نظريه تفسير اجتهادي اماميه (2)

تفسير التبيان الجامع لعلوم القرآن شيخ طوسي ( 385- 460ق) نخستين تفسير جامع اماميه است. تا پيش از شيخ طوسي، به جهت غلبه ي رويكرد مأثور در تفسير اماميه و فقدان تفسيري جامع و اجتهادي، مباحث نظري تفسير چندان
سه‌شنبه، 11 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نظريه تفسير اجتهادي اماميه (2)
نظريه ي تفسير اجتهادي اماميه (2)

 

نويسنده: علي راد




 

شيخ طوسي (ت 460ق)

تفسير التبيان الجامع لعلوم القرآن شيخ طوسي ( 385- 460ق) نخستين تفسير جامع اماميه است. (1) تا پيش از شيخ طوسي، به جهت غلبه ي رويكرد مأثور در تفسير اماميه و فقدان تفسيري جامع و اجتهادي، مباحث نظري تفسير چندان مورد توجه مفسران امامي نبوده است. نخستين بار شيخ طوسي بود كه در التبيان نظريه ي تفسيري اماميه را به طور كامل به ظهور رسانيد و با رويكردي اجتهادي، با صبغه اي كلامي، شاخصه هاي تفسير اماميه را مطرح نمود. هرچند برخي التبيان را از جمله تفاسير مأثوري برشمرده اند كه جنبه ي روايي آن بر جنبه ي عقلي غالب است و اعتماد به منقول در رتبه ي نخست و مقدم بر معقول قرار دارد (2)، لكن بُعد اجتهادي آن نيز قابل توجه است. اشارات طوسي در جاي جايِ التبيان به كتابهاي ديگرش چون المبسوط، نهايه، الخلاف و تهذيب الاحكام نشان مي دهد كه وي اين تفسير را در اواخر عمر خويش نوشته است.

الف) مباني نظري

1. هرچند شيخ طوسي تعريف جامعي از تفسير ارائه نكرده (3) و تنها در مقدمه التبيان به نقد روش مفسّران پيشين اكتفا كرده است، لكن از بررسي عملكرد تفسيري وي چنين برمي آيد كه شيخ، تفسير را دانشي روشمند، استوار بر قواعد زباني، اصول تخاطب عقلايي و مباني كلامي مفسّر مي داند كه هدف غايي آن، كشف مراد جدي قرآن از ظواهر الفاظ آن است.
2. در مقدمه ي التبيان به اصل بنيادي « امكان فهم قرآن » اشاره شده است. شيخ طوسي اين اصل را با توجه به غايت نزول قرآن براي دانستن و فهميدن، چنين تبيين نموده است كه دانستن معاني و مقاصد متنوع قرآن، هدف نهايي از نزول آن بوده است.(4) روشن است كه اين فهم بايد از مسير فرايندي مطمئن و متكي بر مباني و منابع متقن صورت پذيرد و از هرگونه تحميل نظر و پيش داوري بر متن به دور باشد. عملكرد تفسيري شيخ طوسي در التبيان، خود گوياي امكان و جواز تفسير قرآن براي واجدان شرايط علمي تفسير است.
3. قلمرو تفسير، تبيين معنا و كشف مراد جدي متن است. شيخ طوسي با به كارگيري تعبير « مراد الله » در بيان شاخصه هاي دانش تفسير، وظيفه مفسر را در گزاره هاي مجمل و الفاظ مشترك، تشخيص مراد خدا از آنها دانسته است.(5)
4. در كشف مراد الاهي از آيات، تقليد از آراء مفسّران ديگر جايز نيست، مگر ديدگاهي كه مورد اجماع آنان باشد. قاعده ي معمول در اين موارد، مراجعه به بيان معصوم (عليهم السلام) است و غير آن، همه تكلّف و خطا است (6). اين ويژگي به شاخصه ي ضرورت اجتهادي بودن تفسير اشاره دارد.

