پيدايش نخستين شهرها

نخستين مناطق مسكوني شهري، از طريق اردوگاه هاي نظامي كه روميان اندكي قبل از آغاز گاهشمار ميلادي در نقاط معين استراتژيك در نزديكي مرز برپا كرده بودند، پديد آمدند. اين شهرك ها، هم به تأمين امنيت مرزها مي پرداختند و هم
سه‌شنبه، 22 مهر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پيدايش نخستين شهرها
پيدايش نخستين شهرها

 

نويسنده: پتر آرتز
مترجمان:
علي رحماني (تيرداد)
مرضيه ذاكري





 

نخستين مناطق مسكوني شهري، از طريق اردوگاه هاي نظامي كه روميان اندكي قبل از آغاز گاهشمار ميلادي در نقاط معين استراتژيك در نزديكي مرز برپا كرده بودند، پديد آمدند. اين شهرك ها، هم به تأمين امنيت مرزها مي پرداختند و هم به منزله قرارگاهي براي لشگركشي روميان به درون سرزمين ژرمن ها تلقي مي شدند. همان گونه كه در نقشه شهر كلن مشهود است، چادرها و سرپناه هاي سربازان براساس يك نمونه هندسي كه از الگوي رومي پيروي مي كرد، ترتيب يافته بودند. به تدريج در اطراف اردوگاه ها، شهرك هاي كوچكي به وجود آمدند. پس از آن كه امپراتور تيبريوس از تسخير سرزمين ژرمن ها صرف نظر كرد، ديگر در فضاي راست رود راين ساختارهاي مدني توسعه نيافتند. برعكس در كرانه غربي در قرن اول ميلادي از اردوگاه هاي رومي، شهرهاي بزرگ و رو به رشدي از قبيل ترير، كلن و ماينس پديد آمدند كه همگي از تأسيسات جديد روميان بودند.
ترير، قديمي ترين شهر آلمان، در قرن چهارم مهم ترين شهر رومي در شمال كوه هاي آلپ و احتمالاً حتي يكي از مترقي ترين مراكز به شمار مي رفت و بدين سان " روم شمال " نام گرفت. پس از آنكه ژوليوس سزار در سال هاي 56 و 54 قبل از ميلاد با يك سپاه رومي تِروِرهاي (1)‌آشوبگر را مقهور ساخته بود، اين شهر در سال 16 قبل از ميلاد توسط امپراتور آگوستوس در يكي از اقامتگاه هاي قديمي اين قوم كِلتي ( كه تحت نفوذ ژرمن ها بود ) تأسيس گرديد. هنوز قرن اول ميلادي بود كه ترير كه در ساحل رودخانه پر پيچ و خم موزل قرار داشت، به مقر مباشر امپراتوري ارتقا يافت. اين شهر به عنوان مهم ترين مركز اداري، مسئول امور مالي سه ايالت گاليا بلژيكا (2) ( ترير )، آلمان سفلي ( كلن ) و آلمان عليا ( ماينس )‌ بود. سپس در 293 ميلادي اين شهر توسط كنستانتيوس اول به مقر امپراتوري ترفيع يافت. پس از آن، ترير شاهد يك شكوفايي عالي اقتصادي و فرهنگي، به ويژه در زمان حكومت امپراتوران والن تينيان اول (3)‌( 364-375 ) و گراتيان (4)‌( 367-383 )‌بود. ترير با قريب به 300 هكتار مساحت، بزرگ ترين شهر در شمال آلپ محسوب مي گرديد. اين شهر در دوران شكوفايي خود نزديك به 100000 نفر سكنه داشت- جمعيتي كه هيچ شهر آلماني در قرون وسطي به خود نديد. البته ترير از اين لحاظ بعد از كلان شهرهاي پيشرفته تاريخي آن زمان از قبيل قسطنطنيه، كارتاژ، اسكندريه ( هركدام تقريباً با 500000 نفر جمعيت ) يا رم ( با بيش از يك ميليون سكنه ) قرار داشت. اين شهر به مدت يك قرن مورد سكونت قيصرهاي رومي بود. هنگامي كه مقر امپراتوري در سال 395 ميلادي از ترس كوچ اقوام بربر به ميلان منتقل شد، وخامت اوضاع اقتصادي آغاز گرديد. اينكه در آنجا از حدود 200 سال قبل يك جامعه مسيحي وجود داشت و ترير اندكي پس از آن مقر اسقف گرديد، چه بسا در بقاي اين شهر مزيت فراواني داشته است.
