حامد
با سلام من مدت زیادی دچار وسواس فکریم، ذهنمو نمی تونم...
با سلام من مدت زیادی دچار وسواس فکریم، ذهنمو نمی تونم کنترل کنم و تمرکز ندارم ، وکارهامو نمی تونم درست انجام بدم، وهمیشه حالم از خودم بد میشه و فکرای منفی میاد سراغم، دارو هم مصرف کردم ولی نتجه نداده، از زندگی بیزار شدم، تمام سعیمو میکنم شاید نهایت کمتر از یک روز خوب بشم باز حالم بد میشه، متاهلم هستم بخدا خسته شدم کمکم کنید
مشاور: خانم صفری
باسلام. برادر گرامی بهتر بود اشاره می کردید این تشخیص توسط روانشناس مطرح شده یا خودتان اینطور حدس می زنید. لطفا در مکاتبه ی بعدی این موضوع و اینکه تا به حال چه اقداماتی برای رفع آن انجام داده اید را بیان کنید. و اینکه آیا تا به حال در جلسات روان درمانی شرکت کرده اید یا خیر. افکار مزاحم، شبیه آنچه که توصیف کردید در ذهن همه ی افراد، کم یا زیاد وارد می شود و هیچ فردی نمی تواند ادعا کند که قادر است جلوی ورود این افکار را بگیرد. منتها گاهی بعضی از افراد، به دلایل مختلف، روی این افکار، حساس می شوند و خود این حساس شدن، باعث تشدید این افکار و آثارشان بر خلق و احساسات فرد، می گردد؛ حالتی که بعضی اوقات از آن به عنوان وسواس فکری یاد می کنند. البته با توضیحاتی که شما ارائه کردید، من به طور قطع نمی توانم بگویم که وسواس فکری دارید یا نه. اما یک نکته ی کلی را بیان می کنم انشاءالله که موثر واقع شود. همانطور که قبلاً هم اشاره کردم، چنین افکاری در ذهن همه ی افراد،کم یا زیاد جریان می یابند. منتها واکنش سالم به این گونه فکرها این است که روی آن ها حساس نشوید. می توان ذهن را به یک خیابان خلوت، تشبیه کرد و افکار مزاحم این چنینی را به اتوموبیل هایی که با سرعت از این خیابان عبور می کنند. اگر شما در این خیابان، کاری با این اتوموبیل ها نداشته باشید، در کمتر از چندثانیه از خیابان عبور کرده و محو می شوند؛ اما اگر بخواهید جلوی آن ها را بگیرید، ترافیک سنگینی از این اتوموبیل ها درست کرده اید. این مثال، خیلی دقیق می تواند نحوه ی برخورد مناسب با افکار مزاحم را نشان دهد. اگر شما روی این افکار، تمرکز نکنید آن ها به ذهن شما وارد شده و پس از چند لحظه هم محو می شوند؛ اما اگر بخواهید روی آن ها تمرکز کنید و حساس شوید، هم تداوم بیشتری می یابند و هم به دفعات بیشتری به ذهن شما وارد می شوند. برای اینکه بتوانید حساسیت خود را نسبت به این افکار، کاهش دهید ابتدا لازم است خود را از لحاظ منطقی، متقاعد کنید که این افکار، معادل با واقعیت نیستند. یعنی ورود این افکار به ذهن شما دلیلی بر منطقی بودن آن ها نیست؛ بلکه این افکار، ماهیتاً مبنای منطقی نداشته و به طور طبیعی به ذهن هر انسانی وارد می شوند. اگر بتوانید این موضوع را برای خود جا بیندازید که ورود این افکار به ذهن شما فرآیندی طبیعی است و دال بر واقعیتی در جهان بیرون نیست، خیلی راحت تر می توانید با آن ها کنار بیایید و دیگر به خاطر ورود این افکار، به ذهنتان نگران نخواهید شد. بنابراین بگذارید این افکار به ذهنتان وارد شده و محو شوند و هیچ تلاشی برای کنترل آن ها انجام ندهید. اگر در این کار، استمرار بورزید، پس از مدتی ملاحظه خواهید کرد که خیلی کمتر از گذشته دچار افکار مزاحم می شوید و هربار هم که چنین افکاری به ذهنتان وارد می شوند تأثیر خاصی بر احساسات و هیجانات شما نخواهند داشت.