هدایت در قرآن (قسمت اول)

قرآن مسأله هدایت را به صورت یک اصل کلی به ما تلقین و القاء می کند و می گوید هیچ چیزی خالی از هدایت نیست
سه‌شنبه، 30 مهر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هدایت در قرآن (قسمت اول)
هدایت به معنایی که از آن می فهمیم که افعال به آن متصف می شود، مثلا وقتی گفته می شود «من فلانی را به فلان کار هدایت کردم» مقصود بیان چگونگی رسیدن فلان شخص به فلان مقصود است، حال چه اینکه فلان راه رسیدن به مقصود را به او نشان داده باشی و چه اینکه دست او را گرفته و تا مقصد همراهیش کرده باشی. که در صورت اول هدایت به معنای ارائه و نشان دادن طریق است و در صورت دوم به معنای اتصال به مطلوب. خلاصه، آنچه که در خارج از شخص هدایت  کننده مشاهده می شود افعالی از قبیل بیان آدرس و یا نشان دادن به اشاره و یا برخاستن و طرف را به راه رساندن است، اما خود هدایت عنوان و صفت فعل و دائر مدار قصد است، همچنان که اعمالی که از طرف مقابل سر می زند معنون به عنوان اهتدا و هدایت یافتن است. به هر حال هدایت که یکی از اسمای حسنی است و به خدا نسبت داده می شود، و به آن نظر خدای تعالی هادی نامیده می شود صفتی است از صفات فعل خدا مانند رحمت و رزق و امثال آن نه از صفات ذات خداوند متعال.
 
قرآن مسأله هدایت را به صورت یک اصل کلی به ما تلقین و القاء می کند و می گوید هیچ چیزی خالی از هدایت نیست، اگر بپذیریم از ناحیه خداوند قصور و نقص و منع و بخلی در کار نیست ، باید هدایت را نیز بپذیریم . بوعلی می گوید صرف اینکه بگویید ما به چنین چیزی نیاز داریم پس باید باشد، کافی نیست، باید ببینیم امکانش هم در کار هست یا نه؟ وقتی امر محال شد که دیگر پیدا نمی شود، خداوند متعال اصل همه هدایتهاست و برای نور هدایت خودش مثالی ذکر کرد و فرمود : یهدی الله لنوره من یشا " خدا هر کس را که بخواهد به این نورش هدایت می کند . یکی از آثار اینکه انسان از نور هدایت الهی استفاده کند این است که عمل انسان ارزش پیدا می کند ، یعنی چه ؟ انسان یک سلسله اعمال و کارهایی در دنیا انجام می دهد و بلکه تمام زندگی انسان تلاش و حرکت و کار است . شما از اول صبح که بیدار می شوید ، چه به خودتان نگاه کنید و چه به مردم دیگر، می بینید همه زندگی تلاش و حرکت و جنبش و دوندگی و کار است . اگر بپرسید برای چه؟ مقاصد خیلی فرق می کند ، ولی همه در نهایت امر یک چیز می خواهند و آن سعادت خودشان است. خداوند در آیه ۲۹ سوره بقره می فرماید: «إن الله لا یستحی أن یضرب مثلا ما بعوضه فما فوقها فأما الذین آمنوا یعلمون أنه الحق من ربهم و أما الذین کفروا یقولون ما ذا أراد الله بهذا مثلا یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا و ما یضل به إلا الفاسقین »(بقره،۲۹) خداوند از اینکه مثال (به موجودات ظاهرا کوچکی مانند) پشه و حتی بالاتر از آن بزند شرم نمی کند (در این میان آنها که ایمان آورده اند می دانند حقیقتی است از طرف پروردگارشان، و اما آنها که راه کفر را پیموده اند این موضوع را بهانه کرده و می گویند منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟! (آری) خدا جمع زیادی را با آن گمراه و عده کثیری را هدایت می کند ولی تنها فاسقان را با آن گمراه می سازد.ظاهر تعبیر آیه فوق، ممکن است این توهم را بوجود آورد که هدایت و گمراهی جنبه اجباری دارد و تنها منوط به خواست خدا است، در حالی که آخرین جمله این آیه حقیقت را آشکار کرده و سرچشمه هدایت و ضلالت را اعمال خود انسان می شمارد. توضیح اینکه: همیشه اعمال و کردار انسان، نتایج و ثمرات و بازتاب خاصی دارد، از جمله اینکه اگر عمل نیک باشد، نتیجه آن، روشن بینی و توفیق و هدایت بیشتر به سوی خدا و انجام اعمال بهتر است.
 
شاهد این سخن آیه ۲۹ سوره انفال است که می فرماید: «یا أیها الذین آمنوا إن تقوا الله یجعل لکم فرقانا» ... اگر پرهیزگاری پیشه کنید خداوند حس تشخیص حق از باطل را در شما زنده می کند و به شما روشن بینی عطا می فرماید". و اگر دنبال زشتیها برود، تاریکی و تیرگی قلبش افزون می گردد، و به سوی گناه بیشتری سوق داده می شود و گاه تا سر حد انکار خداوند می رسند، شاهد این گفته، آیه ۱۰ سوره روم می باشد که می فرماید:« ثم کان عاقبه الذین أساؤا السوای أن کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزؤن»: عاقبت افرادی که اعمال بد انجام می دهند به اینجا منتهی شد که آیات خدا را تکذیب کردند و مورد استهزاء قرار دادند و در آیه دیگر می خوانیم: «فلما زاغوا أزاغ الله قلوبهم »هنگامی که از حق برگشتند خداوند دلهای آنها را برگردانید" (سوره صف آیه 5). در آیه مورد بحث نیز شاهد این گفته آمده است آنجا که می فرماید:« و ما یضل به إلا الفاسقین»: خداوند گمراه نمی کند جز افراد فاسق و بد کردار را".بنا براین انتخاب راه خوب یا بد از اول در اختیار خود ما است، این حقیقت را وجدان هرانسانی قبول دارد، سپس باید در انتظار نتایج قهری آن باشیم. کوتاه سخن اینکه: هدایت و ضلالت در قرآن به معنی اجبار بر انتخاب راه درست یا غلط نیست، بلکه به شهادت آیات متعددی از خود قرآن" هدایت" به معنی فراهم آوردن وسائل سعادت و " اضلال" به معنی از بین بردن زمینه های مساعد است، بدون اینکه جنبه اجباری به خود بگیرد. این فراهم ساختن اسباب که نام آن را توفیق می گذارند یا بر هم زدن اسباب که نام آن را سلب توفیق می گذارند نتیجه اعمال خود انسانها است که این امور را در پی دارد، پس اگر خدا به کسانی توفیق هدایت می دهد و یا از کسانی توفیق را سلب می کند نتیجه مستقیم اعمال خود آنها است.
 
این حقیقت را در ضمن یک مثال ساده می توان مشخص ساخت هنگامی که انسان از کنار یک پرتگاه یا یک رودخانه خطرناک می گذرد هر چه خود را به آن نزدیکتر سازد جای پای او الغزنده تر و احتمال سقوطش بیشتر و احتمال نجات کمتر می شود و هر قدر خود را از آن دور می سازد جای پای او محکمتر و مطمئن تر می گردد و احتمال سقوطش کمتر می شود، این یکی هدایت و آن دیگری ضلالت نام دارد. از مجموع این سخن به ادعای کسانی که به آیات هدایت و ضلالت خرده گرفته اند به خوبی میتوان پاسخ داد.
ادامه دارد..
 
منبع: اصول ومبانی مدیریت در اسلام، مهرداد حسن زاده و عبد العظیم عزیزخانی، انتشارات هنر آبی، چاپ اول، تهران، 1390


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.