منظور از خمس در قرآن کریم

پرسش :

آیا در قرآن «خمس» فقط مخصوص غنایم جنگی است؟


پاسخ :
در قرآن مجید تنها در یک مورد بحث «خمس» به میان آمده (و البتّه تنها مسأله خمس نیست که در قرآن در ضمن یک آیه بیان شده؛ بلکه بسیارى از احکام قرآن هستند که در قرآن تنها یک بار به آن اشاره شده است و شکی نیست که همان یک بار کافى است) و آن آیه 41 سوره انفال است: «وَ اعْلَمُوا اَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَىْء فَاَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبى وَ الیَتامى وَ الْمَسَاکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ اِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِ وَ مَا اَنْزَلْنا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَ اللّهُ عَلَى کُلِّ شَىءٍ قَدِیرٌ»؛ (بدانید هر غنیمتى که به دست شما مى رسد یک پنجم آن براى خدا و پیامبر و اهل بیت او و یتیمان و مستمندان و واماندگان در راه [از آنها] مى باشد، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدائى حق از باطل، روز درگیرى دو گروه [باایمان و بى ایمان، یعنی روز جنگ بدر] نازل کردیم، ایمان آورده اید. و [بدانید] خداوند بر هر چیزى توانا است).

موضوع مهمّى که در این آیه باید مورد بررسى دقیق قرار گیرد و در حقیقت تمام بحث در آن متمرکز مى گردد، در این است که آیا غنیمت که در آیه آمده است تنها شامل غنائم جنگى مى شود یا هرگونه درآمدى را در بر مى گیرد؟ در صورت اوّل، آیه تنها خمس غنائم جنگى را بیان مى کند و براى خمس در سایر موضوعات باید از سنّت و اخبار و روایات صحیح و معتبر استفاده کرد و هیچ مانعى ندارد که قرآن به قسمتى از حکم به تناسب اشاره کند و قسمت هاى دیگر در سنّت بیان شود.

مثلاً در قرآن مجید، نمازهاى پنجگانه روزانه صریحاً آمده است و همچنین به نماز طواف که از نمازهاى واجب است اشاره شده؛ ولى از نماز آیات که مورد اتّفاق تمام مسلمانان اعم از شیعه و سنّى است، ذکرى به میان نیامده و همچنین نماز قضا و مانند آن و هیچ کس را نمى یابیم که بگوید: چون نماز آیات در قرآن ذکر نشده و تنها در سنّت پیامبر آمده است، نباید به آن عمل کرد و یا این که چون در قرآن به بعضى از غُسلها اشاره شده و سخن از بعضى غسلها به میان نیامده است بنابراین باید از آن صرف نظر کرد، این منطقى است که هیچ مسلمانى آن را نمى پذیرد.

بنابراین، هیچ اشکالى ندارد که قرآن تنها قسمتى از موارد خمس را بیان کرده باشد و بقیّه را موکول به سنّت نماید و نظیر این مسأله در فقه اسلام بسیار زیاد است و آنها که کمترین آگاهى از مسائل فقهى دارند، بخوبى این مطلب را دریافته اند؛ ولى با این حال باید ببینیم که غنیمت در لغت و در نظر عرف چه معنى مى دهد؟ آیا راستى منحصر به غنائم جنگى است و یا هرگونه درآمدى را شامل مى شود؟ آنچه از کتب لغت استفاده مى شود، این است که در ریشه معنى لغوى این کلمه، عنوان جنگ و آنچه از دشمن به دست مى آید، نیفتاده است؛ بلکه هر درآمدى را شامل مى شود. به عنوان شاهد به چند قسمت از کتب معروف و مشهور لغت که مورد استناد همه دانشمندان و ادباى عرب است، اشاره مى کنیم:

در کتاب «لسان العرب»، جلد دوازدهم، مى خوانیم: «و الغنم: الفوز بالشّىء من غیر مشقّة و... الغنم، الغنیمة و المغنم، الفىء... و فى الحدیث: الرّهن لمن رهنه له غنمه و علیه غرمه، غنمه زیادته و نمائه و فاضل قیمته... و غنم الشّىء غنما: فاز به...» (غنم یعنى دسترسى به چیزى بدون مشقّت پیدا کردن و غنم، غنیمت و مغنم به معنى فىء است [فىء را نیز در لغت به معنى چیزهایى که بدون زحمت به انسان مى رسد ذکر کرده اند...] و در حدیث وارد شده که گروگان در اختیار کسى است که آن را به گرو گرفته، غنیمت و منافعش براى او است و غرامت و زیانش نیز متوجّه او است و نیز غنم به معنى زیادى و نمو و اضافه قیمت است... فلان چیز را به غنیمت گرفت؛ یعنى به آن دسترسى پیدا کرد...) و در کتاب «تاج العروس»، جلد نهم، مى خوانیم: «و الغنم، الفوز بالشىء بلامشقّة!» (غنیمت آن است که انسان بدون زحمت به چیزى دسترسى پیدا کند). و در کتاب «قاموس» نیز غنیمت به همان معنى فوق ذکر شده است. و در کتاب «مفردات» راغب، غنیمت از ریشه «غنم» به معنى گوسفند گرفته شده و سپس مى گوید: «ثم استعمل فى کل مظفور به من جهة العدى و غیرهم» (سپس در هر چیزى که انسان از دشمن و یا غیر دشمن به دست مى آورد به کار رفته است).

حتّى کسانى که یکى از معانى غنیمت را غنائم جنگى ذکر کرده اند انکار نمى کنند که معنى اصلى آن، معنى وسیعى است که به هر گونه چیزى که انسان بدون مشقّت به آن دسترسى پیدا کند، گفته مى شود.

در استعمالات معمولى غنیمت در برابر غرامت ذکر مى شود و همانطور که معنى غرامت معنى وسیعى است و هرگونه غرامت را شامل مى شود، غنیمت نیز معنى وسیعى دارد و به هرگونه درآمد قابل ملاحظه اى گفته مى شود. این کلمه در «نهج البلاغه» در موارد زیادى به همین معنى آمده است: در خطبه 76 مى خوانیم: «اِغْتَنَمَ الْمَهَلَ»؛ (فرصت ها و مهلت ها را غنیمت بشمارید!) و در خطبه 120 مى فرماید: «مَنْ اَخَذَ بِها لَحِقَ وَ غَنِمَ»؛ (کسى که به آئین خدا عمل کند به سر منزل مقصود مى رسد و بهره مى برد) و در نامه 53 به مالک اشتر مى فرماید: «وَ لَاتَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ اَکْلَهُمْ»؛ (در برابر مردم مصر همچون حیوان درنده اى مباش که خوردن آنها را غنیمت و درآمدى براى خود فرض کنى!) و در نامه 45 به عثمان بن حنیف مى فرماید: «فَوَاللّهِ مَا کَنَزْتُ مِنْ دُنْیَاکُم تِبْرأَ وَ لَااَدَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً»؛ (بخدا سوگند از دنیاى شما طلائى نیندوختم و از غنائم و درآمدهاى آن اندوخته اى فراهم نکردم!) و در کلمات قصار، در جمله 331 مى فرماید: «اِنَّ اللّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الطّاعَةَ غَنِیمَةَ الاَکْیَاسِ»؛ (خداوند سبحان، اطاعت را غنیمت و بهره هوشمندان قرار داده است) و در نامه 31 مى خوانیم: «وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَکَ فِى حَالِ غِنَاکَ»؛ (هر کس در حال بى نیازى از تو قرضى بخواهد غنیمت بشمار!) و نظیر این تعبیرات بسیار فراوان است.