ب) منابع

1.در تفسير، تقليد از هيچ مفسري روا نيست و در قبول آراء تفسيري و تأويلي، بايد به ادله ي عقلي يا شرعي معتبر رجوع كرد. خبر واحد از جمله ي ادله ي شرعي معتبر در تفسير نيست و استناد به رأي هم جايز نيست.(7)
2. كاربرد عقل در فهم قرآن جايز است. در منقولات ( چه در روايات شرعي و چه در نقلهاي تاريخي ) تنها نقلهاي متواتر و گزارشات معتبر پذيرفتني است، لذا به روايات غريب نبايد استناد كرد و بايد از روايات تفسيري معتبر در بيان شأن نزول، توضيح مصاديق و معناي آيات بهره جست.(8)
3. اگرچه شيخ طوسي به آراء مفسران صحابه و تابعان و مفسراني همانند رماني و جبائي معتزلي رويكردي انتقادي دارد، لكن با عبارت « آن دسته از ديدگاههاي مفسران متقدم همچون ابن عباس و مجاهد كه اجماعي باشد » ضرورت پذيرفتن آراء چنين مفسراني را يادآور مي شود و مي گويد به آراء مفسران متأخر اعتمادي نيست، چرا كه جز تأييد مذاهب خويش و تحميل ديدگاههاي خود بر قرآن، كاري نكرده اند.(9) لذا در نگاه شيخ طوسي، آراء اجماعي مفسّران كهن (10) از صحابه و تابعان مي تواند به عنوان يكي از منابع تفسيري قلمداد شود.

ج) روش

1. اجتهاد عقلي: روش اجتهادي مهم ترين ويژگي شيوه ي تفسيري التبيان است. در ميان مفسران شيعه، شيخ طوسي از نخستين كساني است كه نقل روايات را در تفسير كافي ندانسته و استدلال عقلي را در كنار روايات به كار برده است. بارزترين شاهد آن، صبغه ي كلامي تفسير او است. علامه طباطبايي احتمالاً با در نظر گرفتن همين شواهد، التبيان را تفسيري كلامي شمرده است.(11)
2. توجه به جنبه ي ادبي آيات: وسعت اطلاعات زباني و ادبي شيخ طوسي، تفسير وي را، از لحاظ ادبي، از تفاسير متقدم شيعه و حتي اهل سنت متمايز كرده است. وي دائماً به بررسي اقوال لغويان و نحوياني چون سيبويه، خليل بن احمد- كه با تعبير صاحب كتاب العين از او ياد كرده - كسائي، ثعلب، فرّاء، ابن دُرَيد و... پرداخته و رأي مختار خود را بيان كرده است.(12)
3. توجه به طرحواره ي تفسير: اينكه از نظر صوري، تفسير يك آيه ابتدا از كجا شروع شود و چگونه پايان يابد، امروزه سؤالي ساده با پاسخي روشن است؛ لكن در آغاز دوره ي تدوين دانش تفسير، صورت بندي عمليات تفسيري با ارائه ي يك طرحواره منسجم براي تفسير از دغدغه هاي جدي برخي از مفسّران بوده است. شيخ طوسي، با داشتن اين دغدغه، سعي كرده طرحواره اي در التبيان ارائه كند. لغت، قرائات، حجج، اعراب، سبب نزول و معني، بخشهاي اصلي اين طرحواره را تشكيل مي دهند. گاه در مواردي انگشت شمار بخشي را به تناسب و نظم آيات اختصاص داده است.(13)

د) قلمرو

در نگاه شيخ طوسي معاني آيات قرآن چهار گونه اند كه از ميان آنها، فقط تحصيل معناي نوع نخست- آياتي كه علم آنها مختص خداوند است (14)- از توان شناختي بشر بيرون است، ولي سه گونه ديگر آن (15) داخل در قلمرو تفسير است و ضروري است مفسّر به معناشناسي آنها بپردازد. به نظر شيخ طوسي با چنين طبقه بندي معناي آيات، قصد تبيين محدوده ي عمليات تفسيري را داشته و با خارج ساختن يك قسم بر مرز حداكثري قلمرو تفسير تأكيد كرده است.

