تأثير خواجه نصير در ايجاد مکتب علمي مراغه (2)

زمين و ديگر سيارات منظومه ي شمسي در مدارهايي تقريباً مستدير بر گرد خورشيد مي گردند و همه ي آنها تقريباً در سطحي واحد که فلک البروج خوانده مي شود، قرار دارند. همچنين اين تصور که تا سده ي شانزدهم ميلادي سخت به آن
يکشنبه، 18 آبان 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأثير خواجه نصير در ايجاد مکتب علمي مراغه (2)
تأثير خواجه نصير در ايجاد مکتب علمي مراغه (2)

 

نويسنده: يوسف بيگ باباپور (*)




 

ب) نظريه ي سيّارات در مکتب مراغه

زمين و ديگر سيارات منظومه ي شمسي در مدارهايي تقريباً مستدير بر گرد خورشيد مي گردند و همه ي آنها تقريباً در سطحي واحد که فلک البروج خوانده مي شود، قرار دارند. همچنين اين تصور که تا سده ي شانزدهم ميلادي سخت به آن معتقد بودند که هر حرکت سماوي بايد يکنواخت و مستدير يا آميزه اي از اين حرکات باشد نيز متعلق به ايام پيش از بطلميوس بوده است. لازمه ي اين تصور که به زبان امروزي بيان شده آن است که حرکت هر جرم سماوي و همچنين حرکت نقطه ي تقاطع بردارهايي که داراي طول ثبتي هستند قابل بيان باشد، يعني هر بردار با سرعت زاويه اي ثبتي بچرخد و مبدأ اوّلين بردار در زمين باشد.
رصدهاي بطلميوسي وي به اين درک سوق داد که مرکز حرکت برابر براي مرکز فلک تدوير، نه زمين است نه مرکز فلک حامل، بلکه نقطه اي متمايز از هر دو، يعني نقطه ي معدل المسير است، حضور معدل المسير در مدل بطلميوس دقت بيشتر در پيشگويي موقع سيارات را مقدور مي سازد، امّا اصل مستديري متحدالمرکز را نقض مي کند.
اين به اصطلاح نقيصه در نظرات سيارات مورد انتقاد تعدادي از اخترشناسان قرار گرفت، امّا تا دوره ي ايلخاني ظاهراً هيچ کس طرحي که قادر باشد در دقت و صحّت با طرح بطلميوس رقابت نمايد و در عين حال داراي تنها حرکات مستدير متحدالمرکز باشد ارائه نکرد، امّا اين تحول را نصيرالدين آغاز نمود اگر يک دايره در داخل دايره اي ديگر دوران کند و شعاع دايره ي دوم دو برابر شعاع اولي باشد، در اين صورت هر نقطه بر پيرامون دايره ي اوّل قطري از دايره ي دوم را ترسيم مي کند.
اين طرح دوراني را مي توان اتصالي از دو برداري که طول هايش ثابت و با هم مساوي است و داراي سرعت زاويه اي ثابت (يکي دو برابر ديگري) مي باشد نيز دانست، اين طرح به همين دليل به « جفت طوسي » معروف گشت. نصيرالدين به درستي چنين جفتي را بر انتهاي برداري که از مرکز معدل المسير بطلميوسي آغاز مي شود قرار مي دهد و موجب مي گردد که بردار متناوباً بزرگ و کوچک گردد.
ديگر اخترشناسان گروه مراغه کار را در اين زمينه ها ادامه دادند، اما نتايج آنها هنوز کاملاً بهبود نيافته است. در همه موارد، مساعي معمولاً موفق آنها ظاهراً ترسيم آميزه هاي حرکات مستدير متحدالمرکزي بوده که واجد شرايط لازم بطلميوس باشد و معدل المسير را حفظ نمايد.
در ميان پنج سياره اي که با چشم غير مسلح قابل رؤيت مي باشند، حرکت عطارد بسيار نامنظم تر از ديگران است؛ از اين رو ترسيم الگوي دلخواهي براي پيش گويي منازل آن بسيار دشوارتر از هر سياره ي ديگر است. قطب الدين شيرازي، از همکاران جوانتر نصيرالدين، پس از کوشش هاي فراواني که مدّت هاي دراز پس از ترک مراغه به عمل آورد، نقشه اي ترسيم کرد. اين نقشه واجد تمام شرايطي است که بطلميوس براي فلک عطارد لازم مي داند. شايد اوج روش هايي را نشان مي دهد که مکتب مراغه بسط داده بود. پيشرفت هايي که در زمينه ي ياد شده به دست آمده بود، با از ميان رفتن گروه مراغه متوقف نگرديد. اخترشناس دمشقي، معروف به ابن الشاطر ( اوج درخشش 751ق/ 1350 م) در جايي که قطب الدين موفقيتي حاصل نکرده بود، توانست طرحي براي حرکت ماه ترسيم کند که فاقد نقيصه ي بسيار جدي طرح بطلميوسي بود و در واقع همسان طرحي بود که کوپرنيک (اوج رونق 1350م) براي ماه پيشنهاد کرده است. در حقيقت معلوم گرديده که طرحهاي کوپرنيکي سواد عين طرح هايي بوده که دانشمندان مراغه يا ابن شاطر ارايه کرده بودند. همه ي آن چه براي کوپرنيک باقي ماند، انتقال دوباره ي مرکز جهان از زمين به خورشيد بود که از اهميّت فلسفي زيادي برخوردار است. (1)

