ناشناس

با برادرم مشکل دارم به دایل توجه بیش از حد مادرم"با این مشکل چه کنم؟

سلام . متاسفانه من در یک خانواده بسیارنا ارام بزرگ شدم ، پدر و مادرم همیشه در دعوا وتنش بودند ...ما دو تا بچه بودیم من بچه دومی بودم و برادرم که پنج سال از من بزرگتر بود ، بچه اول .... مادرم به طرز عجیبی پسر دوست بود و این ناشی از فرهنگ خانوادگیش بود که پسر زاییدن رو افتخار میدونستن ... مادرم به شدت به برادرم توجه میکرد ، و خیلی هم کنترلش میکرد ، شاید باورتون نشه مادرم خودش ساعت ها با برادرم ورق بازی میکرد شطرنج بازی میکرد ، باهاش حرف میزد تا برادرم سراع دوست و رفیقی نره .... چون میترسید برادرم با رفیق ناباب بگرده و معتاد بشه !!!!!!..... این ترس مادرم بود ، برای همین برادرم بسیار منزوی و وابسته بار اومد ... شاید باورش یخت باشه اما برادرم اونقدر لچه ننه شده بود که نمیتونست کارهای شخصی خودش رو انجام بده .... خلاصه براتون میگم که بعد از مرگ مادرم . چون برادرم وابسته بود ، من شدم جایگاه مادرش ... هر شب میومد خونه ما ...چون منزوی بود و دوستانی نداشت ...در کسب و کار بسیار ضعیف و ناموفق بود ..همیشه بدهی داشت ... تا اینکه به قصد بساز و بفروش با سند خونه مدری وام گرفت ...و مقروض و ورشکسته شد ...اما مشکل اینجاست که منو هم درگیر مشکلاتش کرد ، همش از من پول قرض میگرفت ..منم چون برادرم بود و انگار بهم تفهیم شده بود که باید کمکش کنم بهش پول میدادم . صد میلیون بهم بدهکاره که توان دادنش رو هم نداره ، واقعا نمیدونم از دستش چه کنم ...الانم سر یه سری ارثیه خانوادگی با هم داستان داریم ، چونفکر میکنم که حق خودش میدونه چون پسره همه چی مال اون باشه و من چون دختر بودم و همیشه بذل و بخشش کردم بازم باید کوتاه بیام ... لطفا راهنمایی کنید
چهارشنبه، 16 اسفند 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

با برادرم مشکل دارم به دایل توجه بیش از حد مادرم"با این مشکل چه کنم؟

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 44 ساله )

سلام . متاسفانه من در یک خانواده بسیارنا ارام بزرگ شدم ، پدر و مادرم همیشه در دعوا وتنش بودند ...ما دو تا بچه بودیم من بچه دومی بودم و برادرم که پنج سال از من بزرگتر بود ، بچه اول .... مادرم به طرز عجیبی پسر دوست بود و این ناشی از فرهنگ خانوادگیش بود که پسر زاییدن رو افتخار میدونستن ... مادرم به شدت به برادرم توجه میکرد ، و خیلی هم کنترلش میکرد ، شاید باورتون نشه مادرم خودش ساعت ها با برادرم ورق بازی میکرد شطرنج بازی میکرد ، باهاش حرف میزد تا برادرم سراع دوست و رفیقی نره .... چون میترسید برادرم با رفیق ناباب بگرده و معتاد بشه !!!!!!..... این ترس مادرم بود ، برای همین برادرم بسیار منزوی و وابسته بار اومد ... شاید باورش یخت باشه اما برادرم اونقدر لچه ننه شده بود که نمیتونست کارهای شخصی خودش رو انجام بده .... خلاصه براتون میگم که بعد از مرگ مادرم . چون برادرم وابسته بود ، من شدم جایگاه مادرش ... هر شب میومد خونه ما ...چون منزوی بود و دوستانی نداشت ...در کسب و کار بسیار ضعیف و ناموفق بود ..همیشه بدهی داشت ... تا اینکه به قصد بساز و بفروش با سند خونه مدری وام گرفت ...و مقروض و ورشکسته شد ...اما مشکل اینجاست که منو هم درگیر مشکلاتش کرد ، همش از من پول قرض میگرفت ..منم چون برادرم بود و انگار بهم تفهیم شده بود که باید کمکش کنم بهش پول میدادم . صد میلیون بهم بدهکاره که توان دادنش رو هم نداره ، واقعا نمیدونم از دستش چه کنم ...الانم سر یه سری ارثیه خانوادگی با هم داستان داریم ، چونفکر میکنم که حق خودش میدونه چون پسره همه چی مال اون باشه و من چون دختر بودم و همیشه بذل و بخشش کردم بازم باید کوتاه بیام ... لطفا راهنمایی کنید


