پنجشنبه، 29 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

مرگ "ميشل سِروانتِس" نويسنده بلندپايه اسپانيايي و خالق دون كيشوت (1616م)

مرگ "ميشل سِروانتِس" نويسنده بلندپايه اسپانيايي و خالق دون كيشوت (1616م)

ميشل دو سِروانتس نويسنده معروف اسپانيايى در نهم اكتبر 1547م در شهر آلكالا در اسپانيا به دنيا آمد. پدرش پزشك دوره گردي بود كه به شهرهاي مختلف سفر مي‏كرد ودر اين سفرها فرزند خردسالش را به همراه مي‏برد. بدين جهت سروانتس نتوانست به تحصيل علم بپردازد، ليكن به زودي شمشيرزني را فرا گرفت و به خدمت قشون دولتي درآمد. وي در 24 سالگي در يك نبرد دريايى شركت كرد و زخمي شد، اما در بازگشت به اسپانيا به دست دشمنان گرفتار گرديد. درنهايت با دادن خون بهايى كه مايه فقر خود و خانواده‏اش شد، آزادي خود را باز خريد و به اسپانيا بازگشت. وي از آن پس تصميم گرفت كه از راه نويسندگي امرار معاش كند، اما در اين راه توفيقي نيافت و سروانتِس مدتي به كارهاي دولتي پرداخت. وي در سال 1584م با نوشتن رماني به نام گالايتا به شهرت رسيد، ولي باز هم در فقر بود. پس از چندي تصميم گرفت كه باز دست به قلم بَرَد. از اين رو از سال 1605م شاه‏كار بزرگش با نام دون كيشوت را در دو قسمت به رشته تحرير درآورد. اين اثر كه مدت پانزده سال از عمر سروانتس را به خود اختصاص داد، به عنوان يكي از آثار ادبي معروف جهان شهرت يافت. دون كيشوت - شخصيت اصلي اين كتاب - نجيب‏زاده‏اي است كه داستان‏هاي فراواني خوانده و با اينكه مردي ضعيف و ناتوان است، مي‏خواهد تصاويري را كه از اين راه در ذهنش جا گرفته‏اند واقعيت بخشد. وي بر اسب خود كه از صاحبش نحيف‏تر است سوار مي‏شود و همراه با يك نفر روستايى به نام سانْچوپانْسا كه تا آخر داستان به عنوان سلاح‏دار و محافظ اوست، عازم حادثه‏جويى مي‏شود. سروانتس با بيان سرگذشت اين جفت ناجور يعني دون كيشوت با تصورات دور از واقعيت و سانْچو با ساده‏لوحي واقع‏بينانه‏اش، يكي از بزرگ‏ترين تصاوير زندگي انساني را كه تا كنون به رشته تحرير درآمده است، ايجاد كرد. وي در كتاب خود، لطايف و وقايع مضحك، همدردي و شفقت و افكار فلسفي را به وجه تحسين‏آوري تلفيق نموده است. دون كيشوت كه در وهله اول رماني مسخره‏آميز و خنده آور به نظر مي‏آيد، در واقع سرشار از انتقاد و هجوي است از رمان‏هاي پهلواني و شواليه‏گري كه مردم عصر را ديوانه خود ساخته بود. سروانتس به سبب اين اثر طنزآميز در شمار كساني جاي گرفته است كه در قرن شانزدهم، بررسي دقيق خود را به زواياي روح آدمي كشانده‏اند. سروانتس غمي طنزآلود را در وراي چهره قهرمانان وصف مي‏كند. هم‏چنين آرزوي تحقق نايافته ملتي را كه در آتش به دست آوردن مقامي والا مي‏سوزد، بي آن كه ديده خود را بر واقعيت‏ها بگشايد و وضع سياسي و اقتصادي و اجتماعي كشور را، آن چنان كه هست، بشناسد. گرچه دون كيشوت به سرعت مورد قبول مردم واقع شد، ولي براي سروانتس ثروتي به همراه نداشت و نويسنده‏اش همچنان در فقر باقي ماند. ميشل سروانتس سرانجام در 23 آوريل 1616م در 69 سالگي درگذشت. مي‏توان گفت كه تاكنون هيچ كتابي مثل دون كيشوت، مورد علاقه ملل گوناگون نبوده است. اين رمان كه شاه‏كار نويسنده، بلكه از شاه‏كاري‏هاي ادبيات جهان است، در اسپانيا و سراسر اروپا پيروزي درخشاني به دست آورد و با ترجمه به بيشتر زبان‏ها، تأثير فراواني بر نويسندگان پس از خود نهاد.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.