پرسش :

پيامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) با اين همه بزرگي چرا نتوانست روي بعضي از صحابه‌ي معروف اثر بگذارد و مانع گمراهي آنان گردد؟


پاسخ :
خداوند متعال انسان را مختار آفريده است و از طرفي، هيچ پيامبري در طول تاريخ بشريّت مردم خود را تکويناً متحول نکرده است، بلکه از راه تبليغ و ارشاد آن‌ها را به راه راست هدايت فرموده، که دسته‌اي اين هدايت را پذيرفته و سعادت يافتند، و دسته‌اي ديگر به خاطر عدم پذيرش هدايت به گمراهي افتادند.
پيامبر اکرم ص نيز از اين قاعده استثنا نشده‌است، زيرا گرچه آن حضرت نهايت سعي و کوشش فراواني در راه سعادت اصحابش نمود، ولي برخي تا به آخر راه، در مسير مستقيم باقي نماندند.[1]
علاوه بر اين که براي اثر گذاري کسي بر کسي ديگر، هم فاعليت فاعل شرط است و هم قابليت قابل؛ چرا که قابليت قابل هم در بارو شدن هر بذر و دانه اي شرط است.[2]
بنابراين هم اثر گذار و هم اثر پذير هر دو نقش دارند. در اين جا مشکل از طرف پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ براي اثر گذاري نبود چرا که برخي از اصحاب حضرت همچون سلمان و ابوذر و مقداد و ديگران اثر پذيرفتند و به درجات عالي رسيدند. مشکل از طرف برخي از ياران آن حضرت بود که اثر پذير نبودند.
آيات بسياري از قرآن کريم گوياي اين مطلب است که پيامبر اکرم نسبت به هدايت عموم مردم بسيار مشتاق بوده و براي هدايت آن‌ها تلاش و کوشش فراواني نموده است هر چند بسياري از مردم هدايت پذير نبودند.
از جمله؛ خداي تعالي در آيه 56 سوره قصص مي‌فرمايد: إِنَّک لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَکنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَاء وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ؛ تو نمي‌تواني کسي را که دوست داري هدايت کني؛ ولي خداوند هر کس را بخواهد هدايت مي‌کند؛ و او به هدايت يافتگان آگاه‌تر است».
او مي‌داند چه افرادي لايق پذيرش ايمانند، او مي‌داند چه قلب‌هايي براي حق مي‌طپند، او مي‌داند در چه سرهايي، سوداي عشق خدا است. آري او اين افراد شايسته را خوب مي‌شناسد و به آن‌ها توفيق مي‌دهد و لطفش را رفيق راه آنها مي‌سازد تا به سوي ايمان رهنمون شوند.
امّا تاريک دلان زشت سيرتي که در دل با حق دشمنند، و با تمام قدرتشان به پيکار با فرستادگان خدا برخاسته‌اند، و از نظر زندگي آن قدر آلوده و ننگينند که لايق نور ايمان نيستند، خداوند هرگز چراغ توفيق را فرا راه آن‌ها قرار نمي‌دهد.
بنابراين کار اصلي پيامبر اکرم ص ارائه طريق و نشان دادن راه سعادت و هدايت است و بدون استثناء راه را به همه نشان مي‌دهد امّا «ايصال به مطلوب» و رسانيدن به سر منزل مقصود تنها کار خدا است که بذر ايمان را در دل‌ها بپاشد و کار او هم بي حساب نيست او به دل‌هاي آماده نظر مي‌افکند و اين نور آسماني را بر آنها مي‌پاشد.
به هر حال اين آيه يک نوع دلداري براي پيامبر اکرم ص است که به اين واقعيت توجه کند نه اصرار بر شرک از ناحيه گروهي از بت پرستان مکه بي‌دليل است، و نه ايمان مخلصانه مردم حبشه يا نجران و امثال سلمان‌ها و بحيراها.
هرگز از عدم ايمان گروه اول نگراني به خود راه نده که اين نور الهي به سراغ دل‌هاي آماده مي‌رود و در آنجا ورود مي‌کند و خيمه مي‌زند.
نظير اين مضمون در آيات قرآن فراوان است:
در آيه 272 بقره مي‌خوانيم: لَّيْسَ عَلَيْک هُدَاهُمْ وَلَکنَّ اللّهَ يَهْدِي مَن يَشَاء...؛ «هدايت آن‌ها بر تو نيست خدا هر که را بخواهد هدايت مي‌کند».
و در آيه 37 نحل مي‌خوانيم: إِن تَحْرِصْ عَلَي هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي مَن يُضِلُّ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ؛ «اگر اصرار بر هدايت اين گروه داشته باشي مؤثر نيست، چرا که خدا کسي را که گمراه کرده است هدايت نمي‌کند».
و در آيه 43 يونس آمده است: أَفَأَنتَ تَهْدِي الْعُمْيَ وَلَوْ کانُواْ لاَ يُبْصِرُونَ؛ «تو مي‌خواهي نابينايان را هدايت کني هر چند چيزي را نمي‌بينند و حقيقتي را درک نمي‌کنند)!».
و بالاخره در آيه 4 سوره ابراهيم به عنوان يک قانون کلي مي‌فرمايد: فَيُضِلُّ اللّهُ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَکيمُ؛ «خدا هر کس را بخواهد گمراه مي‌کند و هر کس را بخواهد هدايت مي‌کند و او عزيز حکيم است».
آخرين جمله اخير به خوبي نشان مي‌دهد که مشيت الهي دربارة اين دو گروه بي‌حساب نيست بر طبق حکمت و برنامه لياقت‌ها و تلاش‌ها و کوشش‌هاي افراد است، تنها بر اين اساس است که خدا توفيق هدايت را نصيب گروهي مي‌کند و يا از گروهي سلب مي‌نمايد.[3]
آنها که قابل هدايت نبودند و هدايت نشدند؛ ظالم، کافر و فاسق بودند.
واللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[4]؛ «و خداوند، قوم ستمگر را هدايت نمي‌کند».
واللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْکافِرِينَ[5]؛ «و خداوند، جمعيت کافران را هدايت نمي‌کند»
وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ[6]؛ «و خداوند، جمعيت فاسقان را هدايت نمي‌کند».

پی نوشتها:
[1]. رضواني، علي اصغر، شيعه شناسي، و پاسخ به شبهات، نشر مشعر، چاپ دوم، ج1. ص336.
[2]. مکارم شيرازي، ناصر، جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه، دارالکتب الاسلاميه، چاپ دوازدهم، ج13، ص159.
[3]. همان، ج16، ص116 و 117.
[4]. بقره/258.
[5]. بقره/264؛ توبه/37.
[6]. مائده/108
منبع: اندیشه قم
نسخه چاپی