پرسش :

مقصود از اين که شهيدان زنده‏اند، چيست - مگر همه‏ي انسان‏ها حيات برزخي ندارند؟


پاسخ :
قرآن کريم مي‏فرمايد: »و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله أمواتا، بل أحياء عند ربهم يرزقون.« (آل عمران 169/3: کساني را که در راه خدا کشته مي‏شوند، مرده نپنداريد، بلکه زنده‏هايي هستند که نزد پروردگارشان روزي مي‏گيرند) و نيز مي‏فرمايد: »و لا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله أموات، بل أحياء و لکن لا تشعرون.« (بقره 154/2: به کساني که در راه خدا کشته مي‏شوند، مرده نگوييد؛ بلکه زنده‏اند ولي شما درک نمي‏کنيد) در اين آيات دو مسأله مطرح است: اولا مقصود از زنده بودن آن‏ها چيست؟ و ثانيا آيا از اين آيات مي‏توان نتيجه گرفت که ساير انسان‏ها حيات برزخي ندارند؟
درباره‏ي مسأله‏ي اول، علامه طباطبايي »ره« پس از بحث درباره‏ي برخي تفاسير ناروا از اين آيه، مي‏فرمايد: »بنابراين آنچه گذشت، معناي آيه اين طور مي‏شود: کساني را که در راه خدا کشته شده‏اند، مرده مگوييد و آنان را فاني نپنداريد که آن معنايي که از کلمه‏ي مرگ در ذهن شماست بر آنان صادق نيست، چون مرگ آنان آن طور که حس ظاهر بين شما درک مي‏کند، به معناي بطلان نيست، بلکه مرگ آنان نوعي زندگي است که شما آن را درک نمي‏کنيد.«
شايد اشکال شود که اين سخن در برابر کفار به جاست، ولي خطاب آن به مؤمنان که همه يا بيش‏ترشان علم به بقاي انسان پس از مرگ دارند و مرگ را بطلان ذات نمي‏دانند، چه معنا دارد؟
در پاسخ مي‏گوييم: درست است که مؤمنان اين معنا را مي‏دانند، ولي در عين حال وقتي کشته شدن را تصور مي‏کنند، پريشاني و مضطرب مي‏شوند. لذا در آيه‏ي شريفه براي بيدار شدن آنان، همان علم و ايماني که دارند، به رخشان مي‏کشد تا آن اضطراب را از دل‏هايشان بزدايد و معلوم است که اين هم اولياي شهيد را بيدار مي‏کند و مي‏فهمند که شهادت عزيزشان بيش از جدايي چند روز نيست و هم افراد ديگر را آماده شهادت و جهاد مي‏سازد، چون مي‏فهمند که در برابر شهادت به حياتي طيب، نعمتي دائم و رضواني از خدا مي‏رسند.
در حقيقت، خطاب در اين آيه، نظير خطاب به رسول خدا )ص( است که مي‏فرمايد: »الحق من ربک فلا تکونن من الممترين« (بقره 147/2: حق از جانب پروردگار توست، پس از ترديد کنندگان مباش) با اين که رسول خدا )ص( مي‏دانست که حق از ناحيه‏ي خداست و هم به آيات پروردگارش يقين داشت، ولي اين گونه خطاب‏ها کنايه است و مي‏خواهد بفرمايد که مطلب به قدري واضح و بديهي است که حتي تصور خلافش را هم تحمل نمي‏کند.« (ترجمه‏ي تفسير الميزان، ج 1، ص 522 - 523)
لازم به ذکر است که اين آيه از آياتي است که استدلال به آن، براي وجود برزخ و حيات برزخي معروف است و پيداست که اختصاص آيه‏ي شريفه به شهدا بدين معنا نيست که دلالت بر حيات بعد از مرگ فقط براي شهدا داشته باشد. در حقيقت، در اين آيه حيات برزخي امري مسلم فرض شده و بر اساس آن به حيات عالي‏ترين براي شهدا که همراه با رزق من عندالله است،
اشاره شده است«. (محمد شجاعي، بازگشت به سوي خدا، ص 237) اما با توجه به اين که اين مطلب از نظر برخي ترديد دارد، خوب است به پاسخ علامه طباطبايي )ره( در اين زمينه اشاره کنيم:
»عده‏اي از ظاهر برخي از روايات نتيجه گرفته‏اند که برزخ مال سه دسته است: کساني که در ايمان کامل هستند، کساني که در کفر کامل شده‏اند و دسته سوم کساني هستند که »محض الکفر محضا و محض الايمان محضا« نيستند و لذا برزخي نمي‏باشند. اما در اکثر روايات ديگر صريحا اشاره شده است که همه‏ي افراد بايد پس از مرگ، عالم برزخ را طي کنند.