در سده هاي بعدي تريرِ قدرتمند شاهد كاهش چشمگير جمعيت بود؛ در قرون وسطي در آن شهر تنها 10000 نفر سكونت داشتند. آبراه هاي رومي كه آب ترير را تأمين و مناسبات بهداشتي را امكان پذير ساخته بودند، در اين اثنا رو به زوال نهادند. در قرن پنجم شهر به دليل ويرانگري هاي فاجعه آساي فرانك ها فرو ريخت و به صورت خرابه درآمد- اينان در سال هاي بين 410 و 435 چهار بار به سوي ترير هجوم آوردند و سرانجام در 455 آن را به طور كامل ويران ساختند. تريرِ رومي از هم پاشيد. توصيفي كه ساليوان (5) كشيش اهل مارسي (6) از ويرانگري هاي فرانك ها نمود، تصوير تكان دهنده اي از قدرت حملات سريع ژرمن ها را در ذهن پديد مي آورد: " گرچه تمام شهر در آتش سوخته بود، اما سختي هاي ناشي از ويراني ها افزون تر شد. يعني كساني كه دشمن به هنگام تسخير شهر از كشتنشان صرف نظر كرده بود، به خاطر بدبختي هاي بعدي به زانو درآمدند. عده اي بر اثر جراحت هاي عميق و پس از تحمل رنج هاي طولاني و مرگبار جان باختند. عده اي ديگر كه در آتش دشمن به طور سطحي سوخته بودند، از سوزش هاي مداوم رنج مي بردند. جمعي بر اثر گرسنگي و جمعي ديگر به دليل برهنگي جان خود را از دست دادند. برخي عليل شدند و برخي ديگر از سرما يخ زدند. بدين سان همگي به دلايل مختلف قرباني يك فاجعه مشترك شدند. اما بعدها چه شد؟ در همه جا، همان گونه كه من هم بايد به چشم مي ديدم و دم برنمي آوردم، اجساد برهنه و متلاشي شده اي از هر دو جنس به چشم مي خوردند كه توسط پرندگان و سگ ها تكه پاره شده و چهره شهر را كريه و زشت نموده بودند. بوي تعفن اين اجساد براي بازماندگان بسيار زيان آور بود؛ از نفس مرگ، مرگ تازه اي برمي آمد. "
پيدايش نخستين شهرها
دروازه پورتا نيگرا در ترير
امروزه ترير شهري است كه از بيشترين و دست نخورده ترين بناهاي تاريخي رومي در آلمان ( حدود بيست بنا ) ‌برخوردار است. علامت مشخصه اين شهر، " پورتا نيگرا " (7)، يك دروازه شهري بسيار عظيم از قرن دوم ميلادي، بخشي از ديوار شهر آن زمان مي باشد. اين دروازه نامش تحت عنوان " دروازه سياه " را از قطعات سنگ ماسه ي خرد شده اي دارد كه جلوه منحصر به فردي به اين بنا مي بخشد.
قصر پالاستاولا (8) كه به عنوان " بازيليك " (9) معرفي مي شود، يكي از معدود بناهاي بزرگ در شمال آلپ مي باشد كه از زمان روم محفوظ مانده است. اين بنا توسط كنستانتين بزرگ كه از 306 تا 312 در ترير اقامت داشت، ساخته شد و سمبل اهميت شاهانه ترير است؛ براي مثال علامت مشخصه اش اين است كه تالار پذيرايي اقامتگاه امپراتور، به تأسيسات حرارتي ديواري و زميني مجهز شده است. چشمه هاي آب گرم امپراتوري، از قرن چهارم يكي از بزرگ ترين تأسيسات حمام هاي معدني امپراتوري روم محسوب مي شدند كه در خدمت سلامت و سرگرمي ساكنان بودند.
