اختلال شخصيت خودشيفته

در حدود 1% افراد بالغ داراي شخصيت خودشيفته (Narcissistic Personality Disorder باختصار NPD) هستند و با خود بزرگ بيني و خودمحوري مشخص مي شود. فرد خود را بسيار مهم تصور مي كند و در اكثر جوانب
چهارشنبه، 30 مهر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اختلال شخصيت خودشيفته
اختلال شخصيت خودشيفته

 

نويسندگان:
دکتر سيد اصغر ساداتيان
دکتر ماهيار آذر





 

در حدود 1% افراد بالغ داراي شخصيت خودشيفته (Narcissistic Personality Disorder باختصار NPD) هستند و با خود بزرگ بيني و خودمحوري مشخص مي شود. فرد خود را بسيار مهم تصور مي كند و در اكثر جوانب زندگي (خانواده، گروه، كار يا جامعه) نقش خود را كليدي و اثرگذار مي پندارد (انگار ديگران نقش چنداني نداشته و اگر او نبود همه چيز آنطور كه هست، نمي بود) و تصور مي كند كه فقط افراد بسيار خاص (فهيم) قادر به درك مشكل، مقام، شأن و اهميت او هستند.
فرد خودشيفته براي خود امتيازاتي خاص قائل بوده و توقع تحسين، تكريم و برآورده كردن خواسته هايش توسط ديگران را دارد ولي نسبت به ديگران و نيازهايشان بي تفاوت و بي توجه است (در حاليكه 5 دقيقه با تلفن عمومي صحبت مي كند توجهي به اينكه ديگري منتظر استفاده از آن است ندارد؛ يا به راحتي ماشين خود را دوبله پارك مي كند بدون اينكه بيانديشد موجب اختلال در ترافيك مي شود؛ يا پول قرض كرده و توجهي به پس دادن آن ندارد و...). در واقع فرد خودشيفته از ديگران براي رسيدن به اهداف و مقاصد خود سوء استفاده مي كند و تمايل شديدي به رسيدن به مقام، قدرت و شهرت دارد.
فرد خودشيفته خود را تافته جدا بافته پنداشته و بطور غيرواقعي تصور مي كند كه قدرت،‌ استعداد،‌ يا عقل، زيبايي و يا حتي عشق بي نظير و برتري دارد. اين اعتماد به نفس بالا كاملاً سطحي و بادكنكي بوده و شخص نسبت به انتقاد يا بي توجهي ديگران بسيار حساس بوده و خشمگين مي شود و در برابر افراد برتر و بهتر (در آن زمينه هايي كه فرد خودشيفته خود را كامل و بي نظير مي پندارد) بسيار حسادت به خرج داده و رنجيده و ناراحت مي شود و معمولاً بطور واكنشي در ذهن، يا گفتار و يا رفتار خود سعي مي كند تا اين مزيت و برتري فرد مقابل را به نحوي بي ارزش، يا غيرواقعي يا پيش پا افتاده جلوه دهد و يا حتي به دروغ متوسل شود (اگه من موقعيت اونو داشتم تا حالا نه يك ابتكار بلكه ده تا اختراع مي كردم؛ اگه من مي خواستم مثل اون جلف باشم، فلان و فلان مي شدم؛ و...). آنها مسئوليت اشتباهات، ناكامي ها و نقص هاي خود را به گردن ديگران مي اندازند (تو باعث شدي من اين كار رو بكنم) و حتي وظيفه ديگران مي دانند كه او را خشنود كنند و در خدمت او باشند.
اگرچه فرد خوشيفته از خودراضي، مغرور و متكبر است ولي در بسياري از موارد اين ويژگيها را به صورت تواضع و فروتني بيش از حد نشان مي دهد (راهي براي اثبات برتري خود) تا اينكه ديگران به بزرگي و والايي او اذعان كنند. در واقع اين افراد از نظر اجتماعي اكثراً افرادي خوش مشرب، دلپذير، ظاهراً گرم و حتي دست و دل باز هستند (و نه در زندگي روزمره و عادي خود) ولي در واقع امر، آنها قادر به درك يا پذيرش احساس ديگران و پاسخ همدلانه و همدردانه ديگران نيستند. به همين دليل اين افراد در روابط بين فردي غالباً دروغگو بوده و قادر به برقراري روابط صميمانه عميق و معني دار (در باورها، عقايد، ارزش ها، اهداف، اخلاق، همدردي، احترام، ‌عزت و عشق بي قيد و شرط) نيستند و بيشتر به صورت سطحي (براساس ظاهر، علايق و سليقه هاي مشترك) به ديگران نزديك مي شوند. فرد خودشيفته بر اين باور است كه ديگران بايستي پيرو نظرات، عقايد و افكار او باشند و همچون او فكر و احساس كنند و حتي به خود اجازه مي دهد كه بجاي ديگران تصميم بگيرد.
نكته: متأسفانه شخصيت خودشيفته در ميان گروههاي سياسي، مذهبي، مناصب قدرت و مشاغل خاص (از جمله كادرهاي علمي) نسبتاً شايعتر از ساير گروهها بوده و بدليل جايگاه و موقعيت شان مي توانند اثرات بسيار مخربي داشته باشند.

