ماجراي تکلم الهي با موسي (عليه السلام) و اهميت آن در حمايت از موسي (عليه السلام) براي رويارويي با فرعون

و اينگونه موسي کليم الله شد

موسي (عليه السلام) همراه همسرش در راه بازگشت خود به مصر از مدين، در شب سخت سرد و تاريک، به ناگاه آتشي از دور ديد. پس به همسرش گفت: در جاي خود درنگ کنيد تا اخگري از آن آتش براي گرم شدن برايتان بياورم يا
سه‌شنبه، 6 آبان 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
و اينگونه موسي کليم الله شد
 و اينگونه موسي کليم الله شد

 

تأليف: زاهيه راغب الدجاني
ترجمه ي دکتر حبيب الله عباسي



 

 ماجراي تکلم الهي با موسي (عليه السلام) و اهميت آن در حمايت از موسي (عليه السلام) براي رويارويي با فرعون

موسي (عليه السلام) همراه همسرش در راه بازگشت خود به مصر از مدين، در شب سخت سرد و تاريک، به ناگاه آتشي از دور ديد. پس به همسرش گفت: در جاي خود درنگ کنيد تا اخگري از آن آتش براي گرم شدن برايتان بياورم يا کسي را بياورم يا کسي را بيابم که مرا به راه درست هدايت کند و رهنمون شود. وقتي « نزد آن آتش رسيد، آن را آتش سپيدي يافت که در درختي سبز شعله ور بود. »(1) و آن اشاره دارد به اين که آن چه مانند آتش ديد، آتش نبود، بلکه نور خداي عزوجل بود. اين اتفاق در وادي مقدس طوري انجام پذيرفت:
« فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ يَا مُوسَى‌.إِنِّي أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى‌.وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى‌.إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِکْرِي. إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَکَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى. فَلاَ يَصُدَّنَّکَ عَنْهَا مَنْ لاَ يُؤْمِنُ بِهَا وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى »(2)[طه: 11- 16].
اين اتفاق در فضاي روحاني شگرفي بود که در آن طبيعت و انسان در برابر خدا خاشع مي شوند. خالق هستي و آن چه در آن است و موسي (عليه السلام) با مورد خطاب الهي قرار گرفتن تکريم مي شود. اولين چيزي که شنيد «إِنِّي أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى‌ »[طه: 12] اين همه در مطاوي خود در برگيرنده ي اين نکته است که موسي (عليه السلام) بشري است که در برابر واجب الوجود خدا که بايد خاشع و خاضع شود و تفاوت است ميان الوهيت و بشريت. خداوند واحد سميع و بصير بر هستي مسلط است و اين خدا در الوهيت يگانه است و خشوع و خضوع مطلق تنها از آن اوست و انسان بايد اوامر او را اطاعت کند و در اين چارچوب روحاني، خداوند به موسي (عليه السلام) امر کرد: « إِنِّي أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى‌ »[طه: 12] موسي (عليه السلام) بايد پابرهنه در آن بقعه ي مبارک و پاک قدم نهد براي آن که خدا را تعظيم کند و هنگام شنيدن کلام خدا بايد خاشع باشد.(3) در آن جا بود که خداوند خبر داد که او را براي نبوت برگزيده است. فرمود: « وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى‌ »[طه: 13) چنان که در صفوة التفاسير آمده، رازي گفت: « نهايت هيبت و جلالت در آن است چنان که گويي فرمود: امر شگرفي برايت پيش آمد براي آن آماده شو و تمام توش و توان و عقل و ضميرت را مصروف آن کن ».(4) و اين همه بدان معني است که خداوند موسي (عليه السلام) را به طور کلي امر کرد که متنبه شود. « إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِکْرِي‌ اِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَکَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى.‌ فَلاَ يَصُدَّنَّکَ عَنْهَا مَنْ لاَ يُؤْمِنُ بِهَا وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى » [طه: 14- 16]. مهم ترين اصل روحاني در اين آيات همان توحيد است. خدايي جز خداوند بلند مرتبه نيست، خداي موسي (عليه السلام) و خداي دو جهان است. اين همه تأکيد مي کند که خدايي بشر، هرگز روا نيست و گويي هدايتي آسماني براي موسي (عليه السلام) است تا با قدرت علم و ايمان با هر ايده ي تأليه مقابله کند؛ به ويژه که او در مسير بازگشت خود به مصر بود، جايي که فرعون خود را خدا مي انگاشت. مصدر ايمان که انسان را به قدرت رويارويي با هر متأله ستمگر مجهز مي کند. همان عبادت خداوند يکتاي بي شريک است. عبادت همان تعظيم خداي عزوجل است، از رهگذر فريضه هايي روحاني خاص انسان ها. ذکر نماز با سخن گفتن خدا با موسي (عليه السلام) نقل شده است. « أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِکْرِي‌ » [طه: 14] نماز، همان « اتصال به خدا با ايمان بدو و درخواست مدد و کمک از او...مؤمني که داراي صدق ايمان است کسي است که با قلب خود، هنگام نماز، متوجه خدا مي شود. خدا را بر تقواي خود شاهد مي گيرد و از او مدد مي جويد تا واجبات زندگي را ادا کند و از او مي خواهد که او را هدايت کند. و توفيق دريافت راز هستي و سنت ها و نظام آن را بدو الهام کند. »(5)