در نزديكي چشمه هاي آب گرم امپراتوري، چشمه هاي آب گرم بربرها نيز از قرن دوم به چشم مي خورند كه درواقع يك مكان عمومي بزرگ براي حمام كردن و گذراندن اوقات فراغت بودند. ساير بناهاي تاريخي رومي عبارتند از آمفي تئاتر كه در آن مبارزه گلادياتورها، حركات وحشيانه و مراسم اعدام در مقابل 20000 تماشاگر به اجرا گذاشته مي شد و پل رومي ها كه هنوز هم يكي از مهم ترين راه هاي ورودي به شهر محسوب مي شود. ستون هاي سنگي اين پل كه احداث آن در قرن دوم به پايان رسيد، هنوز هم سالم و دست نخورده اند. همچنين خانه هاي شخصي در شهر و ويلاهاي روستايي با معرق كاري هاي (10) باشكوهشان از برتري سبك بناي رومي گواهي مي دهند. با وجود اين همه شواهد براي يك تمدن عالي، ترير از سوي يونسكو به عنوان ميراث فرهنگي جهاني اعلام گرديد.
كلن با ترير تفاوت زيادي داشت. كلن يك شهر مرزي بود كه همواره مي بايست در آن سوي راين انتظار دشمن را مي كشيد و از حملات ناگهاني و هميشگي به سرزمين گل ها جلوگيري مي كرد. از اين رو فرماندهي كل نيروهاي مسلح جنوب آلماني روم در اينجا مستقر گرديده بود. اين شهر در سال 50 ميلادي بنا به خواسته امپراتوريس آگريپينا (11) كه در آنجا متولد شده بود، به وضعيت كنوني اش، يعني " كلونيا " (12) دست يافت- اين شهر به عنوان كلونيا يا " محل اسكان " از حقوق كامل شهري روم برخوردار بود و ساكنانش نيز شهروندان رومي تلقي مي شدند. كلن با نزديك به 30000 سكنه، پايتخت اداري آلمان سفلي شد و براي چندين قرن، يكي از مراكز آثار هنري و اقتصادي محسوب مي گرديد. محصولات شيشه و سراميك، كالاهاي بسيار مطلوبي حتي در ميان مردم روم بودند و وضع عبور و مرور براي صادرات اين نوع كالاها بسيار مناسب بود.
پيدايش نخستين شهرها
کلن رومي حدود سال 200 ميلادي
مثل هر شهر رومي، در مركز اين شهر هم " فروم " (13) و در كنار آن قصر فرمانداري قرار داشت كه هنوز هم مي توان در ميان عمارت شهرداري كلن به بازديد از آن پرداخت و از روي نقشه شهر، به ساختار شاخص يك شهر رومي با دو محور اصلي، مستطيل ها و مربع ها، پي برد. بسياري از خيابان ها به موازات ديوار شهر رومي ساخته شدند. تمدن رومي براي كلن به مفهوم آب جاري براي خانه ها و حمام هاي عمومي بود. از قرن يكم تا سوم ميلادي، يك آبراه به طول 95 كيلومتر نيازهاي اين كلان شهر واقع در ساحل رود راين را با آب معدني تازه از اَيفل (14) تأمين مي نمود. اين مجراي آب، يكي از طويل ترين تنبوشه هاي امپراتوري به شمار مي رفت. به طور قطع اين آبراه در تمام طول مسير، از شيب يكنواختي برخوردار بود و بي شك يك شاهكار مهندسي محسوب مي شد. از آنجا كه در قرون وسطي نتوانستند از بقاياي اين آبراه اَيفلي به چيزي پي ببرند، ‌برخي حتي تصور كردند كه اسقف اعظم ترير از طريق اين مجرا براي همكارانش در كلن شراب ارسال مي داشته است.
جمعيت كلن از ژرمن ها، اوبيرها، سوگامبرها، لشگريان رومي، سربازان كارآزموده از فرانسه، اسپانيا و آفريقا و همچنين تاجراني از كليه بخش هاي امپراتوري تشكيل مي شد. از اين پس، يك جمعيت بسيار متنوع كه تحت تأثير فرهنگ رومي- مديترانه اي بود، از نشانه هاي راينلند (15) به حساب مي آمد.