اما آيات، خلاف تلقي بالا است. اولا در ادامه‏ي همين آيه که مورد استشهاد قرار گرفته آمده است: »فرحين بما آتاهم الله من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلفهم ألا خوف عليهم و لا هم يحزنون.« (آل عمران 170/3: »آنان به فضل و رحمت خدا شادمانند و از اين که مؤمناني در پي آنانند و هنوز به آن‏ها نپيوسته‏اند، خوف و حزني ندارند، مسرورند.« توجه شود که در بسياري از ترجمه‏ها اشتباه »يستبشرون« را که به معناي »بشارت مي‏يابند و مسرور مي‏شوند« است، به »بشارت مي‏دهند« ترجمه کرده‏اند) و معلوم است که کساني که به آن‏ها ملحق نشده‏اند خصوص شهدا نيستند، پس اين »لم يلحقوا« نشان مي‏دهد که سايران نيز به برزخ مي‏روند.
ثانيا: دو آيه ديگر در قرآن کريم نيز هست که دلالت دارد بر اين که انسان پس از مردن بلافاصله وارد برزخ مي‏شود. يکي، داستان آن دو پيامبري است که حضرت عيسي براي تبليغ به انطاکيه فرستاد، ولي مردم دعوت آن‏ها را نپذيرفتند، سپس مردي از نقطه‏ي دور دست شهر براي کمک به آن دو آمد، مردم را پند و نصيحت کرد، خود ايمان آورد و لذا مردم آن مرد خدا را کشتند. در اين جا قرآن کريم مي‏فرمايد: »قيل ادخل الجنة، قال يا ليت قومي يعلمون - بما غفرلي ربي و جعلني من المکرمين«. (يس 20/36: گفته شد که وارد بهشت شو. گفت: اي کاش! قوم من مي‏دانستند - که پروردگارم مرا بخشيد و در زمره‏ي اکرام شدگان قرار داد) در
اين جا به مجرد کشته شدن، به او گفته شد که داخل بهشت شود و او نيز به حال بقيه‏ي مردم تأسف مي‏خورد که اين بهشت را از دست دادند.
مورد قبل براي مؤمنان بود. در مورد کافران هم درباره‏ي قوم نوح آمده است: »مما خطئياتهم أغرقوا فأدخلوا نارا«؛ (نوح 25/71: به واسطه‏ي گناهانشان غرق و داخل آتش شدند) يعني »پس از غرق شدن، بلافاصله داخل در آتش شدند.« (به نقل از آيت‏الله حسيني تهراني، »مهر تابان«، ص 356 - 358)
در مورد روايات مورد تمسک آن گروه بايد گفت که همگي بر اين دلالت دارند که افراد متوسط الحال در برزخ، سؤال و جواب نمي‏شوند و در هيچ کدام تصريح نشده است که اصلا به برزخ نمي‏روند. قبلا (در پاسخ سؤال پنجم از فصل قبل) دليل عدم سؤال و جواب از آن‏ها را توضيح داديم و در همان جا معلوم شد که سؤال و جواب نکردن، لزوما به معني برزخ نرفتن نيست.
نسخه چاپی