منافات دعا کردن با حکمت و مصلحت الهی

پرسش :

وقتی که شما معتقد باشید تمام امور و وقایع جهان بر اساس حکمت و مصلحت الهی مقدّر می شود، دعا کردن چه ضرورتی دارد؟! آنچه اتفاق خواهد افتاد بر اساس حکمت و مصلحت الهی خواهد بود و شاید خواسته شما در این محدوه قرار نگیرد!


پاسخ :
در مواجهه با برخی آموزه های اسلامی ممکن است این موضوع به ذهن آدمی خطور کند که برخی از آنها با همدیگر تضاد دارند و قابل جمع نیستند. یکی از این موضوعات، تضاد داشتن اعتقاد به حکیم بودن خداوند با آموزه «دعا» است. بدین بیان که وقتی طبق چارچوب اندیشه ای اسلام می گوییم که خداوند به عنوان حکیم ترین وجود قابل تصور در هستی همه، مقدرات امور جهان و هستی را بر اساس مصالحی که خود به آنها داناتر است پیش می برد، دیگر چه کارکرد و مجالی برای دعا باقی می ماند که بنده ای بخواهد با واسطه آن، تغییری در آن تصمیم گیری حکیمانه ایجاد کند؟! بنابراین دعا، در مقابل آن جریان حکیمانه امور توسط خداوند، اقدامی بی مورد و نابجا است. با چنین تناقضی چگونه می توان کنار آمد؟!

برای پاسخ به این سؤال باید به چند نکته توجه کنیم.
 
1. دعا حُکمی الهی است و حکم خدا نمی تواند منافی حکمت او باشد:
دعا کردن دستوری است که خدای حکیم داده است و حکم خدای حکیم نمی تواند منافاتی با حکمت او داشته باشد؛ به تعبیری دیگر حُکم حکیم نمی تواند غیر حکیمانه باشد. جست وجوی آیات قرآن ما را به این حقیقت بسیار مهم رهنمون می سازد که دعا یکی از دستورهای مهم خداوند به بندگانش و یکی از خواسته های او از آنهاست. مثلا در آیه 60 سوره غافر می خوانیم: «وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی‏ سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ»؛ (پروردگار شما گفته است: مرا بخوانید تا دعاى شما را بپذیرم! کسانى که از عبادت من تکبر مى ورزند به زودى با ذلت وارد دوزخ مى شوند). یا در آیه 77 سوره فرقان بیان شده که: «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ»؛ (بگو: اگر دعاى شما نباشد پروردگارم براى شما ارجى قائل نیست..). یا مثلا در آیه 186 سوره بقره می بینیم که پس از بیان آیاتى درباره فضیلت و احکام ماه مبارک رمضان خطاب به پیامبر(صلی الله علیه وآله) گفته می شود که: «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ»؛ (و هنگامى که بندگان من، از تو درباره من سؤال کنند [بگو:] من نزدیکم. دعاى دعاکننده را به هنگامى که مرا مى خواند، پاسخ مى گویم...). تأمل در این آیات نشان می دهد که دعا از نظر اسلام چه اندازه مهم شمرده شده است به گونه اى که هم عبادت است و هم باعث اعتناى خدا به انسان می گردد و هم وسیله تقرب بنده به مولاست.
 
