پرسش :

نسخ چيست و چگونه ممکن است؟ در چه آياتي نسخ واقع شده است؟ نسخ به چه معناست؟ در كدام آيات، نسخ واقع شده است؟ چگونه ممكن است حكمى از احكام الهى نسخ شود؟


پاسخ :
مطابق بيان علامه طباطبايى )ره(، »اصطلاح نسخ نزد فقها از آيات زير اخذ شده است: »ما ننسخ من آية أو ننسها نأت بخير منها أو مثلها ألم تعلم أن الله على كل شى‏ء قدير - ألم تعلم أن الله له ملك السموات و الأرض و ما لكم من دون الله من ولى و لا نصير«بقره 106 - 107/2: هر حكمى را نسخ كنيم يا آن را به [دست] فراموشى بسپاريم، بهتر از آن يا مانندش را مى‏آوريم؛ مگر ندانستى كه خدا بر هر كارى تواناست؟ مگر ندانستى كه فرمانروايى آسمان‏ها و زمين از آن خداست؟ و شما جز خدا سرور و ياورى نداريد؟. ، و البته واژه‏ى نسخ در اين آيات، هم شامل امور تكوينى مى‏شود و هم شامل امور تشريعى؛ كه اين امر را اصطلاحا در امور تكوينى، »بداء« و در امور تشريعى، »نسخ« مى‏گويند.
واژه‏ى »نسخ« به معناى »زايل كردن« است و گاه به معناى نقل يك نسخه‏ى كتاب به نسخه‏اى ديگر نيز به كار مى‏رود و اين عمل را به اين جهت نسخ گويند كه گويى كتاب اول را از بين برده و كتابى ديگر را به جايش آورده‏اند؛ لذا در آيه‏اى آمده است: »و اذا بدلنا آية مكان آية، و الله أعلم بما ينزل، قالوا انما أنت مفتر، بل أكثرهم لا يعلمون««نحل 101/16: و چون حكمى را به جاى حكم ديگر بياوريم - و خدا به آنچه به تدريج نازل مى‏كند داناتر است - مى‏گويند »جز اين نيست كه تو دروغ بافى.« [نه،] بلكه بيشتر آنان نمى‏دانند. كه اين آيه مى‏رساند كه نسخ باعث نمى‏شود خود آيت نسخ شده به كلى از عالم هستى نابود شود، بلكه نشان مى‏دهد كه حكم ناشى از آن، عمرش كوتاه بوده است؛ چون به وضعيتى وابسته است كه با نسخ، صفت آيت بودن آن از بين مى‏رود؛ يعنى اصل آيت حفظ مى‏شود و فقط اثر آن از بين مى‏رود و آيت بهترى جايگزين آن مى‏شود. اما اين كه آيت بودن يك آيه به چيست، بايد گفت: هر آيه‏اى از جهات متعددى آيت است؛ مثلا از حيث فصاحت و بلاغت، از حيث ايجاد تقوا در انسان، از حيث اشتمالش بر احكام و تعاليم الهى و...؛ و در مورد آيات قرآن، وقتى نسخ واقع مى‏شود، تنها يكى از جهات آيت بودن منسوخ مى‏شود، نه همه‏ى جهات؛ مثلا وقتى حكم يك آيه نسخ مى‏شود، اين آيه هنوز چون از جهت فصاحت و بلاغت معجزه است، آيت بودنش باقى مى‏ماند.
در مورد نسخ، دو شبهه ممكن است مطرح شود كه در همان آيه‏ى ابتداى بحث، به هر دو شبهه پاسخ داده شده است:
شبهه‏ى اول اين است كه آيت اگر از ناحيه‏ى خداست، حتما مشتمل بر مصلحتى است كه با غير اين آيه، آن مصلحت تأمين نمى‏شد. از طرف ديگر، خدا مانند بندگان نيست كه امروز علمش به مصلحتى تعلق گيرد و فردا مصلحت جديدى را كشف كند و حكم جديدى صادر نمايد. لذا نسخ مستلزم نفى عموم و اطلاق قدرت خداست.
