تعارض عقیده مهدویت شیعی با سیر تکامل تمدن بشری!

پرسش :

تمدن بشری همیشه در حال تکامل است، آیا ظهور کسی با ویژگیهای موعود شیعیان که بعد از ظهور برای یکسان سازی عقیده ها یک جنگ تمام عیار تخریبی و جهانی راه می اندازد، با سیر تکاملی تمدن تعارض ندارد؟!


پاسخ :
پاسخ به این سؤال را می توان از جنبه های مختلفی که در خود سؤال وجود دارد داد. در این سؤال ادعا شده است که امام زمان(علیه السلام) برای به ثمر رساندن انقلاب جهانی خود، جنگی تمام عیار و تخریبی راه خواهد انداخت اما این ادعا تا چه اندازه با عقاید حق شیعه واقعیات جهان انطباق دارد؟
 

نیاز به قوّه قاهره و جنگ در عصر ظهور؟

دقت در بحث های مربوط به موضوع تکامل جامعه بشری ما را به این نکته بسیار ظریف رهنمون می سازد که هر چه بشر در مسیر تکاملی خود جلوتر برود، ویژگی هایی در نهاد او پربارتر می گردد که بیشتر از گذشته زمینه را برای ظهور و انقلاب آن مصلح جهانی آماده می سازد. یکی از این ویژگی ها موضوع تکامل عقل بشر است. مسأله ای که در متون دینی همیشه به عنوان یکی از وظایف پیامبران الهی و مصلحان بزرگ دینی جوامع مورد تأکید قرار گرفته است.

در آیه 164 سوره آل عمران می خوانیم: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی‏ ضَلالٍ مُبینٍ»؛ (به یقین خدا بر مؤمنان منّت نهاد که پیامبری از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد قطعاً پیش از آن، در آشکارترین گمراهی بودند). در مضمونی شبیه به همین آیه کریمه نیز حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) در حدیثی می فرماید: «وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى یَسْتَکْمِلَ الْعَقْلَ وَ یَکُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِیعِ عُقُولِ أُمَّته»(1)؛ (خداوند هیچ پیامبر و رسولی را جز بر تکمیل خرد، مبعوث نفرمود و خرد او بالاتر از عقول امّت وی است). بنابراین موضوع تکامل عقل بشری حقیقتی مسلم و مورد تأیید و پذیرش ادیان الهی است.

این تکامل در آخرالزمان و هنگام ظهور آن مصلح جهانی به این معنا خواهد بود که بشر بعداز تجربه کردن دوره های مختلف تاریخی و متوسل شدن به مکاتب مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و ناکام شدن از همه آنها در مسیر رسیدن به سعادت، نهایتا به میزانی برخوردار از قدرت تجزیه و تحلیل می شود که درک می کند نمی تواند به تنهایی و با تکیه کردن به صرف پیشرفت های مادی و تکنولوژیک، مسیر تکامل تمدنی خود را به سر منزل مقصود برساند و درب فهم همه حقایق جهان به سویش باز گردد و در این راه نیاز به دستگیری رهبری الهی دارد.

شاید مضمون این روایت امام باقر(علیه السلام) نیز همین باشد که فرمود: «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُم‏»(2)؛ (وقتی قائم ما قیام کند خداوند دست او را بر سر بندگان قرار می دهد و از این طریق عقل آنان را جمع می کند و عقل های شان به کمال می رسد). در چنین وضعیتی مردم به حدی از بلوغ عقلی می رسند که از اختلاف و تشتت دست برمی دارند و بر تبعیت از دین حق با هم همراه می شوند.(3) با فرض این مسائل بدیهی است که نیاز امام زمان(علیه السلام) به قوه قاهره جنگ و استفاده از زور تا چه میزانی کم و حداقلی است.