مشاور: خانم موحد نساج

سلام و احترام به شما پرسشگر محترم و سپاس بابت اعتمادتان به راسخون، امیدوارم این پاسخ کوتاه مقدمه ای برای بازگشایی گره زندگیتان باشد.
دوست عزیز، در دو مرحله از شکل گیری شخصیت برادرتان اشتباهات رفتاری شما و مادرتان و احتمالا پدری که سخنی از او به میان نیامد باعث آسیبی جدی برای او شده است.
مرحله اول زمان حیات مادر بوده که ایشان با توجه به عشقی که به هر دلیلی نسبت به او داشته اند با وابسته کردنش به خود و دوری او از جمع دوستان آسیب شخصیتی عمیقی برایش به ارمغان آورده اند.
البته در خیلی از خانواده ها این حالت وجود دارد ولی پدر و افراد دیگر خانواده با دادن مسئولیت هایی به نوجوان و جوان او را تا حدودی برای ورود به جامعه آماده می کنند.در این بین نقش پدر با توجه به همجنس بودن با برادرتان از اهمیت بیشتری برخوردار است ، که البته بنده از طرز برخوردشان با برادرتان بی اطلاع هستم.اشتباه دوم بعد از وفات مادرتان و از طرف شما صورت گرفت.درواقع با توجه به بزرگتر بودن ایشان ، شما باید به او تکیه می کردید ، ولی برعکس با گرفتن نقش مادر برای مردی جوان او را بیش از پیش به خود وابسته کرده اید.در بیشتر مواقع افراد وابسته بعد از مرگ تکیه گاهشان، وقتی در مرحله سوگ به سر می برند توانایی این را دارند که به مرور مسئولیت زندگی خود را بپذیرند، ولی با توجه به جایگزینی شما این امکان رشد از برادرتان سلب شد.بنده از این که او در رابطه با اموال باقی مانده خود را محق بداند اصلا تعجب نمی کنم چون این حقی است که خانواده در سطوح مختلف شکل گیری شخصیت به او داده است.

با توجه به تمامی این مسائل چند راه کار پیشنهاد می شود:
۱- تا حد امکان از حق خود نگذرید حتی اگر نیاز مالی و مادی به آنها ندارید و برادرتان را محتاج تر از خود می دانید، او باید یاد بگیرد که هر شخص برای خود حقوقی دارد.
۲- باید به او کمک کنید تا بزرگ شودو به شخصیت مستقل دست یابد ، پس لطفا سیاست رفتاریتان را به مرور تغییر دهید. به جای مادر دوست برادرتان باشید و خواهری خیرخواه
۳- یک مرد را حامی او قرار دهید، این مرد باید توانایی روحی خوبی برای کمک به استقلال برادرتان داشته باشد، این شخص می تواند پدرتان در صورت حیات، عمو یا دایی و حتی یک دوست خانوادگی باشد ، در صورت نیافتن چنین شخصی می توانید از یک مشاور و یا مددکار مرد بخواهید به عنوان حامی روانی او برای رسیدن یک شخصیت مردانه محکم یاری رساند.
۴- برادرتان باید دوستان مناسبی داشته باشد ، اگر چنین نیست به او کمک کنید تا دوستانی با روحیه مستقل پیدا کند ، برای پیدا کردن چنین افرادی می توانید از حامی مردی که درباره آن صحبت شد کمک بگیرید و برادرتان را با روشی غیر مستقیم با او آشنا کرده و زمینه دوستی آنها را فراهم کنید.
۵- کمی خودتان را از برادرتان دور کنید، دست از حمایت همه جانبه او بردارید و به او با باز شدن فضای حمایتی امکان رشد دهید.
۶- به جای برخورد نرم و مادرانه کمی قاطعانه با او برخورد کنید و با رفتارتان به او نشان دهید که شما فقط مسئول زندگی خود هستید و او نیز مسئول زندگی خود.
۷- به جای برآورده کردن فوری نیازهای برادرتان به او مهارت حل مسئله بیاموزید، شما همیشه در کنار او نخواهید بود، به جای دادن ماهی ، به او ماهیگیری بیاموزید.
۸- برادرتان را تکیه گاه خود قرار دهید ، بگذارید بیاموزد که حامی شما باشد. برای شروع در مواردی که می دانید از عهده کاری برمی آید از او کمک بخواهید. به او بگویید کسی را جز او ندارید ، به او اعتماد دارید، و فقط از او کمک می خواهید.
این نوع شخصیت ها به دلیل عدم اعتماد اطرافیان و ندادن مسئولیت به آنها، اعتماد به نفس پایینی دارند، گرچه در رفتار خود را از همه بی نیاز و بسیار توانمند نشان دهند.
پس لطفا اعتماد به نفس او را تقویت کنید.
۹- وقتی برادرتان از شما درخواستی دارد که به صلاح نمی دانید به او نه بگویید، این افراد به دلیل فراهم بودن همیشگی شرایط برای آنها ، ناکامی را تجربه نمی کنند، و یکی از مهمترین عوامل رشد و پختگی رسیدن به ناکامی است.
۱۰- به دلیل  اینکه آسیب برادرتان تا حدودی عمیق است، حدالامکان با یک مشاور شخصیت به صورت حضوری جلسه داشته باشید، بهتر است این مشاور مرد باشد تا در صورت نیاز بتواند با برادرتان ارتباط برقرار کند.
زندگی برادرتان پر از زنان حامی بوده و او نیاز به حامی و راهنمای مرد دارد.
موفق باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.