چه تفاوتي بين غرور، افتخار، ‌خودبيني، خودخواهي با خودشيفتگي وجود دارد؟

در غرور و افتخار يك واقعيت خارجي و قابل قبول وجود دارد (مثلاً برنده شدن جايزه اي يا موفقيت در كاري...) و ديگران ارزشمند هستند و در خودبيني و خودخواهي هنوز فرد قادر به درك احساسات ديگران است و اگرچه فرد خود را در اولويت مي داند ولي در بسياري از موارد به حق و حقوق ديگران تجاوز نكرده و از آنها سوء استفاده نمي كند در حاليكه در خودشيفتگي هيچكدام صدق نمي كنند.
افراد خودشيفته را مي توان براساس برخي از ويژگيهاي اصلي و بارزشان به چهار نوع تقسيم نمود:
الف)خودشيفته مشتاق (Craving Narcissist): اين افراد دچار كمبود شديد احساسي عاطفي بوده و در اين زمينه ممكن است بسيار متوقع و آويزان اطرافيانشان شوند (محتاج تحسين، ستايش و ابراز محبت دائمي بودن حتي اگر دروغين باشد).
ب)خودشيفته ي شكاك (Paranoid Naracissist): اين افراد احساس حقارت شديدي كه خود دارند را به ديگران فرافكني مي كنند و لذا در بسياري از مواررد از طريق ايرادگيري و رفتار و انتقاد بيش از حد و نظرات حسادت آميز، ديگران را از خود مي رانند.
پ)خودشيفته بازيگر (Manipulative Narcissist): اين گره از افراد از طريق دروغ و مورد بازيچه قرار دادن ديگران (از جمله از طريق اغوا كردن) قصد دارند تا نسبت به ديگران احساس برتري و بهتر بودن نمايند.
ت)خودشيفته بدني (Phallic Narcissist): اين گروه از افراد كه تقريباً تماماً مرد هستند سعي مي كنند با نمايش ظاهر (بدنسازي، پوشيدن لباس هاي خاص و...) و رفتار(خشك، خشن و حالت تهاجمي) مرد بودن خود را به نمايش بگذارند.
توجه: افراد خودشيفته (و نيز مرزي) در مواقع گذرا و متعارف (ملاقاتها، برخوردهاي چند ساعته روزانه) مي توانند تا ماهها رفتاري كاملاً طبيعي از خود نشان دهند و فقط در مواقع و شرايط متفاوت و خاص (محل کار، مسافرت، خانواده) است كه مي توان شخصيت واقعي شان را شناخت.

چرايي شخصيت خودشيفته از ديدگاههاي مختلف

روانكاوانه: اين افراد در دوران كودكي (خصوصاً سه سال اول تولد) نه تنها از يك پيوند عاطفي امني با والدين خود برخوردار نبوده اند بلكه حرمت نفس شان بدرستي شكل نگرفته و بطور اوليه يا واكنشي يك خود غيرواقعي و پوشالي جايگزين حرمت نفس بالا شده است.
شناختي رفتاري: بدليل شرايط دوران كودكي و نحوه ي برخورد والدين در ضمير اين افراد الگوهاي فكري زير شكل گرفته اند:

* من آدم بسيار خاص، متمايز و مهمي هستم و به اين دليل بايستي با من به گونه اي خاص و متمايز رفتار شود.
* من نيازي ندارم همانند سايرين پيرو و دربند قواعد و مقررات باشم.
* بسيار مهم است كه توسط ديگران شناخته و مورد تحسين و تكريم قرار گيرم.
* ديگران بايستي قدر و مرتبه و اهميت من را بدانند و نيازهاي من را برآورده كنند در غير اينصورت بايستي تنبيه شوند.
* ديگران لايق آنچه كه دارند و يا در جايگاهي كه قرار دارند، نيستند.
* ديگران حق ندارند از من انتقاد كنند يا نيازشان مغاير و يا تداخل كننده با نياز من باشد.
* فقط افراد به فهيمي خودم مي توانند من را بشناسند و درك كنند.
* من همه دلايل شرايط برخورداري از امتياز و حقوق ويژه را دارم.
* به نفع ديگران است كه از عقايد و نظرات من پيروي كنند.