بنابراين نماز، از يک سو، موسي (عليه السلام) را به علم ضروري براي مقابله با فرعون و از سوي ديگر، او را با قدرت و نيرويي براي سکوت و شکيبايي مجهز مي کند. اين مقابله به معني باطل کردن ستم مجسم در تأليه ي فرعون و ستم وي با ناتوانان است و اين رويارويي چنانکه بافت قرآني در آينده روشن مي کند، بخشي از مسئوليت موسي (عليه السلام) را در دنيا تشکيل مي دهد. مسئوليت همان امانت تکليفي است که خداوند آن را در دو بخش عبادت و عمل انسان فريضه کرد. عبادت براي تحصيل همه ي ويژگي هاي اخلاقي براي عمل ضروري است. و عمل، ساختن اجتماع ها و سازمان هايي بر اساس عدل و حق است با علم به اين که انسان با توجه به اعمال خود مورد محاسبه قرار مي گيرد، و اين بدان معني است که زندگي دنيا، آخرين محل زيست انسان نيست، بلکه مکان جاودانگي وي در آخرت است. مرگ پايان هر انساني روي زمين است و هر آينه قيامت آمدني است. « إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَکَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى » [طه: 15] عبدالکريم خطيب در اثر خود: التفسير القرآني للقرآن دراين زمينه مي گويد: « ساعت، غيبي از غيب هاي خداست و ساعت در وراي ستر غيب پوشيده است، کسي که بدان ايمان دارد، ايمان به غيب دارد نه ايمان به جهان عيني، با اين همه، نشانه ها و دلائلي وجود دارد که عقل مادي آن ها را درنمي يابد. اين نشانه دليل است بر اين که دنيا مبدأ و نهايت انسان نيست و بايد وراي اين زندگي زندگي فراخ تر و پسنديده تر باشد تا هرکس در آن به سبب آن چه در اين دنيا انجام مي دهد، پاداش گيرد... و اين همان رازي است که در اين فرموده ي خدا: « أَکَادُ أُخْفِيهَا » نهفته است. اين بيان قرآني درمطاوي خود اشاره ي روشني دارد به اين که انسان جوياي چيزي است که خداوند در کيانش از نيروهاي خردمندانه به وديعه نهاده است تا از بدي اجتناب جويد و به خير متوجه شود و از راه هاي گمراهي روي برتابد و طريق هدايت و ارشاد پيش گيرد و بدين جهت بايد به طور خودکار آماده ي ديدار با آخرت و نايل شدن به رضوان خدا در آن باشد، اما کسي که از خرد خود بهره نجويد و منکر فطرت خود شود، به طريق عذاب و گمراهي روانه مي شود و در آخرت گرفتار عذاب و بلا مي شود؛ همان پاداش و کيفر دادگرانه اي که بايسته ي آن است ».(6) بنابراين مي توان گفت که اين فرموده ي خدا: « أَکَادُ أُخْفِيهَا » که خداوند خطاب به موسي (عليه السلام) فرموده در صدد آن است که او را با انديشه کردن در قيام قيامت بدون آنکه کسي مجالي داشته باشد براي روي برتافتن، به انجام کاري در راه ثابت کردن توحيد و رها کردن مستضعفان از ستم وادارد؛ چنان که در اين فرموده ي خدا آمده: « فَلاَ يَصُدَّنَّکَ عَنْهَا مَنْ لاَ يُؤْمِنُ بِهَا وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى ‌» [طه: 16] « يعني اي موسي (عليه السلام)، کسي که قيامت را باور ندارد، نبايد تو را از آماده شدن براي قيامت و تصديق آن باز دارد « وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ ». هرکس به هوي و هوس خود متمايل شود و به لذت ها و شهوت ها روي آورد و به کيفر و بازخواست آخرت بي توجه شود « فَتَرْدَى ‌» هلاک مي شود و غفلت از آخرت باعث هلاک خواهد شد.(7)
از آنچه بيان شد، درمي يابيم که آيات 11- 16 سوره ي طه موسي (عليه السلام) را از رهگذر چارچوب کامل روحاني به انگيزه هايي مجهز مي کند که لازمه ي رويارويي با فرعون است، اين چار چوب دربرگيرنده ي دقايق زير است:
الف. وجوب پذيرفتن موسي (عليه السلام) مانند انسان براي کلمه ي الهي.
ب. عبادت کردن تنها براي خداي يکتا ضروري است و نماز نشانه ي بزرگي خدا و بنده است.
ج. تأکيد بر اين حقيقت که دنيا، خانه ي فناست. محل انجام اعمالي که در روز قيامت انسان به موجب آن ها محاسبه مي شود و اين اعمال در مرکز مسئوليت و تکليف انسان قرار مي گيرد و دو بعد روحاني و دنيوي وي را با هم جمع مي کند.
اطاعت موسي (عليه السلام) از اوامر الهي موجب شد تا قدرتي پيدا کند که بتواند وظيفه ي خود را براي رويارويي با فرعون انجام دهد، نخستين مسئوليت روحاني که بر دوش وي نهاده شد قدرت روحاني است. انسان برابر آفرينشش ضعيف است و پيوسته نيازمند آن است که مورد حمايت قرار گيرد و اين امر جز با اطاعت از اوامر آسماني ميسر نيست و قدرت روحاني، براي تقويت خلقت انسان است و انسان مؤمن به خدا با اين قدرت به مراتب عالي نايل مي شود و بايد که واجب خود را با صبر آغاز و انجام اعمالي چند ادا کند. ايمان از بعد انديشگري، همان چيزي است که باعث تقويت و باليدن عقل مي شود و عقل را چنان مقتدر مي سازد تا اشياء را در چارچوب درست خود مطالعه کند. فردي که به اين کار مي پردازد بايد از بعد خلقي و عقلي تقويت شود و بصيرت او افزون شود تا جوهر امور را ببيند و موفق شود به جوهر امور نظر افکند چرا که اين بعد جوهري بر بعد ظاهري اشياء مي چربد بدين گونه مي بينيم چگونه موسي (عليه السلام) بر اساس تقدير الهي مي بالد و آماده مي شود تا به رويارويي با فرعون برخيزد و خداوند او را با دو معجزه تقويت کرد.(8)
الف. تقويت بيشتر آرامش قلب موسي (عليه السلام) براي رويارويي پيش رو. وقتي قلب ها تقويت شود. شجاعت فرد براي انجام کار افزون تر مي شود چون قلب هيچ انساني از ترس خالي نيست و از اين رو انسان پيوسته از خداوند مي خواهد تا قلب وي شجاع باشد.
ب. اعطاي دو معجزه به موسي (عليه السلام)، که خود دليلي است بر اثبات صدق نبوّت موسي (عليه السلام) از جانب تمام افرادي که فکر و انديشه ي درستي دارند. اين بدان معني است که فکر درست با استکبار جمع نمي شود؛ زيرا استکبار با غرور مرتبط است. از اين رو توقع اينکه فرعون و مستکبران همراهش موسي را تصديق کنند، وجود نداشت، اما اين تصديق از سوي گروه ديگري جز مستکبران انجام مي پذيرد و ضربه اي سخت بر قدرت فرعون وارد مي کند.

