ناشناس

باسلام و خسته نباشید. من دارای خانواده مذهبی ،مردم...

باسلام و خسته نباشید. من دارای خانواده مذهبی ،مردم دار و ریشه داری هستم که متاسفانه در حال حاضر دچار مشکل بزرگی شده است. پدر من حدود 60 سال سن دارند و مردی باتجربه،دنیا دیده ای هستند . خدا لطف بزرگی در حق ایشون ادا کرده و مال و شخصیت اجتماعی زیادی بهشون بخشیده . ایشون با همه غیر از خانواده خیلی خوش برخورد و خوش زبان هستند.در میان دوستان ، آشنایان و اقوام شخصیت خیلی بزرگ و قابل احترامی دارند . ولی متاسفانه این موقعیت باعث غرور زیاد و روزافزون در ایشون شده طوری که خودشون را صاحب همه چیز میدونند و در خانواده قدرت زیادی دست گرفتند و در واقع رفتارهای ایشون با ما بچه ها و مادرمون نادرسته و خشونت وار و برعکس رفتار با بقیه است . مشکلی که باعث حاد تر شدن مسئله است اینه که متاسفانه دختر جوانی در محل کار پدرم مشغول به کار و نفوذ زیادی توی ایشون پیدا کرده و یک جورایی با هرروشی ایشون را مجذوب خودش کرده . و ارتباط ناصحیح باعت شدت پیدا اکردن برخودهای بد پدرم با مادرم شده از تحقیر توی جمع گرفته تا پرخاشگری و کتک کاری.از طرفی مادرم که انسانی زحمت کش و مهربونی بسیار شکننده شده و هرروز با دیدن این بی وفایی ها اون را داره ذره ذره می سوزونه.تمام تلاش ما بچه ها نجات مادرمون و حفظ آبروی خانواده است . ولی واقعا نمی دونیم باید چه کار کنیم تا شر این فتنه از زندگی ما کم بشه . همه بچه ها وانمود می کنیم که چیزی نمی دونیم و این رو هم در نظر داشته باشید که پدر اونقدر خودش را صاحب قدرت میدونه که ممکن با هر عمل ما عکس العمل شدید و ضد ما نشون بده . قابل ذکر که با خانواده این دختر هم صحبت کردیم ولی متاسفانه اونقدر افسار گسیخته شده که خانواده هم کاری نمی تونند بکنند.از شما تقاضای کمک دارم لطفا دریغ نکنید. ممنون.
چهارشنبه، 22 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

باسلام و خسته نباشید. من دارای خانواده مذهبی ،مردم...

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 27 ساله )

باسلام و خسته نباشید.
من دارای خانواده مذهبی ،مردم دار و ریشه داری هستم که متاسفانه در حال حاضر دچار مشکل بزرگی شده است. پدر من حدود 60 سال سن دارند و مردی باتجربه،دنیا دیده ای هستند . خدا لطف بزرگی در حق ایشون ادا کرده و مال و شخصیت اجتماعی زیادی بهشون بخشیده . ایشون با همه غیر از خانواده خیلی خوش برخورد و خوش زبان هستند.در میان دوستان ، آشنایان و اقوام شخصیت خیلی بزرگ و قابل احترامی دارند . ولی متاسفانه این موقعیت باعث غرور زیاد و روزافزون در ایشون شده طوری که خودشون را صاحب همه چیز میدونند و در خانواده قدرت زیادی دست گرفتند و در واقع رفتارهای ایشون با ما بچه ها و مادرمون نادرسته و خشونت وار و برعکس رفتار با بقیه است . مشکلی که باعث حاد تر شدن مسئله است اینه که متاسفانه دختر جوانی در محل کار پدرم مشغول به کار و نفوذ زیادی توی ایشون پیدا کرده و یک جورایی با هرروشی ایشون را مجذوب خودش کرده . و ارتباط ناصحیح باعت شدت پیدا اکردن برخودهای بد پدرم با مادرم شده از تحقیر توی جمع گرفته تا پرخاشگری و کتک کاری.از طرفی مادرم که انسانی زحمت کش و مهربونی بسیار شکننده شده و هرروز با دیدن این بی وفایی ها اون را داره ذره ذره می سوزونه.تمام تلاش ما بچه ها نجات مادرمون و حفظ آبروی خانواده است . ولی واقعا نمی دونیم باید چه کار کنیم تا شر این فتنه از زندگی ما کم بشه . همه بچه ها وانمود می کنیم که چیزی نمی دونیم و این رو هم در نظر داشته باشید که پدر اونقدر خودش را صاحب قدرت میدونه که ممکن با هر عمل ما عکس العمل شدید و ضد ما نشون بده . قابل ذکر که با خانواده این دختر هم صحبت کردیم ولی متاسفانه اونقدر افسار گسیخته شده که خانواده هم کاری نمی تونند بکنند.از شما تقاضای کمک دارم لطفا دریغ نکنید. ممنون.


مشاور: سید حبیب الله احمدی

باسلام. متأسفانه بخشی از این مسئله، مربوط می شود به هنجارهای غلط فرهنگی، اجتماعی و عرفی که هنوز هم که هنوز است در بسیاری از خانواده ها وجود دارد؛‌ هنجارهایی مثل پدرسالاری و مردسالاری و ... که جای حق سالاری را می گیرد. نمی توان انتظار داشت که پدرتان در این سن، به یکباره از این هنجارها دست بردارد و در مقابل شما و همسرش بسیار خاضع و متواضع شود. او سال ها با این الگو زندگی کرده است و هنوز هم عرف و فرهنگ جامعه از الگوی فکری او حمایت می کند. شما مطمئناً‌ هیچ اهرم فشاری روی پدرتان ندارید و نمی توانید او را مجبور کنید که مطابق میل شما یا مادرتان رفتار کند. اما این به این معنی نیست که فرصت مذاکره و بیان دغدغه های خود را نیز از بین ببرید. درست است که پدرتان احتمالاً خود را به عنوان حاکم خانواده در نظر می گیرد و شما را به عنوان زیردستان خود می بیند، ولی حتی در یک حکومت استبدادی هم زیردستان دغدغه ی خود را با فرد حاکم، مطرح می کنند. شما هم تنها گزینه ای که در پیش دارید، این است که دغدغه ها و ناراحتی های خود را از رفتار پدرتان مستقیماً با او مطرح نمایید. مخصوصاً‌ برای مادرتان بسیار ضروری است که این مذاکره را انجام دهد. البته قابل درک است که از نپذیرفتن یا واکنش نشان دادن پدرتان نگران باشید، اما اگر انتقادات خود را به شیوه ی حساب شده و سنجیده ای مطرح نمایید، احتمال واکنش های افراطی پدرتان بسیار کم خواهد شد. شیوه ی مناسب بیان انتقاد به این صورت است که اولاً شرایط مناسبی را برای بیان صحبت هایتان انتخاب کنید. منظور از شرایط مناسب این است که زمانی باشد که پدرتان خسته نباشد، از لحاظ جسمی و خلقی در شرایط مطلوبی باشد، فکرش مشغول امور دیگری نباشد، کار خاصی نداشته باشد و ... . گام دوم این است که صحبت خود را به گونه ای شروع کنید که به طرف مقابل، نشان دهید موضع او را درک می کنید. یعنی اول، صحبت هایتان را به گونه ای شروع کنید که به پدرتان نشان دهید که خستگی ها و مشغله های او را درک می کنید و درک می کنید که ممکن است فشار کاری و ... باعث شده باشد که در ارتباط با اعضای خانواده مثل دیگران خوشرو نباشد اما ... . پس از این «اما» باید دغدغه ها، احساسات ناراحت کننده و انتظارات خود را در قالبی کاملاً مودبانه به گونه ای که به شخصیت او، توهینی نشود، ‌بیان کنید. سعی کنید صحبت هایتان متمرکز بر احساسات شخصی خودتان باشد و نه رفتار طرف مقابل. مثلاً به این صورت که : «وقتی که شما اینطور صحبت می کنید من احساس تحقیر شدن پیدا می کنم ...» اما شکل غلط همین پیام این است که : «شما خیلی بی ملاحظه اید و با رفتارهای زشت و ناپسندتان می خواهید مرا تحقیر کنید». بنابراین نوع بیان شما در واکنش احتمالی شخصی که دارید به او انتقاد می کنید بسیار اهمیت دارد. نکته ی دیگری که لازم است که خیلی به آن دقت کنید این است که مواظب باشید به خاطر یک سوء ظن، زندگی خانواده ی خود و یک فرد دیگر را دچار تلاطم نکنید. در شرایط فعلی، بسیار طبیعی است که به خاطر رفتارهای نادرست پدرتان، به دنبال یک مقصر یا یک عامل بیرونی باشید، اما این نکته را هم در نظر بگیرید که رفتار ایشان با آن خانم، ممکن است در راستای همان قاعده ی ایشان برای خوشبرخورد بودن در محیط های اجتماعی باشد.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.