پرسش :

چرا مرد مى‏تواند تا چهار همسر داشته باشد، اما زن نمى‏تواند، چرا با وجود نفرت همه‏ى زنان از آمدن رقيب براى زندگى كه موجب كينه‏ها و كدورت‏هاى فراوان مى‏شود اسلام تعدد زوجات را جايز شمرده است؟


پاسخ :
براى پاسخ به اين گونه سؤالات، ابتدا به بررسى عدم جواز چند شوهرى و سپس به بحث جواز تعدد زوجات مى‏پردازيم. استاد مطهرى توضيح مى‏دهند كه: »مهم‏ترين علت شكست چند شوهرى و كمونيسم جنسى اين است كه اولا با روحيه‏ى انحصار طلبى مرد ناسازگار است، ثانيا رابطه‏ى مرد با نسل آينده‏اش نامعلوم خواهد بود، و ثالثا هم با طبيعت زن منافى است و هم با منافعش، زيرا داشتن چند زن براى مردى كه دنبال جنبه‏هاى مادى و جنسى زن است اشكال ندارد، اما داشتن چند شوهر براى زنى كه طالب رابطه‏ى معنوى و عاطفى شوهرش با اوست ناسازگار است و در چند شوهرى، زن هرگز نمى‏تواند عواطف خالصانه‏ى يك مرد را به خود جذب نمايد.« )مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، صص 295 - 297. .در اين جا مناسب است اندكى مطلب اول و سوم را كه دليل اصلى بحث است بيش‏تر توضيح دهيم. شايد كسى بگويد زن‏ها هم انحصار طلبند و دلشان مى‏خواهد شوهرشان زن ديگرى نگيرد. به علاوه، اگر قرار بود زن چند شوهر را دوست بدارد، نمى‏توانست عواطف خالصانه داشته باشد، نه اين كه اگر قرار باشد چند مرد او را دوست بدارند. پاسخ اين است كه اين تحليل، نه تحليلى بر اساس عواطف ظاهرى و عادى، بلكه بر اساس روان‏شناسى عميقى است كه امروزه حتى موجب وضع قوانين جنايى خاص نيز شده است. روان‏شناسان غربى نشان داده‏اند كه اساسا مردان توان تحمل اين كه مرد ديگرى با همسرشان روابط جنسى برقرار كند، ندارند و در صورت مشاهده‏ى چنين وضعى، حتى ممكن است به جنون آنى كشيده شوند.به همين دليل به طور طبيعى، مردى كه ببيند همسرش با مردان ديگرى رابطه‏ى جنسى دارد، نمى‏تواند او را دوست داشته باشد و لذا به تعبير شهيد مطهرى، نمى‏تواند عواطف واقعى نسبت به او داشته باشد. جالب اين جاست كه به لحاظ فقه اسلامى هم، مردى اگر همسرش را در حال روابط نامشروع با مرد ديگرى مشاهده كند، و در همان حال آنان را به قتل برساند، شرعا حرجى بر او نيست، بلكه فقط بايد بتواند به لحاظ قانونى اثبات كند كه واقعا آنان را در حال روابط نامشروع مشاهده كرده است. امروزه، روان‏شناسان جنايى معتقدند، مرد در اين حالت به جنون آنى مبتلا مى‏شود و به همين دليل دست به قتل مى‏زند و طبق قوانين تمامى شكشورها، انسانى كه در حال جنون مرتكب قتل شود، از حيث قتل مجرم شناخته نمى‏شود؛ هر چند ساير خسارت‏هايى را كه زده است، بايد جبران كند. )براى تفصيل اين بحث، خصوصا از حيث مباحث روان‏شناسى جنايى از ديد غربيان، ر. ك: پايان نامه‏ى كارشناسى ارشد آقاى على غلامى تحت عنوان »بررسى ماده 630 قانون مجازات اسلامى جمهورى اسلامى ايران« در رشته‏ى حقوق دانشگاه امام صادق )ع(. .
