ذريه و نسل امام حسن مجتبي (ع)

امام حسن (عليه السّلام) در سال سوم هجري به دنيا آمد و در سال 52 هجري- در سن 48 سالگي- از دنيا رفت. بر اساس روايت عُبيدُلي، آن حضرت 5 دختر و 11 پسر از خود بر جاي گذاشت. نام پسران او، عبارت اند: زيد، حسن
پنجشنبه، 27 شهريور 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ذريه و نسل امام حسن مجتبي (ع)
 ذريه و نسل امام حسن مجتبي (ع)

 

نويسنده: سيد علي شهرستاني
مترجم: سيد هادي حسيني



 

امام حسن (عليه السّلام) در سال سوم هجري به دنيا آمد و در سال 52 هجري- در سن 48 سالگي- از دنيا رفت. بر اساس روايت عُبيدُلي، آن حضرت 5 دختر و 11 پسر از خود بر جاي گذاشت. نام پسران او، عبارت اند: زيد، (1) حسن مثني، (2) حسين [ اَثرَم ]، (3) طلحه، (4) اسماعيل، عبدالله، (5) حمزه، يعقوب، عبدالرحمن، (6) ابوبکر، (7) عمرو (8).
موضع نسابه مي گويد: عبدالله، همان ابوبکر است و در زمره ي فرزندان امام حسن (عليه السّلام) « قاسم » را مي افزايد، (9) که اين زيادت، بجا و درست مي باشد.
دختران امام حسن (عليه السّلام) عبارت اند از:
ام الحسين [ الحسن ] رَملَه، ام الحسن، فاطمه، ام سلمه، ام عبدالله.
مُوضح نسابه، رقيه را بر آنها مي افزايد. پس به روايت وي، تعداد دختران امام حسن 6 نفر و مجموع فرزندان آن حضرت، 17 نفر مي شود.
ابونصر بخاري مي گويد:
از حسن بن علي (عليه السّلام) 13 پسر و 6 دختر به وجود آمد. از پسران او، زيد و حسن [ مثني ] و حسين اَثرم و عمر [ يا عمرو ](10) از خود نسلي بر جاي نهادند جز اينکه نسل حسين اثرم و عمر [ يا عمرو ] به سرعت منقرض شد و تبار امام حسن (عليه السّلام) تنها از طريق زيد و حسن مثني ادامه يافت (11).
• نسل زيد بن حسن، تنها از طريق فرزندش ابومحمد، حسن بن زيد، زياد شد، فرزندان او- که از خود نسلي باقي گذاشتند- عبارت اند از:
قاسم ( ابومحمد )، اسماعيل ( ابومحمد )، زيد ( ابوطاهر )، علي ( ابوالحسن )، عبدالله ( ابوزيد )، اسحاق ( ابوالحسن )، ابراهيم ( ابو اسحاق ).
در ميان نسل اين 7 فرزند حسن بن زيد بن حسن تا زمان ابن عنبه ( م 828 هـ ) نام ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه، زيبر، عائشه و ... ديده نمي شود.
بيشتر اسامي اينها نام هاي انبيا و اسم هاي طالبيان است؛ مانند: ابراهيم، اسماعيل، اسحاق، يحيي، داود، هارون، احمد، محمد، علي، قاسم، حمزه، طاهر، حسن، حسين، عبدالرحمان، عبدالله، عبدالعظيم، ناصر، مهدي، زيد، جعفر، عباس.
و اسامي دختران عبارت اند از: نفيسه، ميمونه، اَسماء، حمدانه، فاطمه، صفيه، زينب، خديجه ( و مانند اينها ) و ميان آنها اسم « عايشه » به چشم نمي خورد.
• فرزند ديگر امام حسن (عليه السّلام) که از خود نسلي بر جاي نهاد، حسن مثني است. فرزندان وي که نسلشان ادامه يافت، چنين اند:
عبدالله محض ( به وي، ديباجه ي بني هاشم گفته مي شد)، ابراهيم غَمر ( ابواسماعيل )، حسن مثلث ( ابوعلي ) ( مادر اين سه تن، فاطمه دختر امام حسين (عليه السّلام) است)، داود ( ابوسليمان )، جعفر ( ابوالحسن )، مادر اين دو نفر، ام ولد بود.
کساني از فرزندان عبدالله محض که نسلشان ادامه يافت عبارت اند:
موسي جَون ( ابوالحسن ) (12)، محمد، صاحب نفس زکيه ( ابوعبدالله ) (13) و گفته شده ( ابوالقاسم )، ابراهيم قتيل باخمري(14) ( ابوالحسن)، (15) سليمان ( ابومحمد ) که در « فخ » به قتل رسيد، (16) يحيي، صاحب ديلم (17) ( ابوالحسن )، (18) ادريس ( ابوعبدالله ) که در مغرب کشته شد،(19) و گفته اند کنيه اش ( ابومحمد ) بود (20).
و فرزندان ابراهيم غَمر، عبارت اند از:
اسماعيل ديباج ( ابوابراهيم )، علي، اسحاق، محمد اصغر، يعقوب، محمد اکبر، پنج فرزند اخير، نسلي از خود بر جاي ننهادند، نسل ابراهيم غمر، در اسماعيل ديباج منحصر شد که دو فرزند به نام حسن تج و ابراهيم طباطبا، بر جاي نهاد.
• براي حسن تج ( ابوعلي ) فرزندي به نام « حسن » به دنيا آمد که بنو تج از نسل اوست. نسل حسن، از طريق فرزندانش محمد ( ابو جعفر ) و علي ( ابوالقاسم ) ادامه يافت.
براي محمد، حسين بَربَري و احمد به دنيا آمد ( که « بنو بَربَري » از نسل حسين اند ) و احمد داراي دو فرزند شد به نام محمد ( ابوالحسن) و محمد ( قاسم ).
و براي علي ( ابوالقاسم ) سه فرزند پديد آمد به نام هاي حسين (ابوعبدالله)، حسن ( ابوطاهر ) و محمد ( ابوجعفر ).
• ابراهيم داراي پسراني شد به اسامي: عبدالله، محمد، حسن، احمد رئيس، قاسم رَسِّي (21).
- از عبدالله، فرزندي به نام احمد به دنيا آمد که در سال 270 در سرزمين مصر قيام کرد و احمد بن طولون او را کشت و نسل او ( و نيز نسل پدرش عبدالله ) منقرض شد.
- محمد، داراي پسري به نام « جعفر » شد و از جعفر، دو فرزند به نام، حسين و محمد به دنيا آمد.
- حسن، دو پسر داشت: علي و احمد مصري (22).
- احمد رئيس، داراي دو فرزند شد: محمد ( ابوجعفر ) که نام پسرش احمد است و ابراهيم، که از او قاسم به دنيا آمد (23).
- قاسم رسي، داراي فرزنداني شد به نام هاي: يحيي، موسي، سليمان، محمد، اسماعيل، حسين رسي (24).
ميان اسامي هيچ يک از اينها، نام خلفاي سه گانه را نمي بينيم.
نسل حسن مثلث، از علي ( ابوالحسن ) ذو ثفنات ( که منصور دوانيقي او را با خاندانش به زندان افکند و در زندان در حال سجده از دنيا رفت ) به دو فرزند، منحصر است:
1. حسن مکفوف يَنبُعي.
2. حسين شهيد ( صاحب فخ ) مکفوف.
حسن، تنها يک فرزند به نام عبدالله بر جاي گذاشت، که داراي فرزنداني به نام هاي علي و حسن و محمد شد.
حسين شهيد ( صاحب فخ ) فرزندي از خود بر جاي ننهاد (25).
• نسل داود بن حسن مثني ( ابوسليمان ) در سليمان منحصر گرديد و سليمان تنها يک پسر داشت که نامش محمد بربري بود و اولاد وي افراد ذيل اند:
- موسي ( که چندين پسر داشت [ همه ] منقرض شدند ).
- داود ( وي نسلي بر جاي گذاشت که ديري نپاييد ).
- اسحاق، که فرزندي به نام محمد داشت، و از محمد، زيد به دنيا آمد و از زيد، حمزه و قتاده زاده شدند؛ بنو قتاده در مصر بودند، و حمزه داراي دو فرزند به نام محمد و حسن شد.
- حسن، که ابراهيم و اسحاق فرزندان اوست؛ (26) براي ابراهيم، قاسم و احمد به دنيا آمد، و براي قاسم، محمد و ابراهيم و عبدالله، زاده شد. فرزندان محمد، جعفر و حساس اند و ابراهيم، فرزندي به نام ابو تراب « حيدر » داشت و عبدالله، داراي فرزندي به نام حسن گشت.
ابن عنبه، اولاد احمد بن ابراهيم بن حسن بن محمد بن داود را نام نبرده است، ليکن اولاد اسحاق بن حسن بن محمد بربري را نام مي برد و در ميان آنها اسامي خلفاي سه گانه نيست، بيشتر آنها نام هاي مرسوم ميان طالبيان است.
• جعفر بن حسن مثني ( ابوالحسن ) در سن 70 سالگي- در مدينه- درگذشت و فرزندش حسن را بر جاي گذارد و نسل حسن، از طريق سه فرزندش ( عبدالله و جعفر و محمد ) ادامه يافت که بر اسامي فرزندان آنها دست نيافتم.
اينها اسامي فرزندان حسن مثني در طبقه اول و دوم و سوم اند، در ميان آنها شخصي را نمي بينيم که نامش ابوبکر و عمر و عثمان باشد مگر آنچه را که درباره ي فرزند ادريس ثاني يادآور شديم و يکي از پسران محمد بربري بود.
بنابراين، نام گذاري به « عمر » در ميان اولاد امام حسن مجتبي (عليه السّلام) تا زمان ابن عنبه ( يعني تا ميانه ي قرن 9 هجري ) به دو يا سه شخص منحصر مي شود و بعيد نمي نمايد که اين اسامي، تصحيف از « عمرو » باشد؛ زيرا نقطه گذاشتن روي حروف و حرکات، در زمان هاي بعد پديد آمد، کتابت « عُمر » شبيه نگارش « عَمر » است.
تأکيد مي کنيم که اگر به فرض، اسامي خلفاي سه گانه در ميان نام فرزندان ائمه و نسل آنها باشد، بر محبت دلالت نمي کند مگر اينکه نص خاصي بر آن داشته باشيم؛ زيرا انسان از ضمير ديگران خبر ندارد و نبايد از پيش خود، چيزهايي را که مردم قائل نيستند بر آنها ببندد، و اگر در زمان هاي متأخر- در اولاد غير معصومين- نام گذاري به اسامي خلفا ديده شود، براي ما حجيت ندارد، ليکن امانت علمي ما را بر آن داشت که به اين اسامي اشاره کنيم تا به نگاه جانب دارانه يا کتمان حقايق، متهم نشويم.
اکنون اسامي همه کساني را که در ميان فرزندان امام حسن (عليه السّلام) تا زمان ابن عنبه به اسامي خلفاي سه گانه ناميده شدند، مي آوريم. اينان از سه تن فراتر نمي روند:
1. عُمَر ( = عَمرو بن حسن مجتبي ).
2. عمر بن ادريس بن ادريس بن حسن مثني ( فرزند امام حسن (عليه السّلام) ).
3. عمر بن احمد بن علي بن علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن احمد بن محمد بن احمد بن محمد بن طاووس بن حسن بن محمد بربري بن سليمان بن داود بن حسن مثني بن حسن بن علي بن ابي طالب (عليه السّلام).
نگارنده، بعيد نمي داند که اين نام گذاري در فرزندان امام حسن (عليه السّلام) بعد از اين تاريخ ادامه يافته و تا به امروز در نزد آنها باشد، ليکن در شجره نامه هاي کنوني به آن دست نيافتيم، در عين حال، انکار نمي کنيم که سادات حَسني داراي شرايط ويژه اي مي باشند و به اهل سنت متصل اند؛ کساني از آنها هم اکنون در مغرب و اردن حکومت مي کنند.
از اين رو، بعيد نمي نمايد که اسامي خلفاي سه گانه از باب مدارا يا سازش ( يا هر علت ديگري ) نزد آنها باشد، ليکن براي ما حجت نيست؛ زيرا اين نام گذاري در عصرهاي متأخر روي داد و حتي يک نص وجود ندارد که تصريح کند اين نام گذاري براي ابراز محبت به فلان شخص يا فلان خليفه بد، و بسا اين اسامي در عصرهاي بعد تصحيف شد.
اکنون بعضي از متوني را مي آوريم که درباره ي اسم عمر ( = عمرو ) يا ابوبکر ( = عبدالله ) به عنوان دو فرزند امام حسن مجتبي (عليه السّلام) است.

