ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 32 ساله )

سلام خسته نباشید
دختری هستم که این روزها وضعیت روحی مناسبی ندارم و راستش اول باید یه توضیحی در مورد وضع خانوادگیم بدم، بنده فرزند آخر خانواده هستم و 3 خواهر و یک برادر دارم، پدرم مرد ثروتمندی بود که مزرعه و ملک و املاک زیادی داشت و مادرم خانه دار هستن، پدر و مادرم از وقتی به یاد دارم با هم اختلاف داشتن چون هردوشون با اصرار خانواده ها باهم ازدواج کردن، پدرم وقتی که من 13،14 ساله بودم ورشکست شد و کلی قرض بالا آورد و ازون موقع به بعد خیلی شکسته شد و اختلافات هم شدیدتر شد تا جایی که وقتی 22 ساله بودم از هم جدا شدن. طی سالهای زندگیشون پدرم بیشتر زمینهای مادرم که از پدرش بهش ارث رسیده بود رو فروخت و بهش قول داد که بعدا پول مادرم رو بهش برگردونه ولی هیچوقت برنگردوند و از هم جدا شدن و بعدش پدرم دوباره ازدواج کرد و الان هم دوتا بچه داره، با همه ی این اوضاع من عاشقانه پدرم رو دوست دارم و حاضر نیستم حتی یه خار به پاش بره ، خیلی براش ناراحتم چون الان وضع مالی درستی نداره و انگار زندگی درستی نداره. راستی یادم رفت اینو بگم که پدرم اهل مشروب خوردن بوده و هست و بیشتر اوقات زیاده روی هم میکنه متاسفانه، خیلی برای پدرم ناراحتم برای سلامتیش نگرانم برای وضعیت مالیش ناراحتم و بدتر از همه اینکه مادرم همیشه میگه که از پدرم ناراضیه و هیچوقت ازش راضی نمیشه، این مسئله خیلی خیلی منو ناراحت نگران میکنه چون میدونم که اگه مادرم ناراضی باشه حتما پدرم تقاص کاراشو پس میده، به خدا دارم دیوونه میشم هرچقدر به مامانم میگم به خاطر ما دلتو صاف کن و ببخشش ولی اینکارو نمیکنه😢😢😢😢 اگه خدایی نکرده بلایی سر بابام بیاد اگه خدایی نکرده به فلاکت و بدبختی بیفته چیکار کنم؟؟ تو رو خدا کمکم کنین هیچکاری از دستم بر نمیاد که برای پدرم انجام بدم غیر از دعا کردن ولی اینو میدونم که خدا از حق خودش میگذره ولی از حق الناس نمیگذره، چیکار کنم من پدرمو خیلی خیلی خیییییلییییی دوست دارم نمیدونم چیکار کنم توروخدا کمکم کنین دوس ندارم اتفاق بدی واسش بیفته.


مشاور (خانم موحدی)