گفتار دوم: مفسران معاصر اماميه از حوزه نجف و قم

گروهي از بزرگان معاصر اماميه به ارائه ي تعاريفي تخصصي از تفسير پرداخته و سعي داشته اند شاخصه هاي دانش تفسير را بيان كنند. اختلاف سليقه ي موجود در اين تعاريف كاملاً طبيعي است و خاستگاه آن ريشه در تفاوت نگرش مفسران به مؤلفه هاي تفسير دارد. اينك در ادامه به بررسي برخي از تعاريف مشهور تفسير در آثار برخي از بزرگان معاصر اماميه مي پردازيم:

علامه طباطبايي (ت 1402ق)

تعريف علامه طباطبايي « بيان معاني آيات و كشف مقاصد و مداليل آنها » (16) به شاخصه هاي ذيل در نظريه ي تفسيري اشاره دارد:
الف) تفسير فرايند دو مرحله اي: بيان معاني در سطح دلالت ظاهري آيات و كشف مقاصد آيات در سطح كلان قرآن مراحل اصلي تفسير را تشكيل مي دهند.(17) رعايت تقدم مرحله ي بيان بر مرحله ي كشف مقاصد ضرورت دارد.
ب) معنامداري تفسير: كوششي تفسيري است كه در تحصيل معناي آيه نقش دارد. برخي از مباحث لغوي، قرائتي و بديعي، چون فاقد اين نقش هستند، پرداختن به آنها تفسيري محسوب نمي شود.(18) هرچند عدم تأثيرگذاري چنين مباحثي در فرايند بيان معاني و كشف مقاصد محل ترديد است، به ويژه اينكه در معناشناسي برخي از لغات غريب قرآن ناگزير از مراجعه به منابع لغوي كهن هستيم.
ج) قلمرو تفسير: حدود تفسير كشف معاني، مقاصد و مداليل آيات است و پرداختن به ديگر تفاصيل داخل در قلمرو تفسير نيست.

امام خميني (ت 1410ق)

امام خميني، ضمن انتقاد صريح از عملكرد تفسيري مفسران فريقين، مقام حقيقي قرآن را بسي فَراتر از تلاشهاي مفسران مي دانست و بر اين باور بود كه تاكنون تفسيري براي قرآن نوشته نشده است.(19)
الف) تفسير فرايند دو مرحله اي: تفسير فرايندي دو مرحله اي است و مرحله نخستِ آن بيان مقصود الفاظ و مرحله ي دوم بيان منظور صاحب كتاب است.(20)
ب) تبيين مقاصد قرآن، قلمرو و تفسير: تفسير آن است كه مقاصد قرآن را بنماياند و نظر مهم در آن بيان منظور صاحب كتاب باشد. مفسر حقيقي كسي است كه « مقصد » از نزول را بفهماند نه « سبب » نزول را، آن طور كه در تفاسير وارد است.(21)
ج) هدف گرايي تفسير: امام خميني (ره) به نوعي اشتراك هدف ميان قرآن با تفسير آن قائل بودند، به گونه اي كه هدف كتاب تفسير، به سان خود قرآن، همان هدايت و سعادت مخاطبان باشد. كتاب خدا، كتاب معرفت و اخلاق و دعوت به سعادت و كمال است، كتاب تفسير نيز بايد كتاب عرفاني- اخلاقي و مبيّن جهات عرفاني و اخلاقي و ديگر جهات دعوت به سعادت قرآن باشد. مفسري كه از اين جهت غفلت كرده يا صرف نظر نموده يا اهميت به آن نداده، از مقصود قرآن و منظور اصلي انزال كتب و ارسال رسل غفلت ورزيده است.(22)

آيت الله خويي (ت 1413ق)

آيت الله خويي تفسير را « ايضاح مراد الله من كتابه العزيز » (23) تعريف كرده است. نكات ذيل در تبيين شاخصه هاي تفسير از اين تعريف قابل استنباط است:
الف) تفسير فرايندي تك مرحله اي: تفسير تنها به مرحله ي ايضاح مراد خداوند از آيات اطلاق مي شود.
ب) ايضاحي بودن ماهيت تفسير: ايضاحي بودن ويژگي ماهوي تفسير است، يعني روش ساختن مفهوم آيه به نحوي روشن و شفاف كه قابل تصور و درك باشد.
ج) كشف مراد الاهي قلمرو تفسير: قيد « مراد الله » بيانگر رسالت اصلي تفسير است و با اضافه ي آن به « من كتابه العزيز » به قلمرو حداقلي اشاره دارد، از اين رو تفسير تنها در حوزه ي دلالت آيات بر مراد خدا مطرح است.