عُمَر بن حسن يا عَمرو بن حسن؟

در اسم وي اختلاف است که آيا عَمرو بن حسن است يا عمر بن حسن؟ مُصعَب زُيبري و ابن حَزم ( از نَسَب شناسان ) بر اين باورند که وي « عمرو بن حسن » نام داشت، و گروهي از محدثان ( مانند بُخاري، مسلم، ابن شَبيَه، احمد، دارِمي، ابن حبان، ابن خُزَيمه و ديگران ) از آن دو پيروي کرده اند.
نيز بعضي از رجال شناسان و شرح حال نگاران، وي را « عَمرو » ضبط کرده اند؛ مانند: ابن سعد، بَلاذُرِي، رازي، باجي، مِزي، ابن حجر و ديگر تاريخ نويسان، همچون: ابو مخنف، طبري، ابن عساکر و ابن جوزي.
از عالمان شيعه، شيخ مفيد در الإرشاد وي را « عمرو » مي نامد و شيخ عباس قمي در منتهي الآمال آن را باز مي گويد ( و غير اين دو نفر ).
کساني که نام وي را « عمر بن حسن » ضبط کرده اند، کم ترند؛ مانند بيهقي در لباب الأنساب، ابن صباغ در الفصول المهمه، ابو صلاح حلبي در تقريب المعارف، طبري ( در بعضي از نسخه هاي تاريخ خود ) علوي، صاحب کتاب المجدي، ابن عِنَبه در عمدة الطالب.
اين نام را آنجا مي آورند که کشتي گرفتن ميان عُمر ( = عَمرو ) بن حسن و خالد بن يزيد بن معاوية بن ابي سفيان [ از سوي يزيد ] مطرح شد.
اکنون متوني را بنگريد که نام ويرا « عمرو » آورده اند، نه عُمَر:

1. عَمرو بن حسن

مُصعَب زبيري در نَسَب قريش مي گويد:
از حسن بن علي بن ابي طالب، حسن بن حسن... و عمرو بن حسن و قاسم و ابوبکر زاده شد، که قاسم و ابوبکر، نسلي از خود بر جاي ننهادند و در کربلا به قتل رسيدند (27).
ابن حزم در جمهرة نساب العرب، درباره ي فرزندان امام حسن (عليه السّلام) مي نگارد:
حسن بن حسن، و در اوست عدد و بيت (28)، مادرش خَولة، دختر منصور [ منظور ] بن زَبَّان فزاري است.
و زيد بن حسن، که نسل زيادي از او بر جاي ماند، مادرش ام بشر، دختر ابو مسعود انصاري بَدري است.
و عمرو، حسين، قاسم، ابوبکر، طلحه، که مادرش ام اسحاق، دختر طلحة بن عبيدالله مي باشد.
و عبدالله، محمد، جعفر، حمزه.
از هيچ يک از اينان نسلي بر جاي نماند جز اينکه « عمرو » فرزند فقيه و محدث مشهوري به نام « محمد » داشت که نسلش منقرض گرديد (29).
در صحيح بخاري آمده است:
براي ما حديث کرد آدم [ گفت: ] براي ما حديث کرد محمد بن عبدالرحمان انصاري، گفت: شنيدم محمد بن عمرو بن حسن بن علي [ روايت کرد ] از جابر بن عبدالله، گفت: رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در سفري، ازدحام مردم را ديد و شخصي را که... (30)
در التاريخ الکبير مي خوانيم:
محمد بن عَمرو بن حسن بن علي بن ابي طالب هاشمي مدني [ مي گويد: ] آدم، براي ما گفت: براي ما حديث کرد، شُعبَه، گفت: براي ما حديث کرد محمد بن عبدالرحمان انصاري، گفت: شنيدم محمد بن عمر بن حسن بن علي بن ابي طالب [ روايت کرد ] از جابر بن عبدالله، از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) که فرمود: ... (31)
در صحيح مسلم آمده است:
براي ما حديث کرد ابوبکر بن اَبي شَيبَه [ گفت: ] براي ما حديث کرد غُندَر، از شُعبَه. ح: گفت: براي ما حديث کرد محمد بن مثني و ابن بشار، گفتند: براي ما حديث کرد محمد بن جعفر [ گفت: ] براي ما حدث کرد شعبه، از سعد بن ابراهيم، از محمد بن عمرو بن حسن بن علي، گفت: چون حجاج به مدينه آمد، از جابر بن عبدالله پرسيديم، گفت: رسول خدا ... (32).
در مصنف ابن ابي شَيبَه مي خوانيم:
براي ما حديث کرد ابوبکر، گفت: براي ما حديث کرد حَفص بن غياث از حجاج، از حکم، از عمرو بن حسن بن علي، گفت: هنگامي که ميان حج و عمره، جمع کردي، دو بار طواف کن و دو بار سعي [ بين صفا و مروه ] را به جا آور (33).
در الجمع بين الحصيحين آمده است:
دهم: از محمد بن عمرو بن حسن بن علي بن ابي طالب [ روايت شده که ] گفت: حجاج آمد ( و در حديثي مُعاذ بن مُعاذ است ) حجاج نمازها را به تأخير مي انداخت، از جابر بن عبدالله سوال کرديم، گفت: پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز ظهر را در شدت گرما ( نيمه روز ) مي خواند ...(34)
در مسند احمد مي خوانيم:
براي ما حديث کرد عبدالله [ گفت: ] برايم حديث کرد پدرم [ گفت: ] براي ما حديث کرد محمد بن جعفر [ گفت: ] براي ما حديث کرد شُعبَة بن محمد بن عبدالرَّحمان بن سعد بن زُرارة انصاري، از محمد بن عمرو بن حسن بن علي، از جابر بن عبدالله، گفت: رسول خدا فرمود: ... (35)
در سنن الدارمي آمده است:
به ما خبر داد هاشم بن قاسم [ گفت: ] براي ما حديث کرد شعبه، از سعد بن ابراهيم، گفت: شنيدم محمد بن عمرو بن حسن بن علي، گفت: از جابر بن عبدالله- در زمان حجاج- سؤال کردم... (36)
ابن حِبان مي نگارد:
در روز عاشورا، عَمرو بن حسن بن علي بن ابي طالب، خردسال به شمار آمد و به همين جهت، کشته نشد (37).
و نيز در السيرة النبوية مي نويسد:
روز عاشورا، علي بن حسين بن علي، ناچيز انگاشته شد و به قتل نرسيد و براي همين کوچک بودن از کشته شدن رهايي يافت ( وي پدر محمدبن علي باقر است ) و نيز در اين روز، عمرو بن حسن بن علي بن ابي طالب، به جهت خردسالي، کشته نشد (38).
در صحيح ابن خُزَيمه مي خوانيم:
براي ما حديث کرد ابو موسي [ گفت: ] براي ما حديث کرد محمد بن جعفر [ گفت: ] براي ما حديث کرد شعبه، از محمد بن عبدالرحمان بن سعد بن زراره انصاري، از محمد بن عمرو بن حسن بن علي بن ابي طالب، از جابر بن عبدالله، گفت: رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مردي را ديد که مردم گرد او جمع شده اند و بر او سايه افکنده شده است، گفتند » اين شخص، روزه دار است، رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: ... (39).
در رجال صحيح بخاري آمده است:
محمد بن عمرو بن حسن بن علي بن ابي طالب هاشمي مدني، از جابر بن عبدالله، حديث کرده است. روايت مي کند از او سعد بن ابراهيم و محمد بن عبدالرحمان انصاري درباره ي نماز و روزه (40).
در رجال مسلم مي خوانيم:
محمد بن عمرو بن حسن بن علي بن ابي طالب هاشمي، درباره ي نماز و روزه از جابر بن عبدالله، روايت مي کند (41).
در عمدة القاري آمده است:
محمد بن عمرو بن حسن بن علي بن ابي طالب، ابو عبدالله ...(42)
در المحلي ابن حزم مي نويسد:
از محمد بن عمرو بن حسن بن علي بن ابي طالب، از جابر بن عبدالله ...(43)
ابن سعد در الطبقات مي گويد:
سپس [ يزيد ] علي بن حسين و حسن بن حسن و عمرو بن حسن را فرا خواند، به عمرو بن حسن ( که در آن روز 11 ساله بود ) گفت: آيا با اين پسر ( يعني خالد بن يزيد ) کشتي مي گيري؟ او گفت: نه، ليکن چاقويي به من و چاقويي به او ده تا با او کارزار کنم (44).
بلاذري در انساب الأشراف مي نگارد:
براي ما حديث کرد عمر بن شَبَّه [ گفت: ] براي ما حديث کرد ابو احمد زبيري [ گفت: ] برايم حديث کرد عمويم، فَضل بن زبير، از ابو عمر بَزار، از محمد بن عمرو بن حسن بن علي، گفت » ما با حسين در کنار دو نهر کربلا بوديم، مردي آمد و پرسيد: حسين کجاست؟
آن حضرت فرمود: هان! من حسينم!
آن مرد گفت: خود را به دوزخ بشارت ده! هم اکنون به آن وارد مي شوي!
حسين فرمود: بلکه بشارت مي دهم خود را به پروردگار مهربان و شفيع مطاع! تو که هستي؟ گفت: محمد بن اَشعث.
سپس مرد ديگري آمد، پرسيد: حسين کجاست؟
آن حضرت فرمود: من، حسينم!
او گفت: خود را به دوزخ مژده ده! الآن به آن روانه خواهي شد!
آن حضرت فرمود: بلکه خويشتن را به پروردگار مهربان و شفيع مطاع بشارت مي دهم! تو کيستي؟ او پاسخ داد: شمر بن ذي الجوشن!
حسين فرمود: الله اکبر ( خدا بزرگ تر است ) رسول خدا فرمود: سگ پيسي را مي بينم که تشنه ي خون اهل بيت من است (45).
رازي در الجرح و التعديل مي نويسد:
محمد بن عمرو بن حسن بن علي بن ابي طالب، از جابر بن عبدالله روايت کرده است(46).
باجي در التعديل و الجرح مي نگارد:
محمد بن عمرو بن حسن بن علي بن ابي طالب مدني. بخاري روايتي را در نماز و روزه از سعد بن ابراهيم، از وي آورده است... مدني و ثقه است(47).
در تهذيب الکمال مي خوانيم:
خ م د س، (48) محمد بن عمرو بن حسن بن علي بن ابي طالب قُرَشي هاشمي ( ابو عبدالله مدني ) مادرش، رمله- دختر عقيل بن ابي طالب- است. از جابر بن عبدالله و عبدالله بن عباس و عمه پدرش زينب ( دختر علي بن ابي طالب ) روايت مي کند (49).
خَزرَجي انصاري در خلاصة تذهيب تهذيب الکمال مي نويسد:
محمد بن عمرو بن حسن بن علي بن ابي طالب هاشمي مدني، از ابن عباس و جابر و جماعتي روايت مي کند، و سعد بن ابراهيم و ابوجَحَّاف و طائفه اي از او روايت کرده است، ابو زُرعه وي را ثقه مي داند (50).
ابن حجر در تهذيب التهذيب مي گويد:
م ح د س، محمد بن عمرو بن حسن بن علي بن ابي طالب هاشمي ( ابو عبدالله مدني ) مادرش رمله ( دختر عقيل بن ابي طالب ) است، از عمه ي پدرش، زينب- دختر علي- و ابن عباس و جابر روايت مي کند (51).
در مقتل الحسين ( اثر ابو مِخنَف ) مي خوانيم:
عمرو بن حسن بن علي، خردسال شمرده شد، رهايش کردند و به قتل نرسيد، مادرش اُم ولد است (52).
نيز ابو مِخنَف مي گويد:
يزيد هر صبح و شامي علي بن حسين را سوي خويش فرا مي خواند. روزي او و عمرو بن حسن بن علي را- که نوجواني کوچک بود- احضار کرد و به عَمرو بن حسن گفت: آيا با اين نوجوان ( يعني خالد پسر يزيد ) مبارزه مي کني؟
عمرو بن حسن گفت: [ دست خالي ] نه، ليکن چاقويي به من و او ده، آن گاه با او کارزار مي کنم.
يزيد، فرزندش خالد را گرفت و در آغوش فشرد، سپس گفت:
شِنشِنَة أَعرِفُها مِن أَخزَم، هل تَلِدُ الحَيَّهُ إلا حَيَّهَ؛ (53)
اين خويي است که از « اَخزم » (54) ( پدرانتان ) در شما سراغ دارم، آيا از مار جز مار پديد مي آيد؟!
طبري مي گويد:
( در آن روز ) عمرو بن حسن بن علي خردسال به حساب آمد، رها شد و به قتل نرسيد، مادرش اُم ولد است (55).
در تاريخ دمشق مي خوانيم:
عمرو بن حسن بن علي بن ابي طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قُصَي، هاشمي حسني، با عمويش حسين سوي عراق رهسپار شد. وي از کساني است که با علي بن حسين به دمشق وارد شدند ( در شرح حال عمه اش زينب- دختر علي- ماجراي ورود او را خواهم آورد )... نسل عمرو بن حسن بن علي، منقرض شد، وي مردي عابد و صالح و متدين بود (56).
نيز آمده است:
محمد بن عمرو بن حسين بن علي بن ابي طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصي، ابو عبدالله هاشمي علوي، از اهل مدينه است...
گفته اند: وي در کربلا به همراه عمويش حسين بن علي حضور يافت. اگر چنين باشد، وي را به همراه خاندانش، پيش يزيد بن معاويه برده اند. محفوظ اين است که پدرش عمرو بن حسن، در کربلا حضور داشت و در آن زمان، محمد زاده نشده بود ( و الله اعلم ) (57).
ابن جوزي در المنتظم مي نويسد:
صبح و شامي نمي شد مگر اينکه يزيد علي بن حسين را فرا مي خواند. روزي او را به همراه عمرو بن حسين (58) ( که خردسال بود ) خواست، به عمرو گفت: آيا با اين ( يعني خالد پسرش ) مبارزه مي کني؟
عمرو گفت: [ بي سلاح ] نه، ليکن به من و او چاقويي ده، آن گاه با او نبرد مي کنم.
يزيد گفت: اين خوي را از پدرانتان در شما سراغ دارم! (59)
شيخ مفيد در رساله اش مي گويد:
اولاد امام حسن (عليه السّلام) در مجموع، پسر و دختر 15 نفرند: ... و عمرو [ حسن ] و دو برادرش قاسم و عبدالله، مادرشان ام ولد بود. هر سه تن، پيشاپيش عمويشان حسين (عليه السّلام) در کربلا شهيد شدند (60).
شيخ عباس قمي در منتهي الآمال مي گويد:
فصل ششم، در ذکر اولاد امام حسن (عليه السّلام)... شيخ مفيد مي گويد: 8 پسر و 7 دختر، ما کلام وي را بر مي گزينيم و بر ديگر سخنان مقدم مي داريم و ساير اولادش را از ديگر کتاب ها مي آوريم.
شيخ مفيد در ارشاد مي گويد: اولاد حسن بن علي، پسر و دختر، 15 نفرند...
5 و 6 و 7. عمرو بن حسن و دو برادرش قاسم و عبدالله ( دو فرزند امام حسن (عليه السّلام) ) که مادرشان ام ولد بود (61).
اينها مجموعه اقوالي است که عقيده دارند اسم فرزند امام حسن مجتبي (عليه السّلام) « عَمرو » بود، نه « عُمَر ». اکنون متون بعضي از نَسَب شناسان و مورخان را مي آوريم که او را « عُمَر » ناميده اند.