بر همین اساس ما اعتقاد داریم که باور به ضرورت قیام رهبر و مصلحی جهانی در آخرالزمان باوری است که در آخر الزمان مورد تصدیق عمومی مردم جهان قرار خواهد گرفت. پدید آمدن تحولات تاریخی مهمی هم چون رنسانس در قرون وسطی، انقلاب کبیر فرانسه در سال 1789، انقلاب ضد برده داری در 1848، انقلاب کمونیستی در سال 1917 و انقلاب های ضداستعماری ملت های آزادی خواه در قرن بیستم و... همگی نشان از خواست عمومی بشر برای زندگی در شرایطی عادلانه و صلح آمیز دارد. به خصوص در قرون اخیر و با تشکیل مجامع جهانی، تنظیم اعلامیه حقوق بشر و درگرفتن صحبت هایی راجع به ضرورت خلع سلاح جهانی، بشر پیش از گذشته نیازش را به پدید آمدن صلح در جهان متبلور ساخته است. با این اوصاف گرچه طرف دارى از صلح هنوز مانند بسیارى از خواست هاى دیگر بشر از حدود آرزو، فراتر نرفته و همه جا به عنوان یک شعار مورد استفاده قرار مى گیرد و حتى آتش افروزان جنگ آن را یدک مى کشند، ولى به هر حال این وضع نشان مى دهد یک «تشنگى عمومى» نسبت به «آب حیات صلح و عدالت» همگان را فرا گرفته و به راستى توده هاى مردم جهان آن را به عنوان پایه اصلى براى پیشبرد همه برنامه ها مى طلبند.(4) امری که باز هم نشان می دهد نیاز آن عدالت گستر صلح طلب واقعی در قیام جهانی اش به جنگ تا چه اندازه ناچیز خواهد بود.

بنابراین حقایق ما اعتقاد داریم که بر خلاف پندار بعضى کوته فکران که چنین مى پندارند که آن حضرت به هنگام قیامش بى مقدمه دست به سلاح مى برد و طبق آن افسانه دروغین «آن قدر خون مى ریزد که خون به رکابش مى رسد»، آن حضرت نخست به طریق رهبرى فکرى و روشنگرى در همه زمینه ها، مى پردازد. به تعبیر رساى مذهبى «اتمام حجّت» مى کند، آن چنان که هر کس کمترین آمادگى براى پذیرا شدن منطقى آئین حق داشته باشد روشن شود و تنها کسانى باقى بمانند که جز از طریق توسل به زور و خشونت اصلاح پذیر نیستند. از قرائن روشن بر این موضوع این است که مى دانیم روش او روش پیامبر اسلام(صلى الله علیه و آله) است. او سیزده سال تمام در مکه به دعوت پنهان و آشکار مشغول بود و آنها که پذیراى حق بودند گرد او را گرفتند ولى گردن کشان یاغى و زورمند که اکثریت توده نادان را به دنبال خود مى کشانیدند در برابرش به پا خاستند و او به ناچار به مدینه آمد و با تشکیل حکومت اسلامى و فراهم ساختن قدرت، در برابر آنها ایستاد و راه خود را به سوى یک دعوت عمومى گشود.

به هر حال روش آن حضرت در دعوت عمومی خود همانند جدش پیامبر(صلى الله علیه و آله) خواهد بود به اضافه این که - همان طور که گفتیم - در عصر او سطح عقل عمومی و نیاز به صلح و عدالت بسیار گسترش می یابد و توسّل به منطق ضرورت بیشترى دارد. البته همان گونه که در برابر خشونت روزافزون گردن کشان زورگو خشونت لازم است و به هر حال چاره ای جز در گرفتن جنگی - و لو در حدود مشخص زمانی و مکانی - میان آن حضرت و زورگویان غیر قابل هدایت نیست.(5)
 

یکسان سازی اجباری عقاید!

ادعای دیگری که در این سؤال مسلم گرفته شده این است که آن حضرت در زمان ظهور خود عقاید همه مردم جهان را بالإجبار یک سان خواهد کرد. به نظر ما این نیز ادعایی بی دلیل است. شکی نیست که آن حضرت در زمان ظهور و زمام داری شان نظامی توحیدی را در تمامی زمینه بنا خواهند گذاشت و مطمئنا در چنین وضعیتی پدید آمدن اختلافات مذهبى امکان پذیر نیست زیرا همین اختلاف براى بر هم زدن هر نوع وحدت کافى است. ولى نباید تردید به خود راه داد که این توحید نه ممکن است اجبارى باشد و نه اجبار در آن منطقى است.

