حکم روزه در اسلام

پرسش :

حکم روزه در اسلام چیست؟


پاسخ :
پاسخ این سؤال در آیات 183 ـ 185 سوره «بقره» بیان شده است، خداى متعال در این آیات به بیان یکى از مهم ترین عبادات مى پردازد و با لحن تأکیدآمیز مى گوید: (اى کسانى که ایمان آورده اید! روزه بر شما نوشته شده است آن گونه که بر امت هاى قبل از شما، نوشته شده بود)؛ «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُم».

و بلافاصله فلسفه این عبادت انسان ساز و تربیت آفرین را در یک جمله کوتاه، اما بسیار پرمحتوا چنین بیان مى کند: (تا پرهیزکار شوید)؛ «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون».

آرى، روزه عامل مؤثرى است براى پرورش روحِ تقوا و پرهیزگارى در تمام زمینه ها و همه ابعاد.

از آنجا که انجام این عبادت با محرومیت از لذائذ مادى و مشکلاتى ـ مخصوصاً در فصل تابستان ـ همراه است، تعبیرات مختلفى در آیه فوق به کار رفته که روح انسان را براى پذیرش این حکم آماده سازد.

نخست با خطاب «یا أَیُّهَا الَّذِیْنَ آمَنُوا»؛ (اى مؤمنان)!

آنگاه، با بیان این حقیقت که روزه اختصاص به شما ندارد، بلکه در امت هاى پیشین نیز بوده است.

و سرانجام با بیان فلسفه آن و این که اثرات پربار این فریضه الهى صد در صد عائد خود شما مى شود، آن را یک موضوع دوست داشتنى و گوارا مى سازد.

در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) نقل شد که: «لَذَّةُ ما فِى النِّداءِ أَزالَ تَعَبَ الْعِبادَةِ وَ الْعَناءِ!»؛ (لذت خطاب «یا أَیُّهَا الَّذِیْنَ آمَنُوا» آن چنان است که سختى و مشقت این عبادت را از بین برده است)!(1)

در آیه بعد، براى این که باز از سنگینى روزه کاسته شود، چند دستور دیگر را در این زمینه بیان کرده، نخست مى فرماید: (چند روز معدودى را باید روزه بدارید)؛ «أَیّاماً مَعْدُودات».

چنان نیست که مجبور باشید تمام سال، یا قسمت مهمى از آن را روزه بگیرید، بلکه روزه تنها بخش کوچکى از آن را اشغال مى کند.

دیگر این که: (کسانى که از شما بیمار یا مسافر باشند و روزه گرفتن براى آنها مشقت داشته باشد، از این حکم معافند و باید روزهاى دیگرى را به جاى آن روزه بگیرند)؛ «فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَریضاً أَوْ عَلى سَفَر فَعِدَّةٌ مِنْ أَیّام أُخَر».

سوم: (کسانى که با نهایت زحمت باید روزه بگیرند [مانند پیرمردان و پیرزنان و بیماران مزمن که بهبودى براى آنها نیست] مطلقاً لازم نیست روزه بگیرند، بلکه باید به جاى آن کفاره بدهند، مسکینى را اطعام کنند)؛ «وَ عَلَى الَّذینَ یُطیقُونَهُ فِدْیَةٌ طَعامُ مِسْکین»(2)

(و آن کس که مایل باشد بیش از این در راه خدا اطعام کند براى او بهتر است)؛ «فمَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَهُوَ خَیْرٌ لَه»(3)

و بالاخره در پایان آیه این واقعیت را بازگو مى کند که: (روزه گرفتن براى شما بهتر است اگر بدانید)؛ «وَ أَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُون».

گر چه بعضى خواسته اند این جمله را دلیل بر این بگیرند که روزه در آغاز تشریع، واجب تخییرى بوده و مسلمانان مى توانستند روزه بگیرند یا به جاى آن «فدیه» بدهند تا تدریجاً به روزه گرفتن عادت کنند و بعد، این حکم نسخ شده و صورت وجوب عینى پیدا کرده است.

ولى ظاهر این است: این جمله تأکید دیگرى بر فلسفه روزه است، و این که این عبادت ـ همانند سائر عبادات ـ چیزى بر جاه و جلال خدا نمى افزاید بلکه تمام سود و فائده آن عائد عبادت کنندگان مى شود.