از همان قرن اول ميلادي، شهر كلن از حصاري تقريباً به طول 4 كيلومتر برخوردار شد كه مساحتي قريب به 100 هكتار را دربرمي گرفت- 9 دروازه و 19 برج هم به ديوار شهر اضافه شد. در سال 310 ميلادي در زمان حكومت كنستانتين، اولين پل مستحكم بر روي رودخانه راين ساخته شد كه در سوي ديگر به قلعه " ديويتيا " (16) ( ناحيه دويتس (17) كنوني )، مهم ترين سرپل رومي ها در سمت راست راين در آلمان سفلي منتهي مي گرديد. دژي كه در آن 900 سرباز اسكان يافته بودند، بايد به تقويت مرز راين مي پرداخت. در سند ساخت آن چنين آمده بود: " نيروي بزرگ ترين مردان ما كنستانتين و آگوستوس مؤمن، خوشبخت و شكست ناپذير، فرانك ها را بر زمين نشانده و رامشان نموده است. قلعه ديويتيا در سرزمين آن ها، در حضور شاهزاده و با احترام به عظمت الهي توسط مردان بيست و دوساله ساخته شد. "
اما كلن با وجود برج و باروهايش نتوانست در برابر حمله بربرها در قرن چهارم مقاومت كند. در نوامبر 355 ميلادي نيروهاي فرانكي به سرزمين گل ها حمله كردند، اينان به مدت دو ماه اين شهر را محاصره و سرانجام تسخير و غارت نمودند. در اين ميان، مهاجمان از يك بحران سياسي سود برده بودند: فرمانده فرانكي، سيلوانوس كه در خدمت روميان بود، ابتدا به طرز موفقيت آميزي از كلن در برابر فرانك ها و آله مان ها دفاع كرد. امپراتور كنستانتيوس دوم (18) نسبت به اين رقيب ظنين شد و وزيران مختارش را به كلن فرستاد. بدون هيچ دليلي، سيلوانوس حتي خود را به مقام امپراتوري منصوب كرد. اما فقط بيست و هشت روز توانست موقعيت خويش را حفظ كند- وي توسط سربازانش كه از وزيران مختار رشوه گرفته بودند، به قتل رسيد. يك قرن بعد، فرانك ها بار ديگر به كلن كه در اين اثنا آخرين قلعه نظامي رومي در ساحل راين محسوب مي شد، حمله كردند. در سال 456 فرمانده رومي اِگيديوس (19) براي دفاع از كلن بيهوده تلاش كرد، اما مغلوب دشمني گرديد كه از لحاظ تعداد برتري داشت و از اين رو پس از نبردي نااميدانه از مهلكه گريخت. بدين ترتيب عمر چهارصدساله پايتخت ايالت رومي آلمان سفلي به سر رسيد. اما انتقال حكومت به فرانك ها به طور ناگهاني صورت نگرفت، زيرا آن ها از مدت ها قبل در اين ايالت رومي نفوذ كرده بودند. بسياري از بناها ويران شد و فقط ديوار شهر به خاطر اهداف دفاعي محفوظ ماند. مردان جديد به زندگي شهري چندان علاقه مند نبودند و از اين رو به خانه هاي روستايي در خارج از شهر و جوامع روستايي نقل مكان كردند. ديگر از آن شهر كهن با نقش مديترانه اي خبري نبود و كلن پس از گذشت سال هاي دراز بار ديگر اهميت از دست رفته اش را بازيافت.
ماينس نيز يك اردوگاه نظامي رومي بود. در سال 38 قبل از ميلاد، روميان در كنار يكي از مناطق مسكوني كِلت ها، اردوگاه موقتشان تحت عنوان " موگونتياكوم " (20) (‌ برگرفته از نام خداي كِلت ها " موگون " (21) ) را بنا كردند كه در حدود سال 20 ميلادي زرادخانه اصلي و مقر فرمانده كل نظامي آلمان عليا گرديد. علاوه بر اردوگاه روميان در آكسانتن (22)، ماينس نيز به عنوان پايگاه عملياتي براي لشگركشي هاي چندين ساله به سرزمين ناشناخته ژرمن ها به كار مي آمد- از اين رو هر دو در مقابل مصب رودخانه هاي بزرگ ماين و ليپه واقع بودند كه به سمت شرق جريان داشتند. مأموريت هاي بزرگ دروسوس در سال هاي 9- 12 قبل از ميلاد از ماينس هدايت مي گرديد كه البته جنازه اش نيز پس از آن سانحه غم انگيز سقوط از اسب، به همان جا بازگردانده شد. مجسمه يادبود او با عنوان سنگ بلوط بر روي ارگ ماينس ساخته شد و همه ساله به ياد و بزرگداشت اين فرمانده بزرگ جشن هاي عمومي برگزار مي گرديد. اما متأسفانه امروز از اين مجسمه باشكوه كه احتمالاً سر آن با يك عقاب تزئين شده بود، تنها يك قطعه چوبي عظيم و ناهنجار باقي مانده است.
