ناشناس
علاقه
سلام
یه مدت توی دانشگاه به شخصی علاقه پیدا کردم و باهاشون در میون گذاشتم اما شرایطم جوری نیست که بشه این دوره از زندگیم اقدام به ازدواج یا این مساعل کرد اما این علاقه به هر نحوی اتفاق افتاده اولش دو طرفه بود علاقمون اما یه مدتیه احساس میکنم علاقش کم شده و ازم خسته شده و من بهش علاقه مندم ، توی طول مدت دوستیمون هیچ کاری نکردیم که خدا ناراضی باشه مثلا بهم دستی بزنیم یا اینا کاملا سالم بوده اما اینکه من الان یه حالتی بدیم که احساس میکنم علاقم یه طرفه شده و ، الان نمیدونم رفتارم بعد این قضیه باید باهاش تغیر کنه یا نه سنگین تر باشم یا نه ،
یا اینکه با علاقه ای که دارم چکار کنم
ممنون از راهنماییتون
مشاور: خانم طیبه قاسمی
با عرض سلام خدمت شما برادر گرامی برادر عزیز،در مرحله شیفتگی دیگر انتخاب آگاهانه وجود ندارد. در مسیر خطی تا علاقه مندی می توان آگاهانه انتخاب کرد و اگر شواهد هشدار می دهد که این رابطه باید پایان بیابد، امکان قطع آن وجود دارد؛ هر چند با اندوه همراه باشد. اما در مرحله شیفتگی حتی اگر تمامی شواهد هم منفی باشد دیگر امکان فاصله گرفتن وجود ندارد. پس اگر قصد دو نفر از دوستی ازدواج باشد، باید مراقب باشند که به مرحله شیفتگی نرسند. بخش عمده ای از طلاق ها به ویژه در ازدواج های دانشجویی به این دلیل است که دو نفر در مرحله شیفتگی ازدواج می کنند و به نادرست گمان می کنند که عشق را تجربه کرده اند. در حال حاضر علت اصلی بیشتر طلاقها در جامعه، شناخت نداشتن کافی از طرز فکر همدیگر و اعتقادات زوجین است. دوستیهای قبل از ازدواج نقش بسزایی در افزایش طلاق دارند. معمولا در دوستیهای قبل از ازدواج، طرفین چشمهایشان را به حقایق بسته و تحت تاثیر عواطفهای خود قرار میگیرند این امر نقش بسزایی در افزایش طلاق میان زوجین ایفا میکند. دوستیهای مکرر با اشخاص مختلف در دوران قبل از ازدواج باعث ایجاد نوعی بیاعتمادی در افراد شده و پایه زندگی مشترک در آنها را پس از ازدواج متزلزل میکند. به هر حال کسی که قصد ابراز علاقه، عشق و دوست داشتن نسبت به فردی دارد، قبل از سرمایه گذاری عاطفی و احساسی، موقعیت را به طور دقیق ارزیابی می کند و از راه مناسب و منطقی وارد می شود مثلا اگر شما دچار بیماری قند باشید از طرفی عاشق شیرنی باشید و دکتر شما را از خوردن منع کرده باشد، می گویید چون من علاقه دارم و عاشق شیرینی هستم باید آنرا بخورم؟ پس صرف عشق و علاقه که بسیاری از روان شناسان عشق را نوع جنون و مریضی می دانند نمی تواند رابطه پر ریسک شما را توجیه کند و باید عشق و علاقه توسط منطق و عقل هم تأیید شود تا باعث نابودی نشود. اما در زیر راهکارهای فراموش کردن عشق های بی هدف و پاتولوژیک مطرح شده است امید است با پشتکار هر چه تمام این تکنیک ها را عملیاتی کنید:سعی کنید در بیرون هیچ آثاری از ایشان را جلوی دید خود نداشته باشید مانند عکس شماره تلفن و یادگاری های و... و آنها را محو کنید. افرادی که در وضعیت شما قرار دارند به هیچ وجه نقاط منفی و بدی ها و آسیب هایی که از طرف مقابل متحمل شدن را نمی بینند و به همین دلیل علاقه و وابستگی آنها ثابت می ماند . شما با تهیه لیستی از نقاط منفی ایشان و مشکلاتی که الان و بعد از ازدواج با ایشان برای شما ایجاد خواهد کرد را بنویسید و هر روز مرور کنید تا نگرشتان نسبت به ایشان منطقی تر شده و احساس ناراحتی و یا به عبارتی تنفر از ایشان ایجاد شود.