اقدامات امام هادی علیه السلام جهت تبیین اصالت قرآن و تحریف ناپذیری آن

پرسش :

امام هادی (علیه السلام) در جهت تبیین اصالت «قرآن» و تحریف ناپذیری آن چه اقداماتی انجام دادند؟


پاسخ :
در زمان امام هادی (علیه السلام) غُلات دست به انحرافات متعددی زدند. یکی از انحرافاتی که غُلات شیعه پدید آورده و سبب حمله دیگر فِرَق اسلامی به آنها شدند، مشکل تحریف قرآن بود؛ مسأله‌ای که اهل سنت نیز به علت اشتمال کتابهای‌ شان به پاره‌ ای از روایات نادرست حاوی تحریف، گرفتار آن هستند.

در عین حال اکثریت مسلمانان اعم از اهل سنت و شیعه امامی، بجز پاره‌ ای از غُلات، به شدت با این اعتقاد نادرست برخورد کرده‌ اند. با این حال، چنانکه از ایضاح «ابن شاذان» و انتصار «خیاط معتزلی» برمی‌ آید، در قرن سوم هجری، اتّهام اعتقاد به تحریف قرآن به شیعه بر سر زبان ها بوده است.

در برابر این اتّهام، ائمه شیعه همواره اصالت را به قرآن داده و هر روایت مخالف با آن را باطل اعلام داشته‌ اند. امام هادی (علیه السّلام) ضمن رساله مفصلی که «ابن شعبه حرّانی» از آن حضرت نقل کرده، به شدت بر اصالت قرآن تکیه فرمود و آن را در مقام سنجش روایات و تشخیص صحیح از ناصحیح به عنوان معیاری دقیق اعلام نمود. افزون بر این، به طور رسمی قرآن را به عنوان تنها متنی که همه گروه های اسلامی بدان استناد می‌ کنند، مطرح کرد.

امام هادی (علیه السّلام) در مرحله اول، اخبار را به دو دسته تقسیم می‌ نماید: نخست روایاتی که حق است و باید مبنای عمل قرار گیرد و دسته دوم اخباری که باطل است و باید از عمل بدان اجتناب شود. سپس امام اجماع قاطبه امّت را بر این نکته متذکر شد که «قرآن حق است و هیچ فرقه‌ ای در آن تردیدی ندارد» و آنگاه فرمود: «در صورتی که قرآن بر صحّت روایتی صحّه گذاشت، اما گروهی از امّت آن را نپذیرفت، بایست بر صحّت آن اعتراف کرد؛ زیرا که در اصل، بر حقانیت قرآن اتفاق نظر دارند».

سپس به عنوان نمونه، حدیث ثقلین را با توجه به آیه ولایت بر اساس شأن نزولی که برای این آیه در روایات اهل سنّت نقل شده ذکر می‌ کند. پس از آن درباره توضیح حدیث: «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ بَلْ اَمْرٌ بَیْنَ الْأَمْرَیْنِ» باز به سراغ قرآن می‌ آید و با ارائه آیات متعدد، تأیید آن را از صحّت حدیث ابراز می‌ دارد. امام در طول استدلال خود، ده ها آیه از قرآن، که از جهتی بر جبر و از جهت دیگر به تفویض اشاره دارد، ارائه می‌ دهد و در پایان از سخنان محکم و متین امیر مؤمنان (علیه السّلام) در این باره به عنوان شاهد استفاده می‌ کند.(1)

در نشستی دیگر درباره یک مسأله اختلافی، امام (علیه السّلام) با استناد به قرآن، همه را ملزم به قبول نظر خود ساخت.(2) 

در روایتی نیز که «عیاشی» نقل کرده، آمده است: «کَانَ اَبُو جَعْفَرُ وَ اَبُو عَبْدُاللهِ (علیهما السّلام) لَایُصَدَّقُ عَلَیْنَا اِلَّا بِمَا یُوَافِقُ کِتَابَ اللهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ».(3)

پی‌نوشت‌ها:
(1). تحف العقول‏، ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، جامعه مدرسین‏، قم‏، 1404 ق / 1363 ش، چاپ دوم‏، ص 338 - 356؛ الإحتجاج على أهل اللجاج، طبرسى، احمد بن على‏، نشر اسوه، تهران، 1413 ق‏، ج 2، ص 251؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، دار إحیاء التراث العربی‏، بیروت‏، 1403 ق‏، چاپ دوم، ج 2، ص 225.
(2). المناقب، ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب(علیهم السلام)، ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‏، علامه‏، قم‏، 1379 ق، چاپ اول، ج 2، ص 443؛ مسند الامام الهادی(علیه السّلام)، عطاردی، عزیز الله، کنگره امام رضا(علیه السلام)، مشهد، بی تا، ص 28 – 29.
(3). کتاب التفسیر، عیاشى، محمد بن مسعود، تحقیق: رسولى محلاتی، سید هاشم، چاپخانه علمیه، تهران، 1380 ق، چاپ اول، ج 1، ص 9؛ بحار الانوار، همان، ج 2، ص 244.

منبع: حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهم ‌السلام)، رسول جعفریان، موسسه انصاریان، قم، 1381 ش.
نسخه چاپی