پرسش :

نمونه هايي از حالت عرفاني پيامبر(ص) و ائمه(ع) را در نماز ذكر كنيد ؟


پاسخ :
1- عايشه همسر پيامبر(ص) مي گويد: پيامبر با ما در سخن بود و ما نيز با وي ولي همين كه وقت نماز فرا مي¬رسيد گويا ما را نمي¬شناخت و ما نيز او را نمي¬شناختيم، شبي حضرت از رختخواب برخاست و مشغول مناجات شد. تا نزديك صبح،عبادت كرد و پس از آن گريه¬هاي سختي سرداد. به حضرت عرض كردم: چرا خودت را به زحمت مي¬افكني در حاليكه خداوند، گناهان گذشته و آينده تو را بخشيده است؟ حضرت فرمود به پاس اين همه نعمت، بنده شكر گزاري نباشم.[1]
2- پيامبر اكرم صلي الله عليه و‌اله هنگامي كه به نماز مي ايستاد، چهره مباركش از خوف خدا برافروخته مي شد و بدن مباركش هم چون جامه اي كه در معرض باد است، تكان مي خورد.[2]
3- حضرت علي عليه السلام به هنگام نماز، رنگ و رخسارش تغيير كرد و بدن مباركش به لرزه مي افتاد و مي فرمود: وقت اداي امانتي است كه خداوند آنرا به آسمانها و زمين و كوهها عرضه نموده ولي آنها از قبول آن خودداري كردند و انسان آن را قبول كرد و حال آن كه من ضعيف هستم و نمي¬دانم خوب مي¬توان آن امانت را ادا كنم يا خير.»[3]
4- علي عليه السلام هنگام وضو گرفتن، لرزش خفيفي وجود مباركش را فرا مي گرفت و چون در محراب عبادت مي¬ايستاد، رعشه بر اندامش مي¬افتاد و از خوف عظمت الهي، اشك چشمانش بر محاسنش جاري مي شد. سجده هاي حضرت طولاني بود و سجده گاهش از اشك چشم، مرطوب.
5- حضرت فاطمه سلام الله عليها هنگامي كه به عبادت مي¬ايستاد، بدنش از ترس مقام خداوند مي¬لرزيد و با تمام وجود به عبادت روي مي¬آورد و موجب فخر خداوند بر فرشتگان بود، نقل است كه حضرت از خوف خداوند در نماز نفس نفس مي¬زد.[4]
6- ابوحمزه ثمالي مي¬گويد: امام سجاد عليه السلام مشغول نماز بود، در حين نماز رداي آن حضرت از شانه¬اش افتاد اما ايشان آنرا مرتب نكرد، بعد از نماز از ايشان پرسيدم كه چرا نسبت به افتادن ردايتان بي توجه بوديد؟
حضرت فرمودند: «آيا مي¬داني در محضر كه بودم؟ همانا از بنده، نمازي قبول نشود مگر آنچه در آن توجه كامل به خدا داشته باشد. گفتم: «در اينصورت ما هلاك شده¬ايم (نمازهايمان باطل است)؟!» حضرت فرمود: «خداوند، نقصان نمازهايتان را با نافله جبران مي¬كند.»[5]
7- امام سجاد عليه السلام همين كه در نماز به جمله «مالك يوم الدين» مي رسيد، آن قدر تكرار مي كرد كه بيننده خيال مي كرد ايشان در آستانه جان دادن قرار گرفته است، حضرت در سجده، غرق مي شد.[6]
8- هرگاه امام حسين عليه السلام وضو مي¬گرفت، رنگ چهره اش تغيير مي¬كرد. به ايشان عرض كردند: «چرا چنين حالتي به شما دست مي¬دهد؟» حضرت فرمود:«سزاوار است بر آن كسي كه مي¬خواهد بر خداوند وارد شود كه حالش چنين باشد!»[7]
9- احمد بن عبد الله از پدرش نقل مي¬كند كه بر فضل بن ربيع وارد شدم در حاليكه وي بر جايي بلند نشسته بود. همين كه مرا ديد، گفت:‌«درون اين اتاق چه مي¬بيني؟» گفتم:‌«پيراهني است در وسط اتاق» گفت:‌«خوب نگاه گن!» گفتم:« گويا مردي است كه به سجده رفته ...» گفت: «آيا او را مي¬شناسي؟ او موسي بن جعفر، امام هفتم شيعيان است. من در روز و شب مراقب او هستم و در تمام اوقات، وي را چنين ديدم كه پس از به جا آوردن نماز صبح، مشغول تسبيح مي¬شود تا آنكه خورشيد طلوع نمايد. سپس به سجده مي¬رود و در سجده مي¬ماند تا زوال خورشيد. پس از نماز عشا، افطار مي¬كند و تجديد وضو مي¬نمايد و به سجده مي¬رود. او تا سپيده صبح سرگرم عبادت است.[8]
10- به عنوان حسن ختام، حديثي از امام زمان عج الله تعالي فرجه الشريف درباره نماز نقل مي¬كنيم. ايشان مي¬فرمايند: «هيچ چيز مانند نماز، بيني شيطان را به خاك نمي¬سايد. پس نماز بگذاريد و بيني شيطان را به خاك بماليد!»[9]


پی نوشتها:
[1]بحار الانوار ج 81، ص 263
[2]همان ج ،84 ص 248
[3]همان ج 81، ص 248
[4]همان ج 84، ص 285
[5]وسايل الشيعه ج 4، ص 688
[6]بحار الانوار ج 84، ص 247
[7]محجة البيضاء ج 1، ص 351
[8]مناقب ج 4، ص 318
[9]بحار الانوار ج 53 ص 182
منبع: پايگاه حوزه

نسخه چاپی