شبهه‏ى دوم اين است كه هر قدرتى، هنگامى كه به كارى تعلق گرفت و چيزى موجود شد، ديگر از آن وضعى كه بر آن هستى پذيرفته است، دگرگون نمى‏شود. مثلا انسان حتى در افعال اختياريش، وقتى كار را انجام داد، ديگر اختيار ندارد و فعل، ضرورى الثبوت شده است. بنابراين، اصلا نسخ محال و ممتنع است. در واقع مبناى اين اشكال آن است كه ملكيت خدا مطلق نيست و وقتى كارى انجام داد، آن فعل ضرورى الثبوت مى‏شود و خود خدا هم ديگر نمى‏تواند آن را عوض كند.
در پاسخ شبهه‏ى اول، در آيه گفته شده است: الم تعلم أن الله على كل شى‏ء قدير؛ يعنى: مگر نمى‏دانى كه خدا بر همه چيز قادر است و مى‏تواند به جاى چيزى كه زايل شده است، مثل آن يا بهتر از آن را بياورد و آن مصلحت قبلى را كاملا جبران كند.
در پاسخ شبهه‏ى دوم هم گفته شده است: الم تعلم أن الله له ملك السموات و الأرض و ما لكم من دون الله من ولى و لا نصير؛ يعنى: چون ملك آسمان‏ها و زمين از آن خداست، پس حق دارد هر گونه كه بخواهد در ملكش تصرف كند و هيچ كس نسبت به چيزى مالكيتى ندارد كه موجب مانعيت خدا در تصرفش شود.
از اين آيه پنج نكته روشن مى‏شود:
1. نسخ تنها مربوط به احكام شرعى نيست، بلكه مربوط به تكوينيات هم هست )كه اصطلاحا به آن بداء گفته مى‏شود(. در روايات نيز گاه گفته شده است كه: فلان حكم تكوينى با فلان حكم نسخ شد؛ مثلا در تفسير نعمانى از اميرالمؤمنين )ع( روايت شده كه در ضمن آيات ناسخ و منسوخ فرموده است: آيه‏ى و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون «ذاريات 56/51: و جن و انس را نيافريدم مگر براى اين كه مرا عبادت كنند. » توسط آيه‏ى و لا يزالون مختلفين - الا من رحم ربك و لذلك خلقهم و [مردم] پيوسته در اختلافند؛ - مگر كسانى كه پروردگار تو به آنان رحم كرده و براى همين آنان را آفريده است. نسخ شده است؛ يا آيه‏ى و ان منكم الا واردها كان على ربك حتما مقضيا مريم 71/19: و هيچ كس از شما نيست مگر اين كه در آن [مساوى جهنم] وارد مى‏گردد. اين [امر] بر پروردگارت، حكمى قطعى است. توسط آيه‏ى ان الذين سبقت لهم منا الحسنى أولئك عنها مبعدون - لا يسمعون حسيسها و هم فيما اشتهت أنفسهم خالدون - لا يحزنهم الفزع الأكبر... انبيا 101 - 103/21: بى‏گمان كسانى كه قبلا از جانب ما به آنان وعده‏ى نيكو داده شده است، از آن [آتش جهنم] دور داشته خواهند شد - صداى آن را نمى‏شنوند و آنان در ميان آنچه دلشان بخواهد، جاودانند. - اين بزرگترين دلهره، آنان را غمگين نمى‏كند. نسخ شده است (توجه شود، نسخ در اين آيات معناى خاصى دارد كه با نسخ در احكام تشريعى متفاوت است. براى شرح اين معنا در مورد آيات فوق، ر.ك: ترجمه‏ى تفسير الميزان، ج 1، ص 384 - 386. .)
2. نسخ همواره دو طرف مى‏خواهد: ناسخ و منسوخ، و با يك طرف، فرض نمى‏شود.
3. ناسخ، كمال يا مصلحتى را كه در منسوخ نهفته، و حتى اغلب بالاتر از آن مصلحت را داراست.
