( تحصیلات : لیسانس ، 21 ساله )

مدتي قبل به واسطه يكي از دوستان نزديكم با خواهر نامزد ايشون آشنا شدم دختري از خانواده مذهبي و با نجابت و با ايمان(18 ساله) ايشون هم پس از ديدار اوليه من رو پسنديدن و خواستار رابطه جدي و در چهارچوب مشخص بودن بندهپس از تحقيق اوليه و پرس و جو از خانواده ايشون با خانواده خودم اين جريان رو مطرح كردم كه با توضيحات من مخالفتي نداشتن و خواستار درخواست رسمي و ديدار با خانواده ايشون بودن كه بنا به صلاح ديد مادر ايشون اين مسئله به دليل نا به سامان بودن خواهر بزرگ ايشون با پدر خانواده مطرح نشد
و بنا بر اصرار من ديدار اوليه بين مادر بنده و مادر ايشون انجام شد ....
در اين حين ما به هم علاقه مند شديم و وابسته ...
يك روز اين دختر خانم در پي بهانه هايي كه كاملا قابل حل بود از قبيل
زود رنج بودن"حساسيت من روي ايشون"و زود از كوره رفتن (دلايلي كه براي اولين بار عنوان ميشد!) خواستار پايان دادن رابطه شدن
پس از بيش از 6 ماه كه ضربه شديدي بود و من تضادو گره كوري در رابطه احساس نكردم اما ...
احساس ميكردم كس ديگه مد نظر ايشون باشه يا كساني راي ايشون رو نسبت به من زدن
به اين نتيجه رسيدم ايشون رو براي آخرين بار هم كه شده ببينم و قول بدم اگر بدي از من ديدن اصلاح كنم خودم رو اما .... ايشون به يكباره با من غريبه شدن
من چي كار ميتونم كنم كه اين رابطه خيلي برام مهم هست برگردونم؟ آيا زمان ايشون رو متوجه اشباهش ميكنه؟
با تشكر


مشاور (hassan najafi)

بسم الله الرحمن الرحيم دوست گرامي شما سعي كنيد هيچ گونه اصراري در اين زمينه نكنيد اگر واقعا ايشان به اين نتيجه رسيدند كه به راحتي از ادامه خواستگاري منصرف شده اند در نتيجه اصرار بيش از حد شما سودي براي شما ندارد و روابط را مانند گذشته نمي كند . مگر اينكه مثلا ايشان از رفتار و يا اخلاق خاصي از شما ناراحت هستند و البته بايد بازگو كنند در اينصورت با توافق و اصلاح اميد بازگشت مي باشد . در غير اينصورت اصرار نفرماييد . از خدا طلب كمك كنيد و به او توكل كنيد ان شاء الله آنچه خير است محقق ميشود .