شبهه شباهت کار شیعیان به کار امت نوح، در شرک و بت پرستی

پرسش :

آیا کار شیعیان در زیارت قبور و طلب شفاعت، همانند کار امت نوح نیست که مجسمه سه تن از مومنان را ساختند و آنان را شفیع قرار دادند؟!


پاسخ :
عده ای از مخالفان تشیع، با هجوم به مسأله «زیارت قبور»، آن را به عنوان یکی از مظاهر شرک و بت پرستی دانسته اند و حتی گفته اند آیات 23 و 24 سوره نوح که بر نهی از بت پرستی دلالت دارند، شامل موضوع زیارت قبور هم می گردند.
 

بررسی آیات مورد استفاده در این تهمت و ادّعا

برای پاسخ به این سؤال پیش از هر چیز آیات مورد ادعا در سوره نوح را بررسی می کنیم: در آیات 23 تا 25 سوره نوح، مسأله بت پرستی قوم این پیامبر اولوالعزم مورد اشاره قرار می گیرد: «وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا یَغُوثَ وَ یَعُوقَ وَ نَسْراً وَ قَدْ أَضَلُّوا کَثیراً وَ لا تَزِدِ الظَّالِمینَ إِلاَّ ضَلالاً مِمَّا خَطیئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ یَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصاراً»؛ (و گفتند دست از خدایان و بت هاى خود برندارید [به خصوص] بتهاى "وَد"، "سواع"، "یغوث"، "یعوق" و "نسر" را رها نکنید! و آنها گروه بسیارى را گمراه کردند! خداوندا، ظالمان را جز ضلالت میفزا! [آرى، سرانجام] همگى بخاطر گناهان شان غرق شدند و در آتش دوزخ وارد گشتند، و جز خدا یاورانى براى خود نیافتند!).

طبق بعضى از روایات، «بت پرستى» قبل از نوح سابقه نداشت، بلکه قوم نوح آن را به وجود آوردند و مسأله از اینجا سر چشمه گرفت که در فاصله زمان آدم و نوح مردان صالحى بودند که مردم به آنها اظهار علاقه مى کردند. شیطان و انسان هاى شیطان صفت از علاقه مردم به این مردان صالح سوء استفاده نمودند و آنها را تشویق به ساختن مجسمه آن بزرگان و گرامى داشت آن ها کردند. اما چیزى نگذشت که نسل هاى بعد شأن تاریخى این موضوع را فراموش کرده و تصور نمودند که [خود] این مجسمه ها موجوداتى محترم اند که باید مورد پرستش قرار گیرند و به این ترتیب به پرستش بت ها سرگرم شدند و مستکبران ظالم با اغفال مردم از این طریق آنان را به بند کشیدند و مکر بزرگ واقع شد.

آیه 23 مى تواند گواه این مطلب باشد. زیرا بعد از اشاره سربسته به این مکر بزرگ شیطان صفتان، می افزاید: «وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ»؛ ([رؤساى آنها] گفتند: دست از خدایان و بت هاى خود برندارید) و هرگز دعوت نوح را به خداى یگانه نپذیرید. خدایى که هرگز دیده نمى شود و با دست قابل لمس نیست! [مسببان پدید آمدن شرک] مخصوصا روى پنج بت تاکید کردند و گفتند: (بت هاى «ود» و «سواع» و «یغوث» و «یعوق» و «نسر» را هرگز رها نکنید و دست از دامن شان نکشید!)؛ «وَلا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا یَغُوثَ وَ یَعُوقَ وَ نَسْراً».

از قرائن چنین استفاده مى شود که این پنج بت امتیازات ویژه ‏اى داشتند و مورد توجه خاص آن قوم گمراه بودند. به همین دلیل رهبران فرصت طلب آنان نیز روى عبادت آنها تکیه مى کردند.

در اینکه این پنج بت از کجا پیدا شدند نظرات گوناگونى وجود دارد:
الف. بعضى گفته اند اینها نام پنج مرد صالح است که قبل از نوح مى زیستند و هنگامى که از دنیا رفتند مجسمه هاى آنان را به عنوان یادگار به تحریک ابلیس ساختند و گرامى داشتند و [این عمل] تدریجا به صورت بت پرستى در آمد.

ب. بعضى گفته اند اینها نام هاى پنج فرزند آدم است که هر کدام از دنیا مى رفت مجسمه او را براى یاد بود مى ساختند ولى مدتى بعد این مسائل فراموش شد و در عصر نوح موج پرستش آنها بالا گرفت.