2. دستور به دعا خود حکمتی اصیل دارد و فقط برای اجابت نیست؛ حکمت اصلی دعا ارتباط با خدا و جلب عنایت اوست:
هنگام رجوع به آیات دعا در قرآن، باید به همه جوانب و ظرافت های این آیات، توجه کنیم. خداوند متعال در آیه 55 سوره اعراف می فرماید: «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً»؛ (پروردگار خود را [آشکارا] از روى تضرع و در پنهانى بخوانید). نیز در آیه 77 سوره فرقان می خوانیم: «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ»؛ (ای پیامبر بگو: اگر دعایتان نبود، خدا به شما توجهی نداشت). این آیات این نکته را به ما یادآور می شوند که اگر کسی از دعا به عنوان وسیله ارتباط با خداوند غفلت کند و آن را سبک بشمارد، موجب بی توجهی خداوند به خودش می گردد و این درست در حالی است که هیچ بحثی از «اجابت» دعا نشده و فقط انسان به ارتباط با خداوند فرا خوانده شده است. یعنی دعا به خودی خود و بدون اینکه زمنیه ساز به دست آمدن خواسته یا حصول حاجتی باشد مورد تاکید قرار گرفته و موضوعیت یافته است. در همین راستا می بینیم که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) صریحا در حدیثی فرموده اند که: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً طَلَبَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَةً فَأَلَحَّ فِی الدُّعَاءِ اسْتُجِیبَ لَهُ أَوْ لَمْ یُسْتَجَبْ لَه‏»(1)؛ (خدا بیامرزد بنده ای را که از خدا حاجتی را طلب کند پس در دعا کردن پافشاری کند چه [دعایش] استجابت بشود و چه نشود). بنابراین یکی از مهم ترین حکمت های دعا ارتباط یافتن بنده با خداوند است و نه لزوما حصول خواسته های بنده. یعنی خدا از بندگانش به صورت عام و کلی خواسته تا با او ارتباط یابند و خود را رشد داده و در مسیر عبودیت و بندگی او مستحکم تر گام بردارند.

به همین خاطر است که یکی از والاترین مراتب متجلی در ادعیه و مناجات های معصومین(علیه السلام) درخواست های عاشقانه آن حضرات از خداوند برای نیل به «حب و عشق شورمند و باشکوه او» است و نه چیز دیگر: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ حُبَّکَ، وَحُبَّ مَنْ یُحِبُّکَ، وَالعَمَلَ الَّذِی یُبَلِّغُنِی حُبَّکَ، اللَّهُمَّ اجْعَلْ حُبَّکَ أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْ نَفْسِی وَأَهْلِی، وَمِنَ المَاءِ البَارِدِ»(2)؛ (خدایا من از تو عشق تو را خواهانم و عشق به دوست دارانت را و این که در پی کاری بروم که مرا به عشق تو پیوند دهد. خدایا، آن کن که دوستی تو پیش من از خودم و خانواده ام و آب خوش گوار محبوب تر باشد).
 
3. دعا خود در سلسله اسباب حکمت و مصلحت الهی قرار دارد:
کسانی که دعا کردن را دخالت در اراده حکیمانه خداوند در جریان امور می دانند گویا از این نکته غفلت دارند که دعا صرفا الفاظ و لقلقه لسان نیست بلکه نوعی آمادگى روحى و شایستگى معنوى و خودسازى است که مى‏ تواند در سلسله علل قرار گیرد و علت ناقصه اى را کامل کند. زیرا فضل بى پایان خدا به اندازه شایستگی ها و لیاقت ها به افراد مى رسد و بنابراین کسب شایستگى و لیاقت مى تواند منشأ فضل و فیض تازه اى گردد. شاید ذکر یک مثال بتواند موضوع بحث را برای ما روشن تر کند: ممکن است زمینى بر اثر عدم آمادگى براى زراعت، نظر باغبان را به خود جلب نکند. زیرا پاشیدن بذر را در آن بیهوده مى بیند اما اگر موانع مختلف از این زمین برچیده شود و آمادگى یابد، به زودى باغبان در آن بذرافشانى خواهد کرد. زیرا چنین زمینی لیاقت خود را با زبان حال بیان کرده است.
با روشن شدن این مثال می گوییم آنها که دعا را فقط به معناى الفاظی توخالى پنداشته اند در قرار گرفتن آن در سلسله علل به شک افتاده اند. اشارات صریحی به این معنا در احادیث اسلامی وجود دارد. مثلا از امام صادق(علیه السلام) و پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می خوانیم که فرموده اند: «الدُّعَاءُ یَرُدُّ الْقَضَاءَ بَعْدَ مَا أُبْرِمَ إِبْرَاما»(3)؛ (دعا می تواند قضای الهی را حتی بعداز اینکه مقدر شود، تغییر دهد)، یا «لَا یَرُدُّ الْقَضَاءَ إِلَّا الدُّعَاء»(4)؛ (هیچ چیز غیر از دعا، قضای الهی را برنمی گرداند).