ج) ابن شاطر و نظريات ابداعي او در مکتب مراغه

ابوالحسن علاء الدين علي بن ابراهيم بن محمد بن همام انصاري معروف به مطعم انصاري (714-777ق/1304-1375م)، اخترشناس و رياضي دان مشهور دمشقي، وي از سوي بيشتر دانشمندان معاصرش لقب علامه يافت. در شش سالگي پدر خود را از دست داد و جدّش سرپرستي او را بر عهده گرفت. پس از چندي او را به علي بن ابراهيم بن شاطر که شوي خاله و پسر عمه ي پدرش بود، سپردند. ابن شاطر نزد علي بن ابراهيم، هنر کنده کاري بر روي عاج را آموخت و به همين سبب به « معطم » معروف شد و نيز نزد همو هيئت و حسب و هندسه را فرا گرفت. هنر و مهارت ابن شاطر در کنده کاري مورد توجه واقع شد و از اين راه ثروتي اندوخت که امکان مسافرت و ادامه ي تحصيل را براي او فراهم ساخت. در 719ق/ 1319م به قاهره و سپس به اسکندريه رفت و در اين دو شهر به فرا گرفتن هيأت و نجوم و رياضي پرداخت و در اين علوم مهارت يافت. سپس رياست موذنان و مسئوليت تعيين اوقات شرعي در جامع امور دمشق را به عهده گرفت و قسمت اعظم زندگي خود را در اين کار به سر برد. ابن شاطر در اين باره جداولي ترتيب داد که مجموعه اي از جداولي که مقادير بعضي از توابع کروي نجومي مربوط به اوقات نماز از آنها به دست مي آمد. اين جدولها تا 1974م. کشف نشده بود. ابن شاطر، همانند ديگر دانشمندان معاصر خود به ساختن اسطرلاب و ربع و ساعت هاي آفتابي علاقه اي وافر داشت. غالباً خود را به ساختن وسايل و ابزار نجومي و آلات گاه شماري و گاه شناسي و محاسباتي که گواه مهارت و دانش و چيزه دستي او بود و نيز به نوشتن رساله هايي درباره ي خصوصيات و طرز کاربرد آنها مشغول مي داشت.
اهميت ابن شاطر از دو جهت است: طرح و تکميل آلات نجومي، به ويژه ساخت ساعت آفتابي و نظريه ي سياره اي او. در اين نظريات، تلاش هايي براي تکميل فرضيه هاي اخترشناسان پيشين و پالايش نظام بطلميوس از خطاهايي که به نظر او رسيده، به چشم مي خورد. آثار ابن شاطر را مي توان دو قسمت کرد:
الف) ساخته ها: اگر چه از ساخته هاي ابن شاطر جز اندکي به دست نرسيده، ولي رساله هاي موجود درباره ي نحوه ي کاربرد آن آلات دلالت بر وجود دستگاه هاي مربوط دارد که عبارتند از:
1. اسطرلابي که در 22 سالگي ساخت، هم اکنون در رصدخانه ي ملي پاريس موجود است. ابن شاطر دو اسطرلاب، نيز در 34 سالگي طرح کرد و خود آن را « آلالة الجامعة » ناميد.
2. ربع تام: ابن شاطر اين دستگاه را براي شناخت اوقات شرعي طرح ريزي کرد.
3. ربع علائي: منسوب است به علاء الدين که لقب خود ابن شاطر است. ابن شاطر کوشيد زاويه ي ميل دائرة البروج را تعيين کند. وي با استفاده از وسايل مکانيکي خود، مقدار آن را 23 درجه و 31 دقيقه تعيين کرد.
4. ساعت آفتابي: وسيله اي که ابن شاطر مي توانست با استفاده از آن در هر ساعت از روز، زماني را که از طلوع آفتاب گذشته يا به غروب آن مانده بود، بر حسب ساعات اعتدالي اندازه بگيرد و اوقات نماز ظهر و عصر و نيز نصف النهار محل و از روي آن جهت قبله را تعيين کند. ساعتي که در 767ق ساخت آن را « صندوق اليواقيت الجامع لاعمال المواقيت » ناميد و در سال 773ق ساعت آفتابي افقي باشکوهي ساخت که بر مناره ي شمالي مسجد اموي نصب شد. ساعت هاي آفتابي، آلات گاه شماري در ساير مربوط به آنها که توسط ابن شاطر، تهيه و تصنيف شده و قرون متمادي در مصر، شام، قلمرو دولت عثماني و ديگر ممالک اسلامي، مرجعي براي تعيين و ضبط وقت شرعي بوده است. ساعت ابن شاطر تا حدود 1290ق/ 1873م در مسجد اموي موجود بود. (2)