ج. بعضى دیگر معتقدند که اینها نام بت هایى است که در عصر خود نوح ساخته شد و این به خاطر آن بود که نوح مردم را از طواف قبر آدم باز می داشت. گروهى به تحریک ابلیس به جاى آن مجسمه هایى ساختند و به پرستش آنها مشغول شدند.

[به هر حال] حضرت نوح در ادامه می فرماید: (خداوندا این رهبران گمراه و خودخواه گروه بسیارى را گمراه ساختند)؛ «وَ قَدْ أَضَلُّوا کَثِیراً». در ادامه این سوره حضرت نوح در نفرینی علیه این مشرکان از خداوند متعال می خواهد: (خداوندا! ظالمان را جز ضلالت میفزا)؛ «وَلا تَزِدِ الظَّالِمِینَ إِلَّا ضَلالًا».

منظور از افزودن ضلالت و گمراهى ظالمان و ستمگران همان سلب توفیق الهى از آنها است که سبب بدبختى آنها می ‏شود. و یا [ممکن است منظور از افزودن ضلالت] مجازاتى است که [مشرکان] به خاطر ظلم شان دریافت مى دارند که خدا نور ایمان را از آنها مى گیرد و تاریکى کفر را جانشین آن مى سازد. و یا این خاصیت اعمال آنهاست که به خدا نسبت داده می ‏شود. زیرا خداوند است که به انسان اراده و اختیار داده است. سرانجام در آخرین آیه مورد بحث خداوند سخن آخر را درباره آنها چنین مى فرماید: (به خاطر گناهان شان غرق شدند و آنها را در آتش وارد ساختند و یاورانى جز خدا نیافتند که در برابر خشم او از آنها دفاع کند)؛ «مِمَّا خَطِیئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ یَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصارا».(1)
 

تفاوت رفتار قوم نوح با توسّل شیعی و زیارت قبور نزد شیعیان

گزارش های تاریخی و معارف قرآنی [فوق] به خوبی نشانگر تفاوت ماهوی گرامی داشتن بت ها نزد قوم نوح با آموزه های اصیلی هم چون توسل و زیارت قبور نزد شیعیان است. بت پرستان قوم نوح حقیقتا بت ها را می پرستیدند و آنها را الهه و خدای خود مى دانستند. این مسأله از تعبیر «آلهه» در آیه 23 سوره نوح کاملا مشخص است. علمای لغت در تعریف آلهه آن را جمع اله به معنای معبود دانسته اند.(2)

همان طور که گفتیم تفاوت ماهوی چنین عمل شرک آمیزی با آموزه هایی صحیحی چون توسل به اولیاء الله یا تبرک به مراقد شریف شان بسیار روشن است. اگر مفهوم زیارت و محتواى زیارت نامه ها روشن شود، هیچ انسان عاقلی به خود جسارت ایراد تهمت شرک را به زیارت کنندگان قبور نمی دهد.

هیچ کدام از زیارت کنندگان مراقد معصومین(علیهم السلام)، پیامبر(صلى الله علیه و آله) یا امامان(ع) را پرستش نمى کنند. اصلا به فکر کسى چنین مطلبى خطور نمى کند و همه مؤمنان آگاه براى اداى احترام و طلب شفاعت به زیارت مى روند. اغلب ما قبل از خواندن زیارت نامه ها یکصد بار «الله اکبر» مى گوییم و به این ترتیب صد بار بر توحید تأکید مى کنیم و هرگونه شائبه شرک را از خود دور مى سازیم. در بسیاری از زیارت نامه ها جملات و عباراتی خوانده می شوند که سراسر دعوت به خدا و توحیدند. مثلا در زیارت «امین الله» می خوانیم: «أشْهَدُ أَنَّکَ جَاهَدْتَ فِى اللهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ عَمِلْتَ بِکِتَابِهِ وَ اتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِیِّهِ حَتَّى دَعَاکَ اللهُ إِلَى جِوَارِهِ‏»(3)؛ (ما گواهى مى دهیم تو در راه خدا جهاد کردى و حق جهاد را انجام دادى به کتاب خدا عمل نمودى و از سنّت پیامبر پیروى نمودى تا زمانى که خداوند تو را از این جهان به جوار رحمتش فرا خواند.). در زیارت جامعه کبیره نیز خطاب به معصومین می گوییم: «إلَى اللهِ تَدْعُونَ وَ عَلَیْهِ تَدُلُّونَ وَ بِهِ تُؤْمِنُونَ وَ لَهُ تُسلِّمُونَ وَ بِامْرِهِ تَعْمَلُونَ وَ إلَى سَبِیلِهِ تَرْشُدُونَ»؛(4) (شما امامان به سوى خدا دعوت مى کنید و به او دلالت مى کنید و به او ایمان دارید و تسلیم او هستید و مردم را به سوى راه او ارشاد مى نمایید). آیا این عبارات حاکی از شرک است یا ایمان؟!(5)