درباره امتیازات این جدایی و خوبی های جدا شدن از ایشان نیز با خود فکر کنید و سعی کنید با خوشحالی از اینکه با ایشان قرار نیست ازدواج کنید مطالبی را یاد داشت کنید. انجام کارهایی مانند ورزش های دست جمعی ، تعاملات اجتماعی ، سرگرمی و تفریح و پرهیز از تنهایی بسیار مفید هستند . ساعات و لحضاتی که شما ارتباط داشته اید بسیار وسوسه برانگیز خواهند بود مانند معتادی که ترک کرده مکان و زمان های مصرف در روزهای اولیه وسوسه انگیز بوده و ممکن است رفتاری مانند عصبانی شدن و تحریک پذیری و یا رفتن به طرف مصرف زیاد باشد بنابراین شما نیز باید با تغییر موقعیت فیزیکی و سر گرم شدن به یک کاری که عمدا در این ساعات در نظر خواهید گرفت و با آرام سازی ذهنی سعی می کنید با این وسوسه ها مبارزه کنید.هنگام هجوم افکار و تصاویر ایشان در ذهن بدون پرورش و فکر کردن مکان را ترک کرده و یا توجه و تمرکزتان را به چیزی جلب می کنید مثلا با قطع کردن افکار مشغول گفتگو با یک فردی می شوید، باعجله از آن مکان را ترک می کنید، با روشن کردن تلویزیون سعی در تمرکز دیداری و شنیداری نسبت به نوع برنامه و حتی نوع لباس های مجریان و بازیگران و اسامی آنها می شوید. با افکار منفی و مأیوس کننده مبارزه کنید و پیش بینی منفی نسبت به آینده نداشته باشید.شاید هفته اول به دلیل درگیر شدن با افکار اتوماتیک دچار نوعی استرس شوید ولی به مرور زمان افکاری که عادت داشتند همیشه و همه جا بدون اراده شما وارد ذهنتان شوند و حالتان را بگیرند با تکنیک های شما از اتوماتیک خارج شده و افکار جدید جایگزین می شود و در هفته های دوم و سوم افکارتان یک دست شده و تعارضی احساس نخواهید کرد.در نهایت می توان این گونه جمع بندی کرد که آشنایی های پیش از ازدواج لازم است اما باید هدف دار باشد افراد باید همدیگر را بسنجند که هر کدام چه ویژگی هایی می توانند برای یک شراکت عمده داشته باشند. خوب و بد بودن اینجا ملاک نیست. افراد می توانند به تنهایی مورد پسند باشند، اما برای ازدواج ویژگی هایی اهمیت پیدا می کند که باید به اشتراک گذاشته شوند. پس رابطه باید شکلی باشد که افراد را آشنا کند ولی به سمت دلبستگی و پس از آن شیفتگی نرود. برادر عزیز، دوستی دو جنس مخالف قطعا دلبستگی ایجاد میکند ،پس با عدم دوستی با جنس مخالف قبل از ازدواج روح و روان خود را آزاد بگذارید تا در زندگی دچار افت نشوید و مانعی برای خود بر سر موفقیت های خود ایجاد نکنید . نیاز به محبت ورزیدن و مورد محبت واقع شدن در دوران جوانی به اوج خود میرسد. از این رو افراد در این دوران به سرعت عاشق میشوند. پس از مدتی علاقه ابتدایی بین دو نفر شدت مییابد و كمكم دو طرف به یكدیگر وابسته میشوند. این وابستگی در بسیاری از موارد، آفت بزرگی برای زندگی آنهاست. برای نمونه به علت وابستگی شدید آنها در تمام اوقات شبانه روز در فكر فرد مقابل هستند. تحصیل دانش، نیازمند تمرکز فکری و روحی است. اما در این گونه روابط دختر و پسر به علت وابستگی بسیار به یکدیگر مدام در فكر هم بوده و به دیدارها و ملاقاتهای حضوری و تلفنی شان توجه می كنند که این خود بزرگترین مانع در راه رشد و ترقی علمی آنهاست. معمولاً در اینگونه دوستیها وجود افكاری چون احساس گناه، ترس از والدین و تلاش برای پنهان داشتن این رابطه، خیال ازدواج، نگرانی از تهدید به فاش كردن رابطه توسط یکی از طرفین، ترس از دست دادن فرد مقابل و... باعث ایجاد برخی تعارضات درونی و اضطرابهای مستمر در فرد میشود.پس برادر عزیز از این رابطه درسی بگیرید و زمان و انرژی عاطفی خود را صرف این رابطه های گذرا و پر از ابهام نسازید . با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی برای شما