پرسش :
اگر حيات، امري غير مادي است، آيا نبايد روح هر موجود زندهاي - حتي گياهان - باقي بماند؟
پاسخ :
ابتدا بايد توجه کرد که گياهان گرچه حيات دارند، اما شايد روح به آن معنايي که در مورد انسان به کار ميرود، نداشته باشند. اما هر چه باشد بهرهاي از تجرد و حيات دارند. اساسا در منطق قرآن کريم نه تنها حيوانات و گياهان، بلکه تمامي موجودات از حيات و تجرد بهرهاي دارند و لذاست که همهي موجودات عالم به تسبيح حق مشغولند، ولو اين که ما انسانها متوجه نشويم: »و إن من شيء إلا يسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبيحهم«. (اسراء 44/17: هيچ چيزي نيست، مگر اين که در حال ستايش تسبيح او ميگويد، ولي شما تسبيح آنها را در نمييابيد) پس اگر مقصود از اين سؤال روح اصطلاحي نباشد، بلکه حقيقت هر موجودي باشد، بايد گفت که حقيقت هيچ موجودي، حتي جمادات، از بين نميرود و لذا در قرآن کريم حشر و رستاخيز، تنها مختص انسان نيست، بلکه تمامي موجودات عالم در قيامت محشور ميشوند.
به بيان علامه طباطبايي »ره«، آيهي شريفهي: »و ما خلقنا السماء و الأرض و ما بينهما باطلا« (ص 27/38: و آسمان و زمين و آنچه بين آن دو است را باطل و بيهوده نيافريديم) و نيز آيهي »و ما خلقنا السموات و الأرض و ما بينهما إلا بالحق و أجل مسمي« (احقاف 3/46: آسمانها و زمين و آنچه را که ميان آن دو است، جز به حق و [تا] زماني معين نيافريديم) عمومي بودن معاد را ثابت ميکنند، چون خداوندمتعال [در اين آيات فرموده که هر موجودي براي غايتي آفريده شده است و خلقتش باطل نيست.] و در اين دو سياق، بين موجودات زنده، البته زنده از نظر ما و غير زنده، يا بين موجودات عاقل و غير عاقل، فرقي ننهاده و لذا ميفهميم که حکم معاد و حشر براي همهي موجودات است.« (انسان از آغاز تا انجام، علامه طباطبايي، ص 208، لازم به ذکر است که ملاصدرا اين مطلب را بر اساس ادلهي عقلي نيز اثبات کرده است. ر. ک: اسفار، ج 9، ص 243 - 272)
در مباحث قبل (در سؤال سوم از آخرين فصل بخش اول) نشان داديم که بر اساس آيات قرآن صريحا ميتوان حشر تمامي موجودات زنده و غير زنده را اثبات کرد و اکنون ميافزاييم که اين مطلب در روايات، شرح بيشتري داده شده و حتي حسابرسي حيوانات نيز مطرح شده است. به عنوان مثال در روايتي آمده است که پيامبر )ص( هنگام ديدن شتري که بستهي بارش را از پشتش برنداشته بودند، فرمود: »صاحبش کجاست؟ به او بگوييد خود را براي دادخواهي فردا )قيامت( آماده کند.« (من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 292. به نقل از انسان از آغاز تا انجام، ص 211. در همين منبع، روايات ديگري نيز در اين باب آمده است)
ابتدا بايد توجه کرد که گياهان گرچه حيات دارند، اما شايد روح به آن معنايي که در مورد انسان به کار ميرود، نداشته باشند. اما هر چه باشد بهرهاي از تجرد و حيات دارند. اساسا در منطق قرآن کريم نه تنها حيوانات و گياهان، بلکه تمامي موجودات از حيات و تجرد بهرهاي دارند و لذاست که همهي موجودات عالم به تسبيح حق مشغولند، ولو اين که ما انسانها متوجه نشويم: »و إن من شيء إلا يسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبيحهم«. (اسراء 44/17: هيچ چيزي نيست، مگر اين که در حال ستايش تسبيح او ميگويد، ولي شما تسبيح آنها را در نمييابيد) پس اگر مقصود از اين سؤال روح اصطلاحي نباشد، بلکه حقيقت هر موجودي باشد، بايد گفت که حقيقت هيچ موجودي، حتي جمادات، از بين نميرود و لذا در قرآن کريم حشر و رستاخيز، تنها مختص انسان نيست، بلکه تمامي موجودات عالم در قيامت محشور ميشوند.
به بيان علامه طباطبايي »ره«، آيهي شريفهي: »و ما خلقنا السماء و الأرض و ما بينهما باطلا« (ص 27/38: و آسمان و زمين و آنچه بين آن دو است را باطل و بيهوده نيافريديم) و نيز آيهي »و ما خلقنا السموات و الأرض و ما بينهما إلا بالحق و أجل مسمي« (احقاف 3/46: آسمانها و زمين و آنچه را که ميان آن دو است، جز به حق و [تا] زماني معين نيافريديم) عمومي بودن معاد را ثابت ميکنند، چون خداوندمتعال [در اين آيات فرموده که هر موجودي براي غايتي آفريده شده است و خلقتش باطل نيست.] و در اين دو سياق، بين موجودات زنده، البته زنده از نظر ما و غير زنده، يا بين موجودات عاقل و غير عاقل، فرقي ننهاده و لذا ميفهميم که حکم معاد و حشر براي همهي موجودات است.« (انسان از آغاز تا انجام، علامه طباطبايي، ص 208، لازم به ذکر است که ملاصدرا اين مطلب را بر اساس ادلهي عقلي نيز اثبات کرده است. ر. ک: اسفار، ج 9، ص 243 - 272)
در مباحث قبل (در سؤال سوم از آخرين فصل بخش اول) نشان داديم که بر اساس آيات قرآن صريحا ميتوان حشر تمامي موجودات زنده و غير زنده را اثبات کرد و اکنون ميافزاييم که اين مطلب در روايات، شرح بيشتري داده شده و حتي حسابرسي حيوانات نيز مطرح شده است. به عنوان مثال در روايتي آمده است که پيامبر )ص( هنگام ديدن شتري که بستهي بارش را از پشتش برنداشته بودند، فرمود: »صاحبش کجاست؟ به او بگوييد خود را براي دادخواهي فردا )قيامت( آماده کند.« (من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 292. به نقل از انسان از آغاز تا انجام، ص 211. در همين منبع، روايات ديگري نيز در اين باب آمده است)