پي نوشت ها :

1. الصابوني، المصدر السابق، 231.
2. چون نزد آتش آمد، ندا داده شد: اي موسي (عليه السلام)، من پروردگار تو هستم. پاي افزارت را بيرون کن که اينک در وادي مقدس طوي هستي. و من تو را برگزيده ام. پس به آنچه وحي مي شود گوش فرا دار. خداي يکتا من هستم. هيچ خدايي جز من نيست. پس مرا بپرست و تا مرا ياد کني نماز بگزار. قيامت آمدني است. مي خواهم زمان آن را پنهان دارم تا هر کس در مقابل کاري که کرده است، سزا ببيند. آن کس که به آن ايمان ندارد و پيرو هواي خويش است، تو را از آن رويگردان نکند، تا به هلاکت افتي.
3. الفخر رازي، التفسير الکبير، جز 33، بيروت: داراحياء التراث العربي، لا. ت. ص 17.
4. الصابوني، المصدر السابق، 231.
5. هيکل، المصدر السابق، صص 525- 526.
6. عبدالکريم الخطيب، التفسير القرآني للقرآن، بيروت: دارالفکر العربي، لا. ت جز16، ص 786.
7. للصابوني، المصدرالسابق، 232.
8. فهد بن عبدالرحمن بن سليمان الروحي، پس از شرح کلمه ي معجزه مي نويسد: « معجزه مفرد معجزات است و همان امر خارق العاده ي بيرون از اسباب و علل شناخته شده است که به دست پيامبر و به اراده ي خدا انجام مي پذيرد و گواهي بر صدق عمل پيامبر است. بدون ترديد معجزه ها، حجت پيامبران هستند تا غاليان هواپرست و جاهل به انکار آنان برنخيزند. به دليل وجود معجزات است که خداوند ايمان بر پيامبران را واجب کردند و مشرکان را مورد عتاب قرار داده است و آن را به غير مؤمن توصيف نمي کرد. ر. ک: فهد بن عبدالرحمن بن سليمان الروحي، منهج المدرسة العقلية الحديثية في التفسير، بيروت، موسسة الرسالة، لا. ت، جزء 1/ 545.

منبع مقاله :
راغب الدجاني، زاهيه، (1393)، مفهوم قرآني و توراتي موسي(ع) و فرعون، ترجمه: حبيب الله عباسي، تهران: نشر سخن، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.