به هر حال شیعیان تنها از رهگذر تبرّک به جایگاه و مقام پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و بندگان صالح خدا و تبرک به آثار باقى مانده از آنان، درخواست افاضه نعمت و افزایش برکت می کنند. معناى این مطلب آن نیست که تبرک جوینده تبرک شونده را بپرستد. زائر قبور فقط در صدد دستیابی به فیض الهی از راه متبرک شدن به این ولی خداست. چرا که فیض هاى الهى بر بندگان گاهى از غیر مجراى طبیعى افاضه مى شود. آنجا که اراده الهى بر این باشد که حاجت هاى یک انسان مؤمن را از راه تبرّک به پیامبر یا آثار بازمانده از او برآورده سازد. حتی آن آیاتی از قرآن که به مشروعیت توسل و شفاعت اشاره دارند نیز بر این حقیقت تأکید دارد.

در واقع اشتباه مهمّی که وهابیون و دیگر مخالفان زیارت قبور مرتکب می شوند این است که شفاعت طلبیدن از اولیا و توسل به آنها را که درخواستی مبتنی بر توحید و از درگاه پروردگار است، با شفاعت طلبیدن مستقیم از بت ها و خواستن حاجات از آن موجودات بى جان و بى عقل و شعور مقایسه مى کنند.
 

مشروعیّت شفاعت طلبی در قرآن

قرآن مجید بارها و بارها امکان توسل گناهکاران را به مقام و جایگاه انبیاء و شفاعت انبیاء را برای آنان مورد اشاره قرار می دهد. به عنوان نمونه:

1. آنچنان که در آیات 97 و 98 سوره یوسف می خوانیم برادران یوسف این پیامبر الهی بعد از آگاهى از عظمت او و اشتباهات خود، از پدر پیرشان یعقوب تقاضاى شفاعت کردند و او نیز به آنها قول مساعد داد: «قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ* قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»؛ (گفتند: «پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بودیم!* گفت: «به زودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى طلبم، که او آمرزنده و مهربان است!). آیا یعقوب پیامبر مشرک بود؟

2. قرآن گنهکاران را به توبه و شفاعت طلبیدن از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه و آله) تشویق کرده و در آیه 64 سوره نساء مى گوید: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً»؛ (هرگاه آنها زمانى که به خویش [به واسطه گناه] ستم مى کردند، به سراغ تو مى آمدند و توبه مى کردند و رسول خدا نیز براى آنها استغفار مى کرد خدا را توبه پذیر و مهربان مى یافتند). آیا این عبارات قرآنی تشویق به شرک است؟

3. قرآن در مذمّت اهل نفاق در آیه 5 سوره منافقون مى گوید: «وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُون»؛ (هنگامى که به آنها گفته شود بیایید تا رسول خدا براى شما طلب آمرزش کند، سرهاى خود را (به عنوان استهزا) تکان مى دهند و آنها را مى بینى که از سخنان تو اعراض مى کنند و تکبّر می ورزند). آیا قرآن کفّار و منافقان را به شرک دعوت مى کند؟

4. مى دانیم قوم لوط کثیف ترین امّت ها بودند. ابراهیم(علیه السلام) شیخ الانبیاء درباره آنها شفاعت کرد و از خدا درخواست کرد که به آنها مهلت بیشتر دهد شاید توبه کنند، ولى چون قابلیّت شفاعت را به خاطر وقاحت بسیار از دست داده بودند، همان طور که در آیات 74 تا 76 سوره هود نیز می خوانیم، به ابراهیم گفته شد دست از شفاعت آنها بردارد: «فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِیمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى‏ یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ* إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ* یا إِبْراهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ إِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ»؛ (هنگامى که ترس ابراهیم [از مشاهده فرشتگان ناشناس] فرو نشست و بشارت [تولّد فرزند] به او رسید، درباره قوم لوط با ما گفتگو مى کرد [و شفاعت مى نمود] چرا که ابراهیم بردبار و دلسوز و توبه کار بود [به او گفتیم] اى ابراهیم از این [درخواست] صرف نظر کن که فرمان پروردگارت رسیده و به طور قطع عذاب غیر قابل بازگشت به سراغ آنها مى آید). جالب اینکه خداوند از ابراهیم در برابر این شفاعت عجیب تمجید کرده و مى گوید: «إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ»؛ (چرا که ابراهیم بردبار و دلسوز و توبه کار بود)، ولى به او گوشزد مى کند که در این مورد کار از کار گذشته و جاى شفاعت باقى نمانده است.
 

جواز شفاعت طلبی از مردگان

عده ای از بهانه جویان برای رد استدلال به این آیات گفته اند که همه آنها مربوط به حال حیات شفاعت کنندگان است و نسبت به بعد از وفات آنها دلیلى نداریم که شفاعت شان صحیح باشد. ولى در پاسخ می گوییم که آیا پیامبر(صلى الله علیه و آله) با رحلتش تبدیل به خاک و به کلّى نابود مى شود یا حیات برزخى دارد؟
اگر پاسخ بدهند که حیات برزخی دارد، مراد ما ثابت می شود و در این صورت شفاعت آنها صحیح خواهد بود، اما اگر اعتقاد داشته باشند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) حیات برزخی ندارند آن وقت اوّلا می پرسیم که آیا مقام پیامبر (ص) از مقام شهدا که درباره آنها در آیه 169 سوره آل عمران گفته شده که «بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»؛ (بلکه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند) آمده، پایین تر است که پس از مرگ حیات نداشته باشد؟ ثانیا آیا در تشهّد نماز که بر آن حضرت سلام مى فرستیم و همه مسلمانان عبارت «السّلام علیک أیّها النّبى» را مى گویند به یک موجود خیالى سلام مى کنند؟ ثالثا مرگ نه تنها پایان زندگى نیست، بلکه تولّد ثانوى و گسترش حیات است. حتی در احادیث نقل شده در منابع اهل سنت از قول پیامبر اسلام(ص) موارد متعددی دال بر این حقیقت دیده می شود. برای مثال دیلمی روایت کرده است که پیامبر(ص) یک بار شعری را با این مضمون زمزمه کردند که: «آن کس که از دنیا رفته و راحت شده است میت نیست بلکه میت حقیقی، مرده ای است که بین زندگان است».(6) یا مثلا در قولی دیگر از آن حضرت می خوانیم که فرمود: «پیامبران الهی در قبرهای شان زنده اند و نماز می گذرانند».(7) بنابراین، فرضیّه تفاوت زمان حیات و ممات، یک پندار واهى بیش نیست.(8)
 

حکمت و ثمرات زیارت قبور

وقتی مؤمنین در کنار قبور مطهّر معصومین و اولیاء الله به یاد خدا باشند، از گناهان خود توبه کرده و از افکار و برنامه هاى آن ذوات پاک الهام می گیرند و به یقین مرقدهاى مطهّر آنان کانونى براى تعلیم و تربیت و توبه و انابه به سوى خدا و تهذیب نفوس خواهد بود. زیرا میلیون ها نفرى که هر سال به زیارت قبور پاک ائمّه دین مى روند یا قبور شهداى راه حق را زیارت مى کنند با روحیّه اى بهتر و صفا و نورانیّت بیشتر و قلبى پاک تر از کنار قبور آنان بازمى گردند و آثار این امر در آنان مدّت ها نمایان است و هنگامى که آنها را به شفاعت بر درگاه خدا، براى آمرزش گناهان و حلّ مشکلات دینى و دنیوى خود مى طلبند، ناگزیرند براى برقرار ساختن رابطه معنوى با آنان، تا آنجا که در توان دارند از گناهان فاصله بگیرند و به سراغ نیکى و پاکى بروند. اضافه بر این توجّه و توسّل به آنان و طلب شفاعت از آنان بر درگاه خدا، آنها را در برابر مشکلات پرتوان مى سازد و مانع یأس و ناامیدى مى شود و از دردها و آلام روحى و جسمى آنها مى کاهد.(9) به همین دلیل است که گوشه گوشه میراث حدیثی شیعه، مملوء از احادیثی است که زیارت قبور پیامبر و امام حسین(علیهم السلام) و شهدا را معادل یک حج می داند(10) یا نتیجه زیارت را شفاعت معرفی می کند(11) یا آثار بسیار ارزشمند اخروی زیارت را برمی شمرند.(12)
 

نتیجه گیری

به هر حال این مسأله در میان شیعیان و دیگر مسلمانان معتقد به آموزه توسل بدیهی است که وجود مقدس شخص یا مرقد او، به هیچ وجه مورد پرستش قرار نمی گیرد و تأثیر مستقیم و اصلی در برآورده شدن حاجات، همواره از آن خداوند دانسته می شود. زیرا عبادت، خضوع در مقابل دیگرى به عنوان آن است که او خدا یا پروردگار است یا کارهاى خدا به او سپرده شده است. این در حالی است که در توسل به پیامبران و صالحان و شهدا هیچ یک از این قیدها نیست بلکه تنها از این جهت به آنان توسل مى شود که بندگان مورد احترام خدایند و دعاى آنان نزد خداوند سبحان مستجاب است. یا اینکه نزد خداوند منزلتى دارند و توسل به آنان دریاى رحمت الهى را به جوش و خروش مى آورد.(13) گذشت بیش از هزار و چند صد سال از تاریخ شکل گیری مذهب تشیع باعث پدید آمدن هیچ انحرافی در عقاید حقه آنها نشده است. ائمه اهل بیت و معصومین(علیهم السلام) و دیگر اولیاء الله نزد شیعیان همان بندگان صالح و مورد احترام خداوند هستند و ساختن مراقد برای آنها و تبرک جستن به آثارشان به هیچ وجه شائبه الوهیت این ذوات مقدس را حتی در اذهان عادی ترین شیعیان پدید نیاورده است.

پی‌نوشت‌ها:
(1). تفسیر نمونه، آیت الله ناصر مکارم شیرازی، درالکتب الاسلامیه، تهران، 1371 هـ ش، چاپ دهم، ج 25، ص 82 و 83 و 84 و 85 و 86.
(2). قاموس قرآن، قرشی بنایی، علی اکبر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1412 هـ ق، چاپ ششم، ج 2، ص 96؛ مفردات قرآن، راغب اصفهانی، حسین بن محمد، دارالقلم، بیروت، 1412 هـ ق، چاپ اول، ص 82؛ لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، مصحح: میردامادی، جمال الدین، بیروت، دارالفکر، 1414 هـ ق، چاپ: سوم، ج 13، ص 474؛ مجمع البحرین، طریحی، فخرالدین، مصحح: حسینی اشکوری، نشر مرتضوی، تهران، 1375هـ ش، چاپ سوم، ج 1، ص 224.
(3). المفاتیح الجدیدة، مکارم شیرازی، ناصر، دار النشر الامام على بن ابى طالب(ع‏)، قم، 1431 هـ ق، چاپ اول، ص 174.
(4). من لا یحضره الفقیه‏، ابن بابویه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، قم، 1413هـ ق، چاپ دوم، ج 2، ص 613.
(5). شیعه پاسخ مى گوید، مکارم شیرازی، ناصر، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، 1428هـ ق، چاپ هشتم، ص 91 و 92.
(6). الفردوس بمأثور الخطاب، الدیلمی الهمدانی، شیرویه بن شهردار بن شیرویه بن فناخسرو، المحقق: زغلول، السعید بن بسیونی، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1406هـ ق، الطبعة الاولی، ج 3، ص 420.
(7). مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، الهیثمی، أبو الحسن نور الدین علی بن أبی بکر بن سلیمان، القدسی، حسام الدین، مکتبة القدسی، القاهرة، 1414هـ ق، ج 8، ص 211.
(8). شیعه پاسخ می گوید، همان، ص 95 و 96.
(9). سیمای عقاید شیعه، سبحانی تبریزی، شیخ جعفر، نشر مشعر، تهران، 1389هـ ش، ج 1، ص 95.
(10). شیعه پاسخ مى گوید، همان، ص 108.
(11). زِیَارَةُ قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ زِیَارَةُ قُبُورِ الشُّهَدَاءِ وَ زِیَارَةُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ تَعْدِلُ حَجَّةً مَبْرُورَةً مَعَ رَسُولِ اللَّه: وسائل الشیعة، شیخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، ناشر: مؤسسة آل البیت(ع)، قم، 1409 هـ ق، چاپ اول، ج 14، ص 356.
(12). عن أبی عبدالله قال: قال رسول الله: مَنْ أَتَانِی زَائِراً کُنْتُ شَفِیعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ: وسائل الشیعه، همان، ج 14، ص 333.
(13). قال رسول الله: مَنْ زَارَنِی أَوْ زَارَ أَحَداً مِنْ ذُرِّیَّتِی زُرْتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَنْقَذْتُهُ مِنْ أَهْوَالِهَا: وسائل الشیعه، همان.

منبع: www.makarem.ir
نسخه چاپی