در سال 27 ميلادي نيز يك پل مستحكم بر روي راين ساخته شد كه در كرانه ديگر به سرپل " كاستلوم ماتياكوروم " (23)‌( محله كاستل امروزي ) منتهي مي گرديد. در اين اثنا جنگ هاي دفاعي فراواني روي داد كه از ماينس سازماندهي مي شد، زيرا ژرمن ها همواره دست به حملات ناگهاني مي زدند. پيشاپيش همه، شات ها (24) در 83/85 ميلادي بودند كه البته دوميتيان (25) عليه آن ها به مقابله برخاست و فضاي راست راين را به دست آورد، اما اين مرز ارضي نيز بعدها به قرارگاه هاي مرزي ملحق گرديد. در اواخر قرن اول ميلادي دو لشگر رومي در ماينس مستقر گرديدند كه در اردوگاه ارتش، واقع در منطقه استراتژيكي كاستروم (26) اسكان داده شدند. يك آبراه به طول 9 كيلومتر به اينجا منتهي مي شد كه بر روي سنگ هاي ساختماني كه هنوز هم قابل رؤيت مي باشند، جريان داشت. دورادور كاستروم خانواده هاي سربازان، پيشه وران و تاجران ساكن شدند. دومين منطقه مسكوني در وايزناو (27) و سومي در كنار بندر به وجود آمد كه در آن، بخشي از ناوگان روميان قرار داشت و امروزه كشتي هاي يافت شده در 1981 يادآور آن مي باشند. يك پژوهشگر غيرحرفه اي كه در حال حفاري ساختماني بود، با يك كشتي متعلق به سده هاي دوم و سوم روبرو شد- يك كشف هيجان برانگيز عمومي كه در پي آن، هشت كشتي ديگر كشف گرديد. شهر ماينس همچنين از يك تماشاخانه با 16000 جايگاه براي نشستن، معبد، چندين طاق نصرت و يك قصر فرمانداري برخوردار بود. اين شهر در قرن سوم انواع بهتر زندگي رومي را نشان مي داد.
اما موگونتاكوم هم از حملات وحشيانه در امان نماند: در قرن سوم آله مان ها دست تجاوز به سوي شهر دراز كردند. در 368 راندو (28)، شاهزاده آله مان ها به اين شهر حمله كرد، در 406 آله مان ها، سوئب ها، واندال ها و بورگوندي ها از راين عبور كردند و ويراني هاي شديدي در ماينس به بار آوردند كه تنش در امپراتوري روم را در پي داشت. كشيش هيرونوموس (29) مي نويسد: " ماينس كه پيش از اين صاحب قدرت بود، حال تسخير و ويران گرديده است. " بدين ترتيب حكومت روم در ماينس به پايان عمر خويش نزديك مي شد. در سال 451 هون ها طي يك لشگركشي بزرگ در مسير غرب وارد ماينس شدند، آن را غارت و سرانجام نابود كردند. در همان سال هون ها در جبهه هاي كاتالوني در نزديكي تروي (30) مغلوب رومي ها و ژرمن ها شدند. اندكي پس از آن، ايالت هاي رومي واقع در ساحل رود راين به طور قطع فروپاشيدند. از سال 456 ماينس و مناطق اطراف آن نيز تحت حكومت فرانك ها درآمدند.