بنابر آنچه گفته شد، واضح می شود که دعا امری غیرمنطقی و یا به اصطلاح، فضولی در کار خدا نیست؛ زیرا درست است که خداوند حکیم و مهربان است و آن چه را به صلاح بندگان باشد بى کم و کاست به آنها خواهد داد ولى به همان دلیل که حکیم است، مواهب او نسبت مستقیمى با شایستگى ها و لیاقت هاى افراد دارد. دعا کنندگان واقعى با رفتن به در خانه خدا و صفا بخشیدن دل و جان خود به نور معرفت الهی و توبه از گناه – به عنوان یکی از شرایط قبولی دعا و اسباب جلب رحمت الهی– میزان این شایستگى را در خود بالا مى برند و به همان نسبت سهم بیشترى از آن مواهب خواهند گرفت و مشمول عنایت خاص خداوند خواهند گردید(5) به همین خاطر است که امام صادق(علیه السلام) در حدیثی می فرماید: «إِنَّ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْزِلَةً لَا تُنَالُ إِلَّا بِمَسْأَلَة»(6)؛ (در نزد خداوند مقاماتى است که بدون دعا کسى به آن نمى رسد).
 
4. دعا آثار و برکاتی دارد که انجام آن را راجح و قابل اعتنا می نماید:
توجه به اثرات و برکات دعا نشان می دهد که این آموزه دینی به هیچ وجه موضوعی بی ثمر نیست و به خاطر این آثار و برکات امری راجح و قابل اعتنا می باشد؛ بعضی از این آثار و برکات عبارت اند از:
 
الف. احساس امنیت و امیدواری با وجود تکیه گاهی محکم
به ثمر نرسیدن تلاش ها و کوشش ها در زندگى، گاهى انسان را از پیروزى نهایى، براى همیشه مأیوس مى سازد و از به کار گرفتن باقیمانده نیرو و توان خود بازمى دارد و اندیشه کردن در دستیابى به طریق تازه و ابتکارات جدید را در راه حل مشکل مختل مى سازد. بنابراین انسان براى تقویت اراده و برطرف کردن ناراحتی هایش به تکیه گاهى قوی احتیاج دارد. دعا – که حقیقت آن ارتباط یافتن با وجودی است که «آسان» و «سخت» برای او معنا ندارد – چراغ امید را در انسان روشن مى سازد و این موضوع اثر تربیتی بسیار عمیقی برای آدم دارد. دانشمندى مى گوید: «وقتى که ما نیایش مى کنیم خود را به قوه پایان ناپذیرى که تمام کائنات را به هم پیوسته است متصل و مربوط مى سازیم». و نیز مى گوید: «امروز جدیدترین علم یعنى روانپزشکى همان چیزهائى را تعلیم مى دهد که پیامبران تعلیم مى دادند، چرا؟ به علت اینکه روان پزشکان دریافته اند که دعا و نماز و داشتن یک ایمان محکم به دین، نگرانى و تشویش و هیجان و ترس را که موجب نیم بیشترى از ناراحتی هاى ما است برطرف مى سازد». مردمى که دعا و نیایش را فراموش کنند با عکس العمل هاى نامطلوب روانى و اجتماعى مواجه خواهند شد.(7)
 