اما در خصوص تعدد زوجات، بايد توجه كرد كه بر خلاف تلقى مشهور، قانون تعدد زوجات، نه به خاطر مردان، بلكه به خاطر زنان وضع شده است و عامل اصلى آن افزايش تعداد زنان )آماده‏ى ازدواج( نسبت به مردان )آماده‏ى ازدواج( است. توضيح مطلب اين كه
كثرت تلفات مردان و نيز زودتر بودن دوره‏ى بلوغ دختران نسبت به پسران و آمادگى سريع‏تر دختران براى ازدواج در مقايسه با پسران، موجب مى‏شود كه در اغلب جوامع، تعداد زنان آماده‏ى ازدواج بيش از مردان باشد. از طرف ديگر حق تأهل يكى از طبيعى‏ترين و اصلى‏ترين حقوق انسانى انسان‏هاست. به اين ترتيب، اين فزونى، براى زنان مجرد، توليد حق، و براى مردان و زنان متأهل، توليد وظيفه مى‏كند. يعنى اگر تنها تك همسرى صورت قانونى داشته باشد، عملا گروه زيادى از زنان از حق تأهل محروم مى‏مانند.
راه‏حل برخى غربيان مانند برتراندراسل اين است كه اين زنان حق دارند مردان متأهل را شكار كنند و فرزندان بى‏پدر به دنيا آورند و دولت متكفل مخارج آنان شود! بديهى است كه اين راه‏حل نه تنها نوعى شيوع تعدد زوجات است، بلكه موجب اختلال روز افزون نظام خانواده‏ها هم مى‏شود. در حالى كه به نظر ما تنها راه نجات تك همسرى در كليت جامعه و جلوگيرى از اغواگرى زنانى كه از تأهل بى‏نصيب مانده‏اند، جواز تعدد زوجات است. به نظر ما تك همسرى، به لحاظ وحدتى كه در زندگى زناشويى ايجاد مى‏كند به مراتب، بهتر از تعداد زوجات است؛ اما وقتى بنا به ضرورت اجتماع، تعداد زنان نيازمند ازدواج بر مردان نيازمند ازدواج فزونى مى‏يابد، يكى از اين دو كار را بايد انجام داد: پذيرش جواز تعدد زوجات، يا رواج معشوقه‏گيرى. يعنى يا با چند همسرى اندكى از مردان متأهل و سر و سامان يافتن زنان بى‏شوهر، اجتماع را نجات دهيم، يا با باز گذاشتن معشوقه‏بازى، اكثريت مردان متأهل را هم اغوا كرده، كانون خانوادگى را متلاشى سازيم. )مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، صص 312 - 336. .
نكته‏ى ديگرى كه در بحث تعدد زوجات در اسلام بايد به آن توجه كرد، اين است كه اسلام براى تعدد زوجات شرايطى گذاشته كه اگر فردى به آن‏ها عمل نكند، به اسلام عمل نكرده است و عمل نادرست افراد را نبايد به حساب اسلام گذاشت. اولين و مهم‏ترين شرط آن عدالت است، به طورى كه حتى با رضايت هر دو زن هم نمى‏توان شرطى گذاشت كه يكى از زنان برخى از حقوق را نداشته باشد. اين شرط كاملا نشان مى‏دهد كه تعدد زوجات، نه براى هوس‏رانى مرد، بكله انجام يك وظيفه‏ى دشوار است. البته بايد اعتراف كرد افراد قليلى واقعا به اين شرط توجه مى‏كنند. مثلا در فقه دستورى هست كه اگر بيم داريد كه روزه برايتان ضرر داشته باشد، روزه نگيريد، و بسيار مى‏شنويم كه مى‏پرسند: »مى‏ترسم روزه برايم ضرر داشته باشد، بگيريم يا نه؟« ولى نص قرآن است كه: »اگر بيم داريد نتوايد ميان زنان به عدالت رفتار كنيد، بيش‏تر از يك زن نگيريد.« اما آيا تا به حال شنيده‏ايد كسى بگويد »من بيم عدم عدالت دارم، زن بگيرم يا نه؟« اين كه سهل است، برخى با علم و تصميم به عدم عدالت، زن دوم مى‏گيرند و اين‏ها هستند كه اسلام را بدنام مى‏كنند. گذشته از شرط عدالت، شرايط ديگرى نيز هست؛ براى مثال، مردى حق دارد ازدواج مجدد داشته باشد كه هم امكانات مالى‏اش به او اجازه دهد و هم توانايى جسمى و غريزى آن را داشته باشد، و گرنه اگر كسى زنانى را به گرد خودآورد كه نتواند آنان را به لحاظ جنسى اشباع كند و آنان به فحشا بيفتند، گناه اين فحشا بر عهده‏ى آن مرد است. )همان، صص 347 - 355. .
نسخه چاپی