پرسش :

اگر همه‏ى امور به اراده‏ى خداست، آيا باز هم ما مسؤول كارهاى بدمان خواهيم بود و براى انجام آن‏ها بايد به جهنم برويم؟


پاسخ :
اراده‏ى خدا منافى اراده‏ى ما نيست. در اين جا خوب است اين نكته را اضافه كنيم كه اختيار داشتن به قدرى در
انسان بديهى است كه حتى اعتراضات او بر مسأله‏ى اختيار نيز مبنى بر قبول »اختيار داشتن« است. براى مثال، همين سؤال فوق، زمانى مطرح مى‏شود كه ما معتقد باشيم »انسان اختيار دارد و مى‏تواند مؤاخذه نشود.« توضيح مطلب اين كه جبر زمانى معنا دارد كه تنها يك راه پيش روى انسان باشد، نه دو راه؛ در حالى كه در سؤال فوق چنين فرض شده است كه »انسان مى‏تواند مؤاخذه شود و مى‏تواند مؤاخذه نشود.« و گزينه‏ى اول حق او نيست، بلكه گزينه‏ى دوم حق اوست. حال اگر جبر، برقرار باشد، بر هر كارى فقط يك ثمره و يك گزينه مترتب است و ديگر اعتراض بى‏معنا مى‏شود.
با يك تمثيل مى‏توان مطلب را روشن‏تر كرد. اگر شيشه‏اى از ارتفاع بلندى راها شود و به زمين بخورد و بشكند، معنا ندارد كه بگويد: »حق من نبود كه وقتى به زمين خوردم، بشكنم.« زيرا لازمه‏ى رها شدن از ارتفاع و برخورد شيشه با زمين سخت، شكستن آن است. يا از اول نبايد رها مى‏شد يا اگر رها شد- ولو رها شدنش بى‏اختيار باشد- چاره اى جز شكستن ندارد. انسان هم اگر بر فرض مجبور آفريده باشد، يا اساسا از ابتدا چنين نبايد آفريده مى‏شد، يا وقتى چنين آفريده شده، متناسب با عملش واكنش خواهد ديد، زيرا هر عملى عكس العملى متناسب با خود دارد.
به خصوص در بحث آخرت مسأله واضح‏تر است، زيرا چنان كه قبلا توضيح داديم، عذاب هاى اخروى تجلى باطنى همين اعمال دنيوى هستند نه جزاهاى قراردادى؛ مثل اين كه سرب داغ در گلوى كسى بريزند و او به اين اعتراض نكند كه چرا سرب در گلويش مى‏ريزند، بلكه اعتراضش اين باشد كه »چرا اين سرب داغ گلو را مى‏سوزاند؟«
خوب است در همين جا اشاره‏اى داشته باشيم به نتيجه‏اى كه برخى مطرح مى‏كنند و مى‏گويند: »حال كه مجبوريم، پس هر كارى خواستيم مى‏توانيم بكنيم، زيرا مسؤوليتى نداريم.« اين يك نتيجه‏گيرى متناقض است و باز هم پيش فرض اختيار را ناخودآگاه در خود دارد، چون در عبارت آن چنين مى‏گويد: »هر كارى خواستيم، مى‏توانيم بكنيم«.
نتايج بحث مذكور به اين قرار است:
1. انسان چون ذاتا مختار است، نمى‏تواند مختارانه نينديشد، لذا حتى وقتى به ذهنش خطور مى‏كند كه اختيار ندارد، باز هم آن را در فضاى اختيار مطرح و نتيجه‏گيرى مى‏كند.
2. بحث جبر و اختيار، به لحاظ عملى و از نظر منطقى نتيجه ندارد و هر ثمره‏ى عملى مانند نتايج فوق كه برايش در نظر مى‏گيرند، در واقع يك اشتباه منطقى است. به بيان ساده‏تر، اگر اثبات شود كه »اگر اثبات شود كه »ما مجبوريم« از نظر منطقى نتيجه نمى‏شود كه: »هر كارى دلمان خواست انجام دهيم.«
3. البته اين غير از بحث نظرى است. بحث ما در اين جا اين بود كه اين مطلب ثمره‏ى عملى فوق را ندارد، اما آيا به لحاظ نظرى واقعا ما مجبوريم يا خير؟
نسخه چاپی