ناشناس

با سلام دختری 12 ساله هستم از کودکی خود ارضایی می...

ناشناس ( تحصیلات : راهنمایی ، 12 ساله )

با سلام
دختری 12 ساله هستم از کودکی خود ارضایی می کردم ولی نمی دونستم این چه بیماری تقریبا 5 6 سالگی . از این رو برای تحریک مطالب جنسی رو می خوندم این بیماری ریشه منو سوزونده و منو از پا انداخته . مادرم سال های اول متوجه می شد دعوام می کرد. من مادرمو مقصر می دونم اگه از اول بهم می گفت و کمکم می کرد این مشکلات نبود. الان چند ماه در مورد این بیماری جست و جو کردم و بالاخره چند روز پیش فهمیدم این به مسائل جنسی مربوطه . لطفا کمکم کنید. تو این سن دارم تلف میشم


مشاور: خانم سعیده صفری

باسلام. خواهر عزیزم خوشحالم که انگیزه تغییر رفتارتان را پیدا کرده اید و برای کمک از مشاوره تخصصی کمک گرفته اید. شاید اگر به قول خودتان مادرتان نسبت به این رفتار حساسیت بیشتری نشان می دادند شما با این مشکل مواجه نشده بودید ولی الآن چه فرقی دارد که دلیل این مسئله چه بوده و چه عواملی مسبب آن شده، در حال حاضر تنها این موضوع مهم این است که شما با مشکلی روبرو هستید که می خواهید آن را حل کنید. اگر مرتب از طریق این سایت مشاوره خود را پیگیری کنید شاید بتوان با وجود محدودیت هایی که به دلیل فضای مجازی وجود دارد تا حدی به شما کمک کرد اما می توانید برای راهنمایی بیشتر به صورت حضوری به یک روانشناس بالینی مراجعه کنید. می دانم الآن این سؤال به ذهنتان می آید که خجالت می کشید، چون نمی توانید به تنهایی اقدام کنید و نمی خواهید اعضای خانواده تان از این مسئله مطلع می شوند. نگران نباشید شما می توانید به بهانه-ی مشاوره تحصیلی یا پایین آمدن خلق تان از مادرتان خواهش کنید همراه هم به یک مشاور البته نه مشاور مدرسه تان مراجعه کنید. مشاور حتما یک قسمت کارش این خواهد بود که با شما به صورت تنها صحبت کند، از این فرصت استفاده کنید و مشکل واقعی تان را مطرح کنید و بخواهید که این مسئله به صورت محرمانه باقی بماند. اما در ادامه مطالبی را خدمتتان عرض خواهم کرد. فقط چون با توجه به مطالعاتی که داشته اید مطرح کرده اید که این موضوع به مسائل جنسی برمی گردد ، لازم است اشاره کنم که همیشه اینطور نیست مخصوصا برای بچه های همسن و سال شما قبل از اینکه به بلوغ جنسی برسید جنبه¬ی عادتی و گاهی ابزاری برای کاهش تنش و تخلیه¬ی اضطراب است نه صرفا مسائل جنسی. اما برای اینکه متوجه مشکلتان شوید می خواهم آن را با یک داستان برایت توضیح دهم. فرض كن يك روز با مامانت برای خريد بیرون رفته ای، وقتي از خريد بر ميگردي جلوي در خانه يتان يك بچه ببر كوچك مي بينيد، آن قدر كوچك است كه شبيه يك گربه است. سراغش مي روي و مي گويي چه قدر زيباست، چه قدر دوست داشتني است و از مادر ميخواهي آن را به خانه بياوريد، مامان مي گويد نه اين ببر است، الآن هر چه قدر هم که قشنگ باشد اما به هرحال وحشي است من اجازه نمي دهم تو اين را به خانه بياوري ، ولي شما باز هم اصرار مي كنيد مامان ببين چشم هايش چه قدر زيبا هستند، پوستش چه قدر نرم است، من دوست دارم با اين حيوان بازي كنم، هر چه قدر مامان دليل مي آورد كه نمي تواني آن را برداري شما باز هم اصرار مي كنيد و در نهايت موفق مي شويد، او را به خانه می اوريد و داخل يك قفس مي گذاريد. و خلاصه شروع مي كنيد با آن بازي كردن همين كه در حال بازي هستيد ميو ميو مي كند و شما متوجه مي شويد كه ببر كوچولو گرسنه شده و چون شما خيلي دوستش داريد ، سريع مي رويد از يخچال برايش يك كاسه شير مي آوريد. ببر شما شير را كه خورد مي خوابد فردا دوباره با آن بازي مي كنيد و دوباره برايش شير مي آوري. چند روز به همين شيوه مي گذرد تا اينكه متوجه مي شويد اين مقدار شير دیگه او را سير نمي كند و نياز به شير بيشتري دارد ، پس يك كاسه ي شير بزرگ تر مي آوريد تا آرام شود و چون دوستش داري اين كار را انجام مي دهي. 2 ماه به این منوال مي گذرد و امروز وقتي گرسنه اش شد برايش دوباره شير مي آوري، ولي ببر تو ديگر شير نمي خورد ؟ چرا؟ چون با شير سير نمي شود، متوجه مي شوي بايد برايش گوشت بياوري. از حالا به بعد كارت اين است... بعد از اينكه بازي كرديد و صدايش درآمد چون دوستش داري برايش گوشت بياوري. ولي چون ببر هر روز در حال بزرگ شدن است، مقدار گوشتي هم كه مي خواهد بيشتر است. اگر گوشت كوچك آوردي نعره ميكشد و مي گويد گوشت بزرگ تر مي خواهم. ولي چون باز هم دوستش داري اين كار را انجام مي دهي، ببر گوشت ها را مي خورد و بزرگ و بزرگ تر مي شود. اما يك روز كه از خواب بلند شدي و مي روي تا با آن بازي كني مي بيني كه يك نعره وحشتناك كشيد و شما از اين نعره ميترسي، ميپري سر يخچال و يك تكه گوشت خيلي بزرگ برايش مي آوري تا بخورد. انگار برنامه عوض شد تو تا الآن ببر را دوست داشتي و برايش گوشت مي آوردي و حالا ازش مي ترسي و برایش غذا می آوری. و حالا شما مي گوييد وضعيت من را ببين ، ببين به چه روزي افتادم، من ميام خانه ي شما و مي خواهم به تو بگويم مشكل كار كجاست؟ مامان و بابا اگر در جریان باشند مي گويند مشكل اين است كه تو زياد به اين ببر گوشت مي دهي اصلاً نبايد به آن گوشت بدهي. ولي تو ميگويي نمي توانم گوشت ندهم صدايش اذيتم مي كند، نعره هايش مرا مي ترساند، روزهاي اول دوستش داشتم ولي الآن چون از صدايش مي ترسم به آن گوشت مي دهم ولي من مي گويم مشكل نه اين است كه مامان و بابا مي گويند و نه اينكه تو مي گويي . مشكل چيز ديگري است . مشكل اين است كه تو مي خواهي زود آرام شوي. تا ببر نعره كشيد و اذيت شدي خيلي سريع مي خواهي خودت را آرام كني، به خاطر همين حاضري هر چه گوشت خواست به آن بدهي ولي ببرت ساكت شود. خب اين داستان چه ربطي به تو دارد؟ اين شبيه چيزي است كه براي شما اتفاق افتاده است.يك روز يك ببر كوچولو دم در خانه تان بود به اسم ببر خود ارضائی . مامانت گفت اين ببر را در خانه نياور، اين دعوات کرد، گفت نباید با بالش و دسته¬ی مبل بازی کنی نباید دست به آلت تناسلیت بزنی ، يعني مامان به تو گفت ببر خود ارضائی را داخل خانه نياور و تو گفتي مگر بد است كه آدم لذت ببرد، مگر بد است كه با این شیوه آرام شود و اضطرابش را کم کند؟ اوايل دوستش داشتي و مرتب به ببرت شير ميدادي، چه طور شير ميدادي؟ شیر دادن کارهایی بود که انجام میدادی، فیلم میدیدی تا تحریک شوی، خود ارضائی میکردی و ... اما يك روز رسيد كه انگار از آن خوشت نيامد، ازش ميترسيدي ، ازش بدت مي آمد، ناراحتت مي كرد و حاضر بودي هر تلاشي بكني تا ببر خود ارضائی را ساكت كني، مثال ها را از موقعيت هایی كه ببر كوچك بوده تا الآن كه غير قابل كنترل شده را به یاد بیاورید. و حالا مشكل تو اين است كه مي خواهي خيلي زود اين ببر را ساكت كني و بلافاصله پس از ورود فكر يا احساس با این محتوا خود ارضائی را انجام دهید. اگر این داستان را متوجه شدی این هفته انتظار ندارم خود ارضائی را به یکباره ترک کنی ولی می خواهم این تکلیف را انجام دهی که گوشت هایی که به ببر خود ارضائیت میدی تا آن را ساکت کنی کاملا بشناسی و هفته ی بعد اینها را برایم بنویس و اگر توانستی فقط چند تا گوشت کوچولو که ببرت میدی را حذف کن و بزار اون نعره بکشه ... به تدیج وقتی به ببر غذا ندهی هم خود ببر کوچک می شود و هم نعره هایش آهسته تر می شوند. اگر هم مثال را خوب متوجه نشدی حتما در سؤال بعدی به این نکته اشاره کن تا توضیح بیشتری دهم. به تدریج سعی می کنیم این گوشت ها را که به ببر می دهیم حذف کنیم و در جلسات بعدی یاد می گیریم اگر به ببر گوشت ندهیم وقتی غرش می کشد و اذیتمان می کند چه کار باید بکنیم.

نسخه چاپی