گذشته از ساخت و تکميل آلات نجومي، مهمترين کار تئوريک ابن شاطر نظريه ي سياره اي است که تغييرات تازه اي در الگوهاي بطلميوس وارد کرد. وي ضمن تشريح و انتقاد اغلب نظريات بطلميوس، بر اساس رصدها و الگوهاي مندرج در « الزيج الجديد » خود، سير اجرام آسماني بر اساس نظام بطلميوس را رد کرده و دلايلي در اثبات نظريه ي خود ارائه کرده است. ابن شاطر حرکت خورشيد را از ديد ناظر در زمين به صورت مجموع حرکت هاي تدويري در نظر گرفته است. وي در اين نظريه به طور آشکار فلک حامل خارج از مرکز و فلک معدل المسير را که در مدل بطلميوسي آمده، حذف کرده و به جاي آنها از فلک هاي تدوير درجه ي دوم استفاده کرده است. هدف نهايي وي نه اصلاح مباني نجوم عملي، بلکه به وجود آوردن يک نظريه ي سياره اي بوده است که از حرکات يک نواخت در مدارهاي دايره اي فراهم آمده باشد. در مورد خورشيد هيچ مزيتي از فلک تدوير اضافي به دست نياورده، در مورد ماه اين تمهيد جديد تا حدي عيب عمده ي نظريه ي بطلميوس را اصلاح کرد.
ارزش واقعي ابن شاطر تا نيمه ي قرن بيستم شناخته نبود؛ زيرا کپرنيک نظريات نجومي او را بر خلاف واقع به خود نسبت داده و علماي نجوم در اروپا نيز بر اين ادّعا صحه گذاشته بودند. اين توهّم مدت 5 قرن همچنان باقي بود، تا اين که نخستين بار در 1950 م. نظريه ي سياره اي ابن شاطر مورد پژوهش قرار گرفت و معلوم شد که الگوهاي وي از نظر رياضي با الگوهاي کپرنيک يکي است.
مستشرق انگليسي « ديويد کنيگ » در مقاله اي که در قاموس الشخصيات العلميّة، در 1370ق/ 1950م منتشر شده، اکثر نظريات نجومي منسوب به کپرنيک را مقتبس و مأخوذ از نظريات ابن شاطر دانسته است. در سال 1393ق/1973م از نسخ موجود در لهستان، مسقط الرأس کپرنيک، معلوم شده که از اين نسخ خطي عربي بهره برده و ابتکار ابن شاطر را به خود منسوب ساخته است. عدّه اي هم احتمال مي دهند که کپرنيک در مورد مرکزيت کره ي خورشيدي در وسط عالم و عدم قبول آنچه بطلميوس به عنوان عنصرجديد، فلک معدل المسير ناميده و همچنين ترک نظام بطلميوس، از نظريات دانشمندن قبل از زمان ابن شاطر مانند ابوعبيد جوزجاني، عمر خيام، زرقاني و دانشمندان مکتب مراغه از جمله نصيرالدين طوسي، قطب الدين شيرازي و خود ابن شاطر استفاده کرده است. به طور کلي اصول همه ي آنچه را که در طرح کپرنيک تازگي دارد، مي توان در مکتب طوسي و شاگردانش (مکتب مراغه) پيدا کرد. برخي حتي برآنند که گاليله در اختراع تلسکوپ، از افکار و نظريات ابن شاطر استفاده کرده است. مسأله اي که امروز محققان را به خود مشغول داشته، نحوه ي انتقال آثار و نظريات به غرب است. معلوم نيست که آيا آثار اين دانشمندان به لاتين يا يوناني ترجمه شده و مورد استفاده ي دانشمندان غرب قرار گرفته بوده است، يا اين که با فتح قسطنطنيه (1453م) همانند بسياري از آثار علمي ديگر به وسيله ي مسيحيان به مرکز ديني مسيحيت و مقرّ پاپ يعني روم منتقل شده و در آنجا مورد بهره برداري دانشمندان غرب واقع شده است. (3)
ب) تأليفات ابن شاطر: در حدود 45 اثر نجومي و رياضي به ابن شاطر نسبت داده شده که غالب آنها در کتابخانه هاي جهان موجود است: اثر چهلم نهاية السئول في تصحيح الاصول است. ابن شاطر در اين کتاب طرحي بر مبناي طرح خواجه نصيرطوسي براي حرکت ماه پيشنهاد کرده است. وي با توجه به طرح طوسي، از فلک خارج مرکز، چشم پوشيده و فلک تدوير دومي در منظومه هاي شمسي و قمري وارد کرده است. اين همان نظريه اي است که حدود دو قرن بعد توسط کپرنيک درباره ي قمر پيشنهاد شد. نسخه هايي از اين کتاب در بغداد، ليدن، آکسفورد، بادليان، سپهسالار، حلب و... موجود است. (4)

د) نظريه ي رنگين کمان در مکتب مراغه

در عهد باستان افراد اندکي، بالاخص ارسطو و سنکا (Sencca حدود 3 ق. م-65ب. م، فيلسوف و نمايشنامه نويس و از رجال رومي) کوشيد تا تشکيل رنگين کمان را توضيح دهند، ولي موفقيت چنداني حاصل نکردند، اما در مطالعه مسائل کلي تر شناخت نور خصوصاً پديده هاي انعکاس و انکسار پيشرفت هاي زيادي به دست آمده است.
کمال الدين فارسي، در گذشته حدود سال 720ق/1320م در مراغه نزد قطب الدين شيرازي تلمذ کرد. به نظر نمي رسد که قطب الدين خود مطالب مبسوطي درباره ي شناخت نور نوشته باشد، امّا کمال الدين از انديشه هاي استاد استفاده کرده و آن را در کتب بسيار مفصلي که در شرح و تفسير از ابن هيثم (اوج رونق 390ق/ 1000م) درباره ي شناخت نور کتاب المناظر نوشته، بسط داده است. کمال الدين با استفاده از يک ظرف شيشه اي کروي که آن را پر از آب کرده بود، به آزمايش تابش نور خورشيد بر قطرات باران پرداخت. وي اين ظرف را در تاريک خانه اي آويخت و سپس به مطالعه ي مسيرهاي شعاع منفردي از نور خورشيد که چنان از روزنه اي عبور داده شد که با شيشه ي کروي برخورد نمايد پرداخت. بدين ترتيب نشان داد که رنگين کمان اوّلي حاصل دو انکسار و يک انعکاس در درون قطرات باران است، اما کمان دوم از دو انکسار و دو انعکاس بوجود مي آيد.
ابن هيثم ابزاري براي تعيين خط زوال ساخته و ديگر دستگاهي اختراع کرده براي تعيين خط نصف النهار. اين وسيله که فقط وصفي از آن باقي مانده، از آلات بسيار مهم تاريخ علم نجوم است. ابن هيثم پس از اين که دريافت شيوه ي رايج دايره ي هندي درست نيست، اين دستگاه را ساخت. (5)

و) ابداع و اختراع برخي آلات رصدي

رصد مراغه با بهترين وسايل آن روز مجهر بوده که بعضي از آنها احتمالاً از بغداد و الموت آورده شده بود. مؤيدالدين عرضي در کتب خود، شرح آلات رصد مراغه، اين وسائل را وصف کرده و در مقدمه چنين گويد:«... متقدمين آنچه آلات رصدي ساخته بودند يا محکم نبود و يا ظرافت نداشت و يا به علّت سوء هيئت ساختن آن مشکل بود و نمي شد آنچه را که واضع تصوّر کرده از قوّه به فعل آورد؛ لهذا از اغلب آنها صرف نظر شده بود، و ما از آلات قديمه آنچه را کامل تر و بهتر و نيکوتر بود، انتخاب کرديم و بعضي ديگر هم که ناقص بود، تکميل نموديم و بر آنها آلات و ابزاري را که خود اختراع کرده، افزوديم. » (6)
به طوري که از کتب مزبور مستفاد مي شود، ادوات مشروحه ي زير را هيئت علميه ي رصدخانه ي مراغه اختراع يا تکميل نموده اند:
1. ربع جداري و سُدس فخري: به وسيله ي ربع جداري، ارتفاع آفتاب نسبت به افق اندازه گيري مي شد تا تعيين گردد که خورشيد در چه درجه اي از مدار قرار دارد؛ زيرا که با دانستن اين امر مي توانستند جدول و زيج شبانه را مطالعه کنند. اين دستگاه براي رصد نيمروزي هم به کار برده مي شد.
ربع جداري در حقيقت، سلف دوربين نصف النهاري و يا دستگاه « پاساژ » امروزي است که در لحظه ي « گذر ستاره » ارتفاع آن اندازه گيري مي شود.
ربع جداري و سُدس فخري را که نوعي از آن است، بعضي از منجّمين ايراني مانند خجندي و صوفي در ري و شيراز ساخته و مورد استفاده قرار داده اند. سدس فخري که در حدود 20 متر ارتفاع داشته و براي رصد ستارگان به کار مي رفته، ابوحامد خجندي با ساختن اين دستگاه ثابت کرد که زاويه ي ميل زميني با گذشت زمان، کاهش مي يابد و آهنگ اين تنازل 20 دقيقه در هر هزار سال است.
در مراغه بزرگترين ربع جداري که تا آن وقت ساخته شده بود، به کار گرفته شد. براي اوّلين بار، خواجه نصيرالدين طوسي، خط عبور خورشيد را که به صورت موجي است، به ياري ربع جداري در مراغه تعيين کرد. بعدها « تيکوبراهه » (Tycho Brahe)، منجّم دانمارکي، به طور دقيق همان محاسبات خواجه را در رصدخانه اثبات کرد. (7)
2. ذات الحلق: اين آلت از پنج حلقه ساخته شده بود، بدين ترتيب: دايره ي نصف النهار که به زمين نصف شده بود، دايره ي معدل النهار، دايره ي منطقه البروج، دايره عرض، دايره ي ميل. اين آلت از ذات الحلق ششگانه ي بطلميوس و نه حلقه ي ثاون اسکندراني جامع تر بوده است. (8)
3. ذات الجيب و السمت: براي تعيين ارتفاع در کليه ي جهات مختلف افق به کار برده مي شد.
4. ذات الجيوب و السهم: براي جهت يابي ساخته و به کار مي رفت.
5. ذات الربعين: بجاي ذات الحلق استعمال مي شد.
6. ذات الاسطوانتين.
7. دائره ي شمسيه (سمتيه): با آن سمت کواکب معلوم مي گرديد.
علاوه بر اين آلات که عُرضي دمشقي نقل مي کند، وسايل ديگري از قبيل: تدويرات، حوامل دو اثر موهومه، و صور بروج دوازده گانه در رصد مراغه نشان داده مي شد.
به طوري که بعضي نوشته اند، مخترع آلت تورگت (Turguet) خود خواجه ي طوسي بوده است، و آن آلتي مرکّب از دو دايره ي مدرج بوده که در صفحات متعامد قرار داشته است. (9)
چنان که ذکر شد، از تأسيسات مهم رصدخانه ي مراغه، واحد دايره شکل شمال غربي برج رصدخانه براي نصب دستگاه سينوسي و آزيموت يابي به کار برده شده است؛ و ديگر واحدهاي دايره شکل پنج گانه، تالار چهار گوش سکودار و سکوي مدوّر که گويا محل نصب آلتي نجومي بوده است.
رصدخانه ي مراغه، مجهز به کارگاه ريخته گري و ساخت وسايل نجومي بود که در گوشه ي شمال شرقي آن کوره ي تنور مانند در حفاري ها يافت شده است، (10) و مسئوليت اين قسمت به عهده ي عُرضي دمشقي بود. (11)
کره ي فلکي ساخت رصدخانه ي مراغه، تنها اثر شناخته شده و به جاي مانده از ابزار و آلات رصدي ساخته شده در محل رصدخانه ي مراغه است. اين کره که هم اکنون در تالار آثار رياضي- فيزيک دولتي شهر« درسدن » در آلمان نگهداري مي شود، در روي آن نام سازنده اش يعني مؤيدالدين عُرضي، نقش بسته که در حدود سال 678ق ساخته شده است. (12)
رصدخانه ي مراغه از حيث تجهيزات کاملترين رصدخانه اي است که تا زمان خود ايجاد شده است، بلکه نخستين رصدخانه ي مجهز قبل از کشف دوربين به شمار مي رود و تمام معلومات نجومي که هم اکنون بدون دوربين حاصل مي شود، در آن جا به دست آمده و تا سيصد سال بعد رصدخانه اي به مجهزي آن در غرب به وجود نيامد.
ساختن اين ابزار و آلات در مقياس بزرگ و برپا داشتن برج مرکزي و استوار ساختن ربع جداريي در آن، دقّت عمل و اندازه گيري را افزون ساخت و نتايج دقيق تري به دست داد که جدول هاي تازه اي را به وجود آورد.

هـ) نظريه درباره ي نور و انتشار صوت

خواجه نصير در کتب تجريد الکلام درباره ي نور و تکيه بر نظريه ي « ذره اي » مطالبي عنوان مي سازد که داراي اهميت فراوان است. او متن عربي کتاب البصائر اقليدس را تحرير کرد و مقاله هايي در زمينه ي مبحث نور نگاشت که برخي عقايد اصيل و جالب توجه را در بر دارد.
همچنين خواجه درباره ي « انتشار صوت » و شباهت آن به « امواج آب » مطالبي را مورد بحث قرار داده است.
و نيز خواجه نصير توفيق آن يافت تا شيوه ي جديد استفاده از ساعت آفتابي را براي رصد کردن ها کشف کند. (13)

ي) مکتب کاشي سازي مراغه

هنر کاشي سازي در مراغه، پس از پا گرفتن آن در دوران سلجوقيان با نمونه هاي جالبي چون بناهاي گنبد سرخ و به خصوص گند کبود، به راه خود ادامه داده و گام هاي بلندي را پيموده است و در نيمه ي دوم قرن هفتم به دوران شکوفايي خاص خود رسيده و پس از آن که پايتخت به تبريز و سپس سلطانيه منتقل گشته است، مکتب کاشي سازي مراغه در تبريز، سلطان آباد و تخت سليمان و سلطانيه و ديگر شهرها مورد استقبال قرار گرفته و اثر گذارده است.
در حفاري هايي که در رصدخانه ي مراغه صورت گرفته، با دو نوع کاشي برخورد شده است که از ارزش بسياري برخوردارند: يکي کاشي هاي خشتي مستطيل شکل با نقش برجسته مارپيچهاي متقاطع که در برابر تابش نور، درخشش و رنگ اندازي خاص دارند و بر جلوه ي بنا مي افزايند؛ ديگر کاشي هاي خشتي بزرگ کتيبه دار برجسته هستند که از نظر اندازه، نقش و نوع خط در ميان آثار اين دوران از امتيازي خاص برخوردارند.
همچنين کاشي هاي خشتي کتيبه داري از رصدخانه ي مراغه به دست آمده که از جهت رنگ آميزي و نگاره هاي تزييني و طرح گلها و همچنين از نظر نوع خط و شيوه ي نگارش با هيچ يک از کاشي هاي خشتي کتيبه دار دوران ايلخانان يکي نيستند و کاملاً متفاوتند. (14) از آثار و شواهد به دست آمده مي توان استدلال نمود که در تزئينات ساختماني رصدخانه ي مراغه از کاشي هايي استفاده شده که ساخت مهندسين خود رصدخانه بوده و اوج کمال کاشي کاري دوره ي اسلامي از نظر ظرافت و استحکام در اين مکتب علمي مشاهده مي شود. به جرأت مي توان گفت که نمونه هاي به دست آمده از رصدخانه ي مراغه، کاشي هايي هستند که در هيچ جا، حتي پس از اين دوره، نظير آن را سراغ نداريم.

تأثير پيشرفتهاي علمي و ستاره شناسي مراغه در دنياي اسلام و اروپا

نظام « زمين مرکزي » عالم به صورتي که بطلميوس در مجسطي توصيف کرده بود، در ميان دانشمندان دوره ي اسلامي پذيرفته شد، امّا تقريباً از قرن پنجم هجري، نقد مدلها و حتي شيوه هاي رصدي بطلميوس، در ميان علماي دنياي اسلام به صورت سنّت درآمد. در اين سنّت بديع ترين مدلهاي جايگزين ارائه گرديد. مؤيد الدين عرضي پيشاهنگ مدل پردازي بطلميوسي، و خواجه نصير و ديگران تالي او به شمار مي روند.
سازنده ي وسايل رصدخانه مراغه مؤيدالدين عُرضي بود که بيشتر ابزار و آلات رصدخانه ي سمرقند از وسايل موجود رصدخانه مراغه اقتباس شده است. « ساوي جاي سنيک » منجّم مهندس هندي، در مقدمه ي زيج خود که به محمد شاه گورکاني (1748-1719م) هديه کرده است، درباره ي ابزار آلات رصدخانه ي هند، شرح کوتاهي مي نويسد و اشاره مي کند که ابزارهاي مزبور را بر اساس ابزار و آلات رصدخانه ي سمرقند ساخته است و به چند دستگاه که عبارتند از: ذات الحلق، ذات الثغبتان، ذات الثعبتان، سدس فخري و شامله اشاره مي کند. ملاحظه مي گردد که با وجود گذشت حدود پنج قرن همچنان اساس دستگاه ها و شيوه ي کار رصدخانه ها بر پايه ي اصولي استوار بوده است که در رصدخانه مراغه توسط خواجه نصير و همکارانش آفريده و انجام مي گرفته است.
لازم به ذکر است که تنها اين مشرق زمين نبود که چندين سده تحت تأثير شديد مکتب مراغه قرار داشت، بلکه در مغرب زمين نيز چنين بود؛ چنان که اساسي ترين دستگاه هاي رصدخانه « تيکوبراهه » را نيز ذات الحق و ربع جداري تشکيل مي دادند.
رصدخانه ي مراغه بعدها الگويي با ارزش براي ايجاد ديگر مرکزهاي پژوهشي ستاره شناسي در شرق و غرب درآمد.
جرج سارتن درباره ي تأسيس رصدخانه ي مراغه و نقش آن در جهان علم زمان چنين سخن مي گويد: « تأسيس رصدخانه مراغه در 1259م براي منجمان تجربي و سازندگان ابزاري نجومي فرصت بزرگي فراهم ساخت. از زمان ابن يونس در آغاز سده ي يازدهم تا روزگار الغ بيک در بيش از چهار قرن بعد، اين مهمترين مؤسسه در نوع خود بود. در آنجا گروه بزرگي از منجّمان حضور داشتند که برخي از کشورهاي دور دست فرا خوانده شده بودند. آنان کتابخانه اي بسيار غني و مجموعه اي عالي از ابزارهاي نجومي در اختيار داشتند که توسط سازنده شان مؤيدالدين عُرضي دمشقي شامي توصيف شده اند. » (15)
همچنين رصدخانه مزبور امکان ساختن ابزارهاي جديد و همکاري گروه هاي ستاره شناسي را در اندازه و ميزاني که هرگز قبل از آن صورت نپذيرفته بود، ممکن ساخت.
از رصدخانه ها و مراکز نجومي که با الهام از رصدخانه ي مراغه در سده هاي بعد در شرق يا غرب سرزمين ايران به وجود آمده است، عبارتند از: در قرن هفتم رصدخانه ي چين، در قرن نهم رصدخانه ي سمرقند، در قرن دهم رصدخانه ي استانبول، در قرن يازدهم هجري در هند.
بعد از رصدخانه ي مراغه مهمترين واحد علمي در رابطه با سرزمين ايران، رصدخانه ي سمرقند است که بناي آن به سال 824ق و زمان الغ بيگ مربوط مي گردد.
الغ بيگ فرزند شاهرخ تيموري و نوه امير تيمور گورگاني بود. او در 18 سالگي به فرمانروايي ماوراء النهار مي رسد و حدود 40 سال در زمينه ي ايجاد آثاري ارزشمند و بجا ماندني و فعاليت هاي علمي و توسعه و گسترش علوم تلاش مي کند. او زير نظر استادان معروفي چون: غياث الدين جمشيد مسعود بن محمود کاشاني و صلاح الدين موسي بن محمد قاضي زاده ي رومي به فراگرفتن رياضي و نجوم و همکاري دانشمندان ديگري چون معين الدين کاشاني، علي بن محمد قوشچي، عصمت بخارايي و ديگران بر آن مي گردد تا رصدخانه ي بزرگي در سمرقند بنا کند. کار ساختمان اين بنا در سال 824ق برابر 800 شمسي آغاز و مدت سه سال به طول انجاميد. در سال 1287ق/ 1908م يک باستان شناس روسي به نام وياتکين اين رصدخانه را کشف مي کند. (16)
همان طور که رصدخانه ي مراغه براي رصدخانه ي سمرقند الگو و به اصطلاح مدل بود، از روي رصدخانه ي سمرقند هم چند رصدخانه در هندوستان و چين ساخته شد. همچنين در رصدخانه ي تيکوبراهه در دانمارک آلاتي از روي آلات رصدخانه ي مراغه ساخته شده است. رصدخانه اي در پکن وجود دارد که آلات آن از روي ترسيماتي که جمال الدين از مراغه به چين برد، ساخته شده است. گذشته از تعدادي دانشجويان چيني که براي آموختن نجوم به مرکز علمي رصدخانه مراغه آمده بودند، يکي از منجمّان و دانشمندان معتبر چيني نيز بنام « فومن جي » براي مطالعه در طرز کار منجّمين مراغه به آن شهر آمده بود. او پس از مدتها کار و مطالعه در آن بنياد علمي و گفتگو با دانشمندان معروف آن مرکز، در سال 665ق با جمال الدين بخاري، از دانشمندان ايراني، به چين باز مي گردد. جمال الدين بخاري نقشه ها و يادداشت هاي بسياري درباره ي دستگاه ها و واحدهاي نجومي رصدخانه مراغه تهيه و با خود به چين مي برد و نزد قوبلاي قاآن امپراطور مغول و برادر هلاکو مي رسد. به فرمان قوبلاي، منجّم ديگري بنام « گو-شو-سين » بر اساس آن مدارک و اطلاعات و راهنمايي هاي « فومن جي » و جمال الدين بخاري، در سال 678ق به کار ساختن آلات رصدي رصدخانه ي چين مي پردازد. در حال حاضر نمونه ي چند آلت آن در رصدخانه ي شانگهاي موجود است.
رصدخانه ي معتبر ديگر بعد از رصدخانه ي سمرقند که تحت تأثير رصدخانه مراغه برپا گرديده، عبارت است از: رصدخانه ي استانبول که در سال 983ق/ 1575م به فرمان مراد سوم پايه گذاري مي شود. چهره ي معتبر که در اين رصدخانه به کار مي پردازد، عبارت است از استاد تقي الدين بنّا، به قول حاجي خليفه، تقي الدين در سال 987ق رصدخانه را داير کرد.
از ساختمان اين رصدخانه و برج اصلي آن در حال حاضر هيچ گونه نشانه اي در دست نيست و جاي آن نيز مشخص نمي باشد. بعضي وجود چند قطعه سنگ را بر روي يکي از تپه هاي کنار « بسفر » با بناي محل رصدخانه در ارتباط مي دانند، ولي صاحب نظران آن را تأييد نمي کنند. رصدخانه ي استانبول مدت زمان کوتاهي برپا بوده و به استناد قطعه شعري از « علاء الدين منصور » شاعر چنين بر مي آيد که سلطان عثماني بر اثر برخي تحريک هاي ناشناخته، فرمان مي دهد تا آن را ويران سازند. عجيب است که سرنوشت سه رصدخانه معتبر مراغه، سمرقند و استانبول با برخي اختلاف ها همه منجر به ويران شدن آنها در اوج آباداني شان مي شود. درباره ي رصدخانه هاي هند « ابواحمد محمّد عبدالسلام » دانشمند معروف پاکستاني و برنده ي جايزه ي نوبل فيزيک در سال 1979م درباره ي رصدخانه دهلي مي نويسد:« با وجود به کار گرفتن عناصري از نجوم هند، اساساً مطابق سنت رصدسازي اسلامي به وجود آمده. رصدخانه هاي کهن هند در حال حاضر در شهرهاي دهلي، جيپور و اجاين بنارس و موتر قرار دارند. » (17)
همچنين گويند که غازان رصدخانه ي کوچکي در تبريز برآورد. وجود رصدخانه ي ديگري هم در ربع رشيدي تبريز محتمل است. (18)
برتري رصدخانه ي مراغه نسبت به رصدخانه هاي تبريز اين است که در مراغه اخترشناسان برجسته کار مي کردند و رصدخانه هاي تبريز فاقد دانشمندان برجسته ي علم نجوم بوده اند. به عقيده ي آيدين صاييلي، ظاهراً در همان زمان که تصميم ساختن رصدخانه مراغه گرفته شد، شماري از اخترشناسان توانا مهيّا بودند، اما با وجود فراواني دانش آموختگان اين مؤسسه به نظر نمي رسد که هيچ اختر شناس برجسته اي به رصدخانه ي تبريز پيوسته باشد. درحال حاضر آگاهي ما درباره ي منجماني که به رصدخانه استانبول ملحق شده اند، بسيار اندک است. محل رصدخانه اي در ربع رشيدي تبريز به نظر« کارشناسان در امور ربع رشيدي و موقوفات آن » اظهر من الشّمس است. بعضي ها هم در رصدخانه ي شنب غازان تبريز را دومين رصدخانه ي تبريز مي دانند.
به هر حال از آنچه گفته شد چنين بر مي آيد که رصدخانه مراغه نمونه ي عيني از دستاوردهاي علمي دوره ي ايلخاني است که توسط خواجه نصيرالدين طوسي تشکيل شد و تأثير بسيار عميقي، نه تنها در ايران، بلکه در کل دنيا گذاشت که تا امروز هم به وضوح قابل رؤيت است.

پي نوشت ها :

* عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد مراغه و مصحح متون و پژوهشگر تاريخ علم.
1. تاريخ ايران کمبريج، ج5، صص 631-630
2. دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج4، ذيل: ابن شاطر
3. علم و تمدن در اسلام، ص 178
4. ر. ک: تاريخ ايران کمبريج، ج5، ص 632
5. مراغه در سير تاريخ، صص 218-217
6. به نقل از: کاوش رصدخانه ي مراغه، صص 54-53؛ درباره ي توصيف اين آلات، ر. ک: شرح احوال و آثار خواجه، ص 40، و نيز: ابزار و آلات رصدخانه ي مراغه، صص 65 به بعد
7. کاوش رصدخانه ي مراغه، ص 196
8. احوال و آثار خواجه، ص 53
9. همان، صص53-54
10. ر. ک: کاوش رصدخانه ي مراغه، ص 213
11. همان، ص 214 و نيز درباره ي ديگر ابزارآلات رصد مراغه، ر. ک: همان، صص 322-304؛ مراغه در سير تاريخ، صص 151-149
12. ر. ک: همان
13. رصدخانه ي مراغه، ص 132
14. ر. ک: همان، صص 278-274
15. ر. ک: مقدمه اي بر تاريخ علم، ج2، ص 1006
16. ر. ک: مقالات سمينار ستاره شناسي...، ص 87
17. ر. ک: کاوش رصدخانه مراغه، صص 390-388
18. ر. ک: ميراث جاويدان، ص 125
منابع تحقيق:
1. آبويل، جي، آ، تاريخ ايران کمبريج، ج5، ترجمه ي حسن انوشه، تهران، اميرکبير، 1375
2. ابن شاکر، فوات الوفيات، بيروت، 1995
3. ابن فوطي، تلخيص مجمع الآداب، لاهور، چاپ سنگي، 1350ق
4. اقبال، عباس، تاريخ مغول، تهران، اميرکبير، 1371
5. حاجي خليفه، مصطفي بن عبدالله، کشف الظنون عن اسامي الکتب و الفنون، تصحيح قاسم محمد الرجب، منشورات مکتبه المثني، بغداد، بي تا
6. حقيقت، عبدالرفيع، تاريخ نهضتهاي فکري ايرانيان (از مولوي تا جامي)، تهران، شرکت مولفان و مترجمان ايران، 1361
7. ديانت، ابوالحسن، مقاله ي « ابن شاطر » در: دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج4، زير نظر کاظم موسوي بجنوردي، 1385
8. سارتن، جرج، مقدمه اي بر تاريخ علم، ترجمه غلامحسين صدري افشار، ج1، تهران، هدهد، 1360
9. سپهروند، مجيد، مراغه در سير تاريخ، تبريز، احرار، 1381
10. شيرين بيان، دين و دولت در ايران عهد مغول، تهران، 1375
11. صاييلي، آيدين، عوامل کاهش فعاليتهاي علمي در تمدن اسلام، مجله ي ميراث جاويدان، ش 15-16، پاييز و زمستان 1375
12. صدري افشار، غلامحسين، سرگذشت سازمانها و نهادهاي علمي، تهران، 1355
13. صفا، ذبيح الله، تاريخ ادبيات در ايران، تهران، فردوس، چاپ هفتم، 1369
14. غرني، سرفراز، ابزار و آلات رصدخانه ي مراغه، تهران، سازمان ميراث فرهنگي، 1376
15. کندي، ادوارد استوارت، پژوهشي در زيجهاي دوره ي اسلامي، ترجمه محمد باقري، تهران، علمي و فرهنگي، 1374
16. مدرس رضوي، محمدتقي، احوال و آثار خواجه نصيرالدين طوسي، تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1354
17. مرواريد، يونس، مراغه (افرازه رود)، تهران، علمي، چ2، 1371
18. موحد اردبيلي، رضا، مقالات سمينار ستاره شناسي ايران در دانشگاه آذرآبادگان، تبريز، دانشگاه تبريز، 1353
19. نصر، حسين، علم و تمدن در اسلام، ترجمه ي احمد آرام، تهران، انديشه، 1350
20. ورجاوند، پرويز، کاوش رصدخانه مراغه، تهران، اميرکبير، چاپ دوم، 1384
21. وصاف الحضرة، شرف الدين عبدالله بن فضل الله شيرازي، تاريخ وصاف الحضرة (تجزية الامصار و تزجية الاعصار)، چاپ سنگي، 1333ق، بي جا

منبع مقاله :
صلواتي، عبدالله؛ (1390) خواجه پژوهي (مجموعه مقالاتي به قلم گروهي از نويسندگان) تهران: خانه کتاب، چاپ اول



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما