علل دین گریزى جوانان

پرسش :

با توجه به اینکه دین فطرى است، علل دین گریزى جوانان چیست؟


پاسخ :
دین گریزى در جوامع شرقى و به ویژه کشور ما گرچه نرخ پایینى دارد، در عین حال همواره دغدغه هایى را براى رهبران دینى، دین داران و خانواده هاى متدین به وجود آورده و تهدیدى براى نسل جوان محسوب مى شود. این پدیده نامبارک، مشکل امروز یا دیروز بشر نیست؛ بلکه قدمتى دیرینه دارد و همواره جوامع بشرى با آن دست به گریبان بوده اند. دین گریزى در سده هاى اخیر ـ به ویژه در قرن بیستم ـ بخش عظیمى از جهان را فرا گرفت و مکاتب فلسفى الحادى (چون ماتریالیسم دیالکتیک یا اگزیستانسیالیسم الحادى) و ایدئولوژى هاى دین ستیز یا دین گریز (مانند کمونیسم، لیبرالیسم، سکولاریسم و ...) مولود همین پدیده شوم است. اما چرا انسانى که ذاتاً مشتاق دین است و فطرت او با درون مایه هاى دین پیوند تکوینى دارد، به دین گریزى روى مى آورد و چرا دین گریزى در نسل جوان، نمود بیشترى دارد؟

به اعتقاد ما در دین الهى هیچ عنصر گریزاننده وجود ندارد. اگر انسان ها به دریافت معارف دینى و درک صحیح از دین حق نائل آیند، هرگز از دین نمى گریزند. افزون بر این عقل و عشق ـ که دو رکن اساسى حیات انسانى بوده و همه جاذبه ها و دافعه ها بر اساس آن دو رخ مى دهد ـ هر دو در متن دین جاى دارند و دین با هر دو گوهر باقى است. دین هم ذهن و خرد انسان را تغذیه مى کند و هم به دل آدمى حیات، حرکت و نشاط مى بخشد. بنابراین علت دین گریزى را باید در خارج از قلمرو دین حق و آموزه هاى دینى جست وجو کرد.

بدون تردید عوامل متعددى در بروز دین گریزى نقش دارد که به دو دسته اساسى تقسیم مى شود:
الف. عوامل محیطى؛ مانند: ناهنجارى هاى اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و سیاسى.
ب. عوامل درون فردى یا روان شناختى.

به جهت اختصار در اینجا تنها علل روان شناختى گریز از دین در میان جوانان بررسى مى شود:


یک. ضعف شناختى

یکى از مؤلفه هاى شخصیتى هر انسان، بُعد شناختى او است. انسان در هر مرحله اى از مراحل رشد خود واجد یک سلسله توانمندى هاى شناختى مى شود. روان شناسان، این رشد را به سه دوره تقسیم مى کنند: دوره حسى ـ حرکتى (دو سال اول)، دوره عملیات منطقى ـ عینى (تا 12 سالگى) و دوره عملیات منطقى ـ صورى یا دوره تفکر انتزاعى.

سومین دوره تحوّل شناختى در آستانه نوجوانى، آغاز و در اوایل جوانى تکمیل مى شود. بنابراین جوان از نظر شناختى، داراى تفکر انتزاعى است و از نظر ذهنى به حداکثر کارآیى هوشى مى رسد. در این دوره گرایش جوانان به «فلسفه زندگى»، آنان را به سوى مسائل اخلاقى، سیاسى و مذهبى سوق مى دهد. جوانان تلاش مى کنند هویت مذهبى خود را شکل دهند؛ اما به دلایل گوناگون ممکن است، در فرایند هویت یابى مذهبى با بحران مواجه شوند و نتوانند این هویت را خوب شکل دهند؛ در نتیجه دچار نوعى سر درگمى و نهایتاً حالت بى رغبتى و گریز از دین شوند!

یکى از علل این بحران، ناهمخوانى سطح شناختى جوان با سطح معارف دینى است که به او ارائه مى شود. جوان به جهت توانمندى هاى ذهنى خود، دین صرفاً تقلیدى را بر نمى تابد. او باورهاى دینى را که از دوران کودکى به صورت تقلیدى به او القا شده، کنار مى زند و مى خواهد دینى را بپذیرد که متناسب با سطح تفکر او باشد. اما بسیارى از اوقات آنچه به عنوان دین به او عرضه مى شود، برایش قانع کننده نیست.

