(Simon Kuznets ( 1901- 1985

زندگي علمي سيمون کوزنتس

کوزنتس جايزه نوبل اقتصاد را در سال 1971 به خاطر " ارائه ي تفسير مبتني بر يک نظريّه ي عملي در مسأله ي رشد اقتصادي که منتهي به تعميق در شناسايي ساختار و فرايند اجتماعي- اقتصادي توسعه شد "، دريافت کرد.
سه‌شنبه، 4 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زندگي علمي سيمون کوزنتس
 زندگي علمي سيمون کوزنتس

 

نويسنده: محمود قنّادان




 

(Simon Kuznets ( 1901- 1985

کوزنتس جايزه نوبل اقتصاد را در سال 1971 به خاطر " ارائه ي تفسير مبتني بر يک نظريّه ي عملي در مسأله ي رشد اقتصادي که منتهي به تعميق در شناسايي ساختار و فرايند اجتماعي- اقتصادي توسعه شد "، دريافت کرد.
او در سال 1901 در پينسک (1) متولّد شد. در زمان جنگ جهاني اوّل به همراه خانواده به خارکوف رفت. در دانشگاه خارکوف به تحصيل در رشته اقتصاد پرداخت و تحت تأثير نظريّه ي شومپيتر (2) درباره نوآوري و دورهاي اقتصادي قرارگرفت. زماني که انقلاب روسيّه باعث بسته شدن دانشگاه و جنگ داخلي در روسيّه شد، خانواده وي از روسيّه فرار کردند و ابتدا به ترکيه و سپس به آمريکا رفتند. ( Pressman, P.120 )
پس از مهاجرت به آمريکا، در سال 1923 از دانشگاه کلمبيا درجه ليسانس، در سال 1924 فوق ليسانس و در سال 1926 درجه دکتري دريافت داشت. در سال هاي 1936-1931 به صورت پاره وقت و در سال هاي 1954-1936 به صورت تمام وقت در دانشگاه پنسيلوانيا به تدريس اقتصاد و آمار پرداخت. در طول سال هاي 1960-1954 استاد اقتصاد سياسي دانشگاه جان هاپکينز (3) و در طول سال هاي 1971-1960 استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد بود.
شهرت سيمون کوزنتس به خاطر مطالعات و تأليفاتي است که درباره درآمد ملّي عرضه داشته است. در زمان جنگ جهاني اوّل، حدسيّات غيردقيقي درباره اندازه گيري توليد ناخالص ملّي وجود داشت. در آن زمان هيچ فرد يا سازماني چه در بخش خصوصي و چه در بخش دولتي، براي محاسبه توليد ناخالص ملّي، داده ها را به صورت منظّم گردآوري نکرد. کوزنتس اين کار را در دهه 1930 شروع و به دهه هاي مختلف بسط داد. وي درآمد ملّي را تا سال 1869 محاسبه و آن را به وسيله صنايع، توليد نهايي و مصرف تجزيه و تفکيک کرد، هم چنين پراکندگي و توزيع درآمد بين فقرا و ثروتمندان را اندازه گيري نمود.
کوزنتس در سال 1930، پس از 20 سال مطالعه پيرامون نوسانات اقتصادي، به وجود نوسانات تجاري رونق و رکود پي برد. به پاس کشف وي در اين مورد، اين دورها، دورهاي کوزنتس نام گرفتند. کوزنتس بر اين باور بود که تغييرات جمعيّتي مي تواند علت ايجاد دورهاي 20 ساله را توضيح دهد. ( Pressman, P.122 )
در قرن هفدهم، ويليام پِتي (4)، تلاش اساسي درباره اندازه گيري کمّي اقتصاد در انگلستان انجام داد. محاسبه درآمد ملّي انگلستان که بعدها به دفعات تکرار شد، نشأت گرفته از کارهاي اوّليه پِتي بود؛ هر چند که هيچ کس تلاشي براي انجام محاسباتي مشابه آن در يک مبناي سالانه انجام نداده بود و تنها تخمين هاي اندکي با دقبت و به صورت منظّم انجام شده بود. در دهه 1920، انگلستان در زمينه ي گردآوري داده هاي درآمد ملّي فاصله زيادي با آمريکا داشت، کوزنتس اوّلين فرد مسئول اين تغييرات بود. وي موقعيّت آمريکا را به جايي رساند که طليعه دار آمارهاي درآمد ملّي باشد. ( Pressman, P.121 )