شاهد این سخن تعبیرهاى مشابه آن است که در آیات دیگر قرآن به چشم مى خورد، مانند: «ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» که بعد از حکم وجوب نماز جمعه ذکر شده است.(4)

و در آیه 16 سوره «عنکبوت» مى خوانیم: «وإِبْراهیمَ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اتَّقُوهُ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»؛ (او به بت پرستان گفت: خدا را پرستش کنید و تقواى او را پیشه کنید، این براى شما بهتر است اگر بدانید).

و به این ترتیب، روشن مى شود: جمله «أَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُم» خطاب به همه روزه داران است نه گروه خاصى از آنها.

آخرین آیه مورد بحث، زمان روزه و قسمتى از احکام و فلسفه هاى آن را شرح مى دهد، نخست مى گوید: (آن چند روز معدود را که باید روزه بدارید ماه رمضان است)؛ «شَهْرُ رَمَضان».

(همان ماهى که قرآن در آن نازل شده)؛ «الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ».

(همان قرآنى که مایه هدایت مردم، و داراى نشانه هاى هدایت، و معیارهاى سنجش حق و باطل است)؛ «هُدىً لِلنّاسِ وَ بَیِّنات مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقان».

سپس بار دیگر حکم مسافران و بیماران را به عنوان تأکید بازگو کرده مى گوید: (کسانى که در ماه رمضان در حضر باشند باید روزه بگیرند، اما آنها که بیمار یا مسافرند روزهاى دیگرى را به جاى آن، روزه مى گیرند)؛ «فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَ مَنْ کانَ مَریضاً أَوْ عَلى سَفَر فَعِدَّةٌ مِنْ أَیّام أُخَر»(5)

تکرار حکم مسافر و بیمار در این آیه و آیه قبل، ممکن است از این نظر باشد که بعضى به گمان این که خوردن روزه مطلقاً کار خوبى نیست به هنگام بیمارى و سفر اصرار داشته باشند روزه بگیرند، لذا قرآن با تکرار این حکم مى خواهد به مسلمانان بفهماند همان گونه که روزه گرفتن براى افراد سالم یک فریضه الهى است، افطار کردن هم براى بیماران و مسافران یک فرمان الهى مى باشد که مخالفت با آن گناه است.

در قسمت دیگر آیه بار دیگر به فلسفه تشریع روزه پرداخته، مى گوید: (خداوند راحتى شما را مى خواهد و زحمت شما را نمى خواهد)؛ «یُریدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لایُریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ».

اشاره به این که روزه داشتن، گر چه در ظاهر یک نوع سختگیرى و محدودیت است، اما سرانجامش راحتى و آسایش انسان مى باشد، هم از نظر معنوى و هم از لحاظ مادى.

این جمله ممکن است به این نکته نیز اشاره باشد که: فرمان هاى الهى مانند فرمان حاکمان ستمگر نیست، بلکه در مواردى که انجام آن مشقت شدید داشته باشد، وظیفه آسان ترى قائل مى شود، لذا حکم روزه را با تمام اهمیتى که دارد از بیماران، مسافران و افراد ناتوان برداشته است.

سپس اضافه مى کند: (هدف آن است که شما تعداد این روزها را کامل کنید)؛ «وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّة».

یعنى بر هر انسان سالمى لازم است در سال یک ماه روزه بدارد؛ چرا که براى پرورش جسم و جان او لازم است، به همین دلیل، اگر ماه رمضان بیمار یا در سفر بودید، باید به تعداد این ایام روزه را قضا کنید تا عدد مزبور کامل گردد، حتى زنان حائض که از قضاى نماز معافند از قضاى روزه معاف نیستند.

و در آخرین جمله مى فرماید: (تا خدا را به خاطر این که شما را هدایت کرده بزرگ بشمرید، و شاید شکر نعمت هاى او را بگذارید)؛ «وَ لِتُکَبِّرُوا اللّهَ عَلى ما هَداکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون».

آرى، شما باید به خاطر آن همه هدایت در مقام تعظیم پروردگار بر آئید، و در مقابل آن همه نعمت ها که به شما بخشیده شکرگزارى کنید.

