) پيروزي را در گرو بردباري و يقين مي داند، که اين دو ويژگي انسان را به شور، جانفشاني و اعتماد به آينده وامي دارد.
آيات (255-260) برخي نامهاي نيکوي خداي را بر مي شمرد؛ در آغاز او زندگي بخش و آنگاه توانگر، هدايتگر و پيروز ناميده شده است. سپس قرآن در اين دسته از آيات، ياد خداي را پي مي گيرد و ويژگيهاي شايسته او را بازگو مي کند که از جمله ي آنها احاطه ي او به تمامي اشياء و توانِ از نو برانگيختن مردمان است.
امّا انفاق، که برترين ثمره ي ايمان و نشانه ژرفاي يقين است، درونمايه ي آيات (261-274) مي باشد.
قرآن در آيات (275-281) از نتايج ناگوار به هم آميختن ربا و تجارت سخن به ميان آورده، تفاوت انفاق گر و رباخوار را برمي شمرد. قرآن نماز و زکات را راهکاري براي رهايي از فشار خواهشهاي نفس دانسته است؛ بهره کشي و ثروتمندي سريع از راه ربا، از جمله ي اين خواهشهاست.
آيات (282-283) شکوه پيوند پيشرفته ميان پرهيزگاري و درستي عملکرد نهادهاي اجتماعي و اقتصادي را نمايان ساخته است.
در آيات (284-286) خداوند سبخان برخي بندهاي مسؤوليت را برشمرده، که پرهيزگاري بر دوش آدمي مي نشاند، او تأکيد دارد که آدمي خود عهده دار کردار و نيتهاي خويش است و گران ترينِ اين مسؤوليتها، ايمان به خدا و پيامبر (صلي الله عليه و آله) است. نيز خداوند انسان را بر پايه ي توان و امکاناتش، بازخواست مي کند.
منبع مقاله :
مدرسي، سيد محمدتقي؛ (1386)، سوره هاي قرآن: درونمايه ها و محورها، ترجمه: محمد تقدمي صابري، مشهد: مؤسسه چاپ آستان قدس رضوي، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.