تلاش هاي کوزنتس در سال هاي قبل از جنگ جهاني دوّم در ارتباط با تنظيم حساب هاي درآمد ملّي ايالات متحده آمريکا از سال 1869 مي باشد که کتاب هاي " درآمد ملّي 1932-1929 "، " درآمد ملّي و تشکيل سرمايه: 1935-1919 " و " درآمد ملّي از سال 1869 " از نتايج اين مطالعات است و کليه آنها تأييد تجربي نظرات جان مينارد کينز (5) محسوب مي شود. اين مطالعات نقش بزرگي در پذيرش نظرات کينز در دوره پس از جنگ ايفاء کرده اند. ( Blaug,p.124 )
کزونتس در کتاب " تغييرات مهمّ در توليد و قيمت ها " که در سال 1930 نوشت، نوسانات 15 تا 20 ساله اي را در تعدادي از متغيرهاي اقتصادي آمريکا معرفي کرد. تجزيه و تحليل و برآوردهاي آماري وي از نوسانات 15 تا 20 ساله از توليد و قيمت ها در کشورهاي صنعتي باب جديدي در مبحث نظريه نوسانات تناوبي تجاري ( دورهاي تجاري ) گشود. ( قره باغيان، ص 449 ) سيمون کوزنتس ضمن بيان و تحليل ارتباط درآمد ملّي، توزيع و ميزان نابرابري آن را در سطوح مختلف بوسيله ضريب جيني تشريح و اندازه گيري کرد. کوزنتس شکل منحني اين رابطه را به نعل اسب وارونه تشبيه مي کند. به نظر وي در جوامع فقير افزايش درآمد موجب افزايش نابرابري ها و در جوامع ثروتمند منجر به کاهش نابرابري ها خواهد شد. ( بلاگ، ص 243 ) مطالعات کوزنتس پيرامون نحوه محاسبه درآمد ملي، منجر به مطالعه در زمينه دورهاي تجاري يا دورهاي متناوب رونق و رکود ناشي از فعّاليت هاي اقتصادي شد. ( Pressman,P.121 )
از ديگر زمينه هاي فعّاليت کوزنتس مي توان به مطالعه انواع تغييرات اقتصادي ( نوسانات دوره اي، جابه جايي هاي نامربوط، دگرگوني هاي فصلي )، توضيح و تعيين مفاهيم توليد ملّي در اقتصاد و ساختارهاي مربوطه، کاربرد مفاهيم و اندازه گيري توليد ملّي در اقتصاد براي مطالعه رشد اقتصادي ملّت ها و داشتن گرايش ها و ساختارهاي دموگرافيک در رشد اقتصادي و توزيع درآمد اشاره کرد. ( Blaug, 1986, p. 485 )
وي در طول سال هاي 55-1953 اثر رشد اقتصادي بر توزيع درآمد را مورد آزمون قرار داد و در محاسبه توزيع درآمد از پيشگامان بود. ( Pressman, P.122 ) کوزنتس در کتاب " رشد نوين اقتصادي "، شرايط اقتصادي و اجتماعي توسعه اقتصادي را در کشورهاي مختلف جهان از سال 1750 به بعد مورد بررسي قرار داد و اين دوران را که از آن سال آغاز مي شود، دوران رشد نوين خواند؛ به عبارت ديگر وي چگونگي بسط روابط توليدي و اجتماعي در دوران اقتدار شيوه توليد سرمايه داري را مورد بررسي قرار داد. گرچه تجزيه و تحليل هاي اقتصادي وي از اواسط قرن هجدهم آغاز مي شود، ليکن بررسي " پس آمدهاي " آن منجمله شرايط سياسي- اجتماعي لازم براي تداوم رشد و توسعه اقتصادي به اواسط قرن شانزدهم برمي گردد، وي بدين ترتيب نشان داد که شرايط سياسي- اجتماعي براي توسعه اقتصادي بدواً بايد صورت گيرد تا راه براي توسعه اقتصادي هموار گردد. ( کوزنتس، ص 8 )
کوزنتس در زمينه حسابداري درآمد ملّي نيز فعّاليت هاي با ارزشي داشت و سال ها با وزارت بازرگاني آمريکا که مسئول تخمين درآمد ملّي آمريکاست همکاري مي کرد. در اواخر دهه ي 1940 به تدريج به انتقاد از روشهاي درآمد ملّي آمريکا پرداخت؛ خصوصاً ايراد او از عدم تخمين و محاسبه درآمد حاصل از کارهاي داخل خانوارها منبعث مي شد. ( بلاگ، ص 243 )
کوزنتس در سال 1993 روشي که براي گردآوري شاخص هاي اقتصادي در پيش گرفته بود به همراه مشکلاتي که در انجام اين برآوردها مواجه شده بود را به دقت تشريح نمود. وي الگويي براي اندازه گيري فعّاليت هاي اقتصادي طراحي نمود و به بسط روشي پرداخت که امروزه نيز به کارگرفته مي شود هم چنين براي پرهيز از شمارش مجدّد به اين مساله دقت داشت که بايد کالاهاي نهايي