بسیارى از مفسّران که در زمینه این آیه به بحث پرداخته اند، صریحاً اعتراف کرده اند که غنیمت در اصل معنى وسیعى دارد و شامل غنائم جنگى و غیر آن و بطور کلّى هرچیزى را که انسان بدون مشقّت زیادى به آن دسترسى پیدا مى کند، مى شود؛ حتّى آنها که آیه را به خاطر فتاواى فقهاى اهل تسنّن، مخصوص غنائم جنگى دانسته اند، باز اعتراف دارند که در معنى اصلى آن، این قید وجود ندارد؛ بلکه به خاطر قیام دلیل دیگرى، این قید را به آن زده اند.

«قرطبى» مفسّر معروف اهل تسنّن در تفسیر خود، ذیل آیه چنین مى نویسد: «غنیمت در لغت چیزى است که فرد یا جماعتى با کوشش به دست مى آورند... و بدان که اتّفاق علماى اهل تسنّن بر این است که مراد از غنیمت در آیه «وَ اعْلَمُوا اَنَّمَا غَنِمْتُمْ» اموالى است که با قهر و غلبه از کفّار به مسلمانان مى رسد؛ ولى باید توجّه داشت که این قید همانطور که گفتیم در معنى لغوى آن وجود ندارد؛ ولى در عرف شرع، این قید وارد شده است».

«فخر رازى» در تفسیر خود تصریح مى کند که: «الغنم، الفوز بالشّىء»؛ (غنیمت این است که انسان به چیزى دسترسى پیدا کند) و پس از ذکر این معنى وسیع از نظر لغت مى گوید: «معنى شرعى غنیمت (به عقیده فقهاى اهل تسنّن) همان غنائم جنگى است».(1) و نیز در تفسیر «المنار»، غنیمت را به معنى وسیع تفسیر کرده و اختصاصى به غنائم جنگى نداده است، اگرچه معتقد است باید معنى وسیع آیه فوق را به خاطر قید شرعى مقیّد به غنائم جنگى کرد».(2)

در تفسیر «روح المعانى» نوشته آلوسى مفسّر معروف سنّى نیز چنین آمده است که: «غنم در اصل به معنى هرگونه سود و منفعت است».(3)

و در تفسیر «مجمع البیان» نخست غنیمت را به معنى غنائم جنگى تفسیر کرده، ولى به هنگام تشریح معنى آیه چنین مى گوید: «قال اصحابنا انّ الخمس واجب فى کلّ فائدة تحصل للانسان من المکاسب و ارباح التّجارات و فى الکنوز و المعادن و الغوص و غیرذلک ممّا هو مذکور فى الکتب و یمکن ان یستدلّ على ذلک بهذه الایة فانّ فى عرف اللّغة یطلق على جمیع ذلک اسم الغنم و الغنیمة»(4)؛ (علماى شیعه معتقدند که خمس در هرگونه فائده اى که براى انسان فراهم مى گردد واجب است، اعم از این که از طریق کسب و تجارت باشد یا از طریق گنج و معدن و آنچه با غوص از دریاها خارج مى کنند و سایر امورى که در کتب فقهى آمده است و مى توان به این آیه بر این مدّعا استدلال کرد؛ زیرا در عرف لغت به تمام اینها غنیمت گفته مى شود).

شگفت آور این که بعضى از مغرضان که گویا براى سمپاشى در افکار عمومى مأموریّت خاصّى دارند، در کتابى که در زمینه خمس نوشته اند، دست به تحریف مضحکى در عبارت تفسیر «مجمع البیان» زده، قسمت اوّل گفتار او را که متضمّن تفسیر غنیمت به معنى غنائم جنگى (از نظر جمعى از مفسّران است) ذکر کرده؛ ولى توضیحى را که درباره عمومیّت معنى لغوى و معنى آیه بیان کرده است، بکلّى نادیده گرفته و یک مطلب دروغین به این مفسّر بزرگ اسلامى نسبت داده است مثل این که فکر مى کرده تفسیر «مجمع البیان» تنها در دست خود او است و دیگرى آن را مطالعه نخواهد کرد تا مشتش را آشکارا باز کند و عجیب این است که این خیانت را تنها در این مورد مرتکب نشده است؛ بلکه در موارد دیگر نیز آنچه به سود بوده گرفته و آنچه به زیان بوده است نادیده گرفته است.