از سوى دیگر گاه جوان مى خواهد همه آموزه هاى دینى را با عقل خود بسنجد. او فکر مى کند اگر آموزه هاى دینى، در قالب هاى فکرى او بگنجد، صحیح است و الاّ درست نیست و باید کنار گذاشته شود. این عوامل باعث مى شود، هویت دینى جوان به خوبى شکل نگیرد و دچار بحران شناختى نسبت به این آموزه ها شود و راه نجات از این بحران را گریز از دین بداند!

قرآن نیز یکى از علل عمده گرایش به کفر و بى ایمانى را جهل و ضعف معرفتى انسان ها مى داند. نوح علیه السلام به قوم خود مى فرماید: «وَ لکنِّی أَراکمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ»1؛ «شما را مردمانى ناآگاه مى بینم». امیرمؤمنان علیه السلام نیز درباره علت کفر مى فرماید: «لو اَنَّ العباد حین جهلوا وقفوا، لم یکفروا و لم یضلّوا»2؛ «اگر مردم در موارد ناآگاهى درنگ و تأمل مى کردند، هرگز به کفر و گمراهى نمى گراییدند». بنابراین یکى از علل روان شناختى دین گریزى در همه انسان ها ـ به ویژه جوانان ـ ضعف معرفتى و عدم دست یابى به هویت دینى است.
 

دو. سطحى نگرى

برداشت هاى غلط و نادرست از معارف دینى، در دین گریزى جوانان مؤثر است. بسیارى از اوقات دین مساوى با معنویت، لحاظ شده و در حد یک نیاز معنوى صرف فروکاسته مى شود. سپس چنین نتیجه گیرى مى شود که نیاز به معنویت، فقط ویژه مواقع سختى و بحران هاى شدید است و دین نقشى اساسى در زندگى روزمره انسان ندارد. این دیدگاه ساده انگارانه و کاهش گرایانه نسبت به معارف دینى، به تدریج باعث حذف دین از زندگى انسان مى شود. جوانى که در جست وجوى فلسفه زندگى است، اگر احساس کند دین در معنادهى و جهت بخشى به زندگى او تأثیر مثبتى ندارد؛ به تدریج آن را کنار مى گذارد و چه بسا آن را امرى زاید و دست و پاگیر انگاشته و نسبت به آن گریزش مى یابد.
 

سه. احساس محدودیت

در مواردى دین چنان به جوان معرفى مى شود که گویى مانع ارضاى نیازهاى واقعى او است. چنین تصویرى در نهایت به دین گریزى مى انجامد. جوان در شرایطى قرار دارد که انواع غرایز ـ به ویژه غریزه جنسى و لذّت طلبى ـ در او به نقطه اوج خود رسیده و عوامل بیرونى نیز او را احاطه کرده و آتش شهوت را در او برافروخته مى کند. حال اگر دین به گونه اى ترسیم شود که گویى مانع ارضاى غرایز او است و راه کارى براى ارضاى آنها ندارد؛ طبیعى است که نسبت به دین، گریزان مى شود و دین پذیرى را مساوى با سرکوب غرایز خود مى انگارد.

افزون بر آن روحیه استقلال طلبى، حریت و قطع وابستگى، از جمله ویژگى هاى روحى جوان است. او یک دوره گذار از وابستگى به استقلال را طى کرده و مى خواهد با اراده آزاد خود انتخاب کند. از نظر اخلاقى نیز مرحله اخلاقِ «دیگر پیرو»3 (تقلیدى) را پشت سر گذاشته و وارد مرحله اخلاقِ «خود پیرو»4 گردیده است.

او از هر مانعى ـ هر چند تخیلى ـ گریزان است و مى خواهد در رفتار، گفتار، تفکر و انتخاب آزاد باشد. گر چه عدم تربیت صحیح روحیه استقلال طلبى و پیروى بى چون و چرا از غرایز کور و لذت طلبى افراطى، براى جوان بسیار خطرناک است؛ اما در بدو امر، هر چیزى که بخواهد محدودیتى براى او ایجاد کند، امرى ناخوشایند تلقى مى شود؛ مگر اینکه راه کارهاى دین براى ارضاى سالم غرایز، به خوبى براى او ترسیم شود.
 

