سلام،دختری هستم 24ساله که با پسری به نیت ازدواج آشنا شدم وجفتمون هم نیتمون ازدواج بوده ،مااز طریق سایت...

سلام،دختری هستم 24ساله که با پسری به نیت ازدواج آشنا شدم وجفتمون هم نیتمون ازدواج بوده ،مااز طریق سایت همسریابی باهم آشنا شدیم ومشکلی که در ازدواجمون بود این بود که خانواده آقا وصلت از راه دور را نمیپذیرفتن ومیگن نشناخته نمیشه وما الان به این نتیجه رسیدیم که با این شرایط امیدی نیست به این ازدواج با توجه به این که من نسبت به طرف مقابلم اطمینان کامل دارم.ومن هم به شدت به ایشان علاقه مندم وواقعا دوستشان دارم ،تصمیم گرفتیم که رابطه رو قطع کنیم.ما در این مدت رابطه جنسی هم داشتیم وهمه جوره عین زن وشوهر بودیم البته صیغه موقت خوندیم .من دیگر قصد ازدواج ندارم چون واقعا نمیتوانم به کس دیگر فکر کنم تمام زندگی من اونه،به او گفتم با شرایطی که داره بره ازدواج کنه ومن هم تصمیم گرفتم هر جور شده زندگی ام را در سالهای آینده هرجور شده به شهر ایشان ببرم ،من به تصمیمی که گرفتم اطمینان دارم ،به خدا دوستش دارم ولی خونوادش......الان دوروزه که رابطه روقطع کردیم ولی من تواین دوروز دارم میمیرم واز کارم هم استفا دادم تورو خدا کمکم کنید خداکه صدای منو نمیشنوه
سه‌شنبه، 6 مهر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

سلام،دختری هستم 24ساله که با پسری به نیت ازدواج آشنا شدم وجفتمون هم نیتمون ازدواج بوده ،مااز طریق سایت...

( تحصیلات : کم سواد ، 24 ساله )

سلام،دختری هستم 24ساله که با پسری به نیت ازدواج آشنا شدم وجفتمون هم نیتمون ازدواج بوده ،مااز طریق سایت همسریابی باهم آشنا شدیم ومشکلی که در ازدواجمون بود این بود که خانواده آقا وصلت از راه دور را نمیپذیرفتن ومیگن نشناخته نمیشه وما الان به این نتیجه رسیدیم که با این شرایط امیدی نیست به این ازدواج با توجه به این که من نسبت به طرف مقابلم اطمینان کامل دارم.ومن هم به شدت به ایشان علاقه مندم وواقعا دوستشان دارم ،تصمیم گرفتیم که رابطه رو قطع کنیم.ما در این مدت رابطه جنسی هم داشتیم وهمه جوره عین زن وشوهر بودیم البته صیغه موقت خوندیم .من دیگر قصد ازدواج ندارم چون واقعا نمیتوانم به کس دیگر فکر کنم تمام زندگی من اونه،به او گفتم با شرایطی که داره بره ازدواج کنه ومن هم تصمیم گرفتم هر جور شده زندگی ام را در سالهای آینده هرجور شده به شهر ایشان ببرم ،من به تصمیمی که گرفتم اطمینان دارم ،به خدا دوستش دارم ولی خونوادش......الان دوروزه که رابطه روقطع کردیم ولی من تواین دوروز دارم میمیرم واز کارم هم استفا دادم تورو خدا کمکم کنید خداکه صدای منو نمیشنوه


مشاور: hassan najafi

خواهر گرامي شما هر كاري كه دلتان مي خواسته و بدون دقت انجام داديد الان مي فرماييد خداوند صداي من را نمي شنود ؟‌ خداوند ناظر به احوال ماست . او براي سعادت و تضمين سعادت ما برنامه و دستور داده و ما را به خود وا نگذاشته است . چرا بدون اجازه و مشورت عقد كرديد ؟‌چرا بدون اينكه مطمئن از اين ازوداج شويد رابطه برقرار كرديد و ... خواهر عزيز به هر حال شما ابتدا بايد سعي كنيد ايشان را راضي و متقاعد كنيد كه خانواده خود را راضي به اين ازدواج كند . در اينصورت بهتر است . اما اگر بر فرض احتمال ايشان نتوانست كاري بكند بايد كاملا اين موضوع را فراموش كنيد و اميدوار به آينده خود باشيد . نبايد نااميد شويد نبايد تلقين كنيد كه همه راهها به روي شما بسته شده . اگر خواستگار مناسب داشتيد حتما ازدواج كنيد . منطقي و معقول باشيد و از احساسي فكر كردن و عمل نمودن بپرهيزيد . كمي صبور و شكيبا باشيد و روحيه خود را شاداب نگه داريد . خواهر عزيز اين سخن سنگين و درشت ما به خاطر سلامتي روح و جسم شماست . شما هنوز سني نداريد و فرصتهاي بسيار براي ازداوج و موفقيت داريد . منتها دقت خود را بالا ببريد . شما چرا مي خواهيد به شهر ايشان برويد ؟؟؟ اين كار ها نياز نيست . بلكه اول پيگيري كنيد دوم در صورت عدم موفقيت با ازدواج با ايشان كاملا همه چيز را فراموش كنيد و از آن ذكري نكنيد . در صورت سوال در همين بخش بنويسيد .



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.