قابل توجه این که: مسأله شکرگزارى را با کلمه «لَعَلَّ» آورده است، ولى مسأله بزرگداشت پروردگار را به طور قاطع ذکر کرده، این تفاوت تعبیر، ممکن است به خاطر این باشد که انجام این عبادت (روزه) به هر حال تعظیم مقام پروردگار است، اما شکر، که همان صرف کردن نعمت ها در جاى خود و بهره گیرى از آثار و فلسفه هاى عملى روزه است، شرائطى دارد که تا آن شرائط حاصل نشود انجام نمى گیرد، و مهم ترین آن شرائط، اخلاص کامل و شناخت حقیقت روزه و آگاهى از فلسفه هاى آن است.

پی‌نوشت‌ها:
(1). «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث؛ «فقه القرآن قطب راوندى»، جلد 1، صفحه 72 (کتابخانه آیة اللّه مرعشى نجفى)؛ تفسیر«صافى»، جلد 1، صفحه 218 (مکتبة الصدر).
(2). «یُطیقُونَهُ» از ماده«طوق» در اصل به معنى حلقه‏ اى است که به گردن مى ‏اندازند و یا به طور طبیعى در گردن وجود دارد (مانند حلقه رنگینِ گردنِ بعضى از پرندگان) سپس به معنى نهایت توانائى به کار رفته است، جمله «یُطیقُونَهُ» در اینجا با توجه به این که ضمیر آخر آن به روزه برمى ‏گردد، مفهومش این است: براى انجام روزه، نهایت توانائى خود را باید به کار برند، یعنى شدیداً به زحمت بیفتند، و این در مورد پیران و بیماران غیر قابل علاج مى ‏باشد، بنابراین، آنها از حکم روزه معافند، و تنها به جاى آن فدیه مى ‏پردازند (ولى بیمارانى که بهبودى مى‏ یابند موظفند قضاى روزه را بگیرند). بعضى نیز گفته‏ اند: مفهوم جمله«یُطیقُونَهُ» این است که در گذشته توانائى داشته ‏اند (کانُوا یُطیقُونَهُ) و الآن توانائى ندارند. در بعضى از روایات نیز همین معنى آمده است. («کافى»، جلد 4، صفحه 116، حدیث 5، دار الکتب الاسلامیة؛ «من لایحضره الفقیه»، جلد 2، صفحه 133، حدیث 1949، انتشارات جامعه مدرسین؛ «وسائل الشیعه»، جلد 10، صفحه 211، حدیث 13245، آل البیت). به هر حال، حکم بالا نسخ نشده و امروز هم به قوت خود باقى است و این که بعضى گفته‏ اند: روزه در آغاز به صورت واجب تخییرى بوده و مردم مى توانستند روزه بگیرند و یا فدیه بدهند با قرائن موجود در آیه نمى‏ سازد و دلیلى بر آن نداریم.
(3). بعضى جمله «تَطَوَّعَ خَیْراً» را اشاره به روزه ‏هاى مستحبى مى ‏دانند و بعضى دیگر گفته‏ اند: مفهوم جمله این است که با توجه به اهمیت و فلسفه روزه باید آن را از روى میل و رغبت انجام داد، نه از روى کراهت و اجبار.
(4). سوره جمعه، آیه 9.
(5). بعضى از مفسران جمله «مَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ» را به مسأله رؤیت هلال و مشاهده ماه تفسیر کرده‏اند، و گفته‏ اند: هر کس ماه را ببیند، روزه بر او واجب مى‏ گردد. ولى این تفسیر بسیار بعید به نظر مى‏ رسد و حق همان است که در بالا گفته شد که با جمله‏ هاى قبل و بعد آیه هماهنگ است و در روایات ائمه اهل بیت (علیهم السلام) نیز وارد شده است («بحار الانوار»، جلد 2، صفحه 274، و جلد 93، صفحات 322، 325 و ...)؛ «کافى»، جلد 4، صفحه 126، حدیث 1( دار الکتب الاسلامیة)؛ «وسائل الشیعه»، جلد 10، صفحات 176 و 182 (چاپ آل البیت).

منبع: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی (دام ظله)، دار الکتب الإسلامیه، چاپ پنجاه و پنجم، ج 1، ص 703.
نسخه چاپی