پنجشنبه، 29 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

تولد "جورج سانتايانا" فليسوف و نويسنده اسپانيايي (1863م)

تولد "جورج سانتايانا" فليسوف و نويسنده اسپانيايي (1863م)
جورج سانْتايانا، شاعر، نويسنده و فيلسوف معروف اسپانيايى - امريكايى در شانزدهم دسامبر 1863م در مادريد اسپانيا به دنيا آمد. وي در نه سالگي به امريكا سفر كرد و در آن‏جا در دانشگاه هاروارد به تحصيل پرداخت. سانتايانا مدت‏ها در امريكا به تنهايى و ناراحتي مي‏زيست و عاقبت در سال 1913م پس از اقامت 31 ساله در امريكا به برلين رفت. وي در برلين فلسفه يونان را فرا گرفت و سپس در كمبريج انگلستان، اين مطالعات را ادامه داد. سانتايانا در نهايت پس از چند سال تحقيق و تدريس، در ايتاليا اقامت گزيد و دِيرنشيني، منزوي گرديد. وي اگرچه شاعري بود كه عالمانه مي‏سرود اما به خاطر فلسفه، دست از شاعري برداشت. فلسفه سانتايانا مخلوطي از فلسفه افلاطون و عقايد كاتوليكي است. هر چند وي به نظريه وحدت وجود اعتقادي نداشت و تاكيد مي‏كرد كه خدايى وجود ندارد اما بر اين عقيده بود كه اديان، قصه‏هاي زيبايى هستند، ايمان داشتن به خدا خوب است و نبايد نسبت به افسانه‏هاي اديان انتقاد نمود. اين عقايد، نتيجه دستگاه فلسفي نااستوار اوست، چرا كه مي‏خواست با چشم باز، خواب ببيند و از دنيا كناره‏گيري كند بدون آن كه آن را دشمن بدارد. سانتايانا يك ماتِرياليست و ماده‏گرايى به تمام معناست كه ماده را بنيان هستي و همه پديده‏ها را محصول آن مي‏داند. او به جاودانگي عقل ايمان دارد و گرچه فيلسوفي است مادي، اما تعريف كاملي از ماده كه مبناي عقيده‏اش باشد، ندارد. سانتايانا در آثاري كه در اواخر عمرش پديد آورد، تاثير ايمان به ناشناختن در دنياي كاملا مادي و زندگي بشري را مورد تاكيد قرار داده است. آثار او به علت وسعت نظر و استادي در نويسندگي، خوانندگان فراواني داشته است كه برخي از آن‏ها عبارتند از: حيات عقل، قلمرو روح، قلمرو ماده و احساس زيبايى. كتاب‏هاي سانتايانا به غير از "آخرين پيرايش‏گر" مقبوليتي نيافتند. روي هم رفته، او از گمنامي ادبي خويش اندوه‏گين بود. با اين حال، مي‏گفت: حُسن اندوه و حسرت آن است كه، گذران است. طبيعت با دلخوشيِ احمقانه‏اي كه زندگي نام دارد، ما را لحظه‏اي سرگرم مي‏سازد و سپس به خواب فراموشي فرو مي‏بَرَد. پس بياييد از آن يك لحظه بيداري، بهترين استفاده را بكنيم. بدبختي‏هاي زودگذر آن را فراموش كنيم و شادي‏هاي زودگذر آن را غنيمت شماريم و سپاس بداريم. بالاخره، براي تولد و مرگْ، راه چاره‏اي نيست جز آن كه از حدّ فاصل اين دو بهره بگيريم. ولي طوري بهره برگيريم كه شادي ما مايه تلخ‏كامي همسايه‏مان نشود. سانتايانا در يكي از غزل‏هاي خود نوشته است: بهشت آن است كه آدمي با همه چيز در صلح و صفا باشد. جورج سانتايانا سرانجام در 25 سپتامبر 1952م در 89 سالگي درگذشت.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.