ابعاد پنج گانه شخصيتي:

اين افراد غالباً از يك بي ثباتي احساسي بالايي برخوردار بوده و به درجاتي درون گرا هستند و از نظر پذيرندگي، سازگاري و تعهدپذيري در سطح بسيار پائيني قرار دارند (به ابتداي فصل مراجعه كنيد).
نكته: شخصيت خودشيفته يكي از شايعترين سه گونه ي تشخيص هاي رواني در ميان معتادين است.

تشخيص و درمان شخصيت خودشيفته

تشخيص اين نوع اختلال شخصيتي نيز از طريق مصاحبه با متخصص داده مي شود ولي تست (NPI(Narcissistic Personality Inventory مي تواند بسيار كمك كننده باشد (شامل 223 موضوع دو گزينه اي). درمان افراد جوان مي تواند تا حدودي شخص را به حالت طبيعي بازگرداند ولي در مورد افراد ميانسال و مسن معمولاً نتايج خوبي حاصل نخواهد شد. برحسب شدت اختلال، اين افراد ممكن است به مجموعه اي از روش هاي مختلف روان درماني، بستري و درماني دارويي نياز پيدا كنند.

ويژگيها و تشخيص شخصيت خودشيفته براساس DSM-IV-TR

1)احساس خودبزرگ بيني و مهم بودن مي كند (اغراق و بزرگنمايي در موفقيت ها و نياز به تأييد آن توسط ديگران)
2)در يك دنياي خيالي سرشار از قدرت، يا موفقيت، يا زيبايي، يا نبوغ و يا حتي عشق بي نظير و استثنايي زندگي مي كند.
3)فرد تصور مي كند كه يك آدم كاملاً خاص و استثنايي بوده و فقط توسط افراد خاص و فهيم قابل شناسايي و درك است.
4)فرد نياز شديد به تحسين، تكريم و ستايش توسط ديگران دارد.
5)انتظار دارد و احساس مي كند كه ديگران بايستي براي او حق و امتياز خاصي قائل شوند و بطوري ويژه و متمايز با او رفتار شود.
6)با ديگران به حالت حق به جانب و ولي نعمتي گرفته و از آنها سوء استفاه مي كند.
7)قادر به شناسايي يا پذيرش احساسات ديگران و همدردي با آنها نيست.
8)نسبت به بسياري از افراد بسيار حسود است يا فكر مي كند كه آنها به او حسادت مي كنند.
9)افكار، گفتار و يا رفتاري متكبرانه يا پرافاده اي دارد.
....

*براي تشخيص شخصيت خودشيفته بايستي حداقل 5 مورد از ويژگيهاي فوق وجود داشته باشند.

سناريو:

دانيل مردي 26 ساله بطور مأيوسانه تلاش مي كند كه يك هنرپيشه شود. ولي تجربيات و فعاليتهاي كمي كه بتواند در اين زمينه او را كمك كند، داشته است و براي تأمين مخارج زندگي اش به طور نيمه وقت در يك سيستم حمل و نقل كار مي كند. معهذا در جمع دوستان به گزاف مي گويد كه نقش ها و پيشنهادهاي زيادي به او شده است كه بدليل كم ارزش شمردن شان همگي آنها را رد كرده است. براي موفقيت در اين زمينه تلاش به پيدا كردن رابط و برقراري ارتباط با افراد مهم و اثرگذار كرد ولي بدليل خواسته هاي خودخواهانه اش به جايي نرسيد. او نسبت به اقوام و دوستاني كه در اين زمينه موفقيت و پيشرفت هايي داشته اند جبهه گرفته و نيز در برابر پيشنهادهاي سازنده بسيار رنجور و ناراحت مي شود و ادعا مي كند كه آنها آشنا و روابط بسيار قوي داشته اند و يا بسيار خوش شانس بوده اند و ديگران درك نمي كنند كه او چه توانمندي و ظاهري بي نظير براي هنرپيشگي دارد و روزي فراخواهد رسيد كه همگي دريابند او چه ستاره ي درخشاني در حيطه ي هنر بوده است.
منبع مقاله :
ساداتيان، اصغر؛ آذر، ماهيار؛ (1389) آمادگي و شرايط لازم براي ازدواج، تهران: ما و شما، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.