2. کساني که نامِ فرزند امام حسن (عليه السّلام) را « عُمَر » مي دانند

بيهقي در لباب الأنساب و الألقاب مي نگارد:
فرزندان عمر بن حسن بن علي (عليه السّلام) از آنهاست محمد ( که مادرش رملة- دختر عقيل بن ابي طالب- است ) و ام سلمه.
عمر مردي عابد، متديِّن و پارسا بود. دخترش، ام سلمه، به ازدواج عبدالله بن هاشم بن مِسوَر بن مَخرَمه، درآمد و براي او فرزندي نياورد. گفته اند: نسل عمر بن حسن بن علي، منقرض شد (62).
نيز مي نويسد:
عمر بن حسن بن علي بن ابي طالب، نسلش انقراض يافت و از او کسي برجاي نماند (63).
در المجدي في اَنسابِ الطالبيين آمده است:
از حسن، ابو محمد بن علي (عليه السّلام)- به روايت شيخ شرف- 16 فرزند به دنيا آمد...: زيد، حسن، حسين اَثرَم، طلحه، اسماعيل، عبدالله، حمزه، يعقوب، عبدالرَّحمان، ابوبکر و عمر (64).
نيز مي خوانيم:
نسل حسن بن علي (عليه السّلام) از چهار پسر ادامه يافت: حسن، زيد، عمر، حسين اثرم؛ دو تن از اينها- عمر و حسين- منقرض شدند (65).
ابن عنبه از ابو نصر بخاري نقل مي کند که نسل امام حسن مجتبي(عليه السّلام) از چهار فرزندش ادامه يافت:
زيد، حسن، حسين اثرم و عُمَر جز اينکه نسل حسين اَثرَم و عمر به سرعت منقرض شد، و نسل آن حضرت تنها زا طريق زيد و حسن مثني ادامه پيدا کرد (66).
ابو صلاح حلبي- که منکر محمد بن عمر بن حسين است- در تقريب المعارف مي گويد:
از عبدالله بن محمد بن عمر بن علي بن ابي طالب روايت کرده اند که گفت: من شاهد بودم که پدرم، محمد بن عمر با محمد بن عمر بن حسن ( همان شخصي که با حسين در کربلا بود و شيعه او را به منزله ي ابي جعفر مي شمارند و حق و فضلش را مي شناسند ) به گفت و گو پرداخت و درباره ي ابوبکر و عمر با او سخن گفت.
محمد بن عمر بن حسن بن علي بن ابي طالب (عليه السّلام) به پدرم گفت: ساکت شو! تو [ در اين وادي ] عاجزي؛ به خدا سوگند، ابوبکر و عمر، در خون حسين شريک اند...
و از ابو جارود روايت کرده اند که گفت: از محمد بن عمر بن حسن، درباره ي ابوبکر و عمر سؤال شد، پاسخ داد: 60 سال است که به جهت نام عثمان [ و ذکر اندکي از ستم هاي او، شما ] به قتل مي رسيد. به خدا سوگند، اگر نام ابوبکر و عمر را به ميان آوريد [ و از انحرافات آنها سخن بگوييد ] ريختن خونتان براي آنها از کشتنِ گربه ها حلال تر است (67).
آنچه گذشت، سخن فشرده اي درباره ي فرزند امام حسن (عليه السّلام) بود و اينکه وي « عُمَر » نام داشت يا « عَمرو » ناميده مي شد. با عدد و رقم روشن گشت که مشهور در ميانِ کتاب هاي رجال و حديث و تاريخ، غلبه اسم « عَمرو » بر اوست و بعيد به نظر نمي رسد که در مانند چنين اموري تصحيف روي دهد و نام « عَمرو » به « عُمَر » تبديل شود؛ به ويژه بعد از آگاهي هايي که بر اوضاع و احوال امور- در دوران اموي و عباسي- به دست آورديم.
اکنون درباره ي فرزند ديگر امام حسن (عليه السّلام) سخن مي گوييم که در کربلا شهيد شد و اينکه آيا اسم وي ابويکر بود يا عبدالله نام داشت؟ همچنين گفته اند که « ابوبکر » کنيتِ عمرو بن حسن بود، نه کنيتِ عبدالله بن حسن.