آيت الله معرفت (‌ت 1427ق)

استاد معرفت تعريف تفسير به رفع ابهام از لفظ مشكل را- كه از سوي برخي، همانند مرحوم طبرسي(24)، مطرح شده است- جامع ندانسته و خود تفسير را چنين تعريف كرده است: « تفسر، صِرف پرده برداشتن از لفظ مشكل نيست بلكه تلاش در جهت پرده برداشتن از دلالت و مقصود كلام است. »(25) از عبارات ايشان چنين برمي آيد كه همين تعريف نزد ايشان مقبول و از جامعيت برخوردار است.(26)

آيت الله جوادي آملي (معاصر)

الف) ‌تفسير بيان مدلول الفاظ و پرده برداشتن از چهره ي جمله هاي قرآني است. از اين رو تبيين حدود، جزئيات و نحوه ي اجراي آنچه خطوط كلي آن در قرآن كريم آمده، تفسير شمرده نمي شود.
براي مثال رواياتي كه حكم اخفاتي بودن برخي نمازها را بيان مي كنند، تفسير آيه ي أقيموا الصلوة (27) ‌نيستند بلكه مبين حدود جزئي آن اند.(28)
ب) تفسير در مورد متون مبهم و مجمل مطرح مي شود كه براساس قانون محاوره و فرهنگ مفاهمه ايراد شده باشد و معناي آنْ واضح نباشد؛ لفظي كه معناي آن بديهي است، بي نياز از تفسير است؛ بنابراين، لفظ مفرد يا جمله اي كه با تدبر و تأمل خردمندانه در آن، مبادي تصوري و تصديقي روشني پيدا مي كند، نيازمند به تفسير است و تفسير آن تحليل مبادي مزبور و كشف مقصود متكلم و مدلول بسيط و مركب لفظ است.(29)
ج) قرآن كريم در تبيين خطوط اصلي معارف دينْ كاملاً روشن است و در سراسر قرآن از نظر تفسيري مطلب تيره و مبهمي وجود ندارد، زيرا اگر الفاظ آيه اي به تنهايي نتواند مقصود خود را بيان كند، آيات ديگر آن را تبيين مي كنند.(30) متأسفانه در بيان استاد جوادي معيار بديهي بودن يك لفظ كه آن را از تفسير بي نياز مي كند، چندان توضيح داده نشده است. اطلاق بيان ايشان نيز نوعي نسبي گرايي در تفسير را تداعي مي كند، چون ممكن است معناي يك لفظ يا جمله اي براي شخصي نيازمند كشف و بيان باشد، اما براي فردي از وضوح مفهومي برخوردار باشد.
در جمع بندي اين بخش مي توان چنين گفت كه هرچند مفسران اجتهادي قدماي اماميه تعريف ساختاري و جامعي از تفسير ارائه نكرده اند لكن مباني نظري و كاربردي اماميه در تفسير ملحوظ آنان بوده است. امكان و جواز تفسير، عقل گرايي و عترت مداري، مباني مشترك و مقبول نزد قدما بوده و با رويكردي اجتهادي به وضوح در آثار قرآني آنان ديده مي شود. از آثار شيخ مفيد بيشتر مباني نظري تفسير مورد بحث قرار گرفت: امكان عام و جواز اجتهاد در تفسير، حجيت ظواهر كتاب، عترت مداري، تفسير در چارچوب دلالت متن، از جمله مباني اكتشافي تفسير در آثار قرآني شيخ مفيد است.
شيخ طوسي افزون بر مبناگرايي، تفسير اماميه را نظام مند و روشمند ساخت و مؤلفه هايي چون تفسير دانشي روشمند، فهم قرآن، غايت نزول، قلمرو تفسير، منابع تفسير و سنجه هاي آن، طرحواره ي تفسير را در نظريه ي تفسيري مطرح نمود. در دوره ي معاصر نظريه ي تفسيري اماميه تكامل و انسجام يافت. معاصران با تثبيت مباني قدما به صورت بندي عمل تفسير اهتمام بيشتري نشان دادند. لكن در برخي از مؤلفه هاي آن، همانند قلمرو، هدف