چهار. فقدان الگوهاى مناسب

الگوهاى جذّاب، براى یادگیرى و شکل دهى رفتار انسان ها ـ به ویژه جوانان ـ نقش اساسى دارد. در دوره نوجوانى و جوانى، تأثیرپذیرى از خانواده به شدّت کاهش مى یابد و گاهى بین خانواده و جوان تعارض و درگیرى به وجود مى آید. از این رو جوان براى ساختن نظام ارزشى و اعتقادى خود، مى خواهد از چیزهایى غیر از خانواده و مربیان قبلى استفاده کند. از عوامل تأثیرگذار در بیرون نهاد خانواده، الگوها و دوستان هستند. در این میان نقش الگوهاى مورد قبول جوان بسیار زیاد است؛ چه اینکه دوستان نیز در حال ساختن نظام ارزشى خود و نیازمند الگوهاى مورد پسند هستند. در این شرایط اگر الگوهاى مناسب و دسترس پذیر وجود نداشته باشد، جوان دچار سردرگمى شده و تعادل روانى او از مرز ارزشى خارج مى شود. در این صورت چه بسا به الگوهاى مجازى پناه برده و یا تحت تأثیر دوستان کم تجربه قرار گیرد و یا به دام شیادانى بیفتد که در کمین جوانان سردرگم هستند و در نتیجه شرایط و زمینه هاى گریز از دین براى او فراهم شود.


پنج. افراط در سرزنش

استقلال طلبى، حرّیت و عدالت جویى، از ویژگى هاى بارز دوران جوانى است. جوانان براى اثبات این ویژگى ها، با بزرگ سالان مقابله مى کنند. این مقابله نه از سر لجبازى و پشت پازدن به ارزش ها است؛ بلکه بیشتر جنبه اثباتى براى خود جوان دارد. یکى از اشتباهاتى که در اینجا از بزرگ سالان سر مى زند، سرزنش و ملامت جوان است. این سرزنش ها هم از نظر عاطفى براى جوان شکننده است و هم به روحیه استقلال طلبى او آسیب وارد مى کند و نتیجه آن برافروختن آتش لجاجت و طغیان است.

امیر مؤمنان علیه السلام در این باره مى فرماید: «الافراط فى الملامة یشبُّ نیران اللجاج»5؛ «زیاده روى در ملامت و سرزنش، آتش لجاجت را شعله ور مى سازد». بنابراین مقابله با روحیه استقلال طلبى جوان و سرزنش کردن او، پیامدهاى خطرناکى به دنبال دارد. یکى از پیامدهاى ناگوار آن، طغیان علیه ارزش هاى حاکم بر جامعه، گریز از ارزش ها و منبع آنها است و چون معمولاً در جوامع دینى منشأ و منبع ارزش ها، «دین» است، این مسئله به دین گریزى مى انجامد.
 

شش. عدم ارضاى نیازها

غرایز در دوران جوانى، به نقطه اوج مى رسد و جوان در پى ارضاى آنها است. تأمین به موقع این نیازها، نقش بسیار مهمى در تعدیل رفتار و رشد و تکامل او دارد و عدم ارضاى آنها نه تنها مانع رشد و کمال که سبب ناهنجارى هاى رفتارى زیادى مى شود. کفر ـ به عنوان یک نابهنجارى اعتقادى ـ همان سان که مى تواند معلول جهل و ضعف معرفتى باشد، معلول فقر نیز هست. از این رو معصومین علیهم السلام فرموده اند: یکى از پیامدهاى احتمالى فقر، کفر و دین گریزى است.

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در مورد اهمیت ازدواج مى فرماید: «من تزوّج فقط احرز نصف دینه، فلیتق اللّه فى النصف الباقى»6؛ «آنکه ازدواج کند، نیمى از دین خود را حفظ کرده است؛ پس در نیم دیگر پرواى الهى پیشه سازد». بنابراین فراهم نبودن شرایط ازدواج سالم، زمینه ساز گناه و زایل شدن ایمان مى شود و به تدریج تبدیل به گریز از دین مى گردد. بنابراین ارضاى نیازهاى جسمانى و روانى، در بهداشت روانى جوان مؤثراست و فقدان آن نه تنها سلامتى وى را تهدید مى کند؛ بلکه زمینه ساز بسیارى از ناهنجارى ها است.

پی نوشت‌ها:
1. هود 11، آیه 29.
2. میزان الحکمه، ج 2، ص 153.
3. Heteronomy دیگر پیروى؛ حالت ذهنى فردى که قوانین یا دستورات اخلاقى را از بیرون دریافت مى کند.
4. Autonomy خود پیروى؛ پیروى از قوانینى که شخص بر خود تعیین کرده یا ارزش آنها را فهمیده است.
5. حسن بن شعبة، حرّانى، تحف العقول، قم: انتشارات جامعه مدرسین، 1404 ه.ق، ص 82.
6. بحارالانوار، ج 10، ص 219، ح 14.
 
منبع: پرسش‌ها و پاسخ‌هاى برگزیده، حمیدرضا شاکرین؛ نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها، دفتر نشر معارف، 1384.
نسخه چاپی