• چکیده : |
نگارنده با اشاره به مسائل تاریخی، اجتماعی، و اهداف و وظایف آموزش و پرورش _ و گاه با استناد به اشعاری چند _ بر آن است وضع كنونی اموزش و پرورش را به تصویر بكشد و كاستی های آن را یادآور شود. وی بحث اصلی خود را با این موضوعات مطرح می سازد: همگانی نبودن آموزش و پرورش، محدود بودن فراگیری دانش، گریزان بودن شاگرد از مدرسه، تنبیه های جسمی و روحی، بدآموزی كتاب های درسی، و بی سرانجامی. در بخشی از كتاب آمده است: ... دستگاه فرهنگی كشور، جز این كه فرزندان مستعد را از كار و كسب اجدادی بازداشته و از تعلیم ناهنجار و تربیت نابكار، عده ای را مختلس و استفاده جوی و متملق و بی ایمان و عده ای دیگر را محتاج و گدا و بیچاره بار آورده چه كرده است؟ در این ستمگری های معنوی و گمراهی های فكری، ما معلمین، موثرترین عامل و برنده ترین سلاح بوده ایم كه به نفع حكومت طلبان مستبد و سروری جویان ستمگر این فرزندان معصوم را بدان راهی كه فرمان دادند، راندیم و درس فرمانبری و بندگی را به آنان آموختیم و روح آزاد منشی طبیعی را اندك اندك خفه كردیم و مغز آنان را از زیان بخش ترین مطالب انباشتیم، و خیره خیره، دانسته یا ندانسته. عمرشان را تباه ساختیم، چه خیانتی از این بالاتر؟ از فواید اساسی تعلیم و تربیت، نمودن راه و روش زندگانی اجتماعی ملت ها و بیان اسرار تفوق و توضیح علل پیشرفت آنهاست. ما برای اجرای این وظیفه مقدس، نه تنها استفاده و مطالعه و اهتمام كافی نكردیم، بلكه از باز گفتن حقایق مسلم و مسائل پیش پا افتاده هم از جبن و ناجوانمردی، تن زدیم...." |