ب. پیروزی بر اضطراب های درونی
دعا خواص بسیار مؤثری در مبارز با اضطراب هاى درونى نیز‏ دارد. هیچ گاه زندگى انسان از ناملایمات خالى نبوده و هم اکنون نیز نیست بلکه‏ شواهد و قراینى در دست داریم که حجم مشکلات روانى با پیشرفت تمدن صنعتى، افزایش چشمگیرى پیدا کرده است که علل عمده آن را مى توان در چند امر خلاصه کرد: اول عدم توازن ترقى سطح تکنیک و صنعت با ترقى رشد اخلاقى است که سرچشمه انواع تهاجم هاى اجتماعى و اقتصادى و نظامى می گردد و نتیجه آن حکومت اصل‏ «همه چیز براى من» به جاى‏ «همه چیز براى همه» و انواع انحصارطلبی هاى فردى و دسته جمعى و غصب و تجاوز به حقوق دیگران خواهد بود. دوم احساس بیهودگى، پوچى و بى روح بودن زندگى به این خاطر که هدف هایى که جوامع مادى کنونى براى زندگى ترسیم مى کنند، نمى تواند با ارزش وجودى انسان هماهنگ باشد. سوم افزایش برخوردها و اصطکاک منافع، گسترش درگیری هاى اجتماعى، نگرانی هاى حاصل از تخلف ها، پیمان شکنی ها، شکست ها و ناکامی ها خود عامل مهم دیگرى براى این اضطراب هاست. چهارم وسایل ناسالم‏ «هیجان زا» و یا «مخدر» که به عنوان وسایل سرگرمى مورد بهره بردارى قرار مى گیرد از عوامل مهم بروز روزافزون این اضطراب هاست. سرعت تحولات اجتماعى و جهانى نیز به این عوامل دامن زده و آنها را متراکم تر به طورى که اعصاب انسان عصر ما در زیر بار سنگین اضطراب و نگرانى آشفته مى شود. از آن جا که نگرانی ها سرچشمه حالت‏ «غمزدگى» است، دعا اثر عمیقى در زدودن اضطراب دارد زیرا از یک سو سبب رشد اخلاقى و توازن تکاملهاى مادى با تکاملهاى اخلاقى و عاطفى مى‏گردد.(8)
 
ج. ایجاد نور تقوا در دل انسان
دعا نور تقوا را در دل انسان زنده مى کند. وقتى انسان دست به دعا برداشته، به درگاه خداوند توسل مى‏ جوید و خدا را با اسماى حسنى و صفات جلال و جمالش مى خواند، آن صفات بازتابى در وجود انسان خواهد داشت و طبعا انسان را به سمت خداوند سوق مى دهد به گونه اى که انسان احساس مى کند که اگر بخواهد دعایش مقرون به اجابت شود، باید توبه کند. دعا انسان را به توبه فرا مى خواند و توبه او را به تجدید نظر در زندگى رهنمون می سازد.(9)
 
د. بهره گیری از آموزه های اخلاقی و معرفتی و آثار تربیتی دعا
وقتى انسان به درگاه خداوند روى مى آورد در این فکر فرو مى رود که او بر همه چیز توانا و قادر است و اسرار درون و برون ما را مى‏ داند. این مطلب سبب مى شود که سطح معرفت انسان بالا برود.(10) علاوه بر آن، دعا، مخصوصا دعاهاى معصومین(علیهم السلام) سرشار از درس هاى عالى تربیت و اخلاق و معارف دینی است. مثلا «دعاى ندبه» براى کسانى که با دقت و حضور قلب و با توجه به مضمون و محتوایش آن را زمزمه مى کنند، یک دوره درس امامت و ولایت عاشقانه است یا دعاى بلند و پر محتواى «عرفه» حاوى یک دوره کامل معارف و عقاید، مخصوصا درس توحید و یکتاپرستى است. «دعاى کمیل» به ما درس تهذیب و خودسازى و توبه مى دهد و از «دعاى مکارم الاخلاق» مى توان یک دوره اخلاق اسلامى را استخراج کرد.(11)
 
هـ. خاصیت غفلت زدایی بعضی ادعیه
دعا انسان را به مسائلى که توجه ندارد و از آن غافل است توجه مى دهد به عنوان مثال دعایى که شیعیان پس از نمازهاى روزانه در ماه مبارک رمضان مى خوانند و با فراز «اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُور»(12)؛ (خدایا، سرور را بر اهل قبور وارد کن)، آغاز می شود، انسان را به یاد بسیارى از امورى که در طول سال از آن غافل بوده - مسائلی مانند لزوم رفع فقر و نیازمندی تنگدستان، تأمین خوراک شکم گرسنگان، پرداخت بدهی بدهکاران، زدودن غم و اندوه غم زدگان و... - مى اندازد.(13)
 