مذهب با قلب و روح آدمى سر و کار دارد و مى دانیم قلب و روح از قلمرو زور و اجبار بیرون است و دست کسى به حریم آن دراز نمى شود. به علاوه روش و سنّت پیامبر(صلى الله علیه و آله) چنان که قرآن گواهى مى دهد بر اجبار نبوده که: «لَا إکرَاهَ فِى الدّیِن».(6) لذا، همواره اسلام اهل کتاب را به عنوان یک اقلیت سالم پذیرفته و از آنها مادام که دست به تحریکاتى نزنند حمایت کرده است. با توجه به این که در دوران حکومت آن مصلح بزرگ، همه وسایل پیشرفته ارتباط جمعى در اختیار او و پیروان رشید او است و با توجّه به این که اسلام راستین با حذف پیرایه ها کشش و جاذبه اى فوق العاده ‏اى دارد به خوبى مى توان پیش بینى کرد که اسلام با تبلیغ منطقى و پی گیر از طرف اکثریت قاطع مردم جهان پذیرفته خواهد شد و وحدت ادیان از طریق اسلام پیشرو عملى مى گردد.

این حقیقت در روایات اسلامى نیز به روشنى دیده مى شود. مفضّل در ضمن حدیثى طولانى از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل مى کند: «فَوَ اللَّهِ یَا مُفَضَّلُ لَیُرْفَعُ عَنِ الْمِلَلِ وَ الْأَدْیَانِ الِاخْتِلَافُ وَ یَکُونُ الدِّینُ کُلُّهُ وَاحِداً کَمَا قَالَ جَلَّ ذِکْرُهُ إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»(7)؛ (به خدا سوگند اى مفضّل اختلاف از میان ادیان برداشته مى شود و همه به صورت یک آئین در مى آید همان گونه که خداوند عزّ و جلّ مى گوید: دین در نزد خدا تنها اسلام است).

ولى با این همه نمى توان گفت که اقلّیتهاى کوچکى از پیروان ادیان آسمانى دیگر مطلقاً وجود نخواهد داشت چرا که انسان داراى آزادى اراده است و اجبارى در چنین نظام حکومتى در کار نیست و امکان دارد افرادى بر اثر اشتباه یا تعصّب بر عقیده پیشین باقى بمانند. اگر چنین اقلّیّتى وجود داشته باشد به صورت یک اقلّیّت سالم و با حفظ شرایط «اهل ذمّه» مورد حمایت آن حکومت اسلامى خواهند بود و هیچ کس تلاشی برای یک دست کردن جبری عقیده آنها با اکثریت جامعه اسلامی نخواهد کرد.(8)
 

نابوی تمدن بشری هنگام ظهور!

ادعای از بین رفتن تمدن بشری در دوران ظهور نیز ادعایی بی اساس است. برعکس این ادّعا ما معتقدیم در آن دوران تمدن بشری به اوج شکوفایی علمی، فرهنگی، اقتصادی همه جانبه خواهد رسید. در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى ‏خوانیم: «الْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً فَجَمِیعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفَانِ فَلَمْ یَعْرِفِ النَّاسُ حَتَّى الْیَوْمِ غَیْرَ الْحَرْفَیْنِ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا أَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِینَ حَرْفاً فَبَثَّهَا فِی النَّاسِ وَ ضَمَّ إِلَیْهَا الْحَرْفَیْنِ حَتَّى یَبُثَّهَا سَبْعَةً وَ عِشْرِینَ حَرْفاً»(9)؛ (علم و دانش بیست و هفت حرف [بیست و هفت شعبه و شاخه] است تمام آنچه پیامبران الهى براى مردم آوردند دو حرف بیش نبود و مردم تا کنون جز آن دو حرف را نشناخته اند، امّا هنگامى که قائم ما قیام کند بیست و پنج حرف [بیست و پنج شاخه و شعبه] دیگر را آشکار مى سازد و در میان مردم منتشر مى سازد و دو حرف را به آن ضمیمه مى کند تا بیست و هفت حرف کامل و منتشر گردد).