ابوبکر بن حسن، کنيه است يا اسم؟

ابو مِخنَف، در مقتل الحسين (68)، بلاذري در اَنساب الأشراف (69)، دينوري در الأخبار الطَّوال (70)، مسعودي در مروج الذهب (71)، ابن عَدِيم در بغية الطلب (72)، ابن صباغ در الفصول المهمه (73)، شيخ مفيد در الإرشاد(74)، ابوالفرج اصفهاني در المقاتل (75)، طبري در تاريخ الطبري (76)، و ديگران بر اين باورند که ابوبکر بن حسن، با عموي خودش امام حسين (عليه السّلام) در کربلا به شهادت رسيد.
علوي در المَجدي به نقل از المُوضِح النسابه مي گويد: ابوبکري که در کربلا کشته شد، کنيت عبدالله بن حسن بود (77) (نه اسمِ او) اين سخن را ابن عنبه نيز از الموضح النسابه نقل مي کند (78).
شوشتري از جمع ميان دو کلام شيخ مفيد در الإرشاد، استفاده مي کند که اسمِ وي « عَمرو » بود و به « ابوبکر » کنيت داشت؛ چرا که شيخ مفيد در فصل ذکر اولاد امام حسن بن علي و اخبار آنان، مي گويد:
فرزندان حسن بن علي (عليهما السّلام) پسر و دختر، 15 نفرند: زيد بن حسن و ده خواهرش ام حشن و ام حسين ( که مادرشان، ام بشير، دختر ابو مسعود- عقبة بن عمرو بن ثَعلبَه خَزرَجي- بود ) و حسن بن حسن ( مادرش خَوله، دختر منصور فزاري بود ) و عمرو بن حسن و دو برادرش قاسم و عبدالله ( که مادرشان ام ولد بود )... (79)
نيز شيخ مفيد در فصل ذکر اسامي کساني که در روز عاشورا با امام حسين (عليه السّلام) شهيد شدند، مي نگارد:
و قاسم و ابوبکر و عبدالله، فرزند حسن بن علي ... (80)
شوشتري مي گويد:
از الإرشاد به دست مي آيد که نام وي عمر [ عَمرو ] بود؛ زيرا مفيد، ابوبکر بن حسن را در شمار کساني مي آورد که در کربلا کشته شد، و درباره ي فرزندان امام حسن مي گويد: عمر بن حسن، از مادر قاسم است، که با عمويش شهيد شد (81).
بر اين اساسا، به نظر شيخ مفيد، ابوبکر بن حسن، همان « عمرو بن حسن » است. شوشتري در رساله اش درباره ي تاريخ پيامبر و خاندان آن حضرت مي گويد:
شيخ مفيدئ، در زمره ي مقتولين کربلا « ابوبکر بن حسن » را از مادر قاسم نام مي برد و در اينجا به جاي او « عَمرو بن حسن » را مي آورد. شايد هر دو يک نفرند، اينجا [ او را ] به اسم مي آورد و در آنجا با کنيت، جز اينکه « سروي » آن دو را دو نفر قرار مي دهد و مي گويد: عمر [ عَمرو ] از مادر قاسم و ابوبکر از ام اسحاق ( دختر طلحه ) است.
ليکن به نظر مي رسد وي به اشتباه افتاده است. ابوالفرج اصفهاني تصريح دارد که مادر ابوبکر، ام ولد بود.
ابوبکر و عمرو- در اينجا- نظير ابوبکر و محمد در اولاد اميرالمومنين ( در اختلاف و اتحاد و تعدد ) است.
شيخ مفيد، عبدالله و عمر [ عَمرو ] را از مادر قاسم مي دارند، و ابوالفَرج عبدالله را از دختر شليل بجلي، و اين قتيبه عمر [ عمرو ] را از زن ثقفي. شيخ مفيد، حسين اثرم را از ام اسحاق مي داند، و ابن قتبيه او را از ام ولد قرار مي دهد.
در هر حال، بي گمان قاسم از ام ولد است (82).
به اين ترتيب، دريافتيم که وجود دو فرزند براي امام حسن مجتبي به نام ابوبکر و عمر، نزد مورخان و نسب شناسان ثابت نشده يا دست کم مشکوک است. بسا همين امر يکي از عواملي است که روضه خوانان- هنگام ذکر وقايع کربلا- نام آن دو را نمي آورند، و ممکن است نام نبرد آن دو بدان جهت باشد که اين دو نفر نقش مهمي در ماجراي کربلا نداشتند يا سوز و گدازي در قتل آن دو وجود ندارد که با مصيبت قتل قاسم بن حسن و فاجعه ي شهادت ابوالفضل عباس و مسلم بن عقيل و طفل شيرخواره ( عبدالله بن حسين بن علي ) برابري کند؛ نه به جهت تشابه نام و کنيت آن دو با نام و کنيت ابوبکر و عمر.
نيز در اينجا اين احتمال هست که آنچه درباره ي وجود پسري براي امام علي به اسم عمر يا ابوبکر و قتل آنها در کربلا، گفته اند، به تشابه اسمي آنها با اولاد امام حسن مجتبي برگردد و خلط و اشتباهي که براي مورخان و نسب شناسان پيش آمده است.
زيرا گاه اسم مد نظر « عمر » ( عَمرو ) است- يعني « عمرو بن حسن بن علي بن ابي طالب »- نام « حسن » مي افتد، گويند: عمر بن علي بن ابي طالب [ در کربلا ] به قتل رسيد يا مجروح گشت.
نسبت به « ابوبکر بن علي بن ابي طالب » که « عبدالله » ناميده مي شد، نيز مانند اين سخن، پيش مي آيد.