دوست عزیز سلام
تشکر بابت اعتماد شما به راسخون
اولا باعث بسی خوشحالی است که هنوز هستند فرزندانی که اینچنین علاقه عمیقی به والدین خود دارند. ولی باید توجه داشت که ما آدمها نمی توانیم دیگران را تغییر دهیم و فقط می توانیم در جهت تغییر و اصلاح به آنها کمک کنیم.
در ضمن انسانها مامور به انجام تکلیف هستند نه نتیجه پس اگر به هر دلیلی بعد از سعی و تلاش زیاد نتوانستید تغییری در والدین خود ایجاد کنید این تقصیر شما نیست، شما به وظیفه خود عمل کرده اید.
ولی در اولین گام باید به خود کمک کنید، چنانچه از سوال شما مشخص است تا حدودی اضطراب دارید. ما تا نتوانیم به آرامش روحی خود دست یابیم قادر به کمک دیگران نخواهیم بود.
توصیه اول بنده به شما آموزش مهارتهای زندگی است، ما ده مهارت اصلی داریم، ۱- مهارت خودآگاهی؛ شناخت همه خصوصیات ظاهری و باطنی خود، علائق و ترسها ۲- مهارت همدلی؛ درک دیگران و روش های همدلی درست ۳-مهارت ارتباط موثر ۴- مهارت روابط بین فردی ۵- مهارت حل مسئله؛ آموزش چگونگی برخورد با مشکلات ۶- مهارت تصمیم گیری ۷- مهارت تفکر خلاق؛ پیدا کردن راههای جدید برای رسیدن به یک هدف ۸- مهارت تفکر نقاد؛ بررسی افکار و گفتار خود و دیگران ۹- مدیریت استرس ۱۰- مدیریت خشم
این ده مهارت در همه جای کشور به خصوص در مراکز مشاوره در قالب کلاس آموزش مهارتهای زندگی آموزش داده می شود.
تجربه ثابت کرده که فراگیران این مهارت ها در مواقع دشوار و تصمیم گیری ها و یا موقعیت های تنش زا بهترین عملکرد را خواهند داشت.
دوست عزیز شاید پیش خود بگویید که آموزش این مهارت ها چه مشکلی را از من حل می کند، پدرم رفتارش را تغییر می دهد یا مادرم او را خواهد بخشد. اگر اینچنین که از صحبت های شما مشخص است مصمم هستید که به والدین خود کمک کنید با فراگیری این مهارتها اول باید نقاط ضعف خود را مرتفع کنید و روش مدیریت مشکل را بیاموزید چون هر پیروزی تنها در سایه تلاش همه جانبه محقق می شود.

برای شروع برخورد با والدینتان هم دو نکته قابل ذکر است:
۱- به پدرتان کمک کنید تا استفاده از مشروب را به حداقل برساند و یا قطع کند، یکی از ریشه های مشکلات پدر شما استفاده مکرر از مشروب است.
اکثر افرادی که به صورت مداوم مشروب خواری می کنند به خاطر افسردگی عمیق آنهاست و راهی برای فرار از مشکلات
پس برای انجام این کار بهتر است به او کمک کنید تا به زندگی امیدوار شود، ورزش کند ، شاد باشد و لحظات ناب زندگی را دریابد در این مسیر همسر و فرزندان او می توانند بسیار تاثیر گذار باشند ولی اگر باز هم موفق نشدید مراجعه شما و همسر او به مشاور می تواند بسیار راه گشا باشد.
کمک بنده به شما شاید خیلی اصولی نباشد چون نه با روحیات و تفکرات و شرایط عمیق شما آشنایی دارم نه پدر گرامیتان.
ترک مشروب دید پدرتان را وسعت خواهد بخشید و حمایت همه جانبه شما و همسرشان باعث قوت قلبی قوی خواهد بود و کسی که پشتوانه نیرومندی همچون خوانواده ای که او را عاشقانه دوست دارند داشته باشد قادر خواهد بود در جهت رفع اشتباهات گذشته گام های بزرگی بردارد.

۲- با مادرتان همدلی کنید، او شرایط خیلی سختی را پشت سر گذاشته و حق دارد تا از زندگی و همسر سابقش گله مند باشد، سعی کنید فارغ از علاقه خود به پدر خود را جای او بگذارید و احساساتش را بدون قضاوت درک کنید، بگذارید تا اگر می تواند در آغوش شما گریه کند یا درد دل کند ، او الان به شدت ناراحت و عصبانیست نمی توان انتظار داشت در این شرایط او به خواست شما که به شکلی فراموشی گذشته است توجه کند.
اکثر افرادی که مدت زیادی مورد همدلی دیگران قرار می گیرند به خاطر تخیه هیجانات درونی به مرور آرام شده و تصمیمات خود را تغییر می دهند.
ولی رسیدن به این مقصود صبر و شکیبایی شما را می طلبد.
موفق باشید.

بیشتر بخوانید:
اهمیت آموزش مهارت‌های زندگی