را از کالاهاي واسطه اي تفکيک نمود. ( ressman,p.121 ) وي کمک هاي شاياني در زمينه کاربرد و استفاده عملي از اقتصادسنجي از طريق استخراج آمارهاي کلان اقتصادي داشته است. ( قره باغيان، ص 449 )
کوزنتس در توجيه اهميت اقتصادي سرمايه گذاري در امر آموزش معتقد است: " مطالعه اجزاي حساب هاي ملي و تشکيل سرمايه در ايالات متحده آمريکا و بررسي مفهوم سرمايه روشن مي سازد که مفهوم کنوني سرمايه که تنها سرمايه هاي فيزيکي و کالايي را شامل مي گردد مفهومي ناقص و نارساست. " به اين ترتيب، تحليل هاي کوزنتس نشان مي دهد درگذشته که توضيح رشد اقتصادي با اتکاء به سرمايه گذاري فيزيکي انجام شده گمراه کننده است و بجاست که هرگاه صحبت از سرمايه مي گردد، سرمايه انساني و سرمايه فيزيکي تشکيل يافته، هر دو به حساب آيند. ( متوسلي و آهنچيان، ص 73 )
کوزنتس، رشد اقتصادي نوين را اينگونه تعريف مي کند: " افزايش بلندمدت ظرفيت توليد به منظور افزايش عرضه کل، تا بتوان نيازهاي جمعيت را تأمين کرد. افزايش ظرفيت بلندمدت توليد بستگي به ترقيات نوين فني و تطبيق آن با شرايط نهادي و ايدئولوژيک مورد تقاضاي آن دارد. " به نظر وي، براي استفاده بهتر و مؤثرتر از فن آوري نوين و توسعه داخلي آن تطبيق شرايط ايدئولوژيک و نهادي براي استفاده مؤثر از نوآوري ها با دانش انساني ضروري است. براي مثال، فن آوري نوين با شرايط اقتصادي و اجتماعي مناطق روستايي کشورهاي در حال توسعه، به دليل بي سوادي و فقدان مهارت هاي لازم وفق نمي دهد. ( متوسلي و آهنچيان، صص 75-74 ) وي معتقد است، بهداشت و سلامتي، آموزش و پروش و آموزش ضمن خدمت خود نوعي سرمايه انساني است و به عنوان جزيي از سرمايه کل کشور بايد در تحليل هاي اقتصادي مورد توجه و محاسبه قرارگيرد.
کوزنتس اين مسأله را يادآور مي شود که توليد ناخالص ملي
که معياري براي تشخيص قدرت توليد و رشد اقتصادي کشورها، محسوب مي شود، نارسايي هاي عمده اي دارد، زيرا در محاسبه توليد ناخالص ملي به سرمايه گذاري در انسان در مقابل سرمايه گذاري در تأسيسات و تجهيزات بهايي داده نمي شود. بنابراين، وي اظهار مي دارد که در حساب هاي ملي بايد جايگاه مناسبي براي تشکيل سرمايه انساني در نظر گرفته شود. وي تأکيد دارد که کليه هزينه هاي پولي ( غيرفرصتي ) که جامعه بر روي تحصيلات جوانان سرمايه گذاري مي کند، در حقيقت نوعي تشکيل سرمايه است و بايد در حساب هاي ملي منعکس گردد. به اعتقاد وي سرمايه گذاري در تحصيلات افراد، از آنان کالاهاي سرمايه اي نمايي به وجود مي آورد که بر ظرفيت و قدرت توليدي کشور مي افزايد. بدين ترتيب، تشکيل چنين سرمايه هاي ذيقيمتي بايد لزوماً در حساب هاي ملي و توليد ناخالص ملي مورد محاسبه قرار گيرند. ( متوسلي و آهنچيان، ص 74 )
کوزنتس، فريدمن (6) و والش (7) در يک بررسي به اين نتيجه رسيده اند که بازدهي مشاغل تخصصي در مقايسه با ساير حرفه ها از هزينه هاي اضافي کسب تخصص به مراتب بيشتر است. ( راجرز و راچلين، ص 283 )
کوزنتس در سال 1949، رييس انجمن آمار آمريکا و در سال 1954، رييس انجمن اقتصاددانان آمريکا شد و در سال 1977 مدال فرانسيس واکر (8) را از طرف اين انجمن دريافت کرد هم چنين با هدف اعتلاي محاسبات توليد ناخالص ملّي در جهان، انجمن بين المللي تحقيق در درآمد و ثروت را تأسيس کرد.
براي استفاده بيشتر از افکار و انديشه هاي سيمون کوزنتس
مي توان به برخي از کتاب ها و مقالات وي به شرح زير مراجعه نمود:

A: Books:

1. Cyclical Fluctuations: Retail and Wholesale Trade, United States, 1919 - 1925, NewYork, Adelphi, 1926.
2. Secular Movements in Production and Prices, 1930.
3. Seasonal Variations in Industry and Trade, 1933.
4. National Income and Its Composition, 1919 - 1938. 2 vols, New York, National Bureau of Economic Research, 1941.
5. National Income: A Swmmary of Findigs, New York, National Bureau of Economics
Research, 1946.
6. Income and Wealth of the U.S.: Trends and Structure, Cambridge, Bowes & Bowes,
1952, with Raymond Goldsmith.
7. Economic Growth and Structure: Selected Essays, New York, Norton, 1965.
8. Modern Economic Growth: Rate, Structure and Spread. 1966.
9. Growth, Population, and Income Distribution: Selected Essays, New York, Norton,
1979.

B.Articles:

1. Retardation of Industrial Growth", 1929, Journal of Economic and Business History.
2. Secular Movements in Production and Prices, Boston, Massachusetts, Houghton Mifflin, 1930.
3. "National Income," Encyclopedia of the Social Sciences, Vol. 11, New York Macmillan, 1933.
4. "National Income": a New Version, 1948.
5. ’National Income and Economic Welfare", 1949, Boletin Banco Central de Venezuela.
6. ’Economic Growth and Income Inequality", 1955.
7. "Quantitative Asepects of the Economic Growth of Nations". 1963, Econ Dev & Cultural Change.
8. ’Modem Economic Growth: Findings and Reflections", 1973, AER.
9. ’Demographic Aspects of the Size Distribution of Income", 1976.

پي‌نوشت‌ها:

1. پينسک Pinsk شهري است در روسيّه سفيد در منطقه پولسيا و در جنوب غربي مينسک.
2. Joseph Alois Schumpeter ( 1883-1950 )
3. Johna Hopkins university
4. William Petty (1623 -1687(
5. John Maynard Keynes ( 1883- 1946 )
6. Milton Friedman ( 1912-2006 )
7. جي.آر. والش R.Walsh اقتصاددان آمريکايي و استاد دانشگاه هاروارد.
8. فرانسيس واکر Francis Walker ( 1840- 1897 ) استاد اقتصاد دانشگاه پرينستون، استانفورد و دانشکده سانتاکروز دانشگاه کاليفرنيا.

منبع مقاله :
قنادان، محمود؛ (1391)، جوايز نوبل اقتصاد، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.