پي نوشت ها :

1- مادر زيد، زني خزرجي بود ( المجدي: 201 ).
2- مادر حسن مثني، خوله ( دختر منظور فزاري ) نام داشت (المجد: 201؛ سر السلسلة العلوية: 5 ).
3- مادر حسين، ام ولد بود. حسين، از اهل علم و فضل به شمار مي آمد، نسلش منقرض گرديد. مفيد مي نگارد: مادرش ام اسحاق- دختر طلحة بن عبيدالله تيمي- بود ( الإرشاد 20:2 ).
4- مادر طلحه، از قبيله ي تيم قريش بود. طلحه، شخص بزرگ و محترم و بخشنده شمرده مي شد و از خود نسلي بر جاي نگذاشت. مفيد مي گويد: مادرش ام اسحاق- دختر طلحه بن عبيدالله- بود (الإرشاد 20:2 ).
5- عموي عبدالله، امام حسين (عليه السّلام) دخترش سکينه را به ازدواج او درآورد، با عمويش در کربلا به شهادت رسيد، خونش را [ مردي از ] « بني غني » بر زمين ريخت. از عبدالله، نسلي بر جاي نماند ( المجدي: 201 ).
6- در حال احرام در « اَبواء » در حالي که همراه عمويش امام حسين (عليه السّلام) بود، از دنيا رفت ( تهذيب الأحکام 329:1؛ الإرشاد 26:2 ).
7- ابوبکر، با عمويش امام حسين (عليه السّلام) در ماجراي کربلا شهيد شد و نسلي بر جاي نگذاشت. مادرش ام اسحاق- دختر طلحه- است ( مناقب ابن شهر آشوب 192:3 ).
8- بنگريد به، صحيح بخاري 205:1، حديث 535؛ صحيح مسلم 446:1؛ سنن دارمي 284:1؛ تاريخ الإسلام 470:6، و ديگر کتاب هاي حديث و تاريخ و تراجم.
در بعضي از منابع « عمر » ضبط است؛ بنگريد به، سر السلسلة العلوية: 31؛ بصائر الدرجات: 70؛ تاريخ الأئمه:18؛ ذخائر العقبي: 143؛ المجدي: 201؛ معجم رجال الحديث 29:14، ترجمه 8729 ( به نقل از مفيد در الإرشاد ) در الإرشاد - نسخه ي چاپي- « عمرو » ثبت است.
9- قاسم، در کربلا کشته شد و نسلي بر جاي ننهاد ( المجدي: 201 ).
10- بيشتر مورخان و نَسَب شناسان، بر اين باورند که نام وي « عمرو » بود [ نه « عُمَر » ].
11- عمدة الطالب: 68.
12- فرزندان موسي جَون عبارت اند: ابراهيم، عبدالله، محمد؛ از ابراهيم، يوسف اُخَيضر به دنيا آمد که فرزندانش محمد و ابراهيم و احمد و حسن و اسماعيل اند؛ از عبدالله، موسي ثاني، احمد مسور، يحيي سويقي و صالح و سليمان زاده شد؛ و محمد، نسلي از خود بر جاي نگذارد.
ميان اينان، کسي که به نام خلفاي سه گانه باشد، ديده نمي شود ( بنگريد به، المجدي: 232-244 ).
13- از او تنها يک فرزند به نام عبدالله بر جاي ماند، و عبدالله يک پسر از خود بر جاي گذاشت که نامش محمد بود ( بنگريد به، سر السلسلة العلوية:7 ).
محمد کابلي- نوهع نفس زکيه- 5 فرزند به نام هاي زير داشت: طاهر، علي، ابراهيم، حسن. ميان اينان، کسي که به نام يکي از خلفاي سه گانه باشد ديده نمي شود ( بنگريد به، المجدي: 225؛ عمدة الطالب ).
14- باخمري: نام مکاني در 16 فرسخي کوفه ( بحار الأنوار 257:49 ) ابراهيم در آنجا کشته شد؛ از اين رو، به قتيل باخمري معروف گشت (م).
15- ابراهيم، فرزندش حسن را بر جاي گذاشت و از حسن، پسرش عبدالله بر جاي ماند که پسرانش ابراهيم ازرق و محمد اعراقي اند. در وجود پسري به نام « علي » براي وي اختلاف است، بعضي به آن قائل اند و بعضي انکار مي کنند ( بنگريد به، سر السلسلة العلوية: 8-9 ) در ميان فرزندان وي کسي که نامش عمر و عثمان و ابوبکر باشد، وجود ندارد.
16- سليمان ده فرزند به اين نام ها داشت: محمد، عبدالله، احمد، ادري، عيسي، ابراهيم، حسن، حسين، حمزه، علي. ميان فرزندان سليمان، کسي که به نام يکي از خلفاي سه گانه باشد، ديده نمي شود ( بنگريد به، المجدي: 249 ).
17- يحيي يک پسر به نام محمد ابتني داشت، که داراي دو فرزند به نام هاي احمد و عبدالله شد. از احمد، تنها يحيي بر جاي ماند؛ و از عبدالله، محمد و سليمان و ابراهيم به دنيا آمد ( عمدة الطلب: 154 ).
18- مادر وي، قريبة- دختر رُکيَح- است ( بنگريد به، سر السلسلة العلوية: 10).
19- نسل ادريس بن فرزندش « ادريس ثاني » منحصر شد که از وي، قاسم، عيسي، عمر، داود، يحيي، عبدالله، حمزه، بر جاي ماند (عمدة الطالب: 159).
بسا ناميدن يکي از آنها به « عُمَر » به جهت شرايطي بود که ادريس ثاني در آن مي زيست. پس در ميان فرزندان عبدالله محض، کسي را که « عمر » ناميده شود نمي توان يافت مگر يک پسر از فرزندان ادريس ثاني، که زندگي در سرزمين مغرب، او را بر اين کار واداشت.
ممکن است ادريس ثاني، بدان جهت فرزندش را « عُمَر » ناميده باشد که عباسيان، نام ننهادن به « عمر » را به عنوان سلاحي بر ضد وي به کار نگيرند؛ همان چيزي که اجدادش ( امام علي و امام حسن (عليه السّلام) ) از آن بيم داشتند.
20- مادر وي و مادر سليمان، عاتکه، دختر عبدالملک بن حارث است ( مقاتل الطالبيين: 263 ).
21- عمدة الطالب: 664، سر السلسلة العلويه: 17 ( در اين مأخذ، افزون بر اينها، نام ابراهيم و اسماعيل ديده مي شود ).
22- سر السلسلة العلويه: 17؛ عمدة الطالب: 173.
23- عمدة الطالب: 172-173.