در تفسیر «المیزان» نیز با استناد به سخنان علماى لغت تصریح شده که غنیمت هرگونه فایده است که از طریق تجارت یا کسب و کار و یا جنگ به دست انسان مى افتد و مورد نزول آیه گرچه غنائم جنگى است؛ ولى مى دانیم که هیچ گاه مورد، عمومیّت مفهوم آیه را تخصیص نمى زند.(5)

از مجموع آنچه گفته شد چنین نتیجه گرفته مى شود که:
آیه غنیمت، معنى وسیعى دارد و هرگونه درآمد و سود و منفعتى را شامل مى شود؛ زیرا معنى لغوى این لفظ عمومیّت دارد و دلیل روشنى بر تخصیص آن در دست نیست. تنها چیزى که جمعى از مفسّران اهل تسنّن روى آن تکیه کرده اند این است که آیات قبل و بعد در زمینه جهاد وارد شده است و همین موضوع قرینه مى شود که آیه غنیمت نیز اشاره به غنائم جنگى باشد. در حالى که مى دانیم شأن نزولها و سیاق، هیچ گاه عمومیّت آیه را تخصیص نمى زنند و به عبارت روشن تر، هیچ مانعى ندارد که مفهوم آیه یک معنى کلّى و عمومى باشد و در عین حال مورد نزول آیه یکى از مصادیق این حکم عمومى و کلّى باشد.

مثلاً در آیه 7 سوره حشر مى خوانیم: «مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»؛ (هرچه پیامبر براى شما مى آورد بگیرید و هرچه از آن نهى مى کند خوددارى کنید). این آیه یک حکم کلّى درباره لزوم پیروى از فرمان هاى پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را بیان مى کند در حالى که مورد نزول آن، اموالى است که از دشمنان بدون جنگ به دست مسلمانان افتاده است (و اصطلاحاً به آن فىء گفته مى شود) و نیز در آیه 233 سوره بقره، یک قانون کلّى به صورت «لاتُکَلِّفُ نَفْسٌ اِلَّا وُسْعَهَا»؛ (هیچ کس موظّف به بیش از مقدار توانائى خود نیست) بیان شده است در حالى که مورد آیه درباره اجرت زنان شیرده است و به پدر نوزاد دستور داده شده است به اندازه توانائى خود به آنها اجرت بدهد ولى آیا ورود آیه در چنین مورد خاصّى مى تواند جلو عمومیّت این قانون (عدم تکلیف مگر به مقدار توانائى) را بگیرد! خلاصه این که، آیه در ضمن آیات جهاد وارد شده؛ ولى مى گوید: هر درآمدى از هر موردى عاید شما شود (که یکى از آنها غنائم جنگى است) خمس آن را بپردازید مخصوصاً کلمه «ما»ءِ موصوله و کلمه «شىء» که دو کلمه عام و بدون هیچ گونه قید و شرطند این موضوع را تقویت مى کند.

پی‌نوشت‌ها:
(1). مفاتیح الغیب، فخرالدین رازى، محمد بن عمر، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1420 قمری، چاپ: سوم، ج 15، ص 484.
(2). تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، رشید بن علی رضا، محمد، الهیئة المصریة العامة للکتاب، بی جا، 1990 میلادی، ج 10، ص 4.
(3). روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، آلوسى، سید محمود، تحقیق: على عبدالبارى عطیه، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1415 قمری، چاپ: اول، ج 5، ص 200.
(4). مجمع البیان فى تفسیر القرآن، طبرسى، فضل بن حسن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 شمسی، چاپ: سوم، ج 4، ص 836.
(5). المیزان فى تفسیر القرآن، طباطبایى، سید محمد حسین، انتشارات اسلامى، قم، 1417 قمری، چاپ: پنجم، ج 9، ص 89.

منبع: خمس پشتوانه بیت المال‏، مکارم شیرازى، ناصر، ‏مدرسة الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، ‏1380 ش، ‏چاپ: چهارم‏، ص 19.
نسخه چاپی