و تفسيري بودن برخي از عمليات فهم قرآن ميان آنان آراء متنوعي پديد آمد. مرحوم امام خميني (ره) مؤلفه هدفمندي تفسير را بر ديگر مؤلفه هاي آن افزود. علامه طباطبايي و آيت الله جوادي آملي تبيين جزئيات آيات و مباحث لغوي را از عمل تفسيري بيرون دانسته اند هرچند عدم تأثيرگذاري چنين مباحثي در فرايند بيان معاني و كشف مقاصدْ محل ترديد است، به ويژه اينكه در معناشناسي برخي از لغات غريب قرآن ناگزير از مراجعه به منابع لغوي كهن هستيم. در چندمرحله اي بودن تفسير ميان آقاي خويي از حوزه ي نجف با مفسران حوزه ي قم اختلاف نظر وجود دارد و همگي در كشف مراد و مقصود الاهي اشتراك دارند. در نظريه ي آيت الله جوادي معيار بديهي بودن يك لفظ كه آن را از تفسير بي نياز مي كند، چندان توضيح داده نشده است. اطلاق بيان ايشان نيز نوعي نسبي گرايي در تفسير را تداعي مي كند، چون ممكن است معناي يك لفظ يا جمله اي براي شخصي نيازمند كشف و بيان باشد، اما براي فردي از وضوح مفهومي برخوردار باشد.
مبناي كلامي مشترك مفسران قديم و معاصر اماميه عترت مداري در تفسير است. مفاد اين مبنا اين است كه پذيرش عترت نبوي به عنوان مفسران معصوم و وارثان حقيقي قرآن، ‌يك سري الزامات عقلي به همراه دارد كه لازم است مفسر در تفسير قرآن به اين لوازم عقلي، به عنوان معيارها و سنجه هاي تفسير توجه كند. از جمله ي اين الزامات، اعتباريابي روايات معتبر اهل بيت در قرآن شناسي، ضرورت توجه به روش تفسيري عترت در چگونگي تبيين آيات و عدم مخالفت رأي مفسر با مجموعه تعاليم قرآني و غير قرآني آنان است. تأثير اين مبنا در اعتباربخشي و اولويت مندي سنت اهل بيت (عليهم السلام) نسبت به ديگر منابع، منجر به مدلي خاص در طبقه بندي منابع تفسيري مفسران اماميه شده است كه مدل معيار مفسران اجتهادي امامي در منابع تفسير بوده است. مقصود از اين مدل طبقه بندي منابع به دو قسم اصلي- پايه و تابع- پيرو است. قرآن، لغت اصيل، سنت اهل بيت (عليهم السلام)، عقل از منابع پايه و تاريخ، تجربه ي علمي، فهم و رأي مفسران كهن از منابع تابع در نظريه ي تفسير اجتهادي مفسران اماميه است. تقسيم بندي منابع در مدل پايه و تابع، براساس معياري ارزش مدارانه در سنجش اصالت و اعتبار معرفتي آنها است. مطابق اين معيار، منابع پايه، داده هايي هستند كه از اعتبار قوي تر و بالاتري نسبت به منابع تابع برخوردار هستند و نوعي اولويت و تقدم شأني بر آنها دارند؛ منابعي كه از چنين درجه ي اعتباري برخوردار نباشند، منابع تابع به شمار مي آيند و اعتبار آنها مشروط به تأييد منابع پايه است. در پايان با درنگ در آراء بزرگان قدما و معاصر اماميه شاخصه هاي نظريه تفسيري اين مذهب را چنين مي توان برشمرد:
الف) بيان معاني آيات و كشف مقاصد و مداليل آنها در سطح ظاهري آيات،
ب) استوار بر مباني كلامي مذهب اماميه با تكيه بر عترت مداري در منبع، روش و داوري،
ج) مستند بر ادبيات عرب، اصول عقلايي محاوره و منابع معتبر،
د) در چارچوب طرحواره اي منطقي و جامع،
هـ ) غايتمندي با هدف قرآن.