24- عمدة الطالب: 174؛ سر السلسلة العلويه: 17 ( در اين مأخذ، نام موسي و محمد نيست ).
25- عمدة الطالب: 172-173.
26- عمدة الطالب: 184 و 189؛ بنگريد به، سر السلسلة العلويه: 18.
27- نسب قريش 16:.
28- مقصود از « عدد » کثرت نسل است و مراد از « بيت » شرف و منزلت ( بزرگ خاندان ) مي باشد ( بنگريد به، تاج العروس، ماده ي « عدد » و « لسان العرب » ماده ي « بيت » ). اين نکته را دوست ارجمندم، فاضل محقق، سيد احمدرضا معين شهيدي، خاطر نشان ساخت (م).
29- جمهرة انساب العرب 15:1.
30- صحيح بخاري 238:2.
31- التاريخ الکبير 189:1- 190.
32- صحيح مسلم 446:1 ( و جلد 2، ص 786 ).
33- مصنف ابن ابي شبيه 291:3.
34- الجمع بين الصحيحين 315:2.
35- مسند احمد 299:3 ( و جلد 3، ص 317 ).
36- سنن دارمي 284:1.
37- الثقات ( ابن حبان ) 310:2. وي در ص 311 مي گويد: مادر عمرو بن حسن بن علي بن ابي طالب، ام ولد بود.
38- السيرة النبويه ( ابن حبان ) 369:1.
39- صحيح ابن خزيمه 254:3.
40- رجال صحيح بخاري 670:2.
41- رجال مسلم 196:2؛ ذکر اسماء التابعين و من بعدهم 311:1.
42- عمدة القاري 56:5.
43- المحلي 254:6.
44- الطبقات الکبري 489:10.
45- انساب الأشراف 193:3. در صفحه 194، آمده است: از عمرو بن حسن روايت شده که گفت: ما را سوي يزيد بردند. او، مرا و پسرش را در حجره اش نشاند، سپس به من گفت: آيا با او کشتي مي گيري؟ گفتم: به من و او کاردي بده و ما را به حال خود واگذار. يزيد گفت: بزرگ و کوچک شما، از دشمني با ما دست بردار نيست.
46- الجرح و التعديل 29:8.
47- التعديل و الجرح 730:2- 731.
48- اين حروف، علامت اختصاري براي بخاري و مسلم و ابي داود و نسائي است؛ يعني اينان حديث وي را آورده اند.
49- تهذيب الکمال 203:26- 204.
50- خلاصة تذهيب تهذيب الکمال: 353.
51- تهذيب التهذيب 329-9- 330.
52- مقتل الحسين: 243.
53- مقتل الحسين: 215؛ تاريخ طبري 353:4- 354. در « الإحتجاح 311:2 » ( و به نقل از آن در بحارالأنوار 175:45 ) آمده است که يزيد به علي بن حسين (عليه السّلام) گفت: اي علي، آيا با پسرم خالد کشتي مي گيري، امام (عليه السّلام) فرمود: از کشتي من با او چه هدفي داري؟ چاقويي به من ده...
از اين رو بعيد نمي نمايد که خبر مصارعه ( کشتي گرفتن ) با امام سجاد (عليه السّلام) بوده است، ليکن آنها آن را به عمر بن حسين يا عمر بن حسين جايگزين کرده اند.
54- ابو اخزم طايي پسري به نام « اَخزَم » داشت که با وي بدرفتاري مي کرد. اَخزَم مرد و پسراني بر جاي گذاشت، روزي پسران او بر جد خود هجوم آوردند و او را زخمي کردند، وي سرود:
إنّ بَنيَّ رَمَّلُوني بِالدَّم *** شِنشِنَةٌ أَعرِفُها مِن أَخزَم
نوه هايم مرا به خون آغشتند [ اين امر برايم تازگي ندارد ] سرشتي است که از پدرشان به ارث برده اند (م).
55- تاريخ طبري 359:4؛ در بعضي از چاپ ها به جاي « عَمرو »، « عُمر » ثبت است.
56- تاريخ دمشق 484:45- 485.
57- تاريخ دمشق 15:55- 19.
58- در همه ي متون « عمرو بن حسن » ضبط است. اينکه در اينجا « حسين » ثبت شده اشتباه مي باشد.
59- المنتظم 344:5؛ در « البداية و النهايه 212:8 » به جاي « عمرو »، « عمر » آمده است.
60- الفصول المهمه ( ابن صباغ ) 746:2 ( به نقل از شيخ مفيد ) در بعضي از چاپ ها، به جاي « عمرو »، « عمر » ضبط است.
61- تعريب منتهي الآمال 455:1.
62- لباب الأنساب 28:1.
63- همان، ص 38.
64- المجدي: 201.
65- همان، ص 202.
66- عمدة الطالب: 68.
67- تقريب المعارف: 253-254.
68- مقتل الحسين: 174 و 237.
69- أنساب الأشراف 201:3.
70- الأخبار الطَّوال: 257.
71- مروج الذهب 375:1.
72- بغية الطلب في تاريخ حلب 2628:6.
73- الفصول المهمة في معرفة الأئمة 845:2- 846.
74- الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد 109:2 و 125.
75- مقاتل الطالبيين.
76- تاريخ طبري 359:4.
77- المجدي: 201.
78- عمدة الطالب: 68.
79- الإرشاد 20:2.
80- همان، ص 125.
81- قاموس الرجال 232:11- 233. در کتاب « الإرشاد 20:2 » در ذکر فرزندان امام حسن (عليه السّلام) آمده است: « و عمرو بن حسن و دو برادرش قاسم و عبدالله، که همه کنيز زاده بودند » و در فصل اسامي کساني از اهل بيت امام حسين (عليه السّلام) که در کربلا کشته شدند، مي نگارد: « و قاسم و ابوبکر و عبدالله، فرزندان حسن بن علي ». بنابراين، واژه ي « عَمرو » درست است، نه « عُمر » ( چنان که شوشتري آن را از مفيد حکايت مي کند ).
82- رسالة في تواريخ النبي و الآل: 81 ( چاپ شده در ضمن قاموس الرجال، جلد 12 ).

منبع مقاله :
شهرستاني، سيدعلي؛ (1390)، نام خلفا بر فرزندان امامان (عليهم السّلام) ( بن مايه ها، پيراهه ها )، ترجمه: سيد هادي حسيني، قم: انتشارات دليل ما، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.