ناشناس

بخاطر پدرم دلم میخواد خودکشی کنم" چه کنم؟

.شاید فکر کنید که من آدم ضعیفی هستم که دارم به خودکشی فکر میکنم. ولی نه. من از بچگی خیلی سختی کشیدم. از بابام متنفرم. قبلا ما رو توی زیرزمین نگه میداشت. دست بزن داشت معتاد بود. برای کلاهبرداری رفت زندان برگشت بعد از ده سال ولی حتی قیافه ت رو نمیتونم نگاه کنم. خیلی آدم پست و دروغگوییه هیچ تلاشی نمی کنه. خسته شدم دلم میخواد بکشمش چون نمیتونم میخوام خودم رو بکشم. مامانم بخاطر مشکلات مالی و مخالفت خانواده نتونست ازش جدا بشه واقعا دیگه خسته شدم.
چهارشنبه، 23 مرداد 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

بخاطر پدرم دلم میخواد خودکشی کنم" چه کنم؟

ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 18 ساله )

.شاید فکر کنید که من آدم ضعیفی هستم که دارم به خودکشی فکر میکنم. ولی نه. من از بچگی خیلی سختی کشیدم. از بابام متنفرم. قبلا ما رو توی زیرزمین نگه میداشت. دست بزن داشت معتاد بود. برای کلاهبرداری رفت زندان برگشت بعد از ده سال ولی حتی قیافه ت رو نمیتونم نگاه کنم. خیلی آدم پست و دروغگوییه هیچ تلاشی نمی کنه. خسته شدم دلم میخواد بکشمش چون نمیتونم میخوام خودم رو بکشم. مامانم بخاطر مشکلات مالی و مخالفت خانواده نتونست ازش جدا بشه واقعا دیگه خسته شدم.


مشاور: خانم قربانی

با سلام و احترام خدمت شما همراه گرامی سایت راسخون.
به دلیل اعتیاد پدرتان و تبعات ناشی از ان، سختی های زیادی متحمل شده اید و به جای دریافت مهر و محبت و توجه، طرد شده و مورد ظلم‌ واقع شده اید. راه رهایی از این ظلم را نابودی پدر یا خودتان میدانید.
دوست عزیزم، من میدانم‌ که رنج های بسیاری کشیده اید لذا هیچگاه شما را فرد ضعیفی نمی نامم. شما دختری لطیف و با احساس بوده و توقع داشتید که پدرتان‌ مانند یک‌ تگیه گاه محکم حافظ و تامین کننده منافع و نیازهای خانواده باشد. دست مهر بر سر شما بکشد و ناز نازدانه ای مثل شما را بکشد نه اینکه به بهانه سر و صدای هر بازی کودکانه ای شما را به باد کتک‌ بگیرد و راهی زیرزمین تاریک کند. دوست داشتید به پشتوانه پدرتان، ارزوهای دخترانه خود را دنبال کنید. به ازدواج و اینده بیندیشید یا اینکه تحصیلات خود را طبق دلخواه ادامه دهید. اما شاید هیچکدام حتی در خیالتان هم تحقق نیافته باشد. اعتیاد بلای خانمان سوزی ست و بیشتر از خود فرد خانواده او را تباه میکند و اینده شان را به تاراج میبرد. شاید حق داشته باشید که این‌ همه خسته و ناامید باشید.
دوست نازنینم، با همه درکی که از حال شما دارم، توصیه میکنم راه صبوری و حل مسئله را پیش بگیرید.درست است زمینه مساعد و پشتوانه خوبی برای رشد و تغییر وضعیت ندارید اما خدایی دارید به مهربانی و قدرت بی انتها و انگیزه ای درونی قوی برای پایان دادن به تمامی رنجها و تلخی ها. اگر خاطرات افراد موفق و بزرگان جامعه را خوانده باشید، اغلب زندگی سختی داشته اند اما با توان و همت خود توانسته اند بر همه مشکلات فائق شوند و زندگی را به سوی مسیری بهتر هدایت کنند. سعی کنید خود را اسیر سرنوشت پدرتان ندانید و با جستجوی کاری متناسب با شرایط و ادامه تحصیل، شرایط را تغییر دهید. توقعات خود را از خانواده و پدرتان، فراموش کنید تا رنج کمتری را تجربه کنید و فقط بر تلاش خودتان متمرکز شوید‌. بر خداوند توکل کنید و از بخواهید که "من میتوانم " را برای شما‌ محقق کند.
در پناه حق و عاقبت بخیر باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.