مدت یک سال است با پسر عمه ام عقد کرده ام ما از نظر فرهنگ و روابط اجتماعی با هم تفاوت زیادی داریم آنها...

مدت یک سال است با پسر عمه ام عقد کرده ام ما از نظر فرهنگ و روابط اجتماعی با هم تفاوت زیادی داریم آنها یک خانواده ی کشاورزدودر روستا هستند البته پسر عمه ام در شهر مغازه دارد و تحصیلاتش از من پایین است از 8سال پیش به من علاقه مند بود ولی جر.ت نمی کرد موضوع را مطرح کند خانوائه ما یک خانواده فرهنگیاست پدرم دبیر است ومن حداقل سالی 3تا 4خواستگار داشتم ولی پسر عمه ام انقدر اصرار کرد تا ما با کلی شرط وشروط پذیرفتیم وبرخی ازین اتفاوت ها من رابه فکر برده تا از او جدا شوم ولی ایشان منو خیلی دوست دارن وتمایلی به جدای ندارند البته همسرم ادم زرنگ وعقلی است ولی در این یک سال رفتارهایی ازیشان دیده ام که مرا به شدت مضطرب می کند مثلا چون ما کارشان شهر دیگری است ما با فاصله یک ما همدیگرو می بینیم وایشان موقع خداحافظی گاها گریه می کنند یک بارکه ازدستشان ناراحت بودم گفتم بیا جدا شویم ولی ایشان منو اروم کردند یکی دوبارهم ایشان اینو پیشنهاد دادن که من چون از جدایی واهمه داشتم اول گفتم باشه ولی بعد دعوت به آرامش کردم تا موقعی که دوباره ایشون ناراحت شدند از موضوعی ودوباره این پیشنهدو کردند من موضوع رو جدی خوندم وبه خانواده گفتم وقتی به ایشون گفتن بیا همه چیزو تموم کنیم ایشون فهمیدن موضوع جدیی با کلی التماس از من خواستن از تصمیمم صرف نظر کنم من قول می دم دیگه ناراحتت نکنم وبه پدرم گفتن که یه فرصت دیگه به من بده بعد از اون ماجرا هیچ وقت ناراحتم نکرده ولی من به شدت نگرانم از آینده نمی دونم چه کنم نمی خواهم احساسی بر خورد کنم همسرم منو خیلی دوست داره ولی من می خواهم عاقلانه برخورد کنمکشمکش خانواده مان نیز بالا گرفته دیگر خسته شدهام همسرم میگه ما چه کا به کار خانوادمون داریم ما می خواهیم باهم زندگی کنیم ولی من دوست ندارم به این شکل باشه دیگه وقعا موندم چه کار کنم تورا به خدا منو راهنمایی کنید فووری فوری خیلی در عذابم
جمعه، 12 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

مدت یک سال است با پسر عمه ام عقد کرده ام ما از نظر فرهنگ و روابط اجتماعی با هم تفاوت زیادی داریم آنها...

( تحصیلات : فوق دیپلم ، 23 ساله )

مدت یک سال است با پسر عمه ام عقد کرده ام ما از نظر فرهنگ و روابط اجتماعی با هم تفاوت زیادی داریم آنها یک خانواده ی کشاورزدودر روستا هستند البته پسر عمه ام در شهر مغازه دارد و تحصیلاتش از من پایین است از 8سال پیش به من علاقه مند بود ولی جر.ت نمی کرد موضوع را مطرح کند خانوائه ما یک خانواده فرهنگیاست پدرم دبیر است ومن حداقل سالی 3تا 4خواستگار داشتم ولی پسر عمه ام انقدر اصرار کرد تا ما با کلی شرط وشروط پذیرفتیم وبرخی ازین اتفاوت ها من رابه فکر برده تا از او جدا شوم ولی ایشان منو خیلی دوست دارن وتمایلی به جدای ندارند البته همسرم ادم زرنگ وعقلی است ولی در این یک سال رفتارهایی ازیشان دیده ام که مرا به شدت مضطرب می کند مثلا چون ما کارشان شهر دیگری است ما با فاصله یک ما همدیگرو می بینیم وایشان موقع خداحافظی گاها گریه می کنند یک بارکه ازدستشان ناراحت بودم گفتم بیا جدا شویم ولی ایشان منو اروم کردند یکی دوبارهم ایشان اینو پیشنهاد دادن که من چون از جدایی واهمه داشتم اول گفتم باشه ولی بعد دعوت به آرامش کردم تا موقعی که دوباره ایشون ناراحت شدند از موضوعی ودوباره این پیشنهدو کردند من موضوع رو جدی خوندم وبه خانواده گفتم وقتی به ایشون گفتن بیا همه چیزو تموم کنیم ایشون فهمیدن موضوع جدیی با کلی التماس از من خواستن از تصمیمم صرف نظر کنم من قول می دم دیگه ناراحتت نکنم وبه پدرم گفتن که یه فرصت دیگه به من بده بعد از اون ماجرا هیچ وقت ناراحتم نکرده ولی من به شدت نگرانم از آینده نمی دونم چه کنم نمی خواهم احساسی بر خورد کنم همسرم منو خیلی دوست داره ولی من می خواهم عاقلانه برخورد کنمکشمکش خانواده مان نیز بالا گرفته دیگر خسته شدهام همسرم میگه ما چه کا به کار خانوادمون داریم ما می خواهیم باهم زندگی کنیم ولی من دوست ندارم به این شکل باشه دیگه وقعا موندم چه کار کنم تورا به خدا منو راهنمایی کنید فووری فوری خیلی در عذابم


مشاور: hassan najafi

خواهر گرامی باید ذکر کنیم که ما هفت معيار براي ازدواج موفق داريم: رشد عاطفي و فکري ، تشابه علايق و طرز تفکر ، تشابه مذهبي، تشابه تحصيلاتي و طبقاتي ، تشابه طرز فکر به مسايل جنسي، تشابه علاقه به زندگي و تشابه فرهنگ و آداب و رسوم. سعی کنید بهترین معیارها را انتخاب کنید و بسنجید . شما با ازدواج معمولا باید احساس استقلال کنید و بتوانید با همسرتان بر روی مسائل زندگی توافق کنید و کنار بیایید . خیلی وقتها نیازی نیست حرفها بین خانواده دوطرف پخش شود و زن و شوهر باید با همدیگر موضوع را حل کنند . الان شما فرصت فکر و بررسی دارید . انتخاب با شماست . فاصله راه بستگی به روحیه شما دارد . اگر فاصله خیلی زیاد نیست سعی نکنید وابستگی خانوادگی را بهانه کنید . به هر حال شما با ازدواج دیگر مثل اول به خانواده وابسته نیستید و تا حدود زیادی مستقل می شوید . شرائط و ویژگی هایی برای مرد و زن الزامی است که با داشتن آن شرایط می توانند برای ازدواج اقدام کنند. بعضی از این شرایط عبارتند از: 1. رشد جسمانی: یعنی زن و مرد آمادگی های فیزیولوژیکی برای ازدواج را داشته باشند. 2. رشد اخلاقی: زن و مرد اصول اخلاقی، از قبیل احترام به یکدیگر، ملایمت در سخن گفتن، گذشت و عفو و اغماض را حتی الامکان رعایت کنند. 3. رشد اجتماعی: زن و مرد باید قادر به ایجاد رابطه اجتماعی بوده و به دیگران احترام بگذارند و نقش و وظایف و مسئولیت های خود را در برابر مناسبات اجتماعی به نحو مطلوب انجام دهند. 4. رشد عقلی: به توانایی و قابلیت اندیشیدن و قدرت تمیز صحیح از غلط اشاره دارد. 5. رشد عاطفی: به توانایی در مورد احساسات منفی و مثبت و بروز نفرت، خشم، عشق و شادی در محدوده مورد قبول اشاره دارد. زن و مرد باید توانایی داد و ستد عاطفی و تبادل مهر و محبت را داشته باشند. شرایط را بسنجید و معیارها را در نظر بگیرید . قطعا همفکري بسيار مهم است و اگر زوجين همفکر باشند و زبان يکديگر را خوب درک کنند قطعا ميزان سازگاري آنها در زندگي بالاست ولي بايد توجه داشت که اين همفکري چگونه حاصل مي شود قطعا سطح تحصيلات هم در سطح تفکر و هم در نوع تفکر تأثير دارد مثلا يک فردي سطح تحصيلات هم در سطح تفکر و هم در نوع تفکر تأثير و هم در نوع تفکر دارد مثلا يک فردي که سطح تحصيلات او در حد معلومات عمومي است و ديگري اطلاعات تخصصي دقيق و عميقي دارد قطعا در فهم و درک مسائل متفاوتند و ممکن است در ادامه زندگي دچار مشکل شوند. بنابراين توصيه ما بر اساس تجارب اين است که اگر ميزان تحصيلات در حد يک مقطع باشد مثل اينکه يکي از زوجين يک قطع تحصيلي از زن بالاتر باشد يا بالعکس شايد مشکل چنداني ايجاد نشود اما اگر اين تفاوت خيلي زياد باشد، ممکن است همان همفکري که به آن اشاره کرديد عملا حاصل نشود. در هر حال در مورد سطح تحصيلات نمي توان يک دستورالعمل کلي صادر کرد بلکه مانند ساير معيارهايي که در ازدواج بايد مد قرار گيرد در اينجا نيز بايد مسأله تحصيلات در کنار ساير عوامل و شرايطي که افراد دارند، مورد توجه قرار گيرد. بنابراين در اين گونه موارد بايد دختر و پسر با هم صحبت کنند و همه جوانب را بسنجد اگر دختر عليرغم اينکه خواستگارش در سطح پايين تري قرار دارد راضي به اين ازدواج شد و در جلسات گفتگو نيز هر دو به اين نتيجه رسيدند که سطح درک و فهم آنها از مسائل زندگي نزديک به يکديگر است به نظر مي آيد مشکل جدي براي چنين ازدواجي نباشد علي اي حال ازدواج يک امر مهمي است که نبايد بر اساس احساسات و صرفا نيازهاي عاطفي-جنسي تصميم عجولانه گرفت بلکه همه جوانب مسأله را بايد سنجيد و حساب شده تصميم نهايي را اتخاذ کرد. در صورت سوال حتما از ایمیل صحیحی استفاده کنید .



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.