4. ناسخ از نظر ظاهر با منسوخ متفاوت است؛ نه از حيث رعايت مصلحت؛ زيرا مصلحتش جاى مصلحت منسوخ را پر مى‏كند و همين مصلحت مشترك است كه تنافى ظاهرى آن دو را رفع مى‏كند. مثلا اگر پيامبرى از دنيا برود و مقتضيات زمانه تغيير كند و پيامبرى بيايد كه دين جديدى بياورد، هر دوى اين‏ها نسبت به زمان خود مطابق مصلحت بوده است؛ لذا اين كه يكى ناسخ ديگرى است، هيچ اشكالى ندارد. همچنين است در احكام مربوط به زمان يك پيامبر. علاوه بر اين‏ها، آيات منسوخه نوعا لحنى دارند كه به طور اشاره مى‏فهمانند كه به زودى نسخ خواهند شد و حكم در آن‏ها تا ابد دوام ندارد؛ مانند آيه‏ى فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى الله بأمره (بقره 109/2: پس عفو كنيد و درگذريد تا خدا فرمان خويش را بياورد. ) كه توسط آيات جهاد نسخ شده است؛ يا حكم زنان زناكار: فأمسكوهن فى البيوت حتى يتوفيهن الموت أو يجعل الله لهن سبيلا (نساء 15/4: آن زنان [زناكار] را در خانه‏ها نگه داريد تا مرگشان فرا رسد؛ يا خدا راهى براى آنان قرار دهد. ؛ كه توسط آيات تازيانه زدن بر زناكار نسخ شده است.)
5. نسبت ميان ناسخ و منسوخ، غير از نسبت ميان عام و خاص، مطلق و مقيد، و مجمل و مبين است؛ يعنى ظهور آيه‏ى ناسخ در مدلول خودش تمام است و از حيث مدلولش نيازى به منسوخ ندارد؛ و بالعكس؛ در حالى كه در ساير موارد فوق الذكر چنين نيست. اين، بحثى است مربوط به اصول فقه.« (ترجمه تفسير الميزان، ج 1، ص 377 - 382، با تلخيص. .)
آنچه تا اين جا گفته شد، نظر علامه طباطبايى )ره( است كه نظر مشهور مفسران است؛ اما برخى از مفسران متأخر، همچون آيت الله العظمى خويى )ره( اين نظر را مورد نقد قرار داده‏اند. ايشان معتقدند: در جايى كه حكم آيه موقتى بوده و اين از خود عبارت آيه معلوم است، اصلا نسخ تحقق نيافته است؛ بلكه نسخ در جايى است كه صريحا در موردى، حكمى به طور مطلق داده شود و بعد از مدتى، صريحا همان حكم برداشته شود. ايشان با بررسى تمام آياتى كه در مورد آن‏ها ادعاى نسخ وجود دارد، به اين نتيجه مى‏رسند كه در قرآن، هيچ آيه‏ى ناسخ يا منسوخى وجود ندارد و آن آيه‏ى ما ننسخ من آية أو ننسها نأت بخير منها أو مثلها (بقره 106/2: هر حكمى را نسخ كنيم يا آن را به دست فراموشى بسپاريم، بهتر از آن يا مانندش را مى‏آوريم.) در مورد نسخ احكام پيامبران پيشين توسط پيامبر اسلام )ص( است و نه در احكام خود پيامبر اسلام )ص(. البته، تنها موردى كه ايشان نسخ را مى‏پذيرند، آيات مربوط به نجوا است(مجادله 12 - 13/58. يا ايها الذين آمنوا اذا ناجيتم الرسول فقدموا بين يدى نجويكم صدقة.) كه ابتدا دستور داده شد براى نجواى با پيامبر، صدقه پرداخت شود؛ ولى چون جز حضرت على )ع( كسى اين كار را نكرد و ديگر مردم به خاطر نپرداختن صدقه، اصلا سراغ پيامبر )ص( نمى‏رفتند تا سؤالات شرعى‏شان را بپرسند، لذا اين حكم برداشته شد. در واقع، خدا در اين قضيه خواست تا شأن و منزلت حضرت على )ع( را از حيث تبعيتش از پيامبر )ص( نشان دهد؛ چنان كه بعدها نيز اميرالمؤمنين )ع( افتخار مى‏كرد كه تنها كسى بوده كه به حكم آيه‏ى نجوى عمل كرده است براى تفصيل نظر ايشان، ر.ك: البيان فى تفسير القرآن، صص 277 - 380. .
لذا با توجه به اين اختلاف نظرها، نمى‏توان دقيقا مشخص كرد كه كدام آيات منسوخند؛ يعنى از ديد آيت الله العظمى خويى )ره(، تنها يك آيه‏ى منسوخ داريم و از منظر بقيه، آيات متعددى منسوخند؛ و باز در ميان خود آن‏ها در مورد تعداد اين آيات منسوخ، اختلاف نظر هست
نسخه چاپی