پرسش :

عربى بودن: آيا عربي بودن قرآن کريم، دليل خاصي دارد و يا قرآن مي توانست معجزه باشد و غير عربي؟ آيا وجه خاصى در زبان عربى بوده كه قرآن به اين زبان نازل شده است؟ و آيا قرآن مى‏توانست به زبان ديگرى نازل شود و در عين حال معجزه باشد؟


پاسخ :
ظاهرا فلسفه‏ى نزول قرآن به زبان عربى، بايد همان قاعده‏اى باشد كه در خود قرآن كريم آمده است: ما أرسلنا من رسول الا بلسان قومه (ابراهيم 4/14: و ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم. ) ؛ يعنى: چون پيامبر اسلام )ص( در ميان قوم عرب مبعوث شده، قرآن به زبان عربى نازل شده است، و لذا اگر پيامبر اكرم )ص( به فرض در جاى ديگرى مبعوث مى‏شد، خود به خود زبان پيامبر مطابق زبان آن قوم مى‏بود. علامه طباطبايى نيز درباره‏ى آيه‏ى: انا انزلناه قرآنا عربيا لعلكم تعقلون( يوسف 2/12: ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم، باشد كه بينديشيد. ) مى‏فرمايد كه »اين آيه بدين معناست كه: ما اين كتاب مشتمل بر آيات را در مرحله‏ى نزول، در قالب الفاظ، آن هم به زبان عربى نازل كرديم تا در خور تعقل تو و قوم تو باشد. اگر در مرحله‏ى وحى به قالب الفاظ خواندنى در نمى‏آمد و يا اگر در مى‏آمد، به لباس عربى ملبس نمى‏شد، قوم تو به اسرار آن پى نمى‏برد و فهم آن فقط مختص به تو مى‏شد(ترجمه‏ى تفسير الميزان: ج 11، ص 101. .)
اگر بخواهيم به لحاظ تحقيقات زبان شناسى نيز قضاوت كنيم، باز بايد گفت كه از نظر زبان شناسان، زبان عربى، يكى از زبان‏هاى سامى است در مقابل زبان‏هاى هند و اروپايى - كه فارسى از اين دسته‏ى دوم است -؛ و هيچ برترى بر زبان‏هاى ديگر ندارد؛ بلكه اتفاقا به نظر برخى، زبان‏هاى هند و اروپايى به خاطر اسلوب خاصى كه دارند، كارآيى‏شان در ساخت واژگان قوى‏تر است. (ر.ك: مقدمه‏ى پروفسور حسابى بر فرهنگ حسابى )فرهنگ انگليسى به فارسى(. ) اتفاقا همين را مى‏توان يكى از جنبه‏هاى اعجاز قرآن قلمداد كرد؛ زيرا با زبانى كه به لحاظ واژه پردازى قابليت چندان بالايى ندارد، كلام و معارفى ارائه شده كه هيچ كس نتوانسته است مثل و مانند آن را بياورد.
همچنين علامه طباطبايى )ره( درباره‏ى اين كه آيا زبان عربى مميزه‏ى خاصى داشته كه باعث نزول قرآن به اين زبان شده است، نكته‏ى خاصى مطرح نكرده‏اند؛ اما در تفسير آيه‏ى ولو جعلناه قرآنا أعجميا لقالوا لولا فصلت آياته
أاعجمى و عربى، قل هو للذين آمنوا هدى و شفاء (فصلت 44/41:) اگر اين كتاب را قرآنى غير عربى گردانيده بوديم، قطعا مى‏گفتند: »چرا آيات آن روشن بيان نشده است؟كتابى غير عربى و [مخاطب آن] عرب زبان؟!« بگو: »اين كتاب براى كسانى كه ايمان آورده‏اند، رهنمود و درمانى است.«. مى‏فرمايد: »اثر و خاصيت قرآن دائر مدار عربيت واژگان و زبانش نيست؛ بلكه اين مردم هستند كه برخى سالم و برخى مريض هستند و به فراخور حال خود، از قرآن بهره مى‏گيرند(ترجمه‏ى تفسير الميزان، ج 17، ص 607)
البته نكته‏ى ديگرى هم هست. قرآن كه نازل شد، معارف عميقى را با خود به همراه آورد و اين معارف عميق فلسفى، عرفانى و...، همگى در قالب زبان عربى نازل شدند. پس اين زبان به تبع قرآن، ارج و منزلتى پيدا كرد و مسلمانان به عنوان اولين گام براى پى بردن به معانى قرآن، به تحقيق و تدوين ادبيات اين زبان پرداختند و كم‏كم اين مسأله به صورت رشته‏ى تخصصى‏اى درآمد. اين فعاليت‏ها به تدريج بر غناى اين زبان افزود و توانايى يافت كه ظرفى براى بيان انواع معارف عميق فلسفى، عرفانى و... شود. به بيان ديگر، زبان عربى در پرتو قرآن و اهتمام مسلمانان به قرآن، ارج و منزلتى يافت و همين ارج و منزلت باعث شد تا متخصصانى در اين عرصه پيدا شوند و به توسعه‏ى هر چه بيش‏تر آن همت گمارند. اين زبان به تدريج بسترى براى معارف الهى شد؛ به نحوى كه حتى متفكران مسلمان غير عرب نيز اين زبان را براى بيان مطالب عميق خويش، بهتر از زبان مادرى‏شان يافتند و از اين زبان براى نوشتن كتاب‏هاى فلسفى و عرفانى و... استفاده كردند.
نسخه چاپی