و. تاثیر دعا در هم بستگی اجتماعی برای نیل به اهداف بزرگ
با توجه به این که یکى از عوامل تأثیر دعا، دعا براى دیگران است، می بینیم که دعا روح اجتماعى را جانشین انحصارطلبی هاى فردى مى سازد و به خاطر توجه به یک مبدأ بى‏پایان، ازلى و ابدى که سرچشمه همه نیکی هاست و زندگى عالى تر و برترى که انسان در پرتو ارتباط با او در خود مى بیند احساس بیهودگى و پوچى را از خود دور ساخته و براى زندگى، هدفى بزرگ مى‏ ابد.(14)
 
ز. تاثیر دعا در سلامتی بدن و جسم
آن چنان که یکی از روانشناسان و اطبای معروف معاصر یعنی «الکسیس کارل» در کتاب های خود «نیایش» و «راه و رسم زندگی» می نویسد: دعا و نیایش به طور کامل و صحیحى در فعالیت هاى مغزى انسانى نوعى شکفتگى و انبساط باطنى ایجاد کرده و گاه قهرمانى و دلاورى را تحریک مى کند. از آن گذشته نیایش نه تنها بر روى حالات عاطفى بلکه همان طور که گفتیم بر کیفیات بدنى نیز اثر مى گذارد و گاهى در چند لحظه یا چند روز بیمارى جسمى را بهبودى مى بخشد. این دانشمند در کتاب‏ «نیایش» روى این مسأله تأکید کرده و از طریق تجربى، ثبوت آن را قطعى مى‏شمارد و مى ‏گوید: نیایش گاهى تأثیرات شگفت‏ آورى دارد بیمارانى بوده اند که تقریبا به طور آنى از دردهایى چون جذام، سرطان، عفونت کلیه و زخم هاى مزمن و سل ریوى و... شفا یافته اند.(15)

با وجود تمام این آثار و آموزه ها آیا باز هم می توان به تضاد حکمت الهی و آموزه دعا معتقد بود و آنها را غیرقابل جمع معرفی کرد؟

پی نوشت:
(1). الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر، آخوندى، محمد، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1407هـ.ق، چاپ چهارم‏، ج 2، ص 475.
(2). میزان الحکمه، محمدی ری شهری، محمد، قم، انتشارات دارالحدیث، 1384هـ.ش، ج 2، ص 423.
(3). الکافی، همان، ص 470.
(4). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، 1403هـ.ق، چاپ دوم‏، ج 90، ص 294.
(5). ر.ک: پیدایش مذاهب‏، مکارم شیرازی، ناصر، قم، مدرسه الامام على بن ابى طالب(علیه السلام)، 1384هـ.ش، چاپ اول، ص 91 و 92 و 108 و 109؛ پیام امام امیر المومنین(علیه السلام‏)، مکارم شیرازی، ناصر، تهران، دار الکتب الاسلامیه‏، 1386هـ.ش، چاپ اول، ج 2، ص 519 و 520.
(6). الکافی، همان، ص 466.
(7). یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ‏، مکارم شیرازی، ناصر، تهیه و تنظیم: حسینی، سیدحسین، تهران، دار الکتب الاسلامیه‏، 1386 هـ.ش، چاپ چهارم‏، ص 570 و 571؛ پیدایش مذاهب، همان، ص 101.
(8). پیدایش مذاهب، همان، ص 105 و 106.
(9). مثال هاى زیباى قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، تهیه و تنظیم: علیان نژادى‏، ابوالقاسم، قم، نسل جوان‏، 1382 هـ.ش‏، چاپ اول، ج ‏1، ص 277 و 278.
(10). مثالهاى زیباى قرآن، همان، ص 280.
(11). والاترین بندگان، مکارم شیرازی، ناصر، قم، نسل جوان، چاپ اول، 1383هـ.ش، چاپ اول، ص 232.
(12). بحارالانوار، ج 95، ص 120.
(13). والاترین بندگان، همان، ص 234.
(14). پیدایش مذاهب، همان، ص 106.
(15). پیدایش مذاهب، همان، ص 107.
نسخه چاپی