پرسش :

سؤال:هنوز هفده سالم نشده بود که پدرم اصرار داشت ازدواج کنم. خواستگار يکي از دوستان اوبود و من هم که از رفتارهاي خانواده ام خسته شده بودم از اينکه بدون داشتن زيبايي مورد پسند جواد قرار گرفته بودم ، بسيار خوشحال بودم و علي رغم مخالفت مادر و خواهرم به عقد او درآمدم. ابتدا همه چيز خوب بود، تا اينکه متوجه شدم، جواد سيگار مي کشد که با اصرار و پافشاري ام ترک کرد، اما درکنار دوستان بدي که داشت شروع به استفاده از مواد مخدر کرد که باعث اختلاف و درگيري و قهر کردنهاي متعدد من شد، چون تصور مي کردم اگر کوتاه بيايم زندگي ام را از دست مي دهم. ناگفته نماند او با محبت و خوب بود و اگر رفتار مهربان و منطقي داشتم تاثير بهتري به دنبال داشت. او بارها و بارها براي آشتي پيشقدم شد و با تلاش فراوان توانست بسياري از مشکلات را حل کند، اما هنوز نتوانسته ام رفتار و برخورد درستي با او داشته باشم وبا داشتن دو فرزند نگران زندگيم هستم


پاسخ :
پاسخ:اگرجواد به طرف سيگار و مواد مخدر نمي رفت، طبعاً شما هم برخورد تند و عصبي با او نداشتيد، پس زمينه ساز چنين رفتارهايي اقدامات جواد بوده، اما عکس العمل شما درست و سازنده نبوده است. اگر جواد ظرفيت هاي اخلاقي لازم را نداشت پس از درگير شدن در اعتياد، خودش و خانواده اش را به نابودي مي کشيد البته کمک هاي شما در مواقعي که آرامش و رفتار مناسبي داشتيد بي تاثير نبوده که بايد اين گونه رفتارها افزايش يابد.اين بار نيز جواد مي تواند کمک زيادي به بهبود شما بکند، چون او همان طور که قادر است در شما تلاطم ايجاد کند مي تواند آرامش و بردباري و اخلاق خود را تقويت کند، اما تصميم و خواست شما نقش تعيين کننده اي در بهبود رفتارها دارد که نبايد ازآن غافل شويد
منبع:مجله روزهاي زندگي شماره 329
نسخه چاپی