ناشناس

از اینکه همسرم مرا مقصر مشکلات میداند افسرده شدم. چه کنم؟

سلام.مدتی است فرزندم که خردسال است دچار بیماری شد که دکترها گفتند از زمان جنینی بوده و ما را توصیه به عمل کردند.بعد چند ماه پیگیری فرزندم را عمل کردیم.بعد از ان ۶ماهه که درگیر عفونتی است که از عمل گرفته.چندین بار فرزندمان را بستری کردیم الان هم دارو مصرف میکند و من نمیدانم تا کی خوب میشود.از وقتی متوجه عفونت شدیم همسرم مرا مقصر میداند و همیشه میگوید بچه سالم رو بردی زیر تیغ جراحی حالا هم ببین همش تقصیر تو هست بچه رو به چه روزی انداختی.حالم خوب نیست.با اینکه تمام این کارها را با هم انجام دادیم اما مرا مقصر میداند.دکترها الان هم میگویند شما کارخ وبی کردید که عمل کردید اما همسرم موافق نیست و میگوید ای کاش عمل نمیکردی.نمیدانم چه حسی دارم.همیشه با خود کلنجار میروم میدانم که هر کاری شده با توافق هر دویمان بوده اما انقدرکه همسرم میگوید نمیدانم باور کنم یا نه.افسرده شدم.بیماری کودکم همین جوریش هم مرا مضطرب و نگران کرده با ان حرفها دیگر نمیدانم چه کار کنم.فقط میخوام گریه کنم و به خدا بگم چرا؟دیگر شوقی ندارم.دلم میخواهد در خانه تنها باشم و گریه کنم.اگر همسرم گریه ام را ببیند یا در خانه ماندم میگوید دیوانه شدی؟او حال مرا نمیفهمد.حتی وقتی بیرون میرویم یا خانه اقوام اکثرا اضطراب دارم ازاینکه حال فرزندم بد نشود.لطفا راهنماییم کنید نمیدانم چه کنم؟
جمعه، 14 دی 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

از اینکه همسرم مرا مقصر مشکلات میداند افسرده شدم. چه کنم؟

ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 28 ساله )

سلام.مدتی است فرزندم که خردسال است دچار بیماری شد که دکترها گفتند از زمان جنینی بوده و ما را توصیه به عمل کردند.بعد چند ماه پیگیری فرزندم را عمل کردیم.بعد از ان ۶ماهه که درگیر عفونتی است که از عمل گرفته.چندین بار فرزندمان را بستری کردیم الان هم دارو مصرف میکند و من نمیدانم تا کی خوب میشود.از وقتی متوجه عفونت شدیم همسرم مرا مقصر میداند و همیشه میگوید بچه سالم رو بردی زیر تیغ جراحی حالا هم ببین همش تقصیر تو هست بچه رو به چه روزی انداختی.حالم خوب نیست.با اینکه تمام این کارها را با هم انجام دادیم اما مرا مقصر میداند.دکترها الان هم میگویند شما کارخ وبی کردید که عمل کردید اما همسرم موافق نیست و میگوید ای کاش عمل نمیکردی.نمیدانم چه حسی دارم.همیشه با خود کلنجار میروم میدانم که هر کاری شده با توافق هر دویمان بوده اما انقدرکه همسرم میگوید نمیدانم باور کنم یا نه.افسرده شدم.بیماری کودکم همین جوریش هم مرا مضطرب و نگران کرده با ان حرفها دیگر نمیدانم چه کار کنم.فقط میخوام گریه کنم و به خدا بگم چرا؟دیگر شوقی ندارم.دلم میخواهد در خانه تنها باشم و گریه کنم.اگر همسرم گریه ام را ببیند یا در خانه ماندم میگوید دیوانه شدی؟او حال مرا نمیفهمد.حتی وقتی بیرون میرویم یا خانه اقوام اکثرا اضطراب دارم ازاینکه حال فرزندم بد نشود.لطفا راهنماییم کنید نمیدانم چه کنم؟


مشاور: خانم قربانی

من هم عرض سلام و ادب دارم خدمت شما همراه گرامی سایت راسخون

از اتفاقی که برای فرزندتان رخ داده متاثر شدم و از خداوند منّان خواستارم که هر چه زودتر صحت و سلامتی به ایشان عنایت فرماید. اینکه خودتان به عنوان یک مادر شاهد رنج بیماری فرزند خردسال تان باشید و از طرفی بجای دریافت امید و دلگرمی از سوی همسرتان، شماتت و سرزنش وی نصیب تان شود، واقعا سخت و طاقت فرساست. درک حال تان برای هر فردی ممکن است زیرا که همه میدانند شما بی تاب تر از هر کس برای سلامتی فرزند دلبند تان بودید. دوست نازنین من، شرایط شما همسرتان به دلیل مسئله اولیه و عارضه پیش بینی نشده، بغرنج است و در چنین مواردی هر کسی بر اساس ظرفیت خود واکنش نشان میدهد. همسرتان نمیتواند به راحتی از کنار رنج های افزوده شده بر فرزندش بگذرد و با غر زدن به شما ناخواسته کمی اندوه خود را سبک میکند. بدانید که او هم چون شما نیاز به همدلی و درک شدن دارد و دوست دارد یک نفر در این اشفتگی او را دلگرم کند به بهبودی و پایان یافتن این رنج. اگر با مشورت و به صورت حساب شده دست به عمل زدید، از کار خود ناراضی نبوده و به اقدام درست خود، خرسند باشید. پیش امد بعدی را هم به پای امتحان دیگر الهی تفسیر نموده و با استقامت و امیدواری منتظر لطف و رحمت خداوند متعال باشید.

به نظر میرسد که روحیه شما قوی تر از همسرتان است، از این ظرفیت خود استفاده نموده و بجای جدل بی مورد و مستهلک کننده، شنونده درد و دل ایشان بشوید. با اینکه خود نیز دردمند هستید اما این بار از زوایه دید او بنگرید و بی تابی او را لمس کرده و حال او را بپذیرید. در ادامه، با جملات همدلانه مثل " میدانم چقدر نگران هستی و حق میدهم از مورد پیش امده عصبانی باشی، اگر می دانستیم که این مشکل پیش خواهد امد حتما در تصمیم خود تجدیدنظر میکردیم و... . " در ادامه و پس از ارام سازی ایشان، اشاره کنید که از اگر کار شما بدون دستور پزشک می بود حتما این را اتفاق را به عنوان خطا می پذیرفتید اما اکنون نیازی نمیبیند که عذاب وجدان داشته باشید و با سازگاری با این مورد سعی در حفظ ارامش خود دارید. و قصد دارید با تقویت روحیه و امید خود، و تاثیرگذاری بر فرزند روند درمان را نیز تسریع ببخشید. به خداوند و ائمه اطهار متوسل شده و با تقویت ایمان خود، ارامش را تجربه کنید. راز و نیاز و توبه و انابه به درگاه الهی کمک بسزایی را خواهد داشت.

در نهایت اعتماد به نفس خود را حفظ کرده و برای ایجاد نشاط در خانواده برنامه ریزی نمایید. توجه خود را به همسرتان معطوف نموده و سعی کنید با این کار خودتان هم مورد توجه همسرتان قرار بگیرید همین امر باعث ارامش بیشتر شما نیز میشود.

شاد و سلامت باشید.



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.