ماينس كه از لحاظ حقوقي به هيچ وجه يك سكونت گاه محسوب نمي شد، طبق مفهوم خاص خودش به عنوان شهر رومي، قادر به رقابت با ترير و كلن نبود. در زمان سلطنت كارولينگي ها شهرت اين شهر افزون شد؛ تأسيس قلمرو اسقف اعظم در سال 742، اين شهر را به مركز مسيحيت در آلمان تبديل نمود. بونيفاتيوس (31)، راهب آنگلوساكسني از فرقه بنديكتي ها (32)، " حواري آلماني ها "، اولين اسقف اعظم ماينس شد.
در سال 11 قبل از ميلاد، ‌ويسبادن (33) پديد آمد كه حدود صد سال بعد امپراتور هادريان حقوق شهري روم را به آن اعطا كرد. ويسبادن در طول قرن اول ميلادي به خاطر چشمه هاي آب معدني اش شهرت داشت و به ويژه روميان ثروتمند با اشتياق به اين مكان روي مي آوردند: از يك قلعه خاكي محصور محلي، حمام هاي معدني و نقاهت سرا به وجود آمد.
اين چهار قرن براي ايالت هاي ژرمني يك دوره بسيار سازنده فرهنگي به شمار مي آمدند. با سيل كوچ اقوام، توسعه شهري نيز به طور كامل متوقف گرديد. از ميان نرفتن كامل فرهنگ مدني توسط بربرهاي غارتگر را بايد مديون اسقف ها و كشيشاني دانست كه مصمم و قاطع با شاهزادگان ژرمن روبرو شدند. از آنجا كه با عقب نشيني روميان، رهبران سياسي- نظامي شهرها نيز عزيمت كرده بودند، اسقف ها وظايف شهرداران را به عهده گرفتند؛ آنان براي تأمين آب كه بدون آن، زندگي شهري امكان پذير نبود، تلاش نموده، كار دفاع و ديوارسازي را سازماندهي كرده، براي تهيه موادغذايي جديت به خرج داده و چنانچه سروكله شاهزادگان ژرمن با گروه هاي نامنظم بربرشان در جلوي دروازه هاي شهر پيدا مي شد، به مذاكره با آنان مي پرداختند. در حالي كه محله هاي رومي به طرز فزاينده اي خالي از سكنه مي شدند، مراكز كليسايي همچنان پايدار بودند. اسقف نشين هايي از قبيل ترير، كلن و ماينس به موجوديت خويش ادامه دادند- اما محل هايي كه اسقف نشين هايشان به دليل كوچ اقوام در قرن پنجم از ميان رفت، احتمالاً ديگر شانسي براي بقا نداشتند.

پي‌نوشت‌ها:

1.Treverer
2.Gallia Belgica
3.Valentianian l.
4.Gratian
5.Salivan
6.Maeseille، بندر فرانسه در ساحل مديترانه (م).
7.Porta Nigra
8.Palastaula
9.Basilika
10.نوعي كار با چوب از صنايع دستي كه در آن يك طرح يا نقش را با كنار هم چسباندن قطعات بريده شده چوب پياده مي كنند ( فرهنگ معين صفحه 885 ).
11.Agrippina
12.Kolonie
13.Forum از اوايل امپراتوري روم، مركز حكومت بود. هنوز آثار بسياري از ساختمان هاي دولتي در آنجا باقي است. (م).
14.Eifel بلندي هاي داراي چشمه (م).
15.Rheinland منطقه راست رود راين (م).
16.Divitia
17.Deutz
18.Constantius II
19.Aegidius
20.Mogontiacum
21.Mogon
22.Xanten
23.Castellum Mattiacorum
24.Chatten
25.Domitian
26.Castrum
27.Weisenau
28.Rando
29.Hieronymus
30.Troyes(Trwa) شهري در كنار رودي به همين نام در فرانسه كه كليساي بزرگي داشت و از قرن 13 تا 17 ميلادي اسقف نشين بود. اين شهر در حمله آتيلا به سرزمين گل ها به واسطه كرامت هاي قديس سنت لوپوس St.Lupus نجات يافت. ( م).
31.Winfried Bonifatius(672-754)
32.Benediktiner
33.Wiesbaden

منبع مقاله :
آرتز، پتر (1391)، كوچ ژرمن ها در اروپا، ترجمه علي رحماني (تيرداد)، مرضيه ذاكري، تهران: اميركبير، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.