این حدیث به روشنى جهش فوق العاده علمى عصر انقلاب مهدى(علیه السلام) را مشخص مى سازد که تحولى به میزان بیش از 12 برابر نسبت به تمام علوم و دانش هایى که در عصر همه پیامبران راستین به بشریت اعطا شد پیش مى آید و درهاى همه رشته ها و همه شاخه هاى علوم مفید و سازنده به روى انسان ها گشوده مى شود و راهى را که بشر طى هزاران سال پیموده به میزان 12 برابر در دوران کوتاهى مى پیماید.

در زمینه های اقتصادی و برقرار شدن عدالت نیز می گوییم هنگامى که نظام ظالمانه و پرتبعیض فعلی جهان دگرگون شود، نیروها براى استخراج منابع بی شمار زمین به کار مى رود و علم و دانش پیشرو در اختیار این برنامه قرار مى گیرد و به سرعت منابع تازه اى کشف مى گردد و شکوفائى خاصّى به اقتصاد بشریّت مى بخشد. لذا در روایات مربوط به حکومت آن مصلح بزرگ اشارات پرمعنایى به این توسعه اقتصادى دیده مى شود که از هر گونه توضیح بى نیاز است. برای مثال در حدیثی از امام باقر(علیه السلام) درباره آن حضرت می خوانیم: «تَظْهَرُ لَهُ الْکُنُوزُ وَ یَبْلُغُ سُلْطَانُهُ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ... فَلَا یَبْقَى فِی الْأَرْضِ خَرَابٌ إِلَّا عُمِر»(10)؛ (حکومت او شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت و گنجینه هاى زمین براى او ظاهر مى گردد و در سرتاسر جهان جاى ویرانى باقى نخواهد ماند مگر این که آن را آباد خواهد ساخت).(11)

با این توضیحات و درست در نقطه مقابل ادعایی که در این سؤال مطرح شده، ما شیعیان معتقدیم که قیام جهانی حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نه تنها نابود کننده تمدن بشری نیست بلکه آن را تکمیل می کند. زیرا بازگشت به عقب نه ممکن است و نه منطقى و این بر خلاف سنت آفرینش و اصل تکامل در زندگى انسانها است. پس دلیلى وجود ندارد که با جهش جامعه انسانى به سوى حقّ و عدالت، ترقى و پیشرفت جامعه متوقف گردد و یا عقب نشینى کند. عقب گرد و گذشته گرایى با چنان پیشرفت و جهشى متناسب نیست. بنابراین قیام یک مصلح بزرگ براى استقرار عدل و آزادى در سراسر جهان هیچ گاه سبب نمى شود که جنبش ها و پیشرفت های صنعتى و ماشینى در شکل سالم و مفیدش برچیده یا متوقّف شود. ولى شکی نیست این جنبش صنعتى و تکامل تکنولوژى الزاما باید از یک صافى دقیق بگذرد تا جنبه هاى ناسالم و زیان بخش آن حذف گردد و سرانجام در مسیر منافع انسان ها و صلح و عدالت بسیج شود. یک حکومت طرف دار حق و عدالت این کار را حتما خواهد کرد.(12)

پی‌نوشت‌ها:
(1). الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، دار الکتب الإسلامیه، تهران، 1407هـ.ق، چاپ چهارم، ج 1، ص 13.
(2). همان، ص 25.
(3). شرح الکافی، سروی مازندرانی، محمد صالح بن احمد، المکتبه الاسلامیه، تهران، 1382هـ.ق، ج1، ص 399.
(4). حکومت جهانى مهدى(عج)، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات نسل جوان، قم، 1386هـ.ش، چاپ پنجم، ص 44.
(5). همان، ص 254 و 255.
(6). در قبول دین اکراهی نیست. سوره بقره، آیه 256.
(7). بحار الانوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403هـ.ش، چاپ دوم، ج 53، ص 4. آخرین فراز از حدیث نقل شده در اینجا اشاره به آیه 19 سوره آل عمران دارد.
(8). ر.ک: حکومت جهانى مهدى(عج)، همان، ص 287 تا 291.
(9). بحارالانوار، همان، ج 52، ص 336.
(10). همان، ص 191.
(11). حکومت جهانى مهدى(عج)، ص 267.
(12). همان، ص 244.
نسخه چاپی