پي‌نوشت‌ها:

1. التبيان از جهات بسياري با ساير تفاسير مختصر پيشين شيعه مانند عياشي، فرات، علي بن ابراهيم قمي، و نيز برخي تفاسير اهل سنت چون فراء، طبري و جبّائي متفاوت است. اين تفسير محصول ذهن پويا، نقّاد و جامع نگر شيخ طوسي در عصر خود در حوزه ي بغداد بوده است. مجموعه شرايط زماني و مكاني قرن چهارم در پنجم هجري در بغداد، علاوه بر نيازها و پرسش هاي اساسي علوم اسلامي در آن زمان، تفسير التبيان شيخ طوسي را يكسره متفاوت از تمام تفاسير پيشين ساخته است؛ به گونه اي كه مي توانيم به وضوح آن را تركيبي گزينش شده از مهم ترين آثار و آراي ادبي، لغوي، فقهي، كلامي، تفسيري شيعه و سنّي در عصر شيخ طوسي بدانيم. رك: مرتضي كريمي نيا، « شيخ طوسي و منابع تفسيري وي در التبيان »، فصلنامه مطالعات اسلامي، شماره 74، دانشگاه فردوسي، مشهد، تابستان 1385ش، ص 73-111.
2. هدي جاسم محمد ابوطيره، المنهج الاثري في تفسير القرآن، مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1414ق، ص 163-164، ص 167.
3.از اينكه شيخ طوسي تعريف روشني از تفسير ارائه نكرده، برخي چنين پنداشته اند كه او تفسير را به همان وضوح معنا و مفهوم عرفيش رها كرده است. رك: علي اكبر بابايي و همكاران، تاريخ تفسير قرآن، عقيقي بخشايشي، طبقات مفسران شيعه، ص 12.
4.شيخ طوسي، التبيان في تفسير القرآن، تحقيق و تصحيح احمد حبيب قصير العاملي، مطبعة مكتب الاعلام الإسلامي، 1409ق، ج1، ص 3.
5.همان، ج1،‌ص 5-6.
6.همان، ج1، ص 4.
7.همان، ج1، ص 4-7.
8.همان.
9.همان، ج1، ص 6-7.
10.براي آگاهي بيشتر رك: محمد بن عبدالعزيز خضيري، الاجماع في التفسير، دار الوطن، رياض، 1999م، 566ص.
11.محمدحسين طباطبايي، قرآن در اسلام،‌ ص 59.
12.محمد حسن آل ياسين، منهج الطوسي في تفسير القرآن، يادنامه شيخ الطائفه ابوجعفر طوسي، مشهد، 1350ش، ج2، ص 40.
13.براي نمونه رك: طوسي، التبيان، ج2، ص 224، ص 555، ج3، ص 235.
14.مانند شناخت دقيق زمان قيامت در آيه 187 سوره اعراف: «‌يَسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لاَ تَأْتِيکُمْ إِلاَّ بَغْتَةً يَسْأَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِيٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ‌ ».
15. عبارات شيخ طوسي در بيان اين مطلب چنين است:‌« ثانيها: ما كان ظاهره مطابق لمعناه... و ثالثها: ما هو مجمل لا ينبي عن المراد به مفصلاً... و رابعها: ما كان اللفظ مشتركاً بين معنيين فما زاد عنهما... » طوسي، التبيان، ج1، ص 5.
16.محمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، قم، 1392ق، ج1، ص 4.
17.هرچند در تعبير علامه طباطبايي اصطلاح معاني و مقاصد چندان به روشني بيان نشده است لكن مي توان حدس زد كه مقصود ايشان همان مراد استعمالي و مراد جدي است.
18.محمدحسين طباطبايي، قرآن در اسلام، ص 62.
19.امام خميني، آداب الصلوة، چاپ سوم، مؤسسه تنظيم و نشر تراث الامام الخميني، تهران، 2002م، ص 284.
20.همان.
21.همان.
22.همان، ص 284-285.
23.سيد ابوالقاسم خويي، البيان في تفسير القرآن، دار الزهراء، چاپ چهارم، بيروت، 1395ق، ص 397.
24.رك: طبرسي، مجمع البيان لعلوم القرآن، مؤسسه الأعلمي للمطبوعات، بيروت، 1414ق، ج1، ص 39.
25.محمدهادي معرفت، التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، الجامعة الرضوية للعلوم الاسلامية، مشهد، 1418ق، ج1، ص 14.
26.همان، ج1، ص 13.
27.بقره: 34.
28.عبدالله جوادي، تسنيم، نشر اسراء، قم، 1387ش، ج1، ص 140.
29.همان، ج1، ص 52-53.
30.همان، ج1،‌ص 73.

منبع مقاله :
راد، علي، (1390)، مباني كلامي اماميه در تفسير قرآن: با رويكرد نقّادانه به آراي ذهبي، عسّال و رومي، تهران: سخن، چاپ اول



 

 



مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.