مفسران نامدار قرآن (4)

عالم رباني، فقيه صمداني، فيلسوف، محمد بن مرتضي، معروف به ملامحسن فيض کاشاني ( متوفاي 1091 ) يکي از چهره هاي موفق و پرکار جهان علم و فضيلت و يکي از ستارگان پرفروغ آسمان فقه، حديث، تفسير و معارف اسلامي
يکشنبه، 2 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مفسران نامدار قرآن (4)
 مفسران نامدار قرآن (4)

 

نويسنده: عبدالرحيم عقيقي بخشايشي




 

11. فيض کاشاني، مفسر قرن يازدهم

عالم رباني، فقيه صمداني، فيلسوف، محمد بن مرتضي، معروف به ملامحسن فيض کاشاني ( متوفاي 1091 ) يکي از چهره هاي موفق و پرکار جهان علم و فضيلت و يکي از ستارگان پرفروغ آسمان فقه، حديث، تفسير و معارف اسلامي است، او در جامعيت و گستردگي دانش، کم نظير است.
وي در سال 1007 هـ در قم متولد شد و سپس به کاشان انتقال يافت. وقتي خبر اقامت سيد ماجد بحراني را شنيد به شيراز رفت و از محضر او و از حوزه درس ملاصدرالدين شيرازي استفاده نمود. با دختر ملاصدرا ازدواج کرد و سپس به کاشان برگشت و در آن جا به تدريس و تأليف اشتغال ورزيد. کتاب هاي مفيد و ارزنده اي در زمينه تفسير، حديث، اخلاق، معارف حقه، که بالغ بر صد جلد مي گردد تأليف نمود و يکي از مراجع مسلّم وقت گرديد که نظير و همانندي نداشت. از تأليفات مهم او کتاب الوافي و تلخيص آن الشافي است که احاديث چهارگانه ي الکافي، من لا يحضره الفقيه، الاستبصار و تهذيب الاحکام را همراه با شرح آن ها آورده است. المحجة البيضاء، مفاتيح الشرايع، علم اليقين و ديگر کتاب تفسير الصافي مي باشد. مرحوم فيض از پيشوايان شش گانه حديث شيعي است. اين پشوايان با نام « المحمّدون الاوائل و المحمّدون الأواخر » (1) شناخته شده اند.
اساتيد او عبارت اند از:
پدر عالي قدرش مرتضي بن الشاه محمد، سيدجليل القدر سيد ماجد بن سيد هاشم حسيني بحراني، شيخ بهايي، محمد بن الحسن عاملي، صدرالمتألهين شيرازي، ملامحمدطاهر شيرازي، ملاجليل غازي قزويني ( شارح الکافي )، شيخ محمدبن شيخ حسن بن الشهيد الثاني و ملامحمد صالح ( شارح الکافي ).
شاگردان او نيز عبارت اند از: فرزند برومندش علم الهدي، علامه مجلسي ( صاحب بحارالانوار )، سيدنعمت الله جزائري، قاضي سعيد قمي.
اين عالم بزرگوار پس از عمري مجاهدت و تلاش در راه معارف الهي در سال 1091 هـ در سن 84 سالگي در کاشان از دنيا رفت و در همان جا مدفون گرديد، قبرش هم اکنون مزار اهل دل مي باشد. (2)
ايشان تأليف خود را اين گونه آغاز مي کند:
حمد و سپاس تو را مي گوييم اي آفريدگاري که بر بندگان در هر چيزي تجلي و ظهور نموده و خود را در خطاب خويش، بلکه در هر نور و سايه اي نشان داده است، با ذات و حقيقت خود بر ذات خويش رهنمون گرديده است. از مجانست و هم سويي با مخلوقات منزه و وارسته است، چگونه با وجودي مي توان به او استدلال نمود که در هستي خود نيازمند اوست؟ او کي غائب شده است تا نيازمند راهنما و دليل باشد؟! کي دور شده است تا آثار و نشانه ها رساننده به او باشند؟! کور باد چشمي که او را نمي بيند، در حالي که پيوسته مراقب اوست، خسارت و زيان ديده است تجارت بنده اي که از محبت او نصيب و بهره اي نداشته باشد، او بر هر موجودي شناسايي شده است، هيچ موجودي جاهل به او نيست، با هر شاهد وآراستگي، خود را به ما نشان داده است تا در هر مشهودي او را نظاره نماييم، فرقان را بر عبد خويش تنزيل فرمود تا بر جهانيان نذير و ترساننده باشد، اسرار و رازهاي خود را پيش اهل بيت او قرار داد، پس هر نوع آلودگي را از آنان برد و پاک و پاکيزه شان قرار داد، خداوند از هدايت پيامبر مرسل خويش با نور کتاب خود پرده برداشت و از راز کتاب نازل با عترت [ پيامبر ] مرسل خود کشف حجاب نمود. (3)
به اين ترتيب در اين مطلع تفسيري و در اين براعت استهلال ابتدايي، روشن و بينش او مشخص و معلوم مي گردد که تفسير او ترکيبي از مشاهدات وجودي و الهامات و اشرافات غيبي، با توجه و تمسک به ذيل عنايت اهل بيت (عليهم السّلام) خواهد بود. علت نام گذاري به الصافي، صاف و پيراسته از کدورت هاي آراي عامه و اقوال خسته کننده و حيرت آور و نفرت انگيز مي باشد، دوازده مقدمه دارد: علوم قرآني، توصيه به تمسک به قرآن و اهل بيت، شأن نزول آيات، تأويل، تفسير، ظاهر، باطن، محکم و متشابه، منبع تفسير به رأي، گردآوري قرآن، تحريف، زيادت و نقص، قرآن بيان گر هر چيزي است و تحقيق معناي آن، اقسام آيات و اختلاف قراءات، زمان نزول قرآن، تجسم قرآن در روز حشر، کيفيت تلاوت و آداب آن و اصطلاحات تفسيري اين کتاب... (4).

شيوه و روش تفسيري

مقدمه دوازدهم صافي اختصاص به اصطلاحات و روش تفسيري آن دارد که بيان خواهيم کرد.
مرحوم فيض مي نويسد:
خلاصه آن چه افزون بر شرح لفظ و مفهوم آن نيازمند شنيدن از معصوم (عليه السّلام) باشد؛ اگر از محکمات خود قرآن شاهدي پيدا نموديم که به آن دلالت نمايد همان محکم را مي آوريم، چون قرآن برخي از آن برخي ديگر را تفسير مي نمايد، و از سوي پيشوايان حق نيز مأموريت داريم که متشابهات قرآن را به محکمات آن برگردانيم، و اگر محکمي از قرآن پيدا نکرديم؛ اگر حديث معتبري از اهل بيت پيدا کرديم که در کتاب هاي معتبر از طريق اصحاب ما- رضوان خدا بر آنان باد- نقل شده است همان حديث را وارد مي سازيم. اگر از طريق خاصه چيزي نقل نشده باشد ولي از طريق عامه منسوب به معصوم روايت شده است و حديث مخالف آن نيز وجود ندارد، در اين صورت همين را مي آوريم، عين آن موردي که در فقه داريم. از امام صادق (عليه السّلام) وارد شده است که « اگر حادثه اي بر شما پيش آمد که حکم آن را در روايات ما پيدا نمي کنيد، بنگريد به رواياتي که آنان از علي (عليه السّلام) نقل کرده و به آن عمل نموده اند »، اين حديث را شيخ طوسي در مورد « عده » نقل کرده است و اگر حديثي از پيشوايان روايت نکرده اند، آن چه را که به دست ما جز از طريق معصومين (عليهم السّلام) از علماي تفسير رسيده است در صورتي که مطابق قرآن و فحواي آن و مشابهت به احاديث آنان داشته باشد مورد عمل قرار مي دهيم، اگر از نظر سند و استناد هم اعتماد نکنيم، از جهت موافقت، شباهت و استحکام اعتماد مي نماييم، چون رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: « هر حقي حقيقتي دارد و هر راستي و صواب نورانيت خاصي دارد پس آن چه موافق قرآن باشد آن را اخذ کنيد و آن چه مخالف کتاب خدا باشد ترک کنيد ... » امام صادق (عليه السّلام) نيز فرمود: « هر روايتي که خواه از فردي نيکوکار يا فاجر به تو برسد در صورتي که موافق قرآن باشد آن را درياب و هر روايتي که مخالف قرآن بود؛ خواه از نيکوکار يا فاجر باشد ترک نما ». امام کاظم (عليه السّلام) نيز فرمود: « وقتي که دو حديث مختلف و متضاد به تو رسد پس آن ها را با قرآن و احاديث مورد مقايسه و سنجش قرار بده اگر مشابهت با آن ها داشته باشد، حق است و اگر مشابهت نداشته باشد، باطل است » اينها بخش اندکي از احاديث شريفه است که به جامع ترين آن ها بسنده نموديم تا مقتضاي اختصار و خودداري از پرگويي را به جا آورده باشيم. (5)
در پايان مي افزايد: « گاهي اخبار را به صورت ديگري جز از راه اسناد نيز تصحيح مي نماييم و در اين مورد فقط از خدا استعانت مي جوييم. »
به نظر مي رسيد که منظور از آن راه، توجه به معنا و مفهوم حديث باشد که از نظر معنوي چه قدر تاب و توان دارد.
ايشان در ضمن تفسير آيه « ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ » (6) از مجمع البيان نقل مي کند که « منظور از نعيم، امنيت و صحت مي باشد » و در عيون اخبارالرضا آمده است که « منظور، خرما و آب خنک است » و در فقيه از پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است که هر نعيمي مورد بازخواست است، مگر آن که در جهاد يا حج مصرف شده باشد و در مجالس آمده است که اگر نام خدا پيش از طعام ذکر شد از اين طعام سؤال نمي شود. در تفسير قمي از امام صادق (عليه السّلام) آمده است: « اين امت آن چه که خداوند به آنان نعمت رسالت، سپس خاندان رسالت کرامت فرموده، مورد سؤال قرار مي گيرند ». در احتجاج آمده است: « نعمتي که مورد سؤال قرار مي گيرند. نعمت وجود پيامبر اسلام و جانشينان او است که خداوند آنان را بر پيروان او داده است ».
عياشي در تفسير خود از امام صادق (عليه السّلام) نقل کرده است که امام (عليه السّلام) معناي نعمت را از نعمان ( ابوحنيفه ) پرسيد، او در پاسخ گفت: مقصود طعام و آب خنک و سرد است، امام فرمود: « اگر خداوند تو را در روز قيامت در پيش گاه خود نگه دارد تا از هر لقمه اي که خورده اي يا هر جرعه اي که نوشيده اي بازخواست نمايد، وقوف تو در پيش گاه او خيلي طولاني خواهد بود ». او گفت: پس مقصود از نعيم چيست؟ امام فرمود: « مقصود از نعيم، ما اهل بيت رسالت هستيم که خداوند ما را بر بندگان، احسان و انعام نموده است و به برکت وجود ما مردم پس از اختلاف، ائتلاف نموده اند و به يمن ما تأليف قلوب نموده است، پس از آن که با هم دشمنانِ خونين بودند و به برکت ما به اسلام هدايت شده اند و آن يک نعمت پايدار و هميشگي است، خداوند از اين نعمت که بر آنان ارزاني داشته است و آن وجود پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله و سلم )و عترت (عليهم السّلام) او است، سؤال خواهند نمود ». (7)

تفسير صافي و ديگران

1- علامه طباطبائي در مورد مرحوم فيض و تفسير صافي مي فرمايد:
اين مرد، جامع علوم است. به جامعيت او در عالم اسلام کمتر کسي را سراغ داريم و ملاحظه مي شود. او در تمام علوم مستقلاً وارد شده و علوم را با هم خلط و مزج نکرده است، در تفسير صافي- اصفي و مصفّي- که روش تفسير- روايي دارد ابداً وارد مسائل فلسفي، عرفاني و شهودي نمي گردد، کسي که کتاب الوافي او را مطالعه کند مي بيند يک اخباري صرف است و گويي اصلاً فلسفه نخوانده است در کتاب هاي عرفاني و ذوقي نيز از همان روش تجاوز نمي کند و از موضوع خارج نمي شود. (8)
2- علامه اميني مي فرمايد: « مرحوم فيض محقق بزرگ، علمدار فقه »، پرچمدار حديث، مشعل دار فلسفه، گنجينه عرفان، کوه عظيم اخلاق و امواج خروشان علم و معرفت است ». (9)
تفسير صافي در سال 1266 در تهران به قطع رحلي و به چاپ سنگي انتشار يافت، سپس بارها همان چاپ افست گرديد. چاپ ديگر صافي در چهار مجلد است با قطع وزيري به تصحيح محقق توانا مرحوم شعراني و تحقيق و تعليق ميرزا حسن حسيني لواساني. چاپ ديگر آن در 5 جلد به قطع وزيري با مقدمه اي در شرح حال مؤلف و پا صفحه ها از آقاي اعلمي است که در بيروت چاپ شده است.

12. شبر، مفسر قرن دوازدهم

سيد عبدالله شبّر ( 1242-1178 هـ ) يکي از بزرگان و يکي از پرکارترين چهره هاي تأليفي در سده هاي اخير به شمار مي رود. او دروس خود را از آية الله سيدمحسن اعرجي صاحب المحصول و الرسائل فراگرفت و فقه را از شيخ محمدجعفر کاشف الغطاء جد آية الله کاشف الغطا آموخت. او داراي آثار تأليفي متعددي است که تعداد آن ها بيش از 70 جلد است، از اين رو او را « مجلسي ثاني » لقب داده اند.
برخي از تأليفات او عبارت اند از: در حديث، کتاب جامع الاحکام در 14 جلد، در رجال کتاب جامع المقال في معرفة الرواة و الرجال و تلخيص آن ملخص المقال است، در لغت مطلع النيرين في لغة القرآن و حديث احد الثقلين که داراي 23 هزار بيت است و کتاب هاي ديگري در زمينه اخلاق، تاريخ، سيره، نجوم و اصول دارد. او در اجازه اي که به يکي از شاگردان خود ( سيدمحمدتقي پشت مشهدي ) به پنجاه نوع از تأليفات حديثي خود اشاره مي کند.
از او سه نوع تفسير در اختيار داريم:
1. تفسير کبير موسوم به صفوة التفاسير. آقابزرگ تهراني آن را در باب « صاد » ذکر مي کند و مي نويسد اين تفسير داراي 62000 بيت است.
2. تفسير وسيط به نام الجوّ الثمين في تفسير القرآن المبين که در الذريعه در باب « ج » ذکر شده: در دو جلد بزرگ است جلد اول تا سوره اسراء و جلد دوم تا آخر قرآن کريم و داراي 30000 بيت است، سپس مي افزايد: من اين تفسير را به خط خود سيد، نزد نوه او محمد بن علي بن الحسين بن مؤلف ديده ام، جلد اول آن در صفر 1239 و جلد دوم در 19 ربيع الاول 1239 به اتمام رسيده است.
3. تفسير وجيز که به همين نام در الذريعه در باب « واو » ذکر شده و داراي 18000 بيت است. مؤلف در چهارم جمادي الاول 1239 آن را به پايان برده است.
سپس مي افزايد سه نسخه از آن موجود است که يک نسخه آن در کتاب خانه تقوي تهران موجود و در سال 1352 توسط حاج سيد نصرالله تقوي به چاپ رسيده است. (10)

آشنايي با تفسير

در اين جا مناسب است عين کلمات مؤلف را که بيان گر روشن تفسيري او نيز هست از تفسير سوم که همان تفسير وجيز است بياوريم. وي مي گويد:
پس از حمد و ثناي الهي و درود بر پيامبر عظيم الشأن اسلام و اهل بيت اطهار (عليهم السّلام) اين تفسير گرچه مختصر و الفاظ آن کوتاه است ولي داراي تحقيقات عميق و وافي و کافي است و غالباً در حل مشکلات و غرائب الفاظ قرآن کريم از گنجينه هاي دُرر بار معادن اسرار و حکم الهي اهل بيت (عليهم السّلام) استفاده شده است، خانداني که جبرئيل در خانه آنان نازل مي گشت، اين تفسير با وجازت و سلاست عبارت متضمن دقايق و نکات بسيار و با کمال اختصار و وجازت مشتمل بر حقايق و معاني بي شمار است. (11)

گفتار ديگران

مرحوم سيدنصرالله تقوي که خود اهل فضيلت و باني چاپ اين تفسير مي باشد در پيش گفتار آن مي گويد:
بيش از سي دوره تفسير از مفصل و مختصر تاکنون مرور کرده ام و اکثر آن ها را با تمام دقت ديده و برخي را به مرور اجمالي بسنده کرده ام، هيچ کدام از آن ها را واجد اوصاف و مزاياي اين تفسير نديده ام که در يک مجلد کم حجم اين همه مطالب را داشته باشد، اگر ادعا شود که تفسير سيدعبدالله شبر يکي از بهترين تفسيرهايي است که فعلاً در دست است، گزاف نگفته ام و به جا است که خوانندگان، اين سخن را از من بپذيرند و اعتقاد مرا حمل بر مبالغه نکنند. (12)
2. دکتر حامد حنفي داود، يکي از اساتيد دانشکده زبان قاهره، درباره تفسير شبّر در چاپي که مطبعة النجاح نجف از او درج کرده است مي گويد:
صاحب انتشارات النجاح، اشرف تفاسير را برگزيده است و کار او بسيار بجا و نيکو است، زيرا تفسير شبر دقت و اختصار را با هم جمع کرده، و شيفتگان تفسير؛ چه مبتدي و چه منتهي از آن بهره مي برند، مبتدي از آن نظر که سهولت بيان دارد و منتهي از آن نظر که از جهت دقت و اصطلاحات تفسيري بهره وافري دارد، چون مؤلف بزرگوار بر اساس وعده اي که در مقدمه تفسير داده است از منابع و مراکز وحي و خاندان نبوت استفاده کرده است و تفسير خود را با علوم آن بزرگواران؛ خصوصاً امام علي بن ابي طالب و امام جعفر صادق (عليه السّلام) آراسته و اصالت بخشيده است. ديگر از مزايا و محسنات اين تفسير آن است که مؤلف محترم متعرض قرائات شده و در حاشيه به آن ها اشاره کرده است. در حقيقت در تفسير خود قرائت امام حفص و جز او را نيز بيان کرده است. بالاخره تفسير شبر براي کساني که بخواهند در وقت کم بهره بيشتري را از تفسير ببرند قابل توصيف است. (13)
3- دکتر ذهبي صاحب التفسير و المفسرون در مقام بازشماري مهم ترين تفسيرهاي شيعه اين گونه از سيزده تفسير مهم شيعي نام مي برد:
1- تفسير امام حسن عسکري ( متوفاي 254 هـ )؛
2- تفسير محمد بن مسعود عياشي ( از علماي قرن سوم )؛
3- تفسير علي بن ابراهيم قمي ( از علماي قرن چهارم )؛
4- التبيان، تأليف شيخ طوسي ( متوفاي 460 هـ )؛
5- مجمع البيان، تأليف الطبرسي ( متوفاي 538 )؛
6- تفسير الصافي، تأليف ملامحسن فيض کاشاني ( از علماي قرن يازدهم )؛
7- تفسير الاصفي ( در يک جلد موجود در کتاب خانه دارالکتب المصرية و دانشگاه قاهره )؛
8- البرهان، تأليف سيدهاشم بحراني ( متوفاي 1107 هـ )؛
9- مرآة الأنوار و مشکاة الأسرار کازروني ( در يک جلد، موجود در دارالکتب المصريه )؛
10- تفسير المؤلف ( خطي ) از محمد مرتضي حسيني معروف به نورالدين ( از علماي قرن دوازدهم در يک جلد کوچک )؛
11- تفسير القرآن تأليف شبّر ( در يک جلد بزرگ )؛
12- بيان السعادة في مقامات العبادة، از سلطان محمدبن حيدر خراساني ( از علماي قرن چهاردهم )؛
13- آلاء الرحمن في تفسير القرآن، از محمدجواد بلاغي ( متوفاي 1352 )
او سپس به نقد و بررسي تعدادي از اينها مي پردازد و درباره تفسير شبّر مي گويد:
اين تفسير بر اساس مذهب اماميه اثني عشريه جريان دارد، الفاظ قرآن را به معاني و مفاهيمي حمل کرده است که با اصول مذهب خويش موافقت داشته باشد، کتاب بسيار مختصر در الفاظ و موجز در عبارات است، در عين حال معاني فراوان و دقيقي را در بردارد، اين تفسير از نظر افاده معاني فراوان شباهت زيادي به تفسير الجلالين دارد که نکته هاي دقيق را با عبارت سهل و موجز ادا کرده است. (14) تأليف اين تفسير وجيز در چهارم جمادي الاولي سال 1239 پايان پذيرفته و فراغت از استنساخ آن توسط محمدشفيع حسيني طالقاني در سال 1247 انجام يافته است. چاپ اول آن در قاهره در سال 1385 در مطبعه يوسفيه صورت گرفته است.

13. طنطاوي، مفسر قرن چهاردهم

استاد شيخ طنطاوي جوهري ( 1278-1358 ) مدرس دانشگاه و مدرسه ي دارالعلوم، در طنطا به دنيا آمد و در دارالعلم قاهره به مقام استادي رسيد. او يکي از شاعران نوگراي عربي است، از جمله تأليفات اوست: الارواح، اصل العالم، أين الانسان، التاج المرصّع بجواهر القرآن و العلوم، جمال العالم، جواهر العلوم، سوانح الجوهري، الزهره، نظام الامامة و حياتها و ...

آغاز تفسير

پس از حمد و ثناي الهي و درود بر پيامبر و همه اولاد و اصحاب او مي گويد:
من شيفته عجايب جهان هستي و مبهوت بدايع طبيعت آفريده شده ام، عاشق جمال و زيبايي آسمان و علاقمند کمال و ارزش هاي زميني هستم، آيات بينات، شگفتي هاي چشم گير خورشيد دوار، ماه هميشه در جريان ... هستم. از آن زماني که در مدرسه دارالعلوم مدرس بودم، برخي از آيات قرآني را به دانش جويان القاء مي نمودم و برخي از آن ها را در مطبوعات منعکس مي کردم، اکنون مي خواهم همه ي آن ها را با استمداد از لطيف خبير گردآوري نمايم. در قرآن بيش از 750 آيه درباره علوم وجود دارد، در حالي که آيات احکام آن به 150 مورد نمي رسد، در اين تفسير آنچه مسلمان احتياج دارد از احکام، اخلاق، عجايب جهان هستي و غرايب علوم و شگفتي هاي خلقت قرار دادم تا مردان و زنان مسلمان را به وقوف و آگاهي از حقايق معاني آيات بينات آگاه سازد و در کسب علم در زمينه حيوانات، نباتات، زمين، آسمان ها، تشويق نمايد. (15)
او سپس به تفسير سوره حمد مي پردازد و در ابتدا از استاد « ملين ادوارد » مطلبي را در مورد حيواني به نام « اکسيلوکوب » نقل مي نمايد که « در فصل بهار تنها زندگي مي کند، هنگامي که تخم گذاشت فوراً خود آن مي ميرد، از رحمت و زيبايي صنع پروردگار که به اين حيوان الهام نموده آن است که پيش از تخم گزاري، خانه اي از درخت درست مي کند، او ابتدا يک حفره مستطيلي حفر مي نمايد سپس شکوفه هاي گل ها را گردآوري مي کند و برخي از برگ هاي شيرين را فراهم مي سازد و اطراف اين گودال را پر مي کند و روي آن ها تخم مي گذارد و از چوب سقفي بر آن خانه سايبان درست مي کند، حکمت اين امر آن است: که وقتي اين تخم شکافته شد و کرم آن خارج گرديد غذاي آماده شده براي يک سال او را کفايت مي کند، درست آن مدتي که اين کرم نمي تواند روزي خود را تهيه نمايد هنگامي که اين کرم به کمال خود رسيد گودال ديگري بر اين منوال درست مي کند... » (16)

روش تفسيري

طنطاوي يکي از مفسران علم گرا در عصر اخير است. تهاجم صنعتي غرب و شرق به ممالک اسلامي و احساس ضعف و نارسايي جوامع اسلامي در اين زمينه، او را به اين فکر انداخته است که تنها راه چاره مشکل، توجه به علم و صنعت و استفاده از آيات قرآني در اين زمينه است. او در اين باره راه غلو و افراط را پيموده، موافقان و مخالفان، نام تفسير او را « دائرة المعارف » نهاده اند نه تفسير! چون گاهي رساله هاي مستقلي را بي ارتباط با آيه در تفسير خود مي آورد که کوچک ترين ارتباطي با آيه ندارد. علم گرايي و توجه به علم او جدي است، ولي اشکال عمده کار او اين است که علم زده است، گويا در ذهن خود اين نگراني را داشته که دانش و علم، دين و مذهب را تهديد مي کند. او خواسته يک کتاب فيزيولوژي و زيست شناسي تدوين نمايد. طنطاوي جهان بيني علمي مادي ندارد، بلکه مجذوب فروع و ثمره هاي علم جديد است، نه ريشه هاي آن. او گاهي چنان ساده لوحانه اظهارنظر مي کند که انسان يقين پيدا مي کند که قافيه را باخته است؛ مثلاً مي گويد:
بر دولت هاي اسلامي واجب شرعي است که گروهي از پزشکان را به آموختن تنويم ( هيپنوتيزم ) مأمور کنند وگرنه برخي از دروغ بافان با توسل به آن، ادعاي نبوت خواهند کرد، آن چنان که هاروت و ماروت نمودند. (17)
باز مي گويد:
به ما رسيده است که امريکائيان در خرابه هاي بابل و نينوي در آثار و آشوري ها و بابلي ها به علوم کلداني ها دست يافته اند، پس اين علم دوباره در شرق و غرب انتشار پيدا کرده است. اگر آگاهي و بيداري ملل نبود يقيناً برخي از مباشرين اين علوم ادعاي نبوت مي کردند. (18)

بهشت و کوثر معنوي

او بهشت و کوثر را به بهشت معنوي تأويل مي کند و مي گويد:
نظر ما اين است که حوض ( کوثر ) همانا کنايه از علم است که هرچه از آن نوشيده شود هم چنان برقرار و پايدار ماند و مشک و عطر و انواع گوهرهاي نفيس از در و ياقوت و آبي شيرين تر از عسل و آن حوض بي پايان چيزي جز شاخه ها و شعبه هاي علم نيست که چشم اندازهاي دل فريب و شگرفش نگرندگان را شادي مي افزايد. (19)
ذهبي در اين باره مي گويد:
اين کتاب يک دائرة المعارف علمي است که از هر علمي بهره بسياري در آن هست و سرانجام همين بحث هاي علمي فراوان آن، اين تفسير را سزاوار همان سخني مي سازد که در حق تفسير امام فخر رازي گفته اند: « همه چيز جز تفسير در آن وجود دارد. بلکه تفسير جواهر به اين وصف لايق تر است، و اگر بخواهيم از دلالت کلي کتاب قضاوت کنيم بايد گفت: مؤلف آن در درياي اسرار علمي آسمان و زمين بسي غوطه خورده و با عقل و قلب خويش همه ي گوشه و کنارهاي علم را کاويده است تا براي مردم آيات و نشانه هاي روشن گري در آفاق و انفسشان را بنماياند و براي آنان ثابت کند که قرآن دربردارنده ي علوم اولين و آخرين است، او به هر دليل و رويدادي متوسل مي شود تا اين سخن الهي را ثابت کند. « مَّا فَرَّطْنَا فِي الكِتَابِ مِن شَيْءٍ » در اين کتاب از هيچ چيز فروگذار نکرده ايم (20)
در مورد علم زدگي او مي توان نمونه ها و شواهد فراواني را از تفسيرش نشان داد؛ وي در آغاز سوره آل عمران مي گويد:
ايمان بر دوگونه است: يا تقليدي است که در اثر مطالعه کتاب هاي آسماني به دست مي آيد يا آن که يقيني و علمي است که در اثر علوم طبيعي حاصل مي شود. (21)
به اين ترتيب او در کتاب تفسير خود از شکل ها و تصاوير نباتات و حيوانات و درختان فراوان استفاده کرده است. زرقاني در مناهل العرفان، در بخش امتزاج علوم ادبي و زيست شناسي، روش تفسير ادبي و زيست شناسي را توصيف و نمونه هايي از تفسيرها را ذکر مي کند و در پايان مي گويد: « تفسير الجواهر شيخ طنطاوي جوهري مملو از علوم زيست شناسي است و آن يک تفسير جديد است که شامل عجايب و بدايع خلقت مي باشد ». (22)
قابل ذکر است که قرآن کتاب هدايت مي باشد و آن چه بيش از هر مسئله ضرورت دارد رعايت جنبه هاي هدايت و تشريع و ارشاد قرآن است و ديگر مسائل همه ضرورت مقدماتي دارد که در محور و پيرامون اين ضرورت تحقق يابد وگرنه مزيت فرع بر اصل و فزوني حاشيه بر متن لازم خواهد آمد و بهترين تفسير بر قرآن کريم همان گذشتِ روزگار و پيشرفت علم و دانش و کمال فهم بشري است.

پي نوشت ها :

1. محمدون اوائل: 1- محمدبن يعقوب کليني 2- محمدبن علي بن بابويه ( شيخ صدوق ) 3- محمد بن حسن طوسي ( شيخ طوسي ) و محمدون اواخر: 1- محمدبن مرتضي ( فيض کاشاني ) 2- محمدباقر مجلسي 3- محمدبن حسن ( الحرالعاملي ).
2. جهت اطلاع از زندگي و شرح حال او ر.ک: لؤلؤة البحرين؛ ريحانة الادب، ج3، ص 242؛ الغدير، ج11، ص 362؛ سيد نعمة الله جزايري، زهر الربيع، جامع الرواة، ج2، ص 42؛ روضات الجنات، ج6، ص 79، حر عاملي، أمل الآمل، ج2، ص 305، آتشکده آذر، 245 و الذريعه، ج2، ص 124.
3. پيش گفتار تفسير صافي، ص 1-14.
4. همان، ص 75 و 76، مقدمه دوازدهم.
5. همان، ص 77.
6. تکاثر، آيه ي 8.
7. همان، ج5، ص 370.
8. حسيني تهراني، مهر تابان، ص 26.
9. الغدير، ج11، ص 362.
10. پيش گفتار، تفسير شبر، ص 32 و 33.
11. همان، ص 38.
12. همان، ص 30.
13. پيش گفتار تفسير به قلم استاد دکتر حنفي.
14. التفسير و المفسرون، ج2، ص 187.
15. تفسير الجواهر، ج1، ص 1-3.
16. همان، ج1، ص 4.
17. همان، ص 103.
18. همان، ص 104.
19. التفسير و المفسرون، ج1، ص 510.
20. خرمشاهي، تفسير و تفاسير جديد، به نقل از التفسير و المفسرون، ج2، ص 517.
21. طنطاوي، التاج المرصّع، ج2، ص 2.
22. مناهل العرفان، ج1، ص 568.

منبع مقاله :
صاحبي، محمدجواد؛ (1392)، شناخت نامه ي تفاسير: مقالاتي در شناخت تفاسير قرآن کريم، قم: بوستان کتاب ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